ـ بسمه تعالی!
ـ بنداز بالا!
ـ کدامیک را می گویی؟ این آب شنگولی یا بیت المال؟
ـ هر دو تایش؛ مگر نگفته اند: پول را بالا کشید؛ یک آب هم رویش خورد؟ این هم همان است دیگر؛ بنداز بالا! به سلامتی مولای مُتَقّیان!
ب. الف. بزرگمهر دهم بهمن ماه ۱۴۰۲
ـ بسمه تعالی!
ـ بنداز بالا!
ـ کدامیک را می گویی؟ این آب شنگولی یا بیت المال؟
ـ هر دو تایش؛ مگر نگفته اند: پول را بالا کشید؛ یک آب هم رویش خورد؟ این هم همان است دیگر؛ بنداز بالا! به سلامتی مولای مُتَقّیان!
ب. الف. بزرگمهر دهم بهمن ماه ۱۴۰۲
سلام برادر دینی! روز و روزگار شما را نمی دانم؛ ولی ما یخ مان نگرفت.* همه زود دریافتند که آماج هر دو رژیم پاک و مقدس مان سرکوب بلوچ ها از یکسو و کژدیسه نمودن افکار عمومی برای کاهش تب و تاب خیز برداشته است که هم در ولایت ما و هم در ولایت شما هر کدام بگونه ای دارد بالا می گیرد. دل و روده ی اختساد هر دو کشورهای مان نیز بیش از اندازه باد کرده و بیم بیش تری برمی انگیزد؛ در میان سایر کشورهای جهان، ما در جایگاه پنجم از در عقبیم و شما هم با آنکه از در عقب هفتم هستید،** روز و روزگار چندان بهتری از ما ندارید؛ بویژه آنکه در چشم و همچشمی با هندوستان نیز سخت جا مانده اید که از چشم عوام النّاس دور نمی ماند و اگر بر زبان هم نیاورند، در دل خواهند گفت: کون تان گهی است؛ همچنانکه بی هیچ پاس و سپاسی به نظام مقدس آسمانی ـ ریسمانی ولایت مان در ایران هم می گویند. برویم بنشینیم ببینیم دیگر چه ترفندهایی می توانیم بکار گیریم که حواس عوام النّاس هر دو سو را بیش تر پرت کند و هوش از سرشان برباید؛ ما که چیزی کارآتر از یک جنگ گسترده و دامنه دار سراغ نداریم؛ بجای اینکه خودمان گُرز و موشک و اینا به سر و کله شان بزنیم؛ می فرستیم شان دَم چَکِ شما؛ شما هم می توانید درست همین کار را در آن سو بکنید. بسود بازرگانان و سوداگران مان در هر دو سو نیز هست و سرِ دولت های مان نیز بی کلاه نمی ماند.
ناگفته نماند که ما بیش تر دوست داشتیم، این کار را با «عزراییل» پی گیریم که عوام النّاس بسیار بیش تری در پی مان راه بیفتند و الله الله گویان به جنگ رهسپار شوند؛ ولی به دلایلی که خودتان هم می دانید یا می توانید حدس بزنید، شدنی نیست؛ از همه مهم تر، وجود آن یابوی نادان دوباره به قدرت رسیده در آنجاست که کارش حساب و کتاب ندارد و می ترسیم بیش از این لگدهایش را نوش جان کنیم و خدای ناکرده ناکار شویم. بچشم خود می بینید که چگونه برادران از جان گذشته مان را در سوریه و حتا در خود ولایت سر به نیست می کنند. از آن بدتر، نفوذ گسترده شان در همه ی ارکان نظام مقدس مان است؛ بگونه ای که ما به بسیاری از «سربازان گمنام امام زمان» مان نیز دیگر چون گذشته نمی توانیم اعتماد کنیم؛ زبانم لال، اگر بخواهند حتا می توانند به اندرون بیت رهبر عظیم الشان هم وارد شده، هر که دست شان رسید را بگایند؛ خدا را شکر مادر ایشان دیگر در قید حیات نیست و خواهران شان هم کون شان را کژ کرده و رفته اند. خوب! برویم ببینیم چکار می توانیم بکنیم ...
از زبان «کودک همچنان خردسال نظام»: ب. الف. بزرگمهر دهم بهمن ماه ۱۴۰۲
* حسین امیرعبداللهیان، وزیر «کار و بار برونمرزی نظامِ خرموش پرور» که در رأس گَلّه ای به پاکستان رهسپار شده بود، هنگام درآمدن به اسلامآباد با پیشواز دو تن از دستیاران «وزارت کار و بار برونمرزی جمهوری اسلامی کون پاکان هندی تبار» روبرو شد.
بنیاد داده ها برگرفته از ««چوب دو سر گُه» به تاریخ نهم بهمن ماه ۱۴۰۲ با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر
** بنگرید به پرتور پیوستِ یادداشتِ «به اندازه ای باد خواهیم کرد که دشمن از گرسنگی جان به جان آفرین بسپارد» ب. الف. بزرگمهر ۲۷ دی ماه ۱۴۰۲
آقا بیشعور! می بینی چه گلی کاشتی؟! اینجا که نشسته ام، فریاد می کشم:
من که سر در نمیارم. انگار گروهی جِنّ و اِنس روی دامنه های اون تپه ها تمرگیدن و شوخی شون گرفته ...
تو می فهمی چی میگن؟ چرا باورشون نمی شه رهبر ما نمونه است؟!
ب. الف. بزرگمهر ۲۰ بهمن ماه ۱۳۹۶
... و در همچنان روی همان پاشنه می چرخد؛ «برگزیدگان، همواره درون دری گردان جابجا و بازبخش می شوند!»۱ گروهبندی های تازه ای جای گروهبندی های پیشین را می گیرند که جایی چندان دور نمی روند و از لفت و لیس شان کاسته نمی شود؛ تنها کمی به سایه می لغزند تا خورد و برد پربار خود را آسوده تر پی گیرند. در همه ی این سال ها پیشرفت های شایان درنگی نیز در لاپوشانی زد و بندها و پاسداری از حق آب و گل یکدیگر نموده اند؛ بگونه ای که دیگر کم تر نشانی از تک خوری در میان شان دیده می شود؛ تک خوری هایی که در برخی باره های سال های دورتر چون آن آخوند دزد فراری به رومانی آبروریزی رسانه ای کم و بیش گسترده ای در پی داشت و دامن پر چین و چروک نظام مقدس را کمی بالا زد. نیک دریافته اند که جان و مال و ناموس و بی ناموسی شان سخت به همدیگر گره خورده و نباید خدای ناکرده چیزی به بیرون درز کند و دل «عوام النّاس» را بسوزاند. عوام النّاسی چون خر در گل مانده که وختی به «کَفِ خیابان» نیز پا می نهند «تا حقِّ خود گیرند»، دست بالا آرنگ هایی اینچنین سر می دهند: «ما دیگه رای نمی دیم» و کیر خری کاشته شده در آن بالا که می گوید: «من اولوم، سَن آلله، بیایید پای صندوق رای!»۲ تا اندازه ای یادآورِ داستانک پندآموز جاودانه عُبید زاکانی درباره ی مردک گاگولی که در خواستگاری زنی چنان کلاهی گشاد سرش نهادند که به تیزی خشنود شد.۳
ب. الف. بزرگمهر نهم بهمن ماه ۱۴۰۲
پی نوشت:
۱ ـ برگرفته از پی نوشتِ یادداشت «سیاست درهای گردان در ایران هم کاربرد یافته است!» ب. الف. بزرگمهر ٢٦ اسپند ماه ١٣٩١
https://www.behzadbozorgmehr.com/2013/03/blog-post_8646.html
۲ ـ برگرفته از یادداشت «من بمیرم، سَن آلله، بیایید پای صندوق رای!» ب. الف. بزرگمهر ۱۷ بهمن ماه ۱۳۹۸
https://www.behzadbozorgmehr.com/2020/02/blog-post_6.html
۳ ـ شخصی
زنی بخواست. شبِ اول از بینی و بغلش گندی به دماغش رسید. چون به كار مشغول شد از آنجا نیز گندی عظیم
بدو رسید. گفت:
خاتون، لطفی كن؛ تیزی بده، باشد كه دماغم پاره ای خوش
شود.
جاودانه عُبید زاکانی
واپسین دیدار؟ چرا؟!* چون کُردند و بسان همه ی نیاکان شان از مادها گرفته تاکنون در برابر زورگویان و ستمگران تا پای جان ایستاده و رزمیده اند؛ نه آن ها و نه دیگر خلق های ایران را نمی توان با خرموش های اسلام پیشه و توسری خورِ فرآورده ی همایش امپریالیستی «گوادالوپ» که راه را برای سوار شدن این دزدان پلید بر گرده ی ایران و ایرانیان گشود و هموار کرد، سنجید؛ چنین سنجشی بی هیچ آرش و مانش و خوار شمردن همه ی این سرفرازان است که از بهترین و بنیادی ترین سرشت ایرانیان دوران کهن همچنان برخوردارند و در کنار آذری ها، گیلک ها، لُرها و دیگر خلق های ایران زمین، هوده ی بزرگ تاریخی در پایداری و پا برجا ماندن کشوری به نام ایران داشته و دارند.
درودی از ژرفای جان و روان بر آن ها که چنین پایدار بوده و همچنان هستند. آن ها نامیرایند ...
سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!
برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!
ب. الف. بزرگمهر هشتم بهمن ماه ۱۴۰۲
* خانوادههای چهار زندانی سیاسی کرد: پس از نوزدهماه بیخبری، امروز فرزندانمان را زنده دیدیم، به ما گفتند این آخرین دیدار است!
امروز، یکشنبه برابر با هشتم بهمنماه ۱۴۰۲، پس از نوزده ماه بیخبری به خانوادهی چهار زندانی سیاسی کُرد اجازهی ملاقات دادند و مادران و پدران نگران، دادخواه و پریشان، فرزندان خود را زنده دیدند. خبر نخست امیدوارکننده بود، دیدند و فهمیدند که فرزندان شان پس از گذشت بیش از یکسال و نیم ناپدید شدن قهری زندهاند. خبر دوم دردناک و فاجعهبار است، به آنها گفتند که این اولین و آخرین ملاقات و دیدار آنها خواهد بود.
در این دیدار کوتاه، چهار جوان و چهار زندانی سیاسی کُرد، وصیتنامهی خود را به خانواده اعلام کرده و تاکید کردهاند که این آخرین دیدار است. صبح فردا آخرین سپیدهدمی است که این جوانان پیشا طلوع خورشید و گرمای زندگی را خواهند دید، اگر چنین لحظاتی وجدانهای خاموش و انسانهای خفته را بیدار نکند، هیچ ناقوس مرگی آنها را بیدار نخواهد کرد؛ و نشان خواهد داد که ما در سرزمین مردگان، ناامیدوارانه زندگی میکنیم.
این آخرین درخواست و چشمداشت همهی آن عزیزانی است که در تمام این مدت، با ما و در کنار ما، برای لحظه به لحظهی زندگی جنگیدهاند: تلاش ما برای نجات سایر قربانیان اعدام ادامە دارد؛ اما این آخرین اقدام و قدمها برای توقف اجرای حکم این چهار زندانی است؛ فردا فرصتی برای تداوم این تلاشها نخواهد ماند. هر آنچه در توان دارید در راه نجات جان فرزندانتان دریغ نکنید.
کمپین دفاع از چهار زندانی سیاسی کرد هشتم بهمن ماه ۱۴۰۲
برگرفته از «تلگرام» هشتم بهمن ماه ۱۴۰۲
مادرِ جاویدنام زانیار ابوبکری،
از جانباختگان انقلابِ نامور به «زن، زندگی، آزادی» در مهاباد، پیرامون بیم
برانگیز بودن بدار آویخته شدنِ چهار زندانی سیاسی کُرد، میگوید:
من مادر جاویدنام زانیار ابوبکری به عنوان عضوی از
خانوادههای جانباختگان راه آزادی، خواستار لغو حکم اعدام پژمان فاتحی، محمد
فرامرزی، وفا آذربار و محسن مظلوم هستم. احکام
اعدام را متوقف کنید، اعدام جوانان کُرد، خشم مردم را شعلهورتر میکند. از شما میخواهم
دست از داغدار کردن مادران کُرد بردارید.
برگرفته از «تلگرام» هشتم بهمن ماه ۱۴۰۲
ویدئوی پیوست: دست از داغدار کردن مادران بردارید!
ننگ و نفرت بر رژیم پوشالی گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!
برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!
ب. الف. بزرگمهر هشتم بهمن ماه ۱۴۰۲
امروز یکشنبه هشتم بهمن ماه ۱۴۰۲، کارگران دست از کار شسته ی «گروه ملی فولاد اهواز» پس از گرد آمدن در برابر استانداری خوزستان، فرمانداری اهواز و ساختمان کانونی «بانک ملی» استان در خیابانهای شهر راهپیمایی نموده، گِرد هم آمدند.
برگرفته از «تلگرام» هشتم بهمن ماه ۱۴۰۲ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ برنام نیز از آن من است. ب. الف. بزرگمهر)
ویدئوی پیوست: راهپیمایی پولادین در اهواز
این بار حرامزاده های نازی، نه تنها روسیه و چین که همه ی جهان را اینچنین می خواهند؛ می خواهند سر به تن کسی جز خودشان نباشد؛ انبوه توده های مردم جهان از آن میان، در کشورهای امپریالیستی و ریزه خوارانِ دنباله روی شان در اروپای باختری و کانادا تنها و تنها باری بر دوش برگزیدگانی اندک از «جانوران موبور»ند که باید گورشان را گم کنند تا این خورشیدگَردِ کوچک سبک تر شود. برای دستیابی به این آماج هر آنچه در دست دارند را بکار گرفته و می گیرند: از بهره وری های ناروا از هوش ساختگی و دستکاری های ژنتیکی گرفته تا ساخت ویروس های بس بیم برانگیز کشتارِ گروهی و راه اندازی جنگ هسته ای؛ چنانچه جایی امن برای خودشان دست و پا کرده باشند که خوشبختانه به این یکی هنوز دست نیافته، ولی سخت در پی یافتن آنند.
نابود باد سرمایه داری و همه ی فرآورده های آن از تنگدستی و بیکاری و جنگ و درگیری میان خلق ها و ملت ها گرفته تا «نازیسم» و «فاشیسم»!
مرگ بر امپریالیست ها برهبری «یانکی» ها!
پیش بسوی برپایی سوسیالیسمی پویا و دادگرانه که در آن در روندی شتابان همه ی طبقات هازمانی از میان رفته، رهبری شوراییِ راستین و نیرومند از پایین تا بالا جایگزین رهبری دیوانسالاران شده باشد! جهانی بر این پایه، نه تنها شدنی که با همه ی بیم و امیدها در چشم انداز است.
ب. الف. بزرگمهر هشتم بهمن ماه ۱۴۰۲
پرتورهای پیوست: پیامدهای بمباران لنینگراد در جنگ جهانی دوم و ایستادگی جانانه ی مردم «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» در برابر ددمنشان آلمان نازی
آموزش در کنار دبستانی ویران شده در پی بمباران لنینگراد از سوی نیروهای آلمان نازی (هشتم سپتامبر ۱۹۴۱)
سربازان پدافند هوایی ـ لنینگراد (روسیه)
خطر اعدام قریبالوقوع محسن مظلوم، وفا آذربار، محمد فرامرزی و پژمان فاتحی، چهار زندانی سیاسی کرد جدیتر از همیشه شده است. جمعی از زندانیان زندان قزلحصار در بیانیهای نوشتهاند: «پیوسته خبر جگرسوز آخرین ملاقات دادهشده به یکی از همبندیان و یا هم سلولیهایمان را میشنویم و به دنبال آن و با طلوع صبح صدای آمبولانس و حمل پیکرِ پاک و بیجان عزیزانمان برای تحویل به خانوادههایشان.»
روزگاری میخواندیم و میشنیدیم که فقط در روزهای جمعه «خون جای بارون میچکد.» از دهه شصت اغلب روزها و اکنون تمام روزهای هفته است که از پیکر این سرزمین و مردمش خون میچکد. تمام سحرگاهان، همه بامدادان و هر بانگ نماز را به خون آغشته و رنگین کردهاند و ما که در زندان قزلحصار در مرکز این کشتار و قتل عام سراسری قرار داریم، همه روزه (و عموما) روزهای سهشنبه و چهارشنبه با اعدامِ هم سلولیها و همبندیهایمان روز را آغاز میکنیم.
پیوسته خبر جگرسوز آخرین ملاقات دادهشده به یکی از همبندیان و یا هم سلولیهایمان را میشنویم و به دنبال آن و با طلوع صبح صدای آمبولانس و حمل پیکرِ پاک و بیجان عزیزانمان برای تحویل به خانوادههایشان.
در سراسر دنیا حکومتها نمادهایی چون شاهین و شیر و عقاب و غیره را بعنوان نماد قدرت و اقتدار خود برگزیدهاند؛ ولی این حکومتِ سرداران و مشایخ اعدام «حلقه طناب دار» را به نماد قدرت خود تبدیل کرده است… و حقوق بشر را هم با طناب دار حلقآویز و یا به سنگسار کشیدهاند ...؛ ولی زهی افتخار و شرف و سربلندی برای این مردم وجوانانِ پاکبازش که در چنین شرایط کشتار و اختناقی چهرههایی چون ژینا و سارینا، نوید افکاری و میلاد زهرهوند، محسن شکاری، مهدی کرمی و قاسم و ایوب و حال محمد قبادلو و فرهاد سلیمی را نماد و سمبلی بر پرچمهای خود انتخاب میکنند تا از این پس، چهرههای پاک و معصوم این قهرمانان باشد که برای کوهها نماد مقاومت و ایستادگی، برای بهار سرمشق زندگی، برای مشعل الگوی شعلهوری، برای قلبها نماد عشق و برای پرچم نماد هویّت و افتخار باشند تا چهره و رخساره آنها برای فداکاری و ایثار مصداقی عینی باشد و برای همیشه تاریخ در اهتزاز.
یادشان گرامی و راهشان پر رهرو
جمعی از زندانیان زندان قزلحصار ـ بهمن ماه ۱۴۰۲
برگرفته از «تلگرام» هشتم بهمن ماه ۱۴۰۲
فروش نشان های شایستگی در بازار تهران
بیا بابا! نوبرشِ ... مدال لیاقت داریم! از همه رقم، هسته ای، خسته ای، وین، لوزان، ژنو، مدال سخنوری، مداحی، مدالِ ...
ب. الف. بزرگمهر ۱۸ تیر ماه ۱۳۹۴
https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/07/blog-post_42.html
کاریای نیروهای میهن پرست و انقلابی در چنین شرایطی، جز بسیج توده های مردم برای سرنگونی چنین رژیمی نیست و نمی تواند باشد!
در زیر تنها بخشی از یک گزارش درباره ی زخمی شدن پیرزنی دستفروش در اهواز با «شوکر» (باتون های الکتریکی)۱ را از رسانه ی رسمی رژیم دزدان اسلام پیشه آورده ام. در نگاه نخست، آن هم در کشوری که حتا روزانه دزدی ها و پولشویی های بسیار بزرگی در آن روی می دهد و بسیاری حقوق فردی و اجتماعی آدمی به بهانه و زیر پوشش شریعتی وامانده زیر پا نهاده می شود، شاید چنین رخدادی چندان چشمگیر نباشد؛ ولی بر بنیاد زبانزد «مشت نمونه ی خروار!» به اندازه ای بسنده، گویا و نمودار چگونگی برخورد رژیمی ضدملی و ضد خلقی با توده های مردمی در بند گرفتار شده است.
دروغ های آشکار «معاون خدمات شهری شهردار اهواز» که به شیوه ی احمدی نژادی و بگونه ای دوپهلو از سویی بنیاد ماجرای غم انگیز روی داده را نادیده گرفته و از سوی دیگر «جلوگیری ناپذیر بودن درگیری ها» را می پذیرد به نوبه ی خود چشمگیر و شایان درنگ است؛ گرچه در کشوری که "رهبر" نابکار و ناکارآمد آن، درباره ی کمابیش هر چیزی دروغ گفته و آنجا که گند و گه کارهایش رو می شود، می کوشد آن را به گردن این و آن بیندازد از سایرین که گاه در تبهکاری و بی چشم و رویی وی را نیز پشت سر می گذارند، چه چشمی می توان داشت؟ چه برسد به یک مامور شهرداری که او نیز دستش به روی مردمی بیچاره که هست و نیست شان را از دست داده اند، باز است و آن هم با باتون الکتریکی!
یکبار دیگر در اینجا برای هر کسی که گوشی شنوا دارد، یادآور
می شوم:
ایران، کشوری از درون چنگ اندازی شده۲ است که مُشتی دزد و تبهکار بر آن فرمان می
رانند!۳ کاریای نیروهای میهن
پرست و انقلابی در چنین شرایطی، جز بسیج توده های مردم آن کشور برای سرنگونی چنین
رژیمی نیست و نمی تواند باشد!
ب. الف. بزرگمهر ۲۰ آذر ماه ۱۳۹۵
https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/12/blog-post_25.html
پی نوشت:
۱ ـ بر بنیاد آزمون های تاکنون پایور شده، شماری از مردم در کشورهای گوناگون جهان و بویژه «ایالات متحد» در پی کاربرد باتون های الکتریکی جان سپرده اند! آماری در این زمینه از کشور سگ مذهب زده مان ندارم. ب. الف. بزرگمهر ۲۰ آذر ماه ۱۳۹۵
۲ ـ «ایران، کشوری از درون چنگ اندازی شده!»، ب. الف. بزرگمهر، ۱۵ اَمرداد ماه ۱۳۹۴
https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/08/blog-post_75.html
۳ ـ «مشتی دزد و تبهکار بر ایران فرمان می رانند!»، ب. الف. بزرگمهر، ۲۲ مهر ماه ۱۳۹۵
https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/10/blog-post_79.html
***
ضربات شوکر بر تن دستفروش اهوازی/ مامور متخلف شهرداری اهواز مجازات می شود
اهواز - ایرنا - در پی ضرب و شتم یکی از دستفروشان توسط ماموران شهرداری اهواز، معاون فرماندار اهواز گفت: این حادثه پیگیری و با مامور خاطی برخورد می شود.
انتشار گسترده تصاویر سیلی خوردن زن دستفروش فومنی در روزهای اخیر در شبکه های اجتماعی بحث ضرب و شتم دستفروشان و حقوق آنها را دوباره مطرح کرده است.
پیش از این نیز مرگ کارگر بازیافت با ضرب و شتم ماموران شهرداری تهران نگاه ها را متوجه عملکرد ماموران شهرداری ها کرده و موجی از انتقادات را نسبت به آنها در پی داشت؛ اما آنطور که پیداست این حوادث نتوانسته مانع ادامه رفتارهای خشن ماموران شهرداری در مواجهه دستفروشان و اصلاح شیوه برخورد با آنها شود.
پیش از این شهروندان بارها شاهد برخوردهای نامتعارف ماموران شهرداری اهواز برای جمع آوری بساط دستفروشان بوده اند، اما شب گذشته انتشار تصاویری از ضرب و شتم یکی از دستفروشان به وسیله یک مامور اجرائیات شهرداری اهواز واکنش هایی را به همراه داشته است.
در این تصاویر یکی از ماموران اجرائیات شهرداری اهواز با یک دستفروش در یکی از خیابان های مرکز شهر (بازار عبدالحمید)، درگیر می شود و با شوکر او را مضروب می کند.
یکی از شاهدان عینی در این باره به ایرنا گفت: «ظهر سه شنبه سه چهار نفر از ماموران اجرائیات شهرداری برای جمع آوری بساط یکی از دستفروشان در یکی از خیابان های فرعی نادری مراجعه کرده بودند.» وی که خواست نامش فاش نشود، با بیان اینکه فرد دستفروش با ماموران درگیر نشده است، افزود: «این دستفروش قصد داشت از ضبط اموال و اجناس خود که می گفت به صورت نسیه خریداری کرده، ممانعت کند؛ اما ماموران نپذیرفتند و بعد از اصرار و فریاد زدن فرد دستفروش، با شوکر وی را مضروب کردند.»
علیرضا حلاج ادامه داد: «بعد از درگیری با کلانتری محل تماس گرفته شده و دستفروش بازداشت می شود.» وی نسبت به استفاده از شوکر توسط مامور اجرائیات اظهار بی اطلاعی کرد و افزود: «هیچکدام از ماموران اجرائیات شهرداری 'شوکر' در اختیار ندارند.» حلاج افزود: «دستفروشان به تذکرها و اخطارهای ماموران اجرائیات که وظیفه ممانعت از حضور آنها در خیابان نادری را دارند، بی توجهی می کنند؛ بنابراین این درگیری ها اجتناب ناپذیر است.» وی تصریح کرد: «ماموران اجرائیات شهرداری نیز بارها در این درگیری ها مجروح و مصدوم شده اند.» این مقام مسوول با بیان اینکه شهرداری اهواز برای ساماندهی دستفروشان طرحی ارائه کرده است، اظهار داشت: «دستفروشی ریشه های متعددی از جمله افزایش نرخ بیکاری دارد و ساماندهی دستفروشان همکاری همه مسوولان استان را می طلبد.» به گفته وی شهرداری اهواز پارک ربیع را برای استقرار دستفروشان هسته مرکزی شهر اهواز پیشنهاد و آماده سازی کرده بود که دستفروشان با این محل موافقت نکرده اند.
...
«ایلنا»، ۱۷ آذر ماه ۱۳۹۵
http://www.irna.ir/fa/News/82337453/
این گزارش از سوی اینجانب تنها در نشانه گذاری ها ویرایش شده است. بختی برای ویرایش بیش تر آن نداشتم. برجسته نمایی های متن همه جا از آنِ من است و بخش دوم آن را که پیگیری ماسمالی نابکاری انجام شده از سوی این یا آن "مقام" رژیم سگ مذهب بود را نیز پیراسته ام. ب. الف. بزرگمهر ۲۰ آذر ماه ۱۳۹۴
زیرنویس تصویر:
در این تصاویر یکی از ماموران اجرائیات شهرداری اهواز با یک
دستفروش در یکی از خیابان های مرکز شهر (بازار عبدالحمید)، درگیر می شود و با شوکر
او را مضروب می کند.
«این دستفروش قصد داشت از ضبط اموال و اجناس خود که می گفت به صورت نسیه خریداری کرده، ممانعت کند؛ اما ماموران نپذیرفتند و بعد از اصرار و فریاد زدن فرد دستفروش، با شوکر وی را مضروب کردند.»
برگرفته از «ایلنا»، ۱۷ آذر ماه ۱۳۹۵
ب. الف. بزرگمهر ۲۱ خرداد ماه ۱۳۹۸
https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/06/blog-post_54.html
* فرماندار کرمانشاه گفت:
«مردم با بیان اینکه توان پرداخت رهن و اجاره بهای تعیین شده از سوی
صاحبان واحدهای مسکونی را ندارند، در مراجعات خود طلب چادر میکنند.» برگرفته از «تلگرام اتحادیه آزاد کارگران ایران» ۲۱
خرداد ماه ۱۳۹۸
رژیم تبهکار فرمانروا بر ایران باید گور خود را از این سرزمین باستانی گم کند!
به گزارش زیر اندکی باریک شوید! بخوبی روشن بود که پس از پشتیبانی نیرنگبازانه ی لات بی سر و پای «یانکی»: «دونالد ترامپ» از پرخاش گسترده ی مردم ایران به اوضاع اقتصادی ـ اجتماعی سخت ناگوار و بیم برانگیز و گفتن نه به رژیم تبهکار دزدان اسلام پیشه که در شعارهای بگونه ای گسترده سر داده شده ای چون: «مرگ بر جمهوری اسلامی!»، «مرگ بر دیکتاتور!»، «اسلام را پله کردند، مردم را ذِلّه کردند» و «سیّدعلی حیا کن، مملکت را رها کن!» آشکارا بازتاب یافت، بهانه ای نیکو برای رژیم ضد ملی و زنهارخواه اسلام پیشگان فراهم می آورد تا سرراست و ناسرراست، جنبش توده ای مردم ایران را بکوبند و آن را به بیگانه و آنچه در همین گزارش «بدخواهان کشور» نامیده شده، هماوند نمایند؛ و ناگفته نگذارم که واکنش طوطیِ وزارت نامور به «خارجه» به گفته های آن لات بی سر و پا، نه بدترین که در سنجشی نسبی با یاوه گویی های شکمبارگانی در جایگاه «امام آدینه» ی اینجا و آنجا یا کله خرهایی دهن دریده و دیگر چابلوسان «ولایت»، شاید بهترین شان باشد؛ واکنشی که از سفسطه گویی، گزافه گویی و دروغ تهی نیست!
به هر رو، درباره ی پشتیبانی فریبکارانه ی دم و دستگاه
دیوانسالاری «یانکی» ها از جنبش مردم ایران با بخش هایی از سخنان این طوطی گماشته
در آن وزارتخانه ی سر تا پا انباشته از خبرچینان انگلیسی و «یانکی» و خدا نیز نمی
داند کدام کشورهای دیگر، همداستانم؛ ولی با دروغ بزرگ بر زبان رانده شده از سوی وی
در این باره که:
«قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
ساختارهای دموکراتیک را برای حمایت قانونی از خواستههای مدنی مردم پیش بینی کرده
است و امکان پیگیری این خواستهها در چارچوب قانون کاملا امکان پذیر است» (گزارش زیر)،
نه تنها ناهمداستانم که آن را برنمی تابم. زیرا هنگامی که در همان «قانون اساسیِ»
دستبرد زده شده، «ولایت فقیه» از چنان جایگاه خداگونه، بی هیچ پاسخگویی به مردم که
بس فراتر از «شاهنشاهی» است، برخوردار شده و سرراست با الله تازی در آسمان هفتم سر
و کار دارد، دیگر سخن سرایی درباره ی «قانون اساسی» و هر قانون دیگری و بگونه
دربرگیرنده: «قانون»، کاری بیهوده خواهد بود. این نیز بماند و در اینجا به آن نمی
پردازم که چنان دستبردی به نخستین «قانون اساسی» برآمده از انقلاب بهمن ۵۷ با همه
ی نارسایی ها، کاستی ها و دوپهلوگویی هایش که در پی، «ولایت فقیه» به «ولایت مطلق
فقیه» فرارویید، در کردار به ولایتی ایلخانی دگردیسه می شود که در آن هر کُرّه بزی
در جایگاه خود، اگر خدا هم نباشد، نیمه خدایی بیشرم و آبرو از آب درمی آید که به
دلخواه خویش می بُرّد و می دوزد؛ تا اندازه ای همان «آتش به اختیار» که «ولی سفیه»
کنونی بر زبان کژدم گزیده اش رانده بود! نزدیک ترین و زشت ترین نمونه ی آن نیز
بگمانم، بُریدن ۶۳ سال زندان از سوی یکی از برادران تازی ـ انگلیسی در جایگاه ریاست
«قوه [نامور به] قضایی» برای "زبان درازی" یکی از هموندانِ «گروه جن گیران
امام زمانی» است:
۶۳ حساب بانکی ام را برُخ می کشی؟ برایت ۶۳ سال زندان می بُرّم
تا در آنجا کفن بپوسانی!
امیدوارم برداشت نابجا نیز نشود. آماج سخنم پشتیبانی از آن بخت برگشته یا گروه وی نیست که به نوبه ی خویش، بزرگ ترین زیان ها را برای ایران به بار آوردند.
این نکته نیز بگمانم برای همگی از آن میان، دست اندر کاران
رژیم باید روشن باشد که برجسته ترین شعارهای سر داده شده از سوی مردم ایران، یک
آرش بیش ندارد:
رژیم تبهکار فرمانروا بر ایران با همه ی عمله و اکره اش باید
گور خود را از این سرزمین باستانی که آن را به گند و گُه کشیده و بوته ای نشاشیده
بر جای ننهاده اند، گم کند! گم و گور شدنی که چنانچه بهنگام بدست همچنان توانای
مردم ایران انجام نپذیرد، دیر یا زود، در شرایطی بسیار بدتر از امروز که توده ی
مردم شاید دیگر توان برخاستن و نای پرخاش کردن را نیز از دست داده باشد، بدست
کشورهای امپریالیستی برهبری «یانکی» ها رخ خواهد داد. چنین مباد!
ب. الف. بزرگمهر نهم دی ماه ۱۳۹۶
https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/12/blog-post_609.html
***
سخنگوی وزارت خارجه: مردم ایران حمایت فریبکارانه مقامات آمریکایی از تجمعات اخیر را چیزی جز ریاکاری نمی دانند
تهران - ایرنا – سخنگوی وزارت امور خارجه اظهار داشت : مردم بزرگ ایران حمایت فرصتطلبانه و فریبکارانه مقامات آمریکایی از برخی تجمعات در روزهای اخیر در بعضی از شهرهای ایران را چیزی جز نیرنگ و ریاکاری دولت آمریکا نمیدانند.
سخنگوی وزارت خارجه: مردم ایران حمایت فریبکارانه مقامات آمریکایی از تجمعات اخیر را چیزی جز ریاکاری نمی دانند
به گزارش روز شنبه ایرنا از مرکز دیپلماسی رسانه ای وزارت امور خارجه، بهرام قاسمی ضمن محکوم کردن این اظهارات سخیف، بیارزش و فاقد اعتبار، گفت: مردم ایران هیچ ارزش و اعتباری برای ادعاهای فرصتطلبانه مقامات آمریکایی و شخص آقای ترامپ، قائل نیستند.
رئیس مرکز دیپلماسی عمومی و رسانه ای وزارت امور خارجه تصریح کرد: مردم ایران بزرگترین پشتوانه امنیت و پیشرفت کشور هستند.
وی افزود: مشارکت مردم در انتخابات برای تعیین سرنوشت شان و حضور فعال آحاد ملت در نظارت و نقد دستگاههای اداره کشور ضامن شکوفایی و بالندگی کشور و انقلاب اسلامی است و حضور هوشمندانه همین مردم مهمترین عامل مقاومت در برابر بدخواهان کشور و مردم است که دولت آقای ترامپ ثابت کرده در راس این بدخواهان قراردارد.
قاسمی تاکید کرد: مردم ایران هیچ ارزش و اعتباری برای ادعاهای فرصتطلبانه مقامات آمریکایی و شخص آقای ترامپ، قائل نیستند.
سخنگوی وزارت امور خارجه ادامه داد: مردم بزرگ ایران قطعا مشارکت فعال آقای ترامپ در نقض حقوق بشر مردم فلسطین و یمن و بحرین را از نزدیک پیگیری کرده و محدودیتهای اعمالی و خصومتهای کینهتوزانه رئیس جمهور آمریکا با مردم فرهیخته ایران در ممانعت از ورود آنان به خاک آمریکا و بازداشت تعدادی زیادی از ایرانیان مقیم در این کشور به بهانههای واهی را به یاد دارند.
وی افزود: به همین دلیل، حمایت فرصتطلبانه و فریبکارانه همین مقامات از برخی تجمعات در روزهای اخیر در برخی از شهرهای ایران را چیزی جز نیرنگ و ریاکاری دولت آمریکا نمیدانند.
قاسمی خاطرنشان کرد: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ساختارهای دموکراتیک را برای حمایت قانونی از خواستههای مدنی مردم پیش بینی کرده است و امکان پیگیری این خواستهها در چارچوب قانون کاملا امکان پذیر است.
سخنگوی وزارت خارجه کشورمان با یادآوری قریب به 70 سال مداخلات دولتهای مختلف آمریکا در امور داخلی کشورمان از جمله مدیریت و رهبری کودتا علیه دولت ملی و قانونی در ایران، حمایتهای بیدریغ از سرکوب و ارعاب رژیم منحوس پهلوی در سرکوب آزادیخواهان ایران و حمایت تمام عیار از رژیم جنایتکار صدام حسین در دوران 8 ساله جنگ تحمیلی؛ تاکید کرد: مقامات آمریکا در موضعی نیستند که برای ملت بزرگ و فهیم ایران دلسوزی کنند.
«ایرنا» نهم دی ماه ۱۳۹۶
بختی برای ویرایش این گزارش نداشتم. ب. الف. بزرگمهر
مُلک هستی تا عدم لبریزِ غفلت های ماست
گر بفهمد کس همین دنیاست، عُقبایی که نیست
بیش از آن کز وهمِ دی آیینه زنگاری کنید
در نظرها روشن است امروز، فردایی که نیست.
بیدل دهلوی
https://www.behzadbozorgmehr.com/2013/01/blog-post_5671.html
از کار دست شستن های کارگری در سامان های نفتخیز پی گرفته می شوند.
کارگران پالایشگاه های اول، سوم، پنجم، ششم، هفتم، هشتم، نهم، دهم و دوازدهم پارس جنوبی روز شنبه دست به تجمع های اعتراضی زدند.
این کارگران در پیامهایی اعلام نمودند تا رسیدن به خواسته های خود و پاسخگویی مسؤلان و مدیران بر ساعات و روزهای تجمعات خود خواهند افزود.
طبق گزارش ها، تلاش های مدیران داخلی و حراست پالایشگاه ها برای متفرق نمودن کارگران با شکست مواجه شده و کارگران در برابر آن ایستادگی نمودند.
خواسته های این کارگران علاوه بر حذف شرکتهای پیمانکاری، اجرای کامل طرح طبقه مشاغل، بهره مندی از نفت-گاز کارت، بن کارت و اعمال مرخصی ۲ به ۲ برای کارگران پشتیبانی و…میباشد. همچنین کانال گروه «اتحاد بازنشستگان» گزارش کرده است: صبح امروز سی دیماه ۱۴۰۲ صدها تن از کارگران قرارداد موقت صنعت نفت شاغل در شرکت های مناطق نفت خیز جنوب و شرکت ملی حفاری برطبق فراخوان قبلی، مقابل درب ورودی شرکت مناطق نفت خیز جنوب در شهر اهواز، تجمع اعتراضی بزرگی برپا کردند.
انبوهی از مزدوران امنیتی و نیروهای حراست به محل اعزام شده بودند که از ورود کارگران به محوطه داخل شرکت ممانعت کردند. کارگران به سه گروه تقسیم شده و از درهای فرعی خود را به داخل شرکت رسانده و درب اصلی را گشوده و وارد شرکت شدند. کارگران متحد و یکپارچه شعار می دادند اگر به خواست هایشان رسیدگی نشود تولید را متوقف خواهند کرد.
شایان ذکر است که کارگران شرکت پیرا حفاری نیز با اعلام همبستگی به این تجمع پیوستند.
افزون بر این، همزمان با تجمع گسترده کارگران در اهواز،
بسیاری از نیروهای قرارداد موقت در محل کار خود نیز تجمعاتی برپا کردند.
جمعه ۲۹ دی ماه ۱۴۰۲ جمع کثیری از کارکنان شریف شرکت نفت فلات قاره ایران منطقه عملیاتی لاوان با تجمع خود خواستار رسیدگی عاجل به مطالبات به حق خود شدند. اهم مطالبات آنان عبارت است از:
برکناری مدیران نالایق؛ حذف محدودیت حق سنوات؛ سقف حقوق و
تفکیک اقماری برابر است با بی انگیزگی و نام امیدی کارکنان، کار در مناطق عملیاتی
سقف ندارد، تفکیک مشاغل به تخصصی و پشتیبانی مساوی است با ایجاد تفرقه، تحقیر
کارکنان و توهین به آنها، پرداخت کامل سنوات بازنشستگی مطابق با سالهای خدمت، سقف
حقوق، بی منطق و ناعادلانه است، اصلی ترین سختی کار در مناطق عملیاتی دوری از
خانواده و زندگی عادی است، عدم ادغام صندوق بازنشستگی صنعت نفت با سایر صندوق های
ورشکسته بازنشستگی، عودت کسورات مازاد مالیات، اجرای کامل مفاد ماده ۱۰.
برگرفته از «تلگرام» ۳۰ دی ماه ۱۴۰۲
بختی برای ویرایش این گزارش نداشتم. برنام و زیربرنام از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر
می شنوی کیر خر مادربخطا؟ این
پیام رُک و پوست کنده ی بیماران دردمند و رنجور یا بزبان کژدم گزیده و کژ و کوله ی تو و تازی تباران دیگر: «معلولین» است که می دانم اگر در میان شان بیماران آسیب
دیده ی مغزی هم باشند، هیچکدام به اندازه تو موش حقیر بیشرف از این سویه آسیب ندیده
اند. می شنوی یا شاید گوش هایت را می پوشانی تا نشنوی:
وخت رفتن یا بهتر بگویم، گور
خود گم کردن تو و رژیم پوشالی، لرزان و هرجایی ات مدت هاست رسیده و بگفته ای باریک
به یاری «دیرکرد بازه» یا همانا «تاخیر فاز» همچنان از این ستون به آن ستون می
پرید و پشتوانه هایی در هر چارسوی جهان می جویید تا زیست ننگین انگلوار خود را پی
گیرید؛ اگر نمی دانی یا نمی خواهی بدانی نیز بوی بیم برانگیز آن به هر رو آزارت می
دهد. چگونگی آن را نمی توان پیشاپیش گمانه زد؛ گرچه روشن است (دستِکم برای من) که
بدون آسیب رساندن های باز هم بیش تر به میهن ارژمندِ باستانی مان در همدستی با
گروهک های تروریستی که خود پرورده اید، گورتان را به آسانی گم نخواهید کرد. با این
همه، امیدوارم و روند همبستگی میان خلق های های میهن مان و سازماندهی فزاینده و
پیگیر طبقه کارگر دلاور و جانفشان ایران با همه ی آسیب هایی که به آن رسانده و
برومندترین های شان را به کنج زندان ها فرستاده یا سر به نیست کرده اید، نشانگر و
نویدبخش آن است، چنان آسیبی تا اندازه ای بسیار کاهش یابد و ایران ارژمندمان از
چنگ تبهکارترین و بی آبروترین رژیم تاریخ خود رهایی یابد.
سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!
برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!
ب. الف. بزرگمهر یکم بهمن ماه ۱۴۰۲
پیام رُک و پوست کنده ی بیماران دردمند را می شنوی؟
کاشت از ما، برداشت از آن ها و ... الله اکبر!
هر آنکس که دندان دهد، نان دهد؛ انشاء الله!
ب. الف. بزرگمهر ۲۸ مهر ماه ۱۳۹۳
https://www.behzadbozorgmehr.com/2014/10/blog-post_36.html
روباه تبهکار اروپایی، تنها نیمی از هستینگی شناخته شده ی تاریخی را بازگو نمود* و دانسته و آگاهانه یادش رفت بگوید که «تشکیلات خودگردان پلستین» برهبری زنهارخواری به نام «محمود عباس» که وی و دیگر همپالکی های بکار گماشته ی امپریالیست ها می خواهند وی را به همه ی مردم پلستین در آن دو تکه سرزمین کوجک سر تا پا وابسته به «عزراییل» گرانبار کنند، زمین تا آسمان از «سازمان آزادیبخش پلستین» برهبری زنده یاد یاسر عرفات دور است. این روشنفکر مزدور تبهکار بخوبی می داند ـ و نمی تواند نداند ـ که تنها گزینه ی درست و کارآ برای گشودن گره کور تاریخی دسته گل به آب داده ی امپریالیست های انگلیسی و خریت «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» در هنجارمند نمودن (برسمیت شناختن) کشور ساختگی «عزراییل»، کوشش برای همزیستی آشتی آمیز میان یهودیان و عرب ها و دیگر باشندگان آن سرزمین تاریخی است که همه ی زمینه های درخورِ هازمانی و تاریخی دنباله ی کار «سازمان آزادیبخش پلستین» در کالبد نخستین آن را دربر دارد. پرتور پیوست، تنها گواهی کوچک از آن است.
ب. الف. بزرگمهر ۳۰ دی ماه ۱۴۰۲
بنیاد داده ها برگرفته از «تلگرام» با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون کمانه از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر
* جوزپ
بورل، نماینده عالی سیاست خارجی و امنیت اتحادیه اروپا گفت:
اسرائیل پیشتر جنبش پلستینی حماس را برای تضعیف تشکیلات خودگردان پلستین تحت رهبری رقیبشان، جنبش آزادیبخش ملی پلستین (فتح) تامین مالی کرده بود.
بورل در یک سخنرانی در اسپانیا گفت:
«بله، حماس از سوی دولت اسرائیل که در تلاش برای تضعیف
تشکیلات خودگردان پلستین به رهبری فتح بود، تامین مالی شد.»
جنبش حماس بر بنیاد شاخه ی پلستینی «جنبش اخوان المسلمین» پدید آمد. در پایان دهه ۱۹۷۰، «حزب لیکود» که در اسرائیل به قدرت رسید از «اخوان المسلمین پلستین» پشتیبانی کرد تا خود را چون همچشم «فتح» بشناساند.
برگرفته از «چوب دو سر گُه» ۲۹ دی ماه ۱۴۰۲
بختی برای ویرایش گسترده ی این نیمچه گزارش نداشتم. ب. الف. بزرگمهر
زیرنویس پرتور:
پرخاشگران سرگرم باز کردن یک
بَنِر بزرگ برای کناره گیری و بدادگاه کشاندن «بنیامین نتانیاهو»، نخست وزیر عزراییل
در جریان پرخاش های گسترده ی خیابانی در رویارویی با «برنامه ی بازنگری قضایی دولت
عزراییل» در نزدیکی «کانون خرید آزریلی» در تل آویو ـ ۲۳ سپتامبر ۲۰۲۳ (پیش از آغاز یورش بس گمان برانگیز
«حماس» و درگیری های در پی آن که به مرگ شمار بسیاری از شهروندان بویژه زنان و
کودکان عرب پلستینی انجامید).
ریشخندی جانانه و دلنشین درباره ی برگماری های دوره ای رژیم دزدسالار سگ مذهب زیر نام «انتخابات»
ب. الف. بزرگمهر ۳۰ دی ماه ۱۴۰۲
ویدئوی پیوست برگرفته از «تلگرام» (برنام برگرفته از بوم ویدئو):
بذار بهت
بگم؛ حرفامُ آخر نزنم. من نمی خوام رای بدم
نوشته ی زیر را از «گوگل پلاس» برگرفته و آن را همه سویه بازنویسی نموده ام؛ بخش هایی از آن را نیز که بیش تر، سویه ای اندرزگویانه به دزدان تبهکار فرمانروا بر ایران داشت، پیراسته ام؛ گرچه، شاید در شیوه ی در میان نهادن پرسش ها هنوز نشانه هایی دربردارنده ی چشمداشتی بیجا از دزدان فرومایه برجای مانده باشد. به هر رو، آنچه چون روز روشن است و در همین نوشته نیز بازتاب یافته، رژیم تبهکار اسلام پیشگان از وکیل و وزیرش گرفته تا دم و دستگاه گسترده ی دیوانسالاری آن، نه خواستار گشودن گره دشواری های مردم خوزستان یا هر استان دیگر ایران هستند و نه حتا اگر بخواهند، در چارچوب و ساختار اقتصادی ـ اجتماعی کنونی که به سود مشتی بازرگان و سوداگر ریز و درشت می چرخد از توان انجام آن برخوردارند. در اینجا این نکته را نیز گذرا و فشرده یادآور می شوم که برخلاف خوش بینی برخی از نیروهای با گرایش چپ سازشکار و «سوسیال دمکرات» ایران و گونه ای همسویی با وعده و وعیدهای «بزک نمیر بهار میادِ» دولت «زهدان اجاره ای» درباره ی بهبود وضعیت مردم پس از برداشته شدن تحریم های اقتصادی کشورهای امپریالیستی، هیچگونه گشایش و بهبودی چشمگیر برای توده های مردم و حتا لایه های اجتماعی میانی در کار نخواهد بود. برداشته شدن تحریم ها گرچه شاید در اندک زمانی گونه ای شکوفایی اقتصادی دروغین و رویشی بر بنیاد داد و ستد بیش تر و پرمایه ترِ سوداگران هست و نیست مردم با خداوندان جهان سرمایه را در پی داشته باشد به شوندهایی دانشورانه که از چارچوب خواست این یا آن فراتر می رود، بس کوتاه تر، کم دامنه تر و بیمایه تر از شکوفایی اقتصادی پدید آمده پس از کودتای پینوشه در شیلی از آب درخواهد آمد.* اگر آن کودتا در دوره ای که رکود و تورمِ همزمان، دستِ بالا در چهار پنج کشور سرمایه داری در «جهان پیرامونی» رخنمون داشت و توانست برای مدتی نه چندان دراز، رویشی ۷ درصدی در اقتصاد بیمار آن کشور به همراه داشته باشد، اینک که پدیده ی «رکود تورمی» سرتاپای سامانه ی سرمایه داری را فراگرفته و آن را زمینگیر نموده، نه ایران و نه هیچ کشور سرمایه داری دیگری از دستیابی به چنان شرایطی برخوردار نخواهند شد؛ اگر آن کودتا، باغچه ای برای رویش نولیبرالیسم سرمایه داری و در پیش گرفتن الگویی جایگزین الگوهای پیشین سازند سرمایه داری («کینزیسم» و ...) در همه جای جهان سرمایه داری فراهم نمود و توانست دهان لایه های اجتماعی میانی و میان به بالای شیلی را برای مدتی هم شده ببندد و بخش های فرودست سرمایه داری در آن کشور را افزون بر بخش های بالادستی آن شیرین کام نماید، در کشورمان، بیش از پیش، شکم های چاق و چله ی بازرگانان سوداگر و برخی خوک های کت و گنده ی الله کرم و خوب نمازخوان را صابون مالیده، بحران اقتصادی ـ اجتماعی فزاینده را تا مرز فروپاشی ایران زمین، دامن خواهد زد.
با آنچه تاکنون از بوته ی آزمون بیرون آمده و چشم انداز آینده نیز دنباله ی آن است، تنها راه برجای مانده برای برونرفت از وضعیت دشوار و کمرشکن کنونی، سرنگونی رژیم ضد ایرانی و ضدخلقی چنگ انداخته بر میهن مان است؛ این سمتگیری، برخلاف پندار نابخردانه و شیوه ی اندیشگی ایستای برخی از نیروهای با گرایش چپ، در رویارویی با پیوندها و همسویی های راهبردی (تاکتیکی) با دیگر نیروها در این یا آن زمینه ی مشخص نیست؛ تنها به این شرط که چنان همسویی ها و پیوندهایی که هر کدام بسته به مورد و در ماهیت خود از محدودیت های مشخصی برخوردار بوده و چارچوب زمانی کمابیش مشخصی را دربرمی گیرند، در راستای سیاست دوربردی تر سرنگونی و به عنوان بخشی از روند آن بکار برده شوند.
ب. الف. بزرگمهر ۱۹ آبان ماه ۱۳۹۴
https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/11/blog-post_10.html
پی نوشت:
* «در واقع، آن "پیشرفت" های ناچیز و ناپیگیر، همانند رشد اقتصادی کم و بیش جهشی (بیش از هفت درصد) و نخستین جوانه های نولیبرالیسم اقتصادی جهان در دوران کودتای پینوشه بر ضد حکومت ملی و قانونی زنده یاد سالوادور آلنده، پرده دودی بر ساخت و پاخت های انجام گرفته یا در دست انجام میان حاکمیت ضد خلقی جمهوری اسلامی با امپریالیست های اروپایی و ایالات متحده است.»
برگرفته از «گوشه
هایی از واقعیت های ناگوار اقتصادی ـ اجتماعی در ایران»، ب. الف. بزرگمهر، ۱۸اردی بهشت
ماه ۱۳۸۹
https://www.behzadbozorgmehr.com/2010/05/blog-post_3116.html
«اگر تنها رشد اقتصادی را ملاک پيشرفت و برتری يک سامانه بر سامانه ای ديگر يا کشوری بر کشور ديگر بدانيم، شايد کشور شيلی پس از کودتای ننگين پينوشه و سرنگونی دولت ملی زنده ياد سالوادور آلنده و سرکوب خونين نيروهای چپ و توده های مردم را بتوان به عنوان بهترين نمونه رشد و پيشرفت اقتصادی معرفی نمود. با روی کار آمدن رژيم سرکوبگر، ضد مردمی و وابسته به امپرياليسم پينوشه، برای چندين سال پی درپی با رشد اقتصادی سالانه ۶ تا ۷ درصد و بطور عمده برپايه صادرات مواد خام به عنوان نخستين آزمايشگاه کاربرد پيروزمندانه سياست های نوليبراليسم سرمايه داری و فرارويی اقتصاد سرمايه داری دولتی به اقتصاد سرمايه داری "بازار آزاد"، برای کشورهای آمريکای لاتين و ديگر کشورهای جهان به نمايش گذاشته شد.
در کشور خود ما نيز افزايش رشد اقتصادی ۴ ـ ۵ درصدی بر پايه صادرات مواد خام که اکنون ديگر نه تنها نفت که سبزی و هندوانه و ... را نيز دربرمي گيرد با گستاخی به عنوان برتری های سامانه اسلامی معرفی و به نمايش گذاشته می شود! اين در حالی است که همزمان با سرکوب خشن و گسترده جنبش های مدني، صنفی ـ سنديکايي، دانشجويي، شورايی و ... از سويی و سيه روزی اقتصادی ـ اجتماعی توده های گسترده مردم روبرو هستيم.
رشد و توسعه اقتصادی بدون درنظرگرفتن اين امر که اين رشد و توسعه در راستای منافع اقتصادی کدام طبقات اجتماعی و با چه دورنمايی قرار دارد، شايد نشاندهنده پيشرفت فنی ـ اقتصادی جامعه و مناسبات انسانها با طبيعت پيرامون خود در معنای عام آن باشد، ولی به هيچوجه نشاندهنده مناسبات ميان خود انسان ها در روند توليد اجتماعی (دربرگيرنده توليد، توزيع و مصرف) نيست.»
«چند نکته در مورد
چین» ،ب. الف. بزرگمهر، ۲۵ مهر ۱۳۸۷ / ۱۶ اکتبر ۲۰۰۸
بازانتشار:
https://www.behzadbozorgmehr.com/2010/05/blog-post_1347.html
«... یکی از نخستین نمونه های کاربست سیاست نولیبرالی در کشور شیلی بود که پس از کودتای سازمان داده شده بوسیله ”سازمان اطلاعات مرکزی امریکا“ (”سیا“) علیه دولت مردم برگزیده سالوادور آلنده از سال ۱۹۷۳ به کار گرفته و سپس در دیگر کشورهای امریکای لاتین و جهان دنبال شد. در این کشور که بدرستی ”آزمایشگاه رشد و گسترش سیاست نولیبرالی“ نام گرفته بود، نقش دولت برآمده از کودتا، از رهبری رشد و گسترش اقتصادی به نهادی سودمند برای آسان نمودن سرمایه گذاری های خارجی ـ بویژه سرمایه گذاری های ایالات متحده ـ دگردیسه شد و ”الگوی رشد اقتصادی برپایه صادرات“ (Export-led Model of Economic Growth)، بنیاد رشد و گسترش اقتصادی قرار گرفت. این شیوه نسبتا "نو"، پویش کاذبی را با نرخ رشد ۶ درصد در سال بدرازای یک دهه آفرید و جاذبه آن را به عنوان ”آزمایشگاه رشد و گسترش اقتصادی“، برای دیگر اقتصادهای بحران زده امریکای لاتین افزایش داد. موازی با چنین سیاستی، چه در شیلی به عنوان نمونه آشکار سرکوبگری سیاسی امپریالیسم در دوره پس از کودتا و چه در دیگر کشورهای آن منطقه که پس از آن سیاست و الگوی رشد و گسترش اقتصاد نولیبرالی را تجربه نمودند، بحران اقتصادی و پیامدهای اجتماعی آن، روی کارآمدن دولت های نظامی را درپی داشت. با بکارگیری این سیاست ها، ”بانک جهانی“ و ”صندوق بین المللی پول“ بر خلاف ادعاهایی که در زمینه کمک به ثبات اقتصادی کشورهای کم رشد و بی چیز می کنند ـ ادعایی که در متن سند پیمان نامه ”صندوق بین المللی پول“ به عنوان یکی از آماج های نخستین آن تصریح شده است ـ نقش عمده و محوری داشته اند.»
«نقش نولیبرالیسم در فروپاشی اقتصادی ـ اجتماعی ایران زمین»، ب. الف. بزرگمهر،
۱۵ اگوست ۲۰۰۸
بازانتشار:
https://www.behzadbozorgmehr.com/2011/05/blog-post_21.html
نسخه ای از این نوشتار، برگرفته از تارنگاشت «فرهنگ توسعه»، در گاهنامه ی اینترنتی «آفتاب» به تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۸۷ همچنان دست یافتنی است.
***
خواستند باز لب بدوزم و چشم بر هم بگذارم؛ اعتراض به وضع موجود را از سر بیرون کنم. گفتند: به دنبال کارخودباش! راستی، کار ما چیست؟ نابود کردن یا بازگو نمودن وضع موجود و فریاد برای دگرگونی؟ شما خود داوری کنید. گردهمایی های تازه ی کارگران خوزستان از لوله سازی خوزستان، پتروشیمی رازی و شماری از کارگران سیمان خوزستان گرفته تا کارگران قطار شهری و کارخانه ی قند اهواز نشان می دهد که وضعیت کارگران در خوزستان خوشایند نیست. شمار نه چندان کمی از کارگران و بیکارشدگان در این استان، دانش آموختگان دانشگاهی هستند. بیکاری، شمار بسیار نیروی جویای کار و درخواست پایین کارگاه ها، نبود امنیت کاری برای کارگران را دامن زده است. کارفرمایان به آسودگی کارگران را از کار بیرون می رانند و نیروی آماده به کار از جاهای دیگر را به کار میگیرند.
چندی پیش با دستور
تازه ی معاون وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، دستورِ کار ممنوعیت قراردادهای ۲۹
روزه تصویب شد؛ ولی از سوی نمایندگان مجلس پشتیبانی نشد. رییس خانه کارگر خوزستان گفته
است:
«افرادی در
بین بیکاران استان میبینیم که با وجود داشتن تحصیلات عالیه تن به هر شغلی میدهند
تا فقط درآمدی داشته باشند.» چرا آن "نماینده ی مردم" درباره ی نقش «مجلس
شورای اسلامی» در جلوگیری از بستن قراردادهای یک ساله، پاسخ نمی دهد؟ چرا قانون پشتیبانی
ازقراردادهای بلندمدت، پادرهوا مانده و قراردادهای کارگری، زیر برنام هایی چون «کار
روزمزد» و «موقت» برای یک یا دو ماه بسته می شوند؟ چرا حقوق قانونی کارگران زیر پا
نهاده می شود؟ این چگونه بازرسی و نظارت بر اجرای مصوبات است؟ قانون تصویب شده، چرا
بکار گرفته نمی شود؟ چرا «کمیسیون تخصصی اجتماعی»، قانون ممنوعیت قراردادهای زیر
یک سال را پیگیری نکرده و بجای آن، خاموشی پیشه نموده است؟ آیا پیمانکاران و سرمایه
داران این اندازه برای شما اهمیت دارند که حق کارگر را درمجلس پایمال می کنید؟!
همانگونه که وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی اعلام کرد، قراردادها نباید کمتر از یک سال بسته شوند تا امنیت شغلی کارگران به خطر نیفتد. چرا هر بار که این قانون در مجلس به میان آمده، درباره ی آن خاموشی گزیده اند؟ امنیت شغلی را ازمردم گرفته اید و افسردگی با پیامدهای روانی آن را به مردم داده اید! نبود امنیت شغلی و بهره وری از قراردادهای موقت کاری، هملوندی سرراست با افزایش افسردگی و روی اورده به داروهای اعصاب دارد.
جامعه کارگری خوزستان، افزون بر نداشتن امنیت شغلی با دشواری های پرشماری از آن میان، بحران بیکاری، قراردادهای موقت، پایین بودن دستمزدها و شکاف میان درآمد و سبد هزینه زندگی روبروست و تندرستی روحی کارگران استان، بیش از هر هنگام دیگر به خطر افتاده است. هم اکنون، بیش ترین بار سختیهای جامعه بر دوش جامعه کارگری است و ...
برگرفته از «گوگل پلاس» با بازنویسی و پیرایش همه سویه