«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۲ دی ۲۹, جمعه

با کارگران آگاه سر و کار دارید، کلان دزدان مزدور سرمایه جهانی! ـ بازپخشش

شاید کم ترین نیازی به بازگویی این سخن باریک و پاکیزه (نکته) برای آن شورای سازماندهی باشد (بیانیه زیر این یادداشت) که نشست و برخاست کارگران با آن «مسوولین رژیم سگ مذهب» که کم و بیش همگی شان، دشمنان طبقاتی کارگران یا باریک تر: «طبقه کارگر ایران» بشمار می آیند، باید رَوِشمند بوده از آماجی روشن و چارچوبی از پیش همداستان شده در میان نمایندگان برگزیده برای این یا آن دیدار و نشست و برخاست با آن جَک و جانوران برخوردار باشد. با پیروی از چنین رویه و دستورِ کاری، پیشاپیش روشن است که:
الف. کسانی که به چنین نشست و برخاست هایی رهسپار می شوند، باید از سوی ساختارهای کارگری، برای این یا آن دیدار، نمایندگی ویژه با انگ (مُهر) و دستینه ی ساختار خود داشته باشند؛

ب. نباید گذاشت هیچ کارگر یا حتا گروهی از کارگران، سرخود به چنان نشست و برخاست هایی بروند و با این یا آن جان ننه شان: «مسوول» دیدار کنند. پیامدهای ناگوار چنین کارهایی بر بنیاد آروین های تلخ گذشته، پیشاپیش روشن است:
ـ آفرینش هرج و مرج در جنبش کارگری

ـ ناتوان نمودن سندیکاها و دیگر ساختارهای راستین کارگری از آن میان، شوراها

ـ باز نمودن جا برای ساختارهای دروغین وابسته به رژیم پوشالی زیر نام اسلامی انگلیسی ـ «یانکی» و نیز برخی جریان های گمان برانگیز «رِفُرمیست» در پوشش کارگری که با زدن گُوه در میان کارگران رسته های گوناگون و ساختارهای راستین کارگری، در کردار همدست و جیره بگیرِ رژیم تبهکارند؛

پ. واکنش درخور به هر دیدار بی رویه از سوی کارگران یا کارگرنمایانی که به این یا آن نشست با «مسوولین رژیم سگ مذهب» رفته یا به آن فراخوانده شده اند؛   

ت. سیاه روی سپید، نوشته و دستینه (امضاء) شدنِ هر همداستانی (توافق) در هر زمینه ای با چنان مسوولینی که آن ها نیز باید بگونه ای روشن از نهاد، سازمان یا وزارتخانه ای برای این یا آن نشست، نمایندگی داشته باشند تا کار به گفت و گپ های نامور به «دورِ همی» کشانده نشود. روشن است که چنین رویکردی نیازمند هماهنگی های بایسته و پیشاپیش با این یا آن نهاد یا وزارتخانه است که چنانچه آن را نپذیرند، نشاندهنده ی آلایش، ناراستی و بسیاری چیزهای دیگر است. از دید من، نمایندگان کارگری باید بی هیچ گمان و گفتگو از چنان دیدارهایی خودداری ورزند؛ و

ث. بدیده گرفتن بسیار باریکِ گام های گاه بسیار گول زننده ی دشمن طبقاتی و رژیم کارگزارش با باریک شدن هرچه بیش تر در سیاست های دوربردی (استراتژیک) و راهبردی (تاکتیکی) آن که در یک نمونه از آن که بگمانم کم تر کسی بهنگام خود، آن را دید یا به ژرفای آن پی برد، سر دواندن و دنبال نخود سیاه فرستادنِ کارگران و دیگر کارکنان پرخاشگر صنایع نفت و گاز به یاری جریان «رِفُرمیست»ی بگمان بسیار، مزدور  در پوشش کارگری، همزمان با واپس نشینی ناگزیر در برابر پیکار جانانه ی کارگران سربلند و سربلندی آفرین «نیشکر هفت تپه» بود؛ ترفند و «مانوور»ی رویهمرفته زیرکانه که به شَوَندهایی نتوانستم (و نیز نخواستم) بهنگام به ریز و شپش آن بپردازم و اینک نیز تنها اشاره ای است و بس!

یکی و شاید برجسته ترین سمتگیری رژیم پوشالی خرموش پرور در آینده ی نزدیک، همسو شدن هر چه بیش تر بازوها (جناح ها) و جریان های ریز و درشت به نان و نوا رسده ی پیرامونِ آن در سرکوب توده های مردم ایران است که در گفته های یکی از گاگول های "مسوولِ" «سپاه پاسداران سرمایه و تاریک اندیشی» بازتابی اینچنین یافته است:
«مشکلات معیشتی و اقتصادی، بیکاری، شکاف‌های طبقاتی، تبعیض و بی‌عدالتی، وجود شبکه‌های مخرب فساد در برخی از مجموعه‌های تعیین‌کننده ماننند سیستم بانکی، گمرکات کشور، بخش صنعت، تجارت و نظایر اینها هیچ تناسبی با انقلاب اسلامی و آرمان‌های والای آن ندارد. بسیار روشن است که دوام و بقای انقلاب اسلامی به جز با رفع این مشکلات، ریشه‌کنی فساد و برقراری عدالت ممکن نیست؛ اما پرسش اصلی آن است که با وجود اراده قوی در کانون حاکمیت در چهار دهه گذشته برای اصلاح این امور چرا و به چه دلایلی برخلاف آرمان‌ها، شعار‌ها و اهداف انقلاب اسلامی و همچنین خواست عموم مردم در چهل‌وسومین سال انقلاب، کشور و مردم با چنین وضع نامناسبی مواجه هستند؟ به طور قطع یکی از عوامل و دلایل اصلی این وضعیت غیرقابل قبول که سرمایه اجتماعی نظام اسلامی را کاهش داده و به آن آسیب فراوان رسانده عدم انسجام و یکپارچگی در هیئت حاکم و ارکان حکومت در طی سال‌های متمادی گذشته بوده است. وجود گفتمان‌های متفاوت و بعضاً متضاد در سال‌های طولانی در قوای سه‌گانه، واگرایی قوای سه‌گانه از یکدیگر را رقم زده و با فاصله گرفتن این گفتمان‌ها از گفتمان اصلی انقلاب اسلامی و گفتمان ولایت در این سال‌ها چنین شرایطی را پدید آورده است.» (از گفته های تبهکارِ مشنگی به نامِ یدالله جوانی، تمرگیده در جایگاه «دستیار سیاسی سپاه پاسداران سرمایه و تاریک اندیشی» برگرفته از «اسپادانا»  ۱۳ تیر ماه ۱۴۰۰)

خوب به پرسشی که در میان نهاده و پاسخی که به آن داده، باریک شوید! بر بنیاد آن زبانزد زیبا: «خودش برید و خودش دوخت» که چنانچه از آن بگذریم، می مانَد پاسخِ ناسازگار، کودنوار و خودگولزنک به پرسش که همه ی گند و گُهِ بار آمده در ۴۳ سال آزگار را در چارچوب ناهماهنگی میان «قوای سه‌گانه [و] واگرایی» میان آن ها می گنجاند؛ پاسخی همزمان، فریبکارانه و آمیخته به دروغ که تنها یک سویه ی نادرستِ آن، هماهنگی باریک آن جان ننه شان: «قوای سه‌گانه» در زمینه ی سرکوب توده های مردم ایران است که در سال های کنونی سامانمندتر («سیستماتیک»تر) و آماجمندتر شده است؛ «قوای سه‌گانه» ای که بهتر است آن را با اندک چشم پوشی درخور، «نیروی سرکوب یگانه» نامید. به شَوَندهای دانشورانه و تا اندازه ای بسیار، ناگزیرِ رویکرد سرکوبگرانه، پیش از این در نوشتارها و یادداشت های گوناگونی پرداخته ام و در اینجا با سود بردن از گزاره ای در یکی از یادداشت های گذشته، تنها هسته ی کانونی آن را یادآور می شوم:
«رژیم تبهکار اسلام پیشگان از وکیل و وزیرش گرفته تا دم و دستگاه گسترده ی دیوانسالاری آن، نه خواستار گشودن گره دشواری های مردم خوزستان یا هر استان دیگر ایران هستند و نه حتا اگر بخواهند، در چارچوب و ساختار اقتصادی ـ اجتماعی کنونی که به سود مشتی بازرگان و سوداگر ریز و درشت می چرخد از توان انجام آن برخوردارند.» (برگرفته از یادداشتِ «تنها راه برجای مانده، سرنگونی رژیم ضد ایرانی و ضدخلقی چنگ انداخته بر میهن مان است!» ب. الف. بزرگمهر   ۱۹ آبان ماه ۱۳۹۴)

بدین سان، آن ناگزیری به سرکوب از درماندگی در گره گشایی دشواری های اقتصادی ـ هازمانیِ (اجتماعی) سال ها رویهم انباشته شده، سرچشمه می گیرد و رژیم از درون پوسیده که بویژه از سال های ۸۹ ـ ۱۳۸۸ به این سو، بیش از پیش به پشتوانه ی نیروهای امپریالیستی و ریزه خواران روسی و چینی شان نیاز یافته و زنهارخواری (خیانت) خویش به آرمان ها و آماج های توده های مردم در انقلاب بهمن ۱۳۵۷ را آشکار نموده، گریزگاهی نمی یابد؛ با اندکی پنداربافی، بسان موشی خوار و سرشکسته که به دامن گربه پناه برده است! من چنین روز و روزگاری را همانند میوه ای بهنگام چیده نشده از سوی جنبش توده ای دانسته بودم که از درخت افتاده، گندیده شده و  پیرامون خود را نیز به گند کشیده است:
«دگرگونی های بنیادین، نه تنها دیگر در چارچوب رژیم ولایت فقیه امکان پذیر نیست که تنها راه برجای مانده، سرنگونی رژیم تبهکاری است که چون میوه ای پوسیده افتاده از درخت، هر روز بیش تر می گندد و میهن مان را به تباهی بیش از پیش می کشاند!» (برگرفته از نوشتارِ «ساختارها و ساز و کارهای سیاسی و اجتماعی درخور انقلابی ملی ـ دمکراتیک»، ب. الف. بزرگمهر  ۱۶ اردی بهشت ماه ۱۳۹۲

به همین شَوَند، باید چرایی و بایستگی سرنگونی این رژیمِ پوسیده که با افزایش وابستگی آن به امپریالیست ها و ریزه خواران روسی و چینی شان به سرکوب هرچه بیش تر روی آورده و آن را همچنان در دستور کار خود خواهد داشت بگونه ای گواهمند برای کارگران روشن شود. چنین کار و کاریایی از آنِ همین امروز است و وانهادن آن به فردایی دورتر ناسزا و زیانبار خواهد بود.

به همین شَوَند، باید برای هر کارگری روشن نمود که آینده ی ایران زمین، یکپارچگی آن و پابرجایی پیوند خلق های آن در گرو پیروزی طبقه کارگر است و «... پیشرفت در جهت انقلابی و بسود زحمتکشان بدون رهبری طبقه کارگر و نیروهای پیگیر انقلابی ... ناممکن می شود.»* کارگران باید دریابند که «انقلاب ایران بدون درپیش گرفتن راه رشد با سمتگیری سوسیالیستی، در خون غرق خواهد شد.»* (* برگرفته از نوشتار «نقش نولیبرالیسم در فروپاشی اقتصادی ـ اجتماعی ایران زمین» ب. الف. بزرگمهر    ۱۵ اگوست  ۲۰۰۸ در تارنگاشت «فرهنگ توسعه» و برگرفته از آنجا در پیوندهای «آفتاب»، ۲۹ شهریور ۱۳۸۷ و «ویستا»)

پوینده باد جنبش کارگری میهن مان که یکپارچگی ایران و پابرجایی پیوند خلق های آن در گرو پیروزی آن است!

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۵ تیر ماه ۱۴۰۰

https://www.behzadbozorgmehr.com/2021/07/blog-post_38.html 

***

بیانیه شماره‌ی ۴ شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت

تشکیل شورای اسلامی خواست ما نیست

دستمزد هیچ کارگری نباید کمتر از ۱۲ میلیون باشد

افرادی از کمپین «۲۰ ـ ۱۰» با تعدادی از مسوولان دولت ابراهیم رییسی و از جمله با سعید جلیلی دیدار داشته و ظاهراً بر سر مسائل و مشکلات ما کارگران که صدای اعتراض مان از شرایط اسفناک زیستی و معیشتی که داریم بلند شده، بحث و گفتگو داشته اند. به گفته ی یکی از افراد شرکت کننده در این جلسه، قرار است در ابتدای کارِ دولت ابراهیم رییسی جلسه دیگری بر سر همین موضوع با حضور وزرای کابینه وی برگزار شود و احتمال این را داده اند که اداره کار عسلویه با تغییراتی اساسی از زیر نظر پارس جنوبی خارج شود و به عنوان شورای اسلامی کار فعالیت نماید. بعد پالایشگاه ها نیز از قوانین این تشکل "کارگری" تبعیت کنند. با این توجیه که به اصطلاح شورای اسلامی‌ای که تشکیل می شود بتواند از کارگران در مقابل کارفرما و پیمانکار حمایت کند. تا همین جا معلوم شد که در این جلسه پشت پرده چه گذشته است.

از هم اکنون اعلام می کنیم که تشکیل شورای اسلامی و سرهم کردن هر نوع تشکلی تحت عنوان تشکل "مستقل" کارگری در هیات دولت، اقدامی علیه ما کارگران بوده و  جواب ما کارگران نیست. کارنامه شوراهای اسلامی و تشکل های دست سازی از این دست، برای کارگران روشن است. اینها همواره ابزار کنترل ما کارگران و خدمت دهی به کارفرمایان بوده اند و خواهند بود. ۴۰ هزار نیروی حراست که در صنایع نفتی مستقر هستند، بس نیست که شورای اسلامی را هم می خواهید به آن اضافه کنید؟!

ما کارگران نفت، همانند همکاران مان در نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز و دیگر مراکز کارگری، قاطعانه اعلام می کنیم که به ایجاد شورای اسلامی در نفت تن نمی دهیم. شورای سازماندهی اعتراض تشکل مستقل و واقعی ما کارگران است و هر کارگری که امرش تشکل و اتحاد کارگری باشد باید تقویت کننده این تشکل و تشکلهایی از این نوع باشد؛ نه دنبالچه شورای اسلامی.

 شورای سازماندهی اعتراض، صدای ما کارگران نفت است و نماد اتحاد و همبستگی کارگران است. شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت تا همین جا با استقبال خوبی در میان کارگران روبرو شده است. خواست ها و مطالبات شورا علنا اعلام شده است و کارگران پاسخ می خواهند. شورای مان خواستها و مطالبات خود را صراحتا اعلام کرده و پاسخ می خواهیم. در اینجا یکبار دیگر این خواست ها را اعلام می کنیم. کارگران بر ادامه اعتصاب تا افزایش فوری دستمزدها تاکید دارند.

«شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت»، ۱۲ تیر ۱۴۰۰

برگرفته از «تلگرام»  ۱۳ تیر ماه ۱۴۰۰ (با اندک ویرایش درخور بویژه در نشانه گذاری ها از اینجانب؛ برجسته نمایی های متن نیز همه جا از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!