با یاد اسلوبودان میلوسوویچ، فرزند شایسته ی سربستان و «جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی»
ب. الف. بزرگمهر ۳۰ آبان ماه ۱۴۰۳
https://odysee.com/@RTDocumentary:4/Blind_Injustice:4?src=embed&t=588.309198
با یاد اسلوبودان میلوسوویچ، فرزند شایسته ی سربستان و «جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی»
ب. الف. بزرگمهر ۳۰ آبان ماه ۱۴۰۳
https://odysee.com/@RTDocumentary:4/Blind_Injustice:4?src=embed&t=588.309198
«آقا بیشعور» در غم دوران سپری شده:
از زبان آن بخت برگشته: ب. الف. بزرگمهر ۱۵ خرداد ماه ۱۳۹۵
حاج آقا اجازه! چرا رهبر مُعَظَّم این سپارش ها را به حاج قاسم و اسماعیل هنیه و حسن نصرالله نفرمودند که «جبهه مقاومت» مانند مرغ سر بریده، پرپر بزند؟* یادشان رفته بود یا فرمودند و آن ها بگوش نگرفتند؟
نوجوانِ زبان دراز: ب. الف. بزرگمهر ۳۰ آبان ماه ۱۴۰۳
*
حجّتالاسلام سوسول حاجعلیاکبری:
حضرت آیتالله خامنهای، رهبر
انقلاب اسلامی (!)، خواندن سوره فتح، دعای چهاردهم صحیفه سجادیه و دعای توسل را
برای موفقیت جبهه مقاومت توصیه کردند.
برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا» ۳۰ آبان ماه ۱۴۰۳ (با انگولک درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)
پیام زنده یاد اسلوبودان میلوسویچ به روس ها و شهروندان روسیه سپید، اوکراین و روس تبارهای بالکان
روس ها! من از همه ی روس ها، شهروندانِ اوکراین و روسیه سپید (بلاروس)، همچنین آن ها که در بالکان خود را روس می شمارند، درخواست می کنم. به ما بنگرید و به یاد داشته باشید ـ آن ها همین کار را با شما هنگامی که از هم جدا می شوید و با ناتوانی زانو می زنید به انجام خواهند رساند. باخترزمین سگ هاری زنجیری است که گلوی شما را خواهد گزید.
برادران! سرنوشت یوگسلاوی را به یاد آورید! نگذارید برای شما رخ دهد!
برگردان به پارسی از ب. الف. بزرگمهر ۳۰ آبان ماه ۱۴۰۳
برنام را از بوم برگزیده ام. پرتور پیوست از «آرتی» (RT) است. ب. الف. بزرگمهر
یادی از فرزند شایسته ی «جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی»: اسلوبودان میلوسوویچ
به خوبی درخاطرم مانده است هنگامی که پس از پیمان شکنی ها و ماجراجویی های ناجوانمردانه ی کشورهای اروپای باختری (بویژه کشور آلمان) در راه اندازی یکی از نخستین "انقلاب" های رنگ آمیزی شده ی امپریالیستی و پیگیری سیاستی چنگ اندازانه به رهبری ایالات متحد (اتازونی) ، «جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی» در آستانه ی فروپاشی قرار گرفته و رییس جمهور آن: «اسلوبودان میلوسوویچ» ناچار به کناره گیری و خانه نشین شده بود. با این همه، کینه جویی کشورهای امپریالیستی باختر و مزدورِ دست نشانده شان که تازه وی را به جایگاه نخست وزیری آن کشور نشانده بودند* به کناره گیری میلوسوویچ بسنده نکرده، جیره بگیرانشان را برای ربودن و دستگیری وی به خانه اش فرستادند. توده های مردم بلگراد با آگاهی از این شبیخون ناجوانمردانه در برابر آن مزدوران ایستادند و نگذاشتند تا وی روانه ی زندان شود. در درگیری میان مزدوران نخست وزیرِ دست نشانده و انبوه مردمی که پیرامون خانه ی میلوسوویچ گرد آمده بودند، شماری زخمی شدند.
میلوسوویچ با پیش
بینی اینکه رویداد ناگوار دیگری ممکن است به مرگ دیگران بینجامد، تصمیم گرفت تا
خود را برای دادرسی در دادگاه به مسوولین تازه به قدرت رسیده ی آن کشور واگذارد:
«کسی را که حساب
پاک است؛ از محاسبه چه باک!» وی نمی خواست ـ و آن را نیز بر زبان آورده بود ـ که
به خاطر او جان مردمان دیگر به خطر افتد و با شناختی که از دم و دستگاه تازه بر
سرِ کار آمده داشت، تنها یکی دو شرط با آنها در میان نهاده و آنها نیز آن شرط ها
را پذیرفته بودند. یکی از آن شرط ها، سپرده نشدن وی به باخترزمین و دادگاهی شدنش
در کشور خود بود. نخست وزیر دست نشانده ی باختر با آنکه شرط های وی را به گردن
گرفته بود، با همدستی کشورهای امپریالیستی، ناجوانمردانه زمینه ی ربوده شدن شبانه
و پنهانی این فرزند شایسته ی مردم صربستان و کشور یوگسلاوی و سپرده شدنش به
بیدادگاه کشور دوزخی هلند را فراهم نمود تا سپس به شیوه ای اسرارآمیز در زندان این
کشور سرسپرده و دنباله روی کشورهای بزرگ امپریالیستی، سر به نیست شود. یادش زنده و
نامش جاودانه باد! در این باره به همین بسنده می کنم؛ زیرا از چارچوب جُستار این
یادداشت فراتر می رود.
سخنم بر سر سوریه و رژیم از پدر به ارث رسیده ی «بشّار اسد» است. اکنون، مدتی است که امپریالیست ها دست اندازی به خاک این کشور باستانی را آغاز نموده و تاکنون، اگر نگویم صدها هزار نفر، ولی بی گفتگو ده ها هزار مردم بیگناه و غیرنظامی این کشور که در میانشان زن ها و کودکان نیز کم نیستند به دست آدمکشان مزدور کشورهای امپریالیستی و رژیم های نوکرسرشت عرب به خاک و خون کشیده شده اند. درباره ی چند و چون و پیچیدگی های جنگ و ستیزی که درگیر شده و از آن آگاهی همه جانبه ندارم، سخن نمی گویم؛ کم و بیش، چیزهایی برایم روشن است و از آن میان، سردرگمی و نبود پایداری درخور در حاکمیت سوریه و بویژه رهبر آن: بشّار اسد. هرکسی را بهر کاری ساخته اند. او اگر به همان پیشه ی چشم پزشکی اش می پرداخت، شاید بسیار بهتر می بود. گرچه به گمانم چنان آدمی با سرشتی آونگان («مذبذب») به کار رهبری (از هرگونه و در هر سطح آن!) نمی خورد. در این باره، نشانه های بسیاری در دست است؛ و این همه، جدا از بهره ی وجدانی او و کسانی چون اوست. هرچه بیش تر ماندن وی در جایگاه ریاست جمهوری موروثی این کشور تنها بر پیچیدگی اوضاع درون و پیرامون سوریه افزوده و بازهم خون بیگناهان بیشتری را بر زمین خواهد ریخت.
اگر جای وی بودم، آنگاه که وجود خود را بهانه ای برای بدتر شدن وضعیت کشورم می دیدم، بی درنگ کناره گیری می کردم و همه ی پیامدهای آن را نیز به گردن می گرفتم. ساماندهی شورای رهبری کشور، برگزاری بی درنگ انتخابات آزاد با دیده بانی جهانی (منظورم دیده بانی «ششلول بندهای جامعه ی بین المللی» نیست!) و بسیاری کارهای دمکراتیک به سود توده های مردم آن کشور می توانست بسیار پیش تر از این جامه ی عمل پوشیده، دست مزدوران نابکار بیگانه را در پوست گردو نهد؛ ولی، کو آن خردمندی و بینش؟ کو آن وجدانی که دستِکم نشانی از آنچه میلوسوویچ سرمشق داد، در آن بتوان یافت؟
ب. الف. بزرگمهر ١٦ شهریور ماه ١٣٩١
https://www.behzadbozorgmehr.com/2012/09/blog-post_7.html
* جاسوس کم و بیش شناخته شده ی باختر زمین به نام زوران گینگیچ (جینجیچ) که چندی پس از آن در بلگراد ترور انقلابی شد!
پیوست ها:
پاسخ میلوسوویچ به کاسترو
من پس از پیامی که در ۲۵ مارس ۱۹۹۹ به میلوسوویچ فرستادم، این پاسخ را در ۳۰ مارس از او دریافت کردم:
عالیجناب آقای
رئیس جمهور!
برای من جای کمال خوشوقتی و سپاسگزاری بود که پیام ۲۵ مارس ۹۹ شما را دریافت کردم. از پشتیبانی و حمایت بی دریغ شما از یوگسلاوی و نیز اعتراض و مخالفت با حملات تهاجمی ناتو که کشور شما کوبا به خصوص در سازمان ملل ابراز داشته است بسیار متشکرم. جمهوری فدرال یوگسلاوی زیر حملههای شدید تهاجمی ایالات متحد آمریکا و ناتو قرار گرفته است به نحوی که اززمان هیتلر به بعد بیسابقه بوده است. این جنایت تنها علیه جمهوری فدرال یوگسلاوی که دولتی صلح جو و مستقل است اعمال نمی شود بلکه تهاجمی است علیه نهادها و ارزشهایی چون سازمان ملل متحد، جنبش کشورهای غیرمتعهد، اساس قانون جهانی، حقوق بشر و کل تمدن بشر که در آستانه قرن بیست و یکم انسان به آن دست یافته است.
با افتخار به شما
می گویم که این حملات تنها اراده مردم یوگسلاوی را به مقاومت و دفاع از آزادی،
حاکمیت ملی و یکپارچگی کشور محکم تر کرده است. نیروهای نظامی و مردم آماده و مصمم
هستند تا به وظایف ملی و میهنی خود عمل کنند. در عین حال همبستگی و یاری گسترده و
همه جانبه از جانب دوستانمان در سراسر جهان ضروری و مایه مسرت است.
چگونگی برخورد
شورای امنیت با حمله تهاجمی ناتو علیه جمهوری فدرال یوگسلاوی شکستی برای سازمان
ملل متحد است. این هشداری جدی به همه جهان به ویژه به کشورهای کوچک و متوسط است،
ولی هشدار محدود به آنها نمی شود بلکه همه را در بر می گیرد. اطمینان دارم شما به
خوبی می دانید که جمهوری فدرال یوگسلاوی و جمهوری صرب با اخلاص و تداوم به دنبال
یافتن راه حلی سیاسی برای حل مسئله کوزوو بوده است، به طوری که منافع همه خلق های
در گیر را که به قانون اساسی احترام می گذارند در بر گیرد. آقای رئیس جمهور من از
شما تقاضا می کنم که دوستی کشور کوبا همچنان پایدار بماند و نیز دفتر هماهنگی جنبش
کشورهای غیرمتعهد را فرا خوانید تا از کشورهای دوست بخواهد که حمله ناتو به جمهوری
فدرال یوگسلاوی را محکوم کنند. من بر این باورم که شخصیت جهانی شما کشورهای
آمریکای مرکزی، آمریکای جنوبی و همه کشورهای جنبش غیرمتعهدها را بر می انگیزد تا
صدای خود را علیه این حمله وحشیانه بلند و آن را محکوم کنند. یک بار دیگر با تشکر
از همبستگی و حمایت شما از جمهوری فدرال یوگسلاوی امید دارم که تماس نزدیک با
یکدیگر را حفظ کنیم. جناب آقای رئیس جمهور بالاترین ارادتهای خالصانه را از طرف
من بپذیرید.
امضا، اسلوبودان
میلوسوویچ
در یک برنامه میز
گرد تلویزیونی که در ۲۵ آوریل ۲۰۰۳ در کوبا برگزار شد، من گفتم که نخست وزیر
اسپانیا خوزه ماریا «ازنار» همکار رهبر جهان در نسل کشیها و قتل عام ها بوده است.
او در ۱۳ آوریل ۹۹ با پرزیدنت بیل کلینتون ملاقات داشته و چنین گفته است:
«اگر ما در جنگ
هستیم و اگر می خواهیم پیروزی کامل و نه پیروزی ناتمام به دست آوریم باید از همه
جهت و در تمام جبهه ها بجنگیم. حتی اگر جنگ یک ماه یا سه ماه طول بکشد باید با همه
قدرت بجنگیم. من نمی فهمم چرا تا کنون رادیو و تلویزیون صرب ها را بمباران نکرده
ایم.»
در حقیقت، دو جنگ
در جریان بود ـ که یکی از آنها هنوز تمام نشده است ـ «ازنار» (نخست وزیرسابق
اسپانیا) در دو جبهه، یکی میان او و کلینتون و دیگری میان او و بوش جلو می رفت.
«ازنار» دو دیدار کاملاً شبیه یکدیگر داشت ـ یکی از طریق مکزیکو به واشنگتن و
دیگری از طریق مکزیکو به تگزاس بود؛ هر دو به دنبال دستیابی به یک هدف و هر دو
بدون رعایت هیچ نوع اصول اخلاقی. در هر دو مورد او جنگ طلب و جنگ افروزی بود که
حاضر بود برای هر کدام از آنها کار کند.
فیدل کاسترو ۲ اکتبر ۲۰۰۷
گرانمای بینالمللی ـ ۲ اکتبر ۲۰۰۷
برگرفته از «آذین داد»
***
اسلوبودان میلوسوویچ (زاده ی ۲۰ اوت ۱۹۴۱ (میلادی) ـ درگذشته ۱۱ مارس ۲۰۰۶) دولتمرد صرب و یوگسلاو بود.
او از ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۷ رئیس جمهور جمهوری صربستان و سپس از ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۲ رئیس جمهور جمهوری فدرال یوگسلاوی بود. نخست وزير وقت يوگوسلاوي (جاسوس باختر زمین به نام زوران گینگیچ)، ميلوسوویچ را پس از کناره گيري از رياست جمهوري متهم به فساد اداري کرد و به زندان افکند؛ ولي دليلی دربرابر او به دست نيامد و در بازداشت خانگی بسر می برد تا آنکه کشورهای امپریالیستی با فرستادن نیروی ویژه او را ربوده و به لاهه (هلند) منتقل کردند.
دادگاه
ميلوسوویچ در سال ۲۰۰۱ به گونه ای که بی شباهت به ربودن نبود دستگير و به «دادگاه لاهه» سپرده شد. اتهام وارد شده به او تبهکاری جنگی بود. ميلوسوویچ در ۵ سال رسيدگی دادگاه لاهه، حاضر به پذیرش و يا برگزیدن وکيل نشد. وی یکتنه و با دلیری بیمانند دروغ ها و نیرنگ های آن دادگاه فرمایشی و شاهدان دروغگویش را نقش بر آب نموده، کارگزاران دستچین شده ی آن بیدادگاه را سنگ روی یخ نمود.
بیماری و مرگ
ميلوسوویچ به بيماري عروقی دچار بود. وی گفته بود كه تنها حاضر به انتقال به روسيه جهت درمان است. بيست و چهارم ژانويه ۲۰۰۶ در پي انتشار گزارش ها كه «اسلوبودان ميلوسوویچ» ریيس جمهور پيشين يوگوسلاوی كه زندانی دادگاه سازمان ملل در لاهه بود برای درمان به مسكو فرستاده خواهد شد. شهردار مسكو گفته بود كه در اين شهر از ميلوسوویچ استقبال خواهد كرد و براي درمان او از همه امكانات روسيه استفاده خواهد شد.
ميلوسوویچ پيش از آنکه «دادگاه لاهه» درباره انتقال او به روسيه تصميم بگيرد به طور ناگهاني در ۱۱ مارس ۲۰۰۶ در زندان اين دادگاه درگذشت.
از سوی آن بیدادگاه، مرگ ميلوسوویچ بر اثر حمله قلبی اعلام شد؛ ولی پیش تر بر سر دارو و درمان با دادگاه اختلاف نظر داشت. هواداران او گفته اند که قطع داروی ضد فشار خون باعث مرگ او شده است و باعث آن بايد اعلام و مجازات شود.
دهها هزار تن کالبد ميلوسوويچ را هنگام انتقال به بلگراد همراهی کردند.
برگرفته از خاستگاه های اینترنتی با ویرایش درخور از سوی اینجانب: ب. الف. بزرگمهر
از بس مرا با شوخی های بیمزه آزردید، می روم با میمون ها زندگی کنم. با آن ها آسوده تر از شما خواهم بود.
از زبان «پرزیدنت بادبادی»: ب. الف. بزرگمهر ۳۰ آبان ماه ۱۴۰۳
به جنگل رفتنِ بایدن
اینگونه که بدیده می آید، مهتر جمهور کناره گیری نمود «یانکی» ها پس از سخنرانی روز یکشنبه ی گذشته درباره ی دگرگونی های آب و هوایی راه خود را در جنگل های آمازون گم کرده است.
بنیاد داده ها برگرفته از «آرتی» با ویرایش، پارسی و فشرده نویسی درخور از اینجانب است. ب. الف. بزرگمهر
امروز که این تصویر را دیدم و کسی در بالای تصویر، چیزی در این مایه نوشته بود: «زندگی مردم اینچنین است ...»، ناخودآگاه یاد سخنان «آقا بیشعور نظام» افتادم که زمانی دورتر گفته بود:
ب. الف. بزرگمهر ۲۲ امرداد ماه ۱۳۹۶
https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/08/blog-post_16.html
* در دیدار اعضاى «مجلس خبرگان رهبرى»، پس از برگزاری هفدهمین همایش آن مجلس، ۲۱ اسپند ماه ۱۳۹۳
کم و بیش هیچ کشوری در جهان نامور به «پیرامونی» نمی یابی که نادرستی سیاست های اختسادی ـ هازمانیِ کمرشکن نولیبرالیسم را درنیافته و کنار ننهاده یا برای کنار نهادن آن نکوشیده باشد؛ گویی تنها ولایت خرموش پرور اسلام پیشگان در این میان، تافته ای جدابافته است. جایی برای شگفتی نیز نیست؛ در اینجا بی بند و بارترین و انگلی ترین گونه ی اختساد سرمایه داری در کالبدی ایلخانی بر بنیاد چپاولِ لگام گسیخته و ددمنشانه ی خاستگاه های درآمد سرمایه از آن میان بویژه خود آدمی۱ فرمانرواست۲ این هَخا لیبرال درست می گوید که آنچه در کردار رخ داد، «خصوصی بازی» یا بزبان آن آخوند امنیتی پستان مادر گزیده۳ «خصولتی» شدن بود؛۴ ولی آیا آماج سخن وی، جلوگیری از آن سیاست ورشکسته و در پیش گرفتنِ راه رویشی بسود توده های میلیونی کار و رنج است؟ بیگمان نه! آن ها را چکار با بیشینه باشندگان ایران زمین؟ همچنان بر خر مراد سوارند و با دم های درازشان گردو می شکنند. سر و کار آن ها با خداوندان سرمایه از گونه ی امپریالیستی آن گرفته تا چینی و روسی تازه بدوران رسیده و هر گوشه ی دیگری از این جهان برای بده بستان های نان و آبداری است که برای آن بگاه بایسته به «نرمش قهرمانانه» نیز تن می دهند.
سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!
برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!
ننگ و نفرت بر همه ی رژیم هایی که به هر شوند سودجویانه و کوته بینانه از رژیم تبهکارِ دزدان اسلام پیشه ی ننگ ایران و ایرانی پشتیبانی می کنند!
ب. الف. بزرگمهر ۲۹ آبان ماه ۱۴۰۳
پی نوشت:
۱ ـ نمونه: کشته شدن شمار بسیاری از کارگران کانسار به فرآوری رسیده ی تَپَس (طبس)
۲ ـ جفنگی به نام «اقتصاد دولتی» ب. الف. بزرگمهر ۲۷ امرداد ماه ۱۳۹۶
https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/08/blog-post_63.html
۳ ـ آخوند پفیوز امنیتی، حسن فریدون روحانی شده در پستوهای حوزه ی جان ننه شان: «علمیه»
۴ ـ
همتی، وزیر امور اقتصادی و دارایی در جلسه هیأت واگذاری:
از مجموع واگذاریها طی ۲۳ سال خصوصیسازی در کشور ۱۱ درصد به بخش
خصوصی و ۲۹ درصد از مجموع واگذاریها نیز به نهادهای عمومی تعلق دارد و ۵۶ درصد نیز رد دیون
است. در واقع میتوان گفت خصوصیسازی در کشور عملاً اتفاق نیفتاده است.
برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا» ۲۸ آبان ماه ۱۴۰۳
یادمان رفت بگوییم که از همه بیش تر، گوش دادن به داوها و یاوه گویی های ناهمخوان با هستینگی رویدادها از سوی رهبر عظیم الشان و دیگر دست اندرکاران خیمه و خرگاه نظام سن سَنکوب (کوتاه شده ی «سنگ کوب» یا «سکته«) قلبی را پایین آورده است؛ بویژه آن ها که باورهای آسمانی ـ ریسمانی ژرفی دارند، هر چه بیش تر به چنین سخنانی می اندیشند، زودتر به آسمان پر می کشند.
از زبان آن هَخا دبیر: ب. الف. بزرگمهر ۲۹ آبان ماه ۱۴۰۳
سن سکته قلبی در ایران به ۳۵ سال رسید / مرگ سالانه ۱۶۰ هزار نفر
دبیر اجرایی هشتمین «گردهمایی جهانی (کنگره بینالمللی)
نارسایی قلب ایران» گفت:
بیماریهای قلبی ۴۰ درصد عامل مرگ و میر ایرانیان بوده و سن سکته قلبی
به ۳۵
سال رسیده است. مصرف سیگار و قلیان به
خصوص در سنین پایین باعث افزایش ابتلا به بیماریهای قلبی و عروقی شده و تعجب می کنیم
که فرد ۳۵ ساله دچار سکته قلبی شده است .
برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا» ۲۹ آبان ماه ۱۴۰۳
گنده گوزی «سید از خر جسته» یا همانا «قَره نوکر یانکی ها» در خیمه و خرگاه رژیم بی در و پیکر خرموش های اسلام پیشه به بهانه ی گویا بهره گیری از ترفند کوچکی برای پیروزی بر دشمن (بنگرید به ویدئوی پیوست)، یادآور گونه ای دیگر از گنده گوزی از همچشم وی : «عین الله رژیم» در گفتگوهای ننگین نامور به «هسته ای»*
ب. الف. بزرگمهر ۲۹ آبان ماه ۱۴۰۳
*
علی اکبر صالحی:
«ما
در مذاکرات فنی با نوعی بن بست مواجه بودیم و تشخیص مقامات بالاتر نظام بر این بود
که بنده شخصا در مذاکرات حضور یابم و در جزییات مسایل نیز با بالاترین مقام طرف
مقابل که وزیر انرژی امریکاست وارد گفت و گو شوم ... در موضوعات مربوط به غنی سازی و رآکتور اراک قدم های بسیار
خوبی برداشتیم و توانستیم دغدغه ها و نگرانی های ساختگی آنان را با پیشنهاد فنی که
ارایه کردیم برطرف کنیم ... رییس سازمان انرژی اتمی با بیان اینکه نمی تواند
جزییات این مذاکرات را بیان کند، افزود: در این مذاکرات درباره غنی سازی رآکتور
تحقیقاتی اراک، موضوع تحقیق و توسعه، موضوع فردو و برخی مسائل کوچک تر گفت و گو
کردیم.» («ایرنا» ۱۶ اسپند ماه ۱۳۹۳)
برگرفته از یادداشتِ «تو بمیری، وزیر انرژی شان را چنان ضربه فنی کردم ...» ب. الف. بزرگمهر ۱۶ اسپند ماه ۱۳۹۳
http://www.behzadbozorgmehr.com/2015/03/blog-post_90.html
ویدئوی پیوست (برگرفته از
«تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا»
۲۸ آبان ماه ۱۴۰۳):
بهانه ای برای گنده گوزی
از کدام مردم سخن می گویم؟* آن ها که سال های آزگار است در کوچه و خیابان بدست اراذل و اوباش خودمان کشته یا کور و زمینگیر می شوند یا این ها که همه ی اختساد و سیاست و اینا را در چنگ خود دارند؟ ناهمخوانی شگرفی است؛ نکند به پریشانگویی دچار شده ام؟! به هر رو، یا دارم سر خودمان کلاه می نهیم یا سر آن ها؟ یا شاید هم هر دو؟ نکند پیامد همنشینی با این مردک چاچولباز باشد؟!
از زبان این مردک: ب. الف. بزرگمهر ۲۹ آبان ماه ۱۴۰۳
* مجید انصاری: سر جنگ و دعوا با هیچ کشور یا فردی را نداریم
معاون حقوقی رئیسجمهور در همایش بینالمللی داوری:
ما سر جنگ و دعوا با هیچ کشوری و با هیچکس را نداریم و اگر هر کشوری از جمله
آمریکا، بر پایه حقوق بین الملل و به رسمیت شناختنِ اراده و خواست مردم ایران
آمادگی مراوده و تعامل عادلانه و قانونمند و ضابطه مند را به دور از تحکم استکباری
داشته باشد، جمهوری اسلامی ایران نیز همواره اعلام کرده که آماده است.
امیدواریم جنگی در هیچ نقطه از جهان نباشد؛ اما نمیتوانیم برابر جنگهای تحمیلی اقتصادی، در غالب تحریم یا جنگهای حقوقی و در غالب اتهام افکنی، «دست بسته» باشیم. ما در عرصه حقوقی همزمان با سایر اقدامات، باید در این بخش هم تقویت شویم.
برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا» ۲۸ آبان ماه ۱۴۰۳ (برجسته نمایی های بوم از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر)
بچه پرروی درمانده:
«کُسخل میرزای جامعه جهانی»:
من؟! کَکَم کجا بود تا به تنبان تو و گروهت بیندازم؟ تنها
گفتم ما و دوستان آمریکایی مان پشتیبان تان خواهیم بود؛ و بودیم. این همه جنگ
ابزار و پول برای تان فرستادیم و سربازان و افسران تان را آموزش های رزمی دادیم. واماندگی
و ناکامی تان را بگردن من می اندازی؟ چشمت کور! می خواستی گوش نکنی ...
ب. الف. بزرگمهر ۲۸ آبان ماه ۱۴۰۳
نوشته است:
ملودرام ریشخندآمیزی بود زندگی! این را همه ی منتقدان بر زبان رانده اند! همان داستان همیشگی، پرده (سکانس) های نادرست و پایانی آبکی! خدایا! از خودت دفاع نمی کنی؟!
از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر
از زبان خدا:
من به تو دست و پا و جان داده و از روانِ خود در تو دمیده ام که بجنبی و زندگی خود و دیگران را آرش دهی؛ نه تنها آنگونه که خود خواسته ای یا می خواهی که آنگونه که دیگری و دیگران خواسته یا در پی آنند! و تو این زندگی را چون سرنوشتی که من بر پیشانی ات نوشته ام، پنداشته و چشم امید به من دوخته ای تا بجای تو راه بروم، بجنبم، بیندیشم و زندگیت را ـ تنها زندگی ترا ـ سر و سامان بخشم!
اندکی هم شده، بی خودخواهی ویرانگر درون، جوانمردانه و دادگرانه به من بنگر! آیا حق نداشتم پس از آفرینش جهان هستی با همه ی گستردگی و گوناگونی و زیبایی هایش که خودِ تو نمونه ای از آنی، بیاسایم و بگویم:
ای آدم! ترا با این همه توانایی و زیبایی آفریدم؛ اینک،
این تو و این جهان پیرامون! بساز آن را آنگونه که باید ساخت:
جهانی آدموار که در آن هیچ آدمی، گرگ دیگری نباشد! اگر
توانستی در این راه گام برداری، روان مرا نیز خشنود نموده ای؛ وگرنه، روان خود و
دیگران را خواهی آزرد.
خودت را بشناس! نه در خود که در آیینه ی اجتماعی به گستره ی آدمیان روی زمین؛ ببین، چه می خواهی. بکوش تا آن روان جاویدان که به تو سپرده ام را برافروزی! آنگاه، زندگی رنگی دیگر به خود خواهد گرفت و تو نیز خود را بازخواهی یافت.
ب. الف. بزرگمهر ۱۳ آبان ماه ۱۳۹۳
سخنانی دهان پر کن از دهان این و آن شنیده* بی هیچ پشتوانه ی فنی ـ دانشورانه که بی هیچ نشانه گذاری درخور پزواک می شود و از زبان شماری دیگر از جَک و جانوران آنچه «نظام» خوانده می شود، بیرون آمده و باز هم می چرخد؛ جَک و جانورانی نابکار و ناکارآمد که کوچک ترین دریافتی از روز و روزگار بیم برانگیز ایران و آنچه در پیش است، ندارند.
ب. الف. بزرگمهر ۲۸ آبان ماه ۱۴۰۳
* بهرهگیری از انرژیهای نو در اولویت بخش انرژی کشور قرار گیرد
معاون اول رئیس جمهور با تاکید بر اینکه مبنای کار دولت اجرای دقیق و درست برنامه هفتم توسعه است، گفت: سیاستهای بهینه سازی و مدیریت مصرف انرژی، بویژه بهرهگیری از انرژیهای تجدیدپذیر و نو در اولویت راهبردها و سیاستهای بخش انرژی کشور قرار گیرد.
برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا» ۲۸ آبان ماه ۱۴۰۳
آموزگاری در ویتنام کارهای بد بد به دانش آموزان می آموزد
ب. الف. بزرگمهر ۱۲ مهر ماه ۱۳۹۷
https://www.behzadbozorgmehr.com/2018/10/blog-post_33.html
* مع الاسف قرائت قرآن و سعید گندم نژاد طوسی و اینا به آنجا راه نگشوده است؛ وگرنه، مانند ما پیشرفت می کردند!
پیش تر از زبان مردکی بَبو به نام علی شمخانی، دبیر «شورای امنیت ملی رژیم اسلام پیشگان» درسفر به کابل و دیدار با بلندپایگانِ دولت پوشالی افغانستان از انجام گفتگوهای «تهران» با «گروهبندی طالبان» سخن به میان آمده بود.۱ آن هنگام، درونمایه ی گفتگوهای رژیم تروریست پرور دزدان اسلام پیشه با جریان مزدور و گوش بفرمان «یانکی» ها و سمت و سوی آن، هنوز روشن نبود؛ تنها نکته ی شایان درنگ این بود که سفر و دیدار آن مردک با نمایندگان رژیم پوشالی افغانستان، یک هفته پس از دیدار و نشست سه روزه ی نمایندگان گروهبندی یاد شده با نمایندگان «یانکی» ها در یکی از شیخک نشین های شاخاب پارس انجام گرفت که افزون بر آن، نمایندگانی از عربستان زیر چکمه ی خاندان پلید سعودی، پاکستان و یکی دو شیخک نشین شاخاب پارس نیز گرد آمده بودند؛ نشستی که جز پوششی۲ برای پابرجایی نیروهای «یانکی» در گهواره ی فرهنگ آریایی و سرکوب توده های مردم بجان آمده و در بسیاری جاها به پا خاسته ی افغانستان، بیش نیست.
در آن نشست سه روزه، گویا قرار بر این بود که نمایندگانی از سوی دولت پوشالی
افغانستان نیز گرد آیند که با ناهمداستانی «گروهبندی طالبان» روبرو شد و نمایندگان
رهسپرده به آنجا پشت درهای بسته ماندند؛۳ تا اندازه ای بسان همان نگرانی که زمانی
دورتر «کیرِ خرِ نظام» در زمینه ای دیگر به آن دچار بود و بگمانم ناخواسته، گوشه
ای از چالش های پشت پرده با «از ما بهتران جهان» از دهان یاوه گویش اینگونه بیرون
پرید:
«... بلدیم چهجوری عمل بکنیم که بعد آنها نتوانند
جمهوری اسلامی را پشت در نگه دارند.»۴
با افزایش چشمگیر جنبش توده ای
و ضدِّ چنگ اندازی بیگانگان در کشور پاره
تن ما افغانستان۵ و شکست های سیاسی و نظامی پی در پی
«یانکی» ها و همدستان اروپایی و استرالیایی آن که همچنین شکست اخلاقی و بی آبرویی
دامن گستری برای این نیروهای اهریمنی در آن کشور و جهان ببار آورده، نیاز به
یکپارچه کردن یا دستِکم، پشت گردن نمودن نیروهای مزدور، چه در کالبد دولت پوشالی
افغانستان و چه گروهبندی های پراکنده ی آدمکشان دست پرورده ی خودشان در آنجا و
بگونه ای برجسته، کالبد یافته در «گروهبندی طالبان» نیز از چند سال پیش به این سو افزایش
چشمگیری یافته است؛ نیازی روزافزون که از دید من با آنکه هنوز نمودهای بسنده و
پیوسته با یکدیگری برای آن ندارم، نشانه ای از پایان دوره ای از سیاستگزاری های
امپریالیستی و آغاز دوره ای با آماج هایی دیگر یا دگردیسیده است. در اینجا به این
سویه از جُستار، نمی پردازم و تنها به روند برجسته و دربرگیرنده ی آن که از زبان
خردمندترین آدمِ تا چندی پیش نشسته در دَم و دستگاه دیوانسالاری «یانکی» ها برهبری
لات بی سر و پای «یانکی»: «جیمز متیس»۶ بیرون آمد، اشاره می کنم:
«ما پیکار با تروریسم را پی
خواهیم گرفت؛ ولی اکنون نه تروریسم که همچشمی با تواناترین نیروهای نظامی بزرگ
[روسیه
و چین]، برتری بنیادینِ امنیت ملی آمریکاست.»۷ در همین راستا، یکی از آماج های امپریالیست
ها در افغانستان، ایران و دیگر سرزمین های باختر آسیا تا شمال آفریقا، همچنان
دستکاری در روندی های اجتماعی و سیاسی کشورهای دیگر، در تُخمه (نطفه) خفه کردن و سرکوب
بهنگامِ خیزش های فزاینده و ناگزیر توده ای و جلوگیری از فرارویی آن
ها به جنبش هایی نشانه گذار و دنباله دار چون جنبش های نامور به «بهار عربی» در
گذشته ای نزدیک است. دیدارهای نمایندگانِ رژیم سگ مذهب
اسلام پیشگان فرمانروا بر کشورمان با نمایندگان «گروهبندی طالبان» از یکسو و نمایندگان
رژیم پوشالی، نوکرپیشه، دزد و پلشت افغانستان از سوی دیگر نیز در همین چارچوب می
گنجد و دنباله ی آن نشست سه روزه در یکی از شیخک نشین های شاخاب پارس است.
موش های تبهکار اسلام پیشه، برای دستیابی به پایوری خود
به هر ننگی تن داده و همچنان تن می دهند. آن ها زیر فشار خردکننده ی «یانکی» ها همه
ی کوشش خود را گاه با خوشرقصی ها و دُم جنباندن های چشم آشنا بکار می بندند تا جایی
درخور در چنین سیاست اهریمنی بیابند و بگفته ی آن کیر خر، پشت در نمانند؛ سیاستی
که در آن، گونه هایی از همسویی، همگامی و پا دررکابی رژیم های نوکرپیشه در سرزمین
های یاد شده را می توان بازشناخت؛ سیاستی که در سنجش نسبی با گذشته بجای درگیری
های گسترده ی درونیِ چنان رژیم هایی با یکدیگرِ، هماهنگی، همسویی و همکاری آماجمندانه
و از پیش برنامه ریزی شده ی همه ی این رژیم ها در چارچوب سیاست امپریالیست های
«یانکی»، پیش بینی شده و گام بگام جامه ی کردار می پوشد. نمونه هایی از چنین
همکاری ها و همسویی ها را در هماوندی های سیاسی آشکارتر و گسترده تر میان رژیم های
نوکرپیشه ی عربی ـ اسلامی با یکدیگر و همه ی آن ها با خنجر ساخته و پرداخته ی
امپریالیست ها در کانون آن: «اسراییل» و نیز زمزمه های ساخت و پرداختِ «ناتوی
عربی» و شاید در آینده «اسلامی» می توان دید و بازشناخت. همسویی ها و همکاری هایی
که در روندی از پیش برنامه ریزی شده، گام بگام به پهنه ی آریانا دربرگیرنده ی
ایران، افغانستان، بخش هایی از آسیای میانی و نیز «کردستان بزرگ» گسترش می یابد. زمینه
سازی همه ی این ها همراه با پدیده های ریز و درشتِ همسوی دیگری، دستِکم به دوره
ی روی کار آمدنِ «بَرَک حسین اوباما» در دستگاه دیوانسالاری «یانکی» ها بازمی گردد
که اینک نمود هرچه بیش تری می یابد:
روندی انباشته از ناهمتایی های گوناگون منطقه ای که در
چارچوب گسترش بیش از پیش و شتابنده ی «جهانی شدن سرمایه»، گام بگام و باید افزود:
بگونه ای دردناک، زیانبار و حتا مرگبار برای توده های مردم منطقه، در آن گواریده و
در کالبد سیاست دوربردی (استراتژیک) امپریالیست ها که بالاتر از زبان «جیمز متیس»
یادآور شدم، کالبد می یابد و جان می گیرد؛ روندی که در کنار سیاست ضد
تاریخی و محکوم به شکست در میان نهاده شده۸ از سوی لات بی سر و پای «یانکی»۹ که تنها زیگزاگ های رویهمرفته ریزی در روندِ
جهانی شدن سرمایه» پدید آورده و «بازگشت به پس» کوتاه و گسسته ی آن را می توان با
اندک چشم پوشی حتا با «آتاویسم»۱۰ همانند دانست، واکنش سامانه ی زمینگیر شده و بی
هیچ چشم انداز سرمایه داری امپریالیستی به دگرگونی های شتابنده ی جهانی در کالبد
سرسخت ترین برونزد آن: امپریالیست های «یانکی» را بازمی تاباند؛ درست بسان
کارتُنکی که با تلنگر انگشتی، خود را درهم می فشارد و گلوله می شود. دگرگونی های شتابنده
ی جهانی، ناهمتایی های درونی این سامانه ی انگلی را آنچنان افزایش چشمگیری بخشیده
که راهی جز تکه تکه شدن و نابودی آن بر جای نمانده است:
«کارتُنک» هرچه بیش تر تار می تند ـ و دیگر نمی تواند چون
گذشته تار بتند ـ بیش تر در تار و پودِ خود گرفتار می شود.
با این همه، پیکار با آنچه تروریسم
می خوانند، پایان نمی یابد که کالبدی نو می یابد و
جهانی تر می شود؛ جهانی تر شدنی که گسترش هرچه بیش تر تروریسم سمت و سو یافته در
پهنه ی جهان را نیز دربر خواهد داشت تا خواست های خداوندان جهان سرمایه تا آنجا که
شدنی است، بهتر برآورده شود. در چنین روندی، دیگر جایی
برای رژیم سگ مذهب اسلام پیشگان با دو نیمرخ تا اندازه ای جداگانه بر جای نمی ماند
و چنانچه به شوند تراز
نسبی نیروهای رویاروی درونی و جهانی با یکدیگر، همچنان پابرجا بماند، فرجامی سخت
تر و ناگوارتر گریبان توده های مردم ایران را خواهد گرفت:
«... سرنوشت کشورمان، چنانچه پابرجایی رژیم پلید اسلام
پیشگان بدرازا بکشد و جایگزینی درخور از نیروهای ملی و پیشرو کشور برای سرنگونی آن
یافت نشود، همین خواهد بود. آن هنگام که نشیب تند اقتصادی ـ اجتماعی به فروپاشی
کشور بینجامد، همین نیروهای تبهکار درون هرم رژیم و بگونه ای روشن تر: دو بال آن:
بورژوا لببرال ها در نقش گردانندگان دولتی پوشالی چون دولت های پس از سرنگونی
«طالبان» در افغانستان و دلواپسان و خوش چُسان اصولگرا و دنباله های شان در نقش
«طالبان ایرانی» با نام هایی دیگر و هر دو به کارگردانی «یانکی» ها در دو سوی میدان
کارزار در همه جا روبروی هم خواهند ایستاد و چون افغانستان، شمار بسیاری از توده
های مردم بیگناه را به کام مرگ خواهند کشاند؛ و برای چنین بیشرم هایی، چه باک! از
هر سو کشته شود به سود خداوندان بزرگ سرمایه ی جهانی است.»۱۱
ب. الف. بزرگمهر ۱۷ دی ماه ۱۳۹۷
https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/01/blog-post_67.html
پی نوشت:
۱ ـ گزارش «شمخانی: گفتوگوهای ایران با طالبان با اطلاع دولت افغانستان ادامه خواهد داشت»، تارنگاشت وابسته به امپریالیسم انگلیس: «بی بی سی» پنجم دی ماه ۱۳۹۷
۲ ـ «پوشش» به این شَوَند که «طالبان» از همان نخست، دست پرورده و مزدور کشورهای امپریالیستی برهبری «یانکی» های بود و همچنان هست
۳ ـ یاد شده در گزارش پی نوشت یکم
۴ ـ «... بلدیم چهجوری عمل بکنیم که بعد آنها نتوانند جمهوری اسلامی را پشت در نگه دارند. این را مسوولین نظام جمهوری اسلامی بلدند که چه جوری عمل بکنند»، علی خامنه ای در دیدار اعضاى «مجلس خبرگان رهبرى»، پس از برگزاری هفدهمین همایش آن مجلس
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=29151
۵ ـ با
آنکه جنبش توده ای در آنجا به شَوَند چنگ اندازی کشورهای امپریالیستی برهبری
«یانکی» ها، خواه ناخواه سویه ای «ضد امپریالیستی» داشته و همچنان دارد، دانسته از
عبارت «ضد چنگ اندازی
بیگانگان» بجای «ضد امپریالیستی» سود برده ام؛ زیرا به شَوَند گستردگی بافت دهگانی
و هستی دیرپایِ همبودهای کهنه در افغانستان، چنان سویه ای بیش تر ناخودآگاهانه است
تا خودآگاهانه؛ این نیز به نوبه ی خویش، یکی از شَوَندها و از دید من، برجسته ترین
آن ها در فراهم نمودن زمینه های رخنه ی گروه هایی چون «طالبان» و دیگر جَک و
جانوران اسلام پیشه در پوششِ کیش و آیین های یکی از دیگری وامانده تر اسلام بزیر
پوست جنبش توده ای در گهواره ی فرهنگ آریایی است و ناسرراست، چون ابزارهایی کارآمد
برای دستکاریِ روندهای سیاسی و اجتماعی آن کشور از سوی کشورهای امپریالیستی برهبری
«یانکی» ها بکار گرفته می شوند. به هر رو از دیدگاه چپی ساز و برگ یافته به
«سوسیالیسم دانشورانه» ـ و نه هر چَپچُسِ کون نشور و گیج و گول یا سوسیال دمکرات
پفیوزی! ـ باید میان ماهیت جنبش فزاینده ی توده ای در افغانستان با روکشِ گاه
چند لایه ی اسلامی که بخشی چشمگیر از آن نیز برآمد خواست های ملی مردم افغانستان
با پرچم و رنگ و بوی اسلامی است، جداگانگی بدیده گرفت. همچنین به شَوَندهای
یاد شده، بویژه برای نیروی چپ راستین، روشن است که چگونگی برخورد با چنین پدیده
ای، در پهنه ی کردار اجتماعی سخت دشوارتر از پهنه ی تئوریک است؛ گرچه، همین پهنه
که فشرده ای از کار و کردار اجتماعی در روندی تاریخی ـ و نه بُرشی از آن
به شیوه ی برخوردِ «کله مکعبی ها»، «سوپر کمونیست های استالینیست» و دامنه ای بس بزرگ
تر از حزب ها و سازمان های کاریکاتور «سوسیال دمکراسی باخترزمین» که کلاه چپی
دروغین بر سر خود و دیگران نهاده و می نهند! ـ را بازمی تاباند، نقشی راهنما در
کردار اجتماعی بر دوش دارد:
«بدون تئوری انقلابی، جنبش
انقلابی نیز نمی تواند وجود داشته باشد ... هرگونه
کم بها دادن به ایدئولوژی سوسیالیستی و هر گونه
دوری جستن از آن، معنایش تقویت ایدئولوژی بورژوایی است»، «چه باید کرد؟»، «و. ای. لنین»، برگردان سال ١٣۵۴،
انتشارات حزب توده ایران
۶ ـ در سنجشی نسبی با جَک و جانورانی کوته بین و بیم برانگیز چون «خروس لاری» (بولتون) و «خوک پمپی» (پمپئو) و دیگران. این نکته را نیز می افزایم که برای وی که اینک کناره گرفته و با کناره گیریش آن اندک خردمندی در آن دَم و دستگاه دوزخی نیز بر باد رفته و روند پیش رو را بیم برانگیزتر از پیش نموده، بر بنیاد زبانزد «دشمن دانا به از دوست نادان» ارژ و سپاسی قلبی دارم.
۷ ـ برگرفته از گزارشّ «وزیر دفاع آمریکا: خطر روسیه و چین از تروریسم جدیتر است»، تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» ۲۹ دی ماه ۱۳۹۶ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر)
۸ ـ «ضد تاریخی و محکوم به شکست» بگونه ای فشرده از آن رو که «جهانی شدن سرمایه»، واژگون آنچه از آن میان، "چپ" های خشک مغز و چَکُشی و «سوپرکمونیست» هایی که بویی از «دیالکتیک ماتریالیستی» نبرده، می پندارند و همگی در چارچوبی ایستا و فراطبیعی با پدیده های جاندار اجتماعی برخورد می کنند و به عنوان نمونه، «جهانی شدن سرمایه» را «جهانی سازی» بشمار می آورند، چنان روندی، خواست گرایانه نیست و نمی تواند باشد. «جهانی شدن سرمایه»، روندی بیرون از خواست این و آن است و کاریای همه ی چپ های راستین که «سوسیالیسم دانشورانه» را پی می گیرند، نه جلوگیری از «جهانی شدن» بی هیچ پشتوانه ی درخور تئوریک ـ سیاسی و نیز جایگزین اجتماعی در کالبد «طبقه کارگر» و «کارگرهمبستگی جهانی» که کوشش فزاینده برای دگرگونی ماهیت این پدیده و دگردیسی بنیادین آن به «جهانی شدن سوسیالیستی» است. سخن بر سرِ سمت و سوی بُردار و چگونگیِ «شدن» است.
۹ ـ با شناخت بدست آمده از منش لات بی سر و پای «یانکی» در هماوندی با کوته بینی سیاسی وی، باید بگمانم برای گروه بزرگی از خوانندگان روشن باشد که کاریای وی، چون عروسک خیمه شب بازیِ دم و دستگاه پهن و دراز بازیچه ی دست امپریالیست های «یانکی»، تنها و تنها پیشبرد چنان سیاستی از پیش برنامه ریزی شده است که خوشبختانه وی تاکنون، آن را به بدترین و ناشایست ترین شیوه ها که آبروریزی گسترده و بی پیشینه ی این سامانه ی تبهکار از یکسو و هشیاری فزاینده ی توده های مردم جهان از سوی دیگر را بهمراه داشته، به انجام رسانده است.
۱۰ ـ آتاویسم (atavism) یا «بازگشت به عقب» ... در مواردی بسیار نادر و در همه جای کره زمین دیده شده است و گاه بسیار بیشتر از انسان و نژاد آن، اثری از گذشته را به نمایش می گذارد؛ مانند نوزاد آدمی که با دُم به دنیا می آید یا نوزادی که دارای پلک سوم (اثری از خزندگان و دوزیستان) است.
برگرفته از یادداشتِ «حضور نئاندرتالهای چهار درصدی در دنیای مدرن»، ب. الف. بزرگمهر، ١٦ می ٢٠١٠
https://www.behzadbozorgmehr.com/2010/05/blog-post_9405.html
۱۱ ـ برگرفته از یادداشت «از هر سو کشته شود به سود خداوندان بزرگ سرمایه است!»، ب. الف. بزرگمهر، چهارم فروردین ماه ۱۳۹۵
زیبایی اجتماعی هم مانند دستکاری (جراحی) اندام های بدن آدمی بویژه دستکاری چهره برای زیباتر شدن است؛ ترسی ندارد خواهرم. همانگونه که در این دستکاری، دماغ و لب و لوچه ی کژ و کوله و اینا را راست و ریس می کنند تا خوشایند خود و دیگران باشد، در آن یکی که از بازشناخت های بزرگ روزگار ماست، مغز دختران و بانوان سبک مغز را بررسی کرده، پستی بلندی های بیجای آن را راست و ریس کرده، خونابه ها و گِره گوشت (غُده) های آن را بیرون می کشند تا نیاز خدادادی زنان به روگیری (حجاب)، خود را بهتر نشان دهد؛ آنگاه بسان این دختر نوجوان هم چادر و اینا سرت می کنی و هم درمی یابی که روگیری تا چه اندازه دوست داشتنی است. ناگفته نگذارم که این چالش برای دین مُبین اسلام به اندازه ای برجسته است که کنار نهادن چادر و رو نگرفتن زنان، سرراست «بیضه اسلام» را نشانه می گیرد. در واقع نفسِ عمل هر دو دستکاری یکی است؛ تنها آماج هایی رو در رو با یکدیگر دارند. می بینی؟! هیچ ترسی ندارد.
از زبان مهری آبجی: ب. الف. بزرگمهر ۲۷ آبان ماه ۱۴۰۳
***
کلینیک ترک بی حجابی یا مقدمه اجرای لایحه حجاب؟
پایگاه خبری و رسانه ای حوزه های علمیه خواهران خبر داد، برای نخستین بار در کشور به همت اراده «زنان و خانواده ستاد امر به معروف»، «کلینیک ترک بی حجابی» در تهران با هدف درمان علمی و روانشناختی بی حجابی ویژه نسل نوجوان، جوان و بانوان جویای هویت اجتماعی و اسلامی افتتاح می شود.
در توضیح این طرح گفته شده بود که «براساس مراجعات مکرر صورت پذیرفته به ستاد امر به معروف و نهی از منکر استان تهران از سوی خانواده ها و بانوان و دختران تهرانی مبنی بر وجود فشارهای محیطی و سایر عوامل که منجر به اجبار انتخاب پوشش خارج از حدود حجاب شرعی شده که پس از بررسی های تخصصی و جلسات کارشناسی به عمل آمده تصمیم بر آن شد که اولین «کلینیک تخصصی مشاوره و حمایت از بازگشت به حجاب» با عنوان «کلینیک ترک بی حجابی» در تهران راه اندازی شود.»
خیلی زود گفته شد که پشت این طرح فردی به نام مهری دارستانی نشسته است که البته خودش می گوید طرح با همکاری مختصصان و دغدغه مندان در «ستاد امر به معروف و نهی از منکر» تهیه شده است که در بودجه سال ۱۴۰۳ رقم ۱۵۵ میلیارد تومان بودجه از ردیف بودجه عمومی و ۱۰۰ میلیارد تومان بودجه اختصاصی دریافت کرده است!
بعد از انتشار خبر، خانم دارستانی در توییترش نوشت:
«در پی انتشار خبر تاسیس کلینیک زیبایی اجتماعی تحت عنوان
کلینیک ترک بی حجابی و استقبال بسیاری از فعالان فرهنگی و همچنین مدیران موسسات
فرهنگی اجتماعی جهت همکاری با ما، شماره تلفن ... جهت ارتباط و ثبت درخواست همکاری
اعلام می گردد.» این توییت نشان می داد که لااقل کسانی که آن را نوشته اند، می
خواهند ما قبول کنیم که هنوز معلوم نیست چه کسانی قرار است با این به اصطلاح «کلینیک»
همکاری کنند.
درحالی که خانم مهری دارستانی، رییس فعلی اداره زنان ستاد امر به معروف، از حامیان سعید جلیلی و از نزدیکان حجت عبدالملکی؛ وزیر برکنار شده کار در دولت ابراهیم رییسی، مشغول یارگیری در توییت و بازنشر توییت های حامیان این طرح بود، متخصصان جامعه شناسی از طرفی و متخصصان حوزه سلامت روان از طرف دیگر شروع به انتقاد به این طرح کردند.
خانم دارستانی اما همچنان اصرار داشت که باید از این طرح
دفاع شود؛ بنابراین یک بار دیگر در توییتر، متنی با عنوان «داستان امروز» منتشر
کرد و در آن از آنچه که «تقابل با رویکرد علمی در مقابله با یک ناهنجاری اجتماعی»
خوانده است، انتقاد کرده و نوشت:
«درخصوص کلینیک زیبایی
اجتماعی، تحت عنوان کلینیک ترک بی حجابی دست به نقدهای منتقد شروع کرده اند به قلم
فرسایی که درحالی که مردم درگیر قطع برق و مشکلات معیشتی و... هستند چرا بودجه
مملکت را صرف این امور می کنید؟ همچنین عنوان کردند چرا کلنیک ترک رشوه و ترک
اختلاس و... تاسیس نمی کنید؟ توضیح اول درمورد پرسش دوم: به زودی اخبار آن
موارد هم منتشر خواهد شد و مفسدان شگفت زده خواهند شد. اما در مورد پرسش اول:
لازم به ذکر است عده ای از اساتید و متخصصان دغدغه مند عفاف و حجاب [گُرز بدست ها؟]
، مدت هاست در مکان ستاد امر به معروف استان با خط تلفن و سیستم موجود به صورت
کاملا جهادی به مراجعین مرتبط خدمات مربوطه را ارایه می دهند. اما امروز که حجم
مراجعات بالا رفته، لازم دیدیم برای گسترش کار از موسسات و سایر دغدغه مندان دعوت
به همکاری کنیم و الحمدلله طی همین چند ساعت که به حماقت رسانه های بیگانه خبر به
خوبی منتشر شد، استقبال خوبی صورت گرفته. البته این توضیحات برای آنان که فهمی
از دغدغه مندی انقلابی ندارند، سودی ندارد که قاعدتا درکی از چنین دغدغه مندی
که منجر به فعالیت جهادی و افتخاری می شود، ندارند.»
او همچنین در این مطلب به لینکی از یک کانال در پیام رسان «ایتا» به نام «کانال بانوی تمدن ساز» ارجاع داد که در آن متن اظهارات او در مورد ایجاد کلینیک ترک بی حجابی به طور کامل منتشر شده است. در این متن آمده است: «...این مرکز با هدف بهبود سلامت روان افرادی که به دلیل عدم انطباق با محیط های اجتماعی دچار استرس یا تناقض درونی شده اند، برنامه های کارگاهی با رویکرد تقویت خودباوری و پذیرش تفاوت ها در دستور کار دارد .... خانواده ها هم می توانند از خدمات مشاوره این کلینیک بهره مند شوند تا با ایجاد همدلی و حمایت به عزیزان خود کمک کنند.»
ستاد امربه معروف هم درنهایت یک روز بعد از این اظهارات بیانیه داد و گفت: «باتوجه به تقاضا و تماس های مکرر بسیاری از خانواده هایی که فرزندان دلبندشان گرفتار این حرام سیاسی و شرعی گردیده و کلیت خانواده خود را در خطر فروپاشی می بینند، با ملاحظه اصرار بر فرار انبوهی از دختران عفیفی که به دلایل 1) همراهی ناخواسته با موج رسانه ای دشمنان فرهنگ حیا و عفت این مرز و بوم، 2) ترس از تمسخر یا انزوا در میان همسالان و اطرافیان 3) ترس از محرومیت از شغل در برخی موسسات خصوصی و فشار کارفرما، از این وضعیتی که خسارت های دهشتناکی بر آنها وارد نموده، به منظور اجرایی نمودن پیشنهاد ستاد امر به معروف، انجام گفت وگوهای آگاهی بخش به جای جریمه در مورد کسانی که به دلیل قانون شکنی به دادگاه دلالت داده می شوند، با درنظر گرفتن دغدغه رییس جمهور محترم درخصوص برخورد امنیتی با ناقضان حرام سیاسی و شرعی بی حجابی، باتوجه به تاکید رییس جمهور محترم و بسیاری از صاحب نظران مبنی بر اینکه حجاب قطعا یک موضوع تربیتی است و باید کار فرهنگی صورت پذیرد، ستاد امر به معروف و نهی از منکر در اجرای بند 11 ماده 16 قانون حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر با کمک تشکل های امر به معروف آموزش دیده، به صورت داوطلبانه و جهادی محافلی را برای گفت وگو و پاسخ به سوالات و راهنمایی افراد درگیر با پدیده بدپوششی در اماکن متعدد به ویژه برخی بوستان های شهری در تهران تدارک دیده است. در این محافل زنان و دخترانی که در گذشته، خود بی حجابی و بد پوششی را تجربه نموده و دچار آسیب های روحی و جسمی گردیده بودند و امروزه خود را به زینت حجاب آراسته اند، به آگاهی بخشی و انتقال تجربیات خود می پردازند. ستاد امر به معروف در راستای این اقدام که مورد توجه و تقدیر بسیار قرار گرفته و در پاسخ به دلسوزانی که به دلیل عنوان خبر، بر اسم اشکال می گیرند و نگران بیمار تلقی شدن این افراد هستند، تاکید می کند که بر سر اسم هیچ مناقشه ای ندارد، بلکه مهم نفس اقدام است. تاکنون با استقبال بسیار زیاد مواجه شده و نتایج ارزشمندی را به همراه داشته است.» طبیعتا همان طور که خانم دارستانی از انتشار اسامی افرادی که در فراهم کردن این طرح همکاری داشته اند خودداری می کند، ستاد امر به معروف هم از نام بردن از کسانی که از این طرح استقبال کرده اند یا حتی اشاره به جایگاه حرفه ای و موقعیت سیاسی و اجتماعی آنها، خودداری کرده است.
دولت می گوید به ما ربطی ندارد [پُخ یِدّی دولت!]
زهرا بهروزآذر؛ معاون امور زنان و خانواده ریاست جمهوری
درباره تشکیل کلینیک حجاب گفت:
«این موضوع هیچ ارتباطی به دولت ندارد و شکل گیری آن در
دولت تصویب نشده است.» اظهاراتی که در بهترین حالت نشان دهنده بی اطلاعی خانم
بهروزآذر است، چراکه تصمیمات ستاد امر به معروف نیاز به تصویب در دولت ندارند و تا
زمانی که بودجه این ستاد از جیب دولت پرداخت می شود، دولت نمی تواند در مورد آن
اعلام بی طرفی کند.
خانم بهروزآذر البته با گفتن اینکه مساله حجاب باید در داخل خانواده ها حل شود و نباید از طرح مسائلی که وهن اسلام و موضوع امر به معروف است خودداری شود، مخالفت خودش با این مساله را نشان داد، اما توضیح نداد که مخالفت دولت با این طرح چگونه جلوی اجرای آن را می گیرد.
فاطمه مهاجرانی؛ سخنگوی دولت آقای پزشکیان هم یک روز بعد از اینکه ستاد امر به معروف اعلام کرد که طرح ایجاد کلینیک های زیبایی اجتماعی با عنوان «کلینیک ترک بی حجابی» براساس صحبت های رییس جمهوری در مورد صحبت کردن با جوانان فراهم شده است، دخالت دولت در این موضوع را شدیدا تکذیب کرد.
متخصصان چه می گویند
با وجود این بیانیه و آن توضیح که در کانال «بانوی تمدن ساز» منتشر شده است، روند انتقادات به طرح اخیر متوقف نشده است. دکتر ساسان توکلی از چهره های شناخته شده در حوزه روانپزشکی و سلامت روان در توییتر خود نوشت: «طرح هایی مثل «کلینیک ترک بی حجابی» هیچ ارتباط و سنخیتی با کاربرد «علمی روانشناسی» ندارد و استفاده از اصطلاحات «کلینیک»، «ترک»، «درمان» و مانند آن برای آنها مصداق سوءاستفاده و «استفاده ابزاری از روانشناسی» است. روانشناسی علمی و حرفه ای، سبک زندگی و انتخاب و ترجیح شخصی افراد را بیماری انگاری نمی کند، چه رسد به آنکه بخواهد آن را «درمان کند» یا «ترک بدهد.» تبعات منفی این نوع طرح های نااندیشیده بسیار زیاد است. اگر واقعا افرادی به عنوان کارشناس و متخصص روانشناسی در طراحی یا اجرای این طرح نقش و دخالتی داشته یا دارند، لازم است این کارشناسان به جامعه و متخصصان معرفی شوند و به طور علنی، صریح و آشکار پشتوانه و مبانی دیدگاه شان را به آگاهی عموم و نقد متخصصان بگذارند. انجمن های علمی ـ حرفه ای و دپارتمان های دانشگاهی روانشناسی و سایر حوزه های مرتبط با سلامت روان هم لازم است موضع علمی و حرفه ای و اخلاقی خود را در برابر این اقدامات اعلام کنند. طبیعتا هر نوع مداخله و تاسیس مرکز در حوزه های سلامت روان نیازمند کسب مجوز از مراجع قانونی مرتبط است. قاعدتا برای تاسیس مراکزی با چنین عنوانی، باید از نهادی مانند وزارت بهداشت یا سازمان نظام روانشناسی مجوز اخذ شده باشد. در صورتی که این نهادهای مسوول چنین مجوزی داده اند لازم است این موضوع را به اطلاع جامعه برسانند و در غیر این صورت، وظایفی که برای جلوگیری از دخالت غیرمجاز در امر درمان برعهده دارند را انجام بدهند. همان طور که در بیانیه اخیر انجمن علمی روانپزشکان ایران توصیه شده، «امر درمانی نباید تبدیل به امری سیاسی» شود و البته اگر قرار است این اتفاق نیفتد، موضوعات سیاسی یا ایدئولوژیک نباید وارد حوزه خصوصی زندگی افراد و موضوعات مرتبط با سلامت و درمان بشوند.»
دکتر وحید شریعت، استاد روانپزشکی در دانشگاه علوم پزشکی ایران در این مورد به «اعتماد» می گوید: «تلقی اینکه با تاسیس کلینیک می شود سبک زندگی را تغییر داد و درمان کرد، تلقی نادرستی است. مسلم است که این رفتارها به اهدافی که برای آن طراحی شده است نخواهد رسید، اما مساله خطرناک تر این است که این سوءاستفاده از زبان و واژگان علمی به ضرر علم تمام خواهد شد. با اصول علمی نمی شود به صورت دل بخواهی رفتار کرد و هر روز چیز تازه ای را به عنوان بیماری یا ناهنجاری تلقی کرد. نمی توانیم و نباید به تفاوت دیدگاه ها برچسب بزنیم و بعد هم بخواهیم آنها را درمان کنیم. این سوءاستفاده از علم روانشناسی و درنهایت به ضرر سیستم درمان در کشور است. هنوز برای ما روشن نیست که قرار است در این مراکز از چه کسانی استفاده کنند و چه کسانی را به کار بگیرند، اما آنچه ما بر آن اصرار داریم این است که وقتی صحبت از درمان به میان می آید، ملاک آن باید چارچوب های علمی باشد. علاوه بر این کسانی که مسوولیتی دارند باید توجه کنند که همین حالا هم بدبینی به مساله درمان مشکلات سلامت روان قابل ملاحظه است، چنین رفتارهایی باعث می شود که این بدبینی ها تشدید شود و در جایی که لازم است نظام سلامت برای حل گرفتاری های مردم دخالت کند هم عملا نتواند وظایف خودش را انجام دهد. متاسفانه این رویه ها در جایی خارج از وزارت بهداشت اعلام و اعمال می شود و این مساله باعث می شود حتی با وجود تغییرات خوبی که در وزارت بهداشت رخ داده، این نهاد عملا نتواند در این موضوعات تاثیری بگذارد.»
دکتر حمید پورشریفی، رییس انجمن روانپزشکی ایران هم در این مورد می گوید: «طرح هایی مانند کلینیک های ترک بی حجابی، سوءاستفاه از روانشناسی هستند. حجاب مردم ربطی به مسائل سلامت روان آنها ندارد و انتخابی فردی است. وقتی در مورد این مساله از کلمه درمان استفاده می کنند، به معنی سوءاستفاده از روانشناسی و عملا نوعی تشویش اذهان است، چراکه باعث می شود افراد به خدمات سلامت روان بدبین شوند. این رفتارها باعث می شود مردم خدمات سلامت روان را تربیتی تلقی کنند در صورتی که کار خدمات سلامت روان چیزی غیر از این است. علاوه بر این باید به یاد داشته باشید که پیش شرط موثر بودن خدمات سلامت روان در حوزه هایی مانند ترک اعتیاد، مصاحبه انگیزشی است. حالا اگر کسی انگیزه داشته باشد که حجابش را تغییر دهد که به کلینیک نیاز ندارد، اگر انگیزه ای نداشته باشد هم این کلینیک ها موثر نخواهند بود. انجمن های علمی مانند انجمن علمی روانشناسی چه زمانی که احکام دادگاه در مورد حجاب هنرمندان مطرح شد، چه حالا که کلینیک ترک بی حجابی یا بدحجابی مطرح می شود، به این رویه ها اعتراض دارد، اما به هر حال باید پذیرفت که امکانات انجمن های علمی و تخصصی در این موارد محدود است و هر چند نمونه هایی هست که در آنها به حرف انجمن ها توجه شود، همیشه هم ممکن است که به حرف انجمن ها دراین موارد توجه نشود، منتها ما وظیفه اخلاقی و حرفه ای خودمان در مورد اعتراض به این رویه ها را انجام خواهیم داد.»
در ادامه این واکنش ها، انجمن روانشناسی ایران و انجمن علمی روان درمانی ایران هم در یک بیانیه مشترک در واکنش به ایجاد کلینیک های زیبایی اجتماعی یا کلینیک های ترک بی حجابی، بیانیه ای صادر کردند که در آن آمده است: «خبر راه اندازی «کلینیک ترک بی حجابی در تهران» موجب تشویش اذهان عمومی شده و متخصصان سلامت روان را متعجب و در عین حال به شدت نگران کرده است. در این خبر می خوانیم: «برای نخستین بار در کشور، به همت اداره زنان و خانواده ستاد امر به معروف، کلینیک ترک بی حجابی در تهران با هدف درمان علمی و روانشناختی بی حجابی ویژه نسل نوجوان، جوان و بانوان جویای هویت اجتماعی و اسلامی افتتاح می شود.» (خبرگزاری فارس، ۲۲ آبان ۱۴۰۳). داشتن یا نداشتن حجاب پدیده ای اجتماعی و فرهنگی است و نه یک بیماری که نیاز به درمان داشته باشد. استفاده از واژه های «کلینیک» و «ترک»، به طور ضمنی «حجاب متفاوت از قوانین کشور» را به عنوان یک اختلال یا بیماری معرفی می کند که از نظر علمی کاملا مطرود و مصداق بارزی از سوءاستفاده از روانشناسی و روانپزشکی است. چنین تصمیم ها و اقداماتی آسیب زا، افراد غیربیمار را با برچسب بیماری مواجه می کند، موجب استیگما می شود، دریافت کنندگان خدمات روانشناختی را دچار سردرگمی می کند. یا حتی با خلط درمان و تادیب که دو امر ناهمخوان و متضاد است، ممکن است موجب نگاه منفی مراجعان به این خدمات شود و آنها را از دریافت کمک های حرفه ای محروم کند. چنین تصمیم هایی که نشان دهنده عدم تامل در پیامدهای منفی و فاقد هرگونه منطق است، به واسطه آسیب های جدی ناشی از آن، مسوولیت انسانی و اخلاقی زیادی را متوجه دست اندرکاران می کند. متاسفانه سوءاستفاده از روانشناسی و روانپزشکی پیش از این هم در اشکالی نظیر حکم قضایی رخ داده و با واکنش انجمن های مرتبط با سلامت روان و نامه این انجمن ها (انجمن علمی روانپزشکان ایران، انجمن روانشناسی ایران، انجمن علمی روان درمانی ایران و انجمن علمی پزشکی روان تنی ایران) به رییس محترم قوه قضاییه شده بود که خوشبختانه مورد توجه قرار گرفت و چنین احکامی تکرار نشد. امید اینکه دست اندرکاران به حساسیت امر و آسیب های جدی ناشی از سوءاستفاده از روانشناسی و روانپزشکی توجه کنند، اقدامات اینچنینی را متوقف کرده و از تکرار آن در آینده خودداری کنند. همچنین از دادستانی کل کشور انتظار می رود به این امر بسیار حساس ورود کرده و اقدامات لازم را برای پیشگیری از تداوم آن به عمل آورد.»
پای لایحه حجاب و عفاف در میان است
از متن طرح مطرح شده، برای ایجاد آنچه کلینیک زیبایی اجتماعی یا کلینیک ترک بی حجابی نامیده می شود، چنین بر می آید که گامی به عقب برداشته شده و هدف این مراکز صرفا کمک به افرادی که همین حالا هم حجاب دارند، عنوان شده است. در بیانیه ستاد امر به معروف آمده است که این مراکز قرار است برای کمک به کسانی که به حجاب مقید هستند ایجاد شود نه برای کسانی که تصمیم گرفتند نوع دیگری از پوشش را انتخاب کنند. برخی توییت هایی که خانم دارستانی در این مورد بازنشر کرده است هم حاوی این پیام است که «اجباری در مراجعه به این کلینیک ها در کار نیست و کار آنها ارشادی است.» با این وجود به نظر می رسد این طرح یک لایه زیرین هم دارد که در جایی به غیر از توییتر خانم دارستانی و کانال «بانوی تمدن ساز» قرار گرفته است و آن «لایحه حمایت از خانواده» دولت سیزدهم است که به «لایحه حجاب و عفاف» مشهور شده است. در ماده هفده این لایحه ستاد هماهنگی و راهبری اجرای مصوبه عفاف و حجاب وزارت کشور به منظور تحقق اهداف این قانون، مکلف شده است که با همکاری حوزه های علمیه، مراکز مشاوره حضوری و مجازی با محوریت سبک زندگی اسلامی خانواده محور و توانمندسازی و پاسخ به سوالات عفاف و حجاب را گسترش دهد و تقویت کند. در ماده نوزده این لایحه هم آمده است که «سازمان بهزیستی کشور به منظور تحقق اهداف این قانون، مکلف به وظایف زیر است: توسعه، تقویت و ارتقای کیفیت خدمات مراکز فوریت های اجتماعی و مراکز مشاوره در تمامی استان ها و شهرستان ها به منظور ارایه خدمات مشاوره ای لازم در راستای حمایت و گسترش فرهنگ پوشش، عفاف و حجاب به جامعه هدف؛ شناسایی، حمایت و مراقبت از زنان آسیب دیده و در معرض آسیب و توانمندسازی آنان به منظور پیشگیری از ارتکاب رفتار های نابهنجار و غیراخلاقی و گزینش متقاضیان دریافت مجوز، صدور و تمدید مراکز مشاوره و سایر مراکز تحت پوشش سازمان براساس صلاحیت های عمومی، اخلاقی و رفتاری و گذراندن دوره های آموزشی مبتنی بر عفاف و حجاب با همکاری سازمان تبلیغات اسلامی.» وظایفی که به نظر می رسد به راحتی و با یک تفاهمنامه و آیین نامه داخلی می توان به نهادهای مشاوره ای دیگری ازجمله مراکز مشاوره اسلامی که هم اکنون زیرنظر حوزه علمیه فعالیت می کنند و چه بسا «کلینیک های زیبایی اجتماعی» که قرار است «به شیوه علمی» در راستای ترک بی حجابی بکوشند قابل واگذاری باشد. از این طریق مشکل قدیمی عدم حمایت بهزیستی و سازمان نظام روانشناسی و خدمات مشاوره از مراکز مشاوره ای که توسط فارغ التحصیلان رشته مشاوره و روانشناسی حوزه های علمیه ایجاد می شود هم برطرف شود! یک سنگ است و چندین گنجشک.
آنچه تا امروز در مورد کلینیک های زیبایی اجتماعی یا کلینیک ترک بی حجابی گفته شده، دو گام به جلو و یک گام به عقب است، اما تجربه نشان داده است که معمولا توقفی در آن یک گام به عقب رخ نمی دهد. علی رغم موضع گیری صریح کارشناسان حوزه سلامت روان، بعید است حوزه سلامت روان با چند بیانیه و اعتراض صنفی بتواند جلوی قاب بندی مساله حجاب در درون حوزه سلامت روان را بگیرد به خصوص که همین حالا هم ژورنال های تخصصی و همایش های داخلی و بین المللی که مقالاتی در زمینه ارتباط حجاب با سلامت روان زنان و خانواده منتشر می کنند، کم شمار نیستند. با جست وجوی کلیدواژه «حجاب و سلامت روان» می توانید به مقالات ثبت شده و ارایه شده در ژورنال ها و کنگره های مختلف دسترسی پیدا کنید که نویسندگان آنها هم از قضا خودشان را «روانشناس» معرفی می کنند و علی رغم نظر بسیاری از چهره های مطرح روانپزشکی و روانشناسی و فعالان حوزه سلامت روان، در مورد اینکه چگونه حجاب امری مربوط به سلامت روان است، قلم فرسایی می کنند.
برگرفته از «مگیران» ۲۶ آبان ماه ۱۴۰۳ (تنها چند بند آغازین این گزارش را اندکی در نشانه گذاری ها ویرایش نموده ام؛ برجسته نمایی های بوم و افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر)