«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ اردیبهشت ۱۱, سه‌شنبه

بیانیه «اتحادیه آزاد کارگران ایران» به انگیزش یکم ماه مِه روز جهانی کارگر

با گذشت نزدیک به دو سال از خیزش انقلابی «زن زندگی آزادی» و سرکوب میدانی آن، زنان و توده های ستمدیده مردم ایران با در هم شکستن الگوهای حکومتی تفکر و زندگی، دو قطبی سازش ناپذیری را در سپهر سیاسی کشور خلق و آنرا نهادینه کرده اند؛ دو قطبی سازش ناپذیری که در یک طرف آن حکومت جمهوری اسلامی با تمام دم و دستگاه سرکوب و ماهیت ضد انسانی اش ایستاده و در سوی دیگرش، زنان و اکثریت توده های مردم آزادیخواه و برابری طلبی صف آرایی کرده اند که بنیان‌های ایدئولوژیک و هستی حکومت را نفی و  زیست فکری ـ عقیدتی و اجتماعی ـ فرهنگی خود را آشکارا و در ابعادی میلیونی، آنگونه که خود می‌خواهند به منصه ی ظهور رسانده اند.

خیزش انقلابی «زن زندگی آزادی» هر چند که تا بدینجا به یک انقلاب تمام عیار تبدیل نشده است، اما بیش از همه ی خیزشهای انقلابی در طول دوران حاکمیت جمهوری اسلامی، چنان شرایط و توازن قوای سیاسی را فی مابین حکومت و مردم ایجاد و تثبیت کرده است که حاکمیت به رغم هر درجه از سرکوب وحشیانه ی جنبش آزادیخواهی زنان و دیگر جنبش های اجتماعی، قادر نشده است اوضاع سیاسی و اجتماعی ـ فرهنگی کشور را به قبل از شهریور ۱۴۰۱ و سر آغاز خیزش انقلابی «زن زندگی آزادی» بازگرداند.

پدید آمدن چنین صف بندی تعیین کننده ای در پس خیزش انقلابی «زن زندگی آزادی» و درماندگی مفرط حکومت در جلوگیری از بحران  هر دم فزاینده ی سیاسی ـ اقتصادی، در حالی است که جمهوری اسلامی تلاش دارد با ماجراجویی های نظامی منطقه ای و وحشت آفرینی داخلی از طریق صدور و اجرای احکام ضد انسانی اعدام و تعرض ددمنشانه به زنان و دختران مخالف حجاب اجباری، موقعیت در حال احتضار خود را حفظ و سدی در برابر خیزشهای محتمل و بنیان کن مردمی ایجاد کند؛ اما اراده ی اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران و پیشاپیش آنان، زنان، جوانان، معلمان، بازنشستگان و ما کارگران [در] به سرانجام رساندن یک انقلاب عظیم اجتماعی ـ سیاسی برای گذار از بیش از یکصد سال عقب ماندگی، استبداد و اختناق، تحجر و ستم و سرکوب و شکل دهی به جامعه ای آزاد و دموکراتیک، مرفه، عاری از استثمار، بردگی انسان، ستم جنسیتی و هرگونه تبعیض و نابرابری [پابرجا] است.

ما با فراخوان به کارگران در سراسر کشور برای برگزاری هر چه با شکوه تر مراسم اول ماه مه روز جهانی کارگر و اعتراضات گسترده به فقر و گرانی و ناامنی اقتصادی، خواهان آزادی فوری و بی قید قید شرط فعالین صنفی و مدنی در بند و زندانیان سياسی و عقیدتی هستیم و بدینوسیله با تاکید بر شکل دهی به آینده کشور بر اساس مواد دوازده گانه منشور مطالباتی بیست تشکل صنفی و مدنی، هر گونه جنگ افروزی در منطقه و کشتار غیر نظامیان و زنان و کودکان فلسطینی و اسرائیلی را قویا محکوم میکنیم و عمیقا بر این باوریم که تنها یک انقلاب اجتماعی ـ سیاسی مردمی و شکل دهی به حکومتی سکولار و دموکراتیک و مبتنی بر آزادی و برابری و نفی استثمار می‌تواند برای همیشه به شرایط ضد انسانی موجود در کشور و بحران و جنگ افروزی و انسان کشی در منطقه خاورمیانه نقطه پایانی بگذارد.

اتحادیه آزاد کارگران ایران- یازدهم اردیبهشت هزار و چهار صد و سه

برگرفته از «تلگرام»   ۱۱ اردی بهشت ماه ۱۴۰۳


در آستانه ی روز جهانی کارگر، نام‌ و یاد محمد جراحی را گرامی می داریم ...

محمد جراحی، کنشگر کارگری و زندانی سیاسی بود که پس گذشت سال ها پیکار، در زندان به بیماری چنگار (سرطان) تیروئید دچار شد. وی در نامه‌ای که در مهر ماه نود و دو از زندان نوشت با یادآوری بیماری خود، گسستن درمان را به شوند ناسزاگویی و بدرفتاری از سوی گماشتگانِ [رژیم سگ مذهب و هرجایی اسلام پیشگان] در زندان به آگاهی رساند؛ وی که پس از آن از زندان به بیمارستان جابجا شده بود به جراحی تن داد؛ ولی گماشتگان گرداننده ی زندان با مرخصی درمانی اش همداستان نشده و پس از جراحی، وی را به زندان بازگرداندند. پس از آزادی به شوندِ بازگشتِ بیماریش، چندی در بیمارستان های تبریز بستری شد و در  دهم مهر نود و شش به بیمارستان تجریش در تهران جابجا شد؛ ولی پیش از آنکه در این بیمارستان بار دیگر جراحی شوند در ۶۰ سالگی درگذشت.

برگرفته از «تلگرام»   ۱۱ اردی بهشت ماه ۱۴۰۳ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر)



به انگیزش روز جهانی کارگر ـ کامیاران


دوازده زندانی سیاسی از زندان اوین: اول ماه مه روز جهانی کارگر فرخنده باد!

طبقه کارگر ایران، بخشی جدایی‌ناپذیر از طبقه کارگر جهان و دارای تاریخی پر فراز و نشیب از نبرد طبقاتی بوده و در کوران مبارزات، امتیازاتی اساسی کسب کرده و گاه نیز متحمل شکست‌هایی تلخ شده است.

امروز در برابر طبقه کارگر ایران وظیفه‌ای بزرگ خودنمایی می‌کند؛ آگاهی از جایگاه خود به عنوان طبقه اجتماعی که وظیفه پیشبرد جامعه در جهت رسیدن به عدالت اجتماعی، رفع استثمار، ستم و تمامی تبعیض‌ها به ویژه تبعیض جنسیتی و اتنیکی، برقراری آزادی سیاسی، پیشگیری از تخریب محیط زیست و جلوگیری از جنگ ویرانگر منطقه‌ای را دارد؛ پس زمان آن فرا رسیده که طبقه کارگر ایران در میدان این مبارزات سرنوشت‌ساز قد علم کرده و جایگاه خود را بازیابد.

با امید به آینده‌ای که با دستان پرتوان طبقه کارگر آگاه ساخته خواهد شد:
ناهید تقوی، فرح (معصومه) نساجی، گلرخ ایرایی، آنیشا اسداللهی، هستی امیری، سیامک ابراهیمی، شاهرخ احمدی، مهران رئوف، کیوان مهتدی، فواد فتحی، مازیار سیدنژاد، مرتضی پروین

برگرفته از «تلگرام»   ۱۱ اردی بهشت ماه ۱۴۰۳

... چو بیرون شد جهان دیده درآمد ـ بازپخشش

نگارم دوش، شوریده درآمد
چو زلف خود، بشولیده درآمد

عجایب بین که نور آفتابم
به شب از روزنِ دیده درآمد

چو زلفش دید دل، بگریخت ناگه
نهان از راهِ دزدیده درآمد

میان دربست از زَنّارِ زلفش
به ترسایی نترسیده درآمد

چو شیخی خرقه پوشیده برون شد
چو رندی دُرد نوشیده درآمد

ردای زُهد در صحرا بینداخت
لباس کفر پوشیده درآمد

به دل گفتم چِبودت، گفت ناگه
تَفی از جانِ شوریده درآمد

مرا از من رهانید و به انصاف
فتوحی بس پسندیده درآمد

جهان عطار را داد و برون شد
چو بیرون شد جهان، دیده درآمد

جاودانه عطّار نیشابوری

https://www.behzadbozorgmehr.com/2014/04/blog-post_7120.html

این را دیگر نمی توانید دروغ جا بزنید و دست خود را بشویید

آنچه در گزارش ویدئویی زیر* درباره ی دست درازی و چنگ اندازی جنسیِ لات و لوت های گماشته ی «نظام خرموش پرور» به دختران و زنان دلاور دستگیر شده در پرخاش های گسترده ی خیابانی آمده و زنده یاد نیکا شاکرمی تنها یکی از شمار بسیاری از آن گل های پربر شده است، پیش تر نیز چندین و چند بار از سوی برخی از زنان کنشگر سیاسی ـ هازمانیِ در بند در زندان های گوناگون رژیم ننگ ایران و ایرانی دزدان سگ مذهب فرمانروا بر میهن مان در میان نهاده شده بود. با این همه، آنچه این گزارش را گواهمند نموده، دستیابی به ریز و شپش گواهی هایی از چگونگی دستگیری، دست درازی و چنگ اندازی جنسیِ به آن دختر نوجوان دلاور از سوی تنی چند از آن گماشتگان نابکار و نامرد است که دیگر نخواهند توانست آن را دروغ جا بزنند و دست های تبهکار خود را بشویند.

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!

ننگ و نفرت بر همه ی رژیم هایی که به هر شوند سودجویانه و کوته بینانه از چنین رژیمی آدمکش پشتیبانی می کنند!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۱ اردی بهشت ماه ۱۴۰۳

* https://www.youtube.com/watch?v=jQFCT3Ihz8s

۱۴۰۳ اردیبهشت ۱۰, دوشنبه

خواست های آموزگاران در آستانه ی روز آموزگار


تنها و تنها نشانه ای از چپاول گسترده ی خرموش های اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان ـ بازپخشش

در روز و روزگاری که کم و بیش ۸۰⸓ توده های مردمِ ایران زیر مرز تنگدستی یا در آستانه ای آن دست و پا می زنند، آمار زیر و داده های همسان با آن در زمینه هایی دیگر،* تنها و تنها نشانه ی چپاول گسترده ی خرموش های اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان به پیشکاریِ کشورهای بهره کش جهان است و بیش از آن ارزشی ندارد؛ خرموش ها با دُم شان گردو می شکنند و کَک شان هم نمی گزد که میهن مان با شتاب هر چه بیش تر به لبه ی پرتگاه فروپاشی نزدیک می شود. آن ها سال هاست که بارشان را زده و اندوخته هایی گاه افسانه ای در بهشت های زمینی شان انباشته اند؛ اندوخته هایی که نه آنگونه که در زبانزدی از آن یاد می شود: برای هفت پشت شان که برای هفتاد پشت شان نیز بس است؛ دانگ توده های میلیونی مردم ایران هم دست بالا، چنانچه سربزیر بوده و به رضای خدای ساخته و پرداخته راضی باشند، بهشتِ آسمان بالای ابرهاست.

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر برای سرنگونی رژیم پوشالی اسلام پیشگان

ب. الف. بزرگمهر   ۲۰ آذر ماه ۱۴۰۲

https://www.behzadbozorgmehr.com/2023/12/blog-post_11.html

* ایران بزرگترین قدرت تجارت دریایی خاورمیانه است

ایران با دارا بودن ۹۴۲ فروند کشتی بزرگترین قدرت تجارت دریایی در منطقه خاورمیانه بوده و بیش از یک سوم کشتی های این منطقه را به خود اختصاص داده است.

اداره اقتصادی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) در گزارشی از وضعیت ناوگان کشتیرانی منطقه خاورمیانه اعلام کرد ایران با دارا بودن ۹۴۲ کشتی بزرگترین قدرت تجارت دریایی منطقه در سال ۲۰۲۲ بوده است.

ناوگان کشتیرانی ایران همچنین بیش از دو برابر ناوگان کشتیرانی عربستان سعودی بوده است. سیا تعداد کشتی های عربستان در سال ۲۰۲۲ را ۴۱۳ فروند اعلام کرده و این کشور را سومین قدرت تجارت دریایی در منطقه خاورمیانه معرفی کرده است.

گزیده ای برگرفته از گزارشی در «چوب دو سر گُه»   دهم آذر ماه ۱۴۰۲ (بختی برای ویرایش آن نداشتم.  ب. الف. بزرگمهر)

ما بدبختی را بوسیدیم و گذاشتیم کنار ... ـ بازپخشش

https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/03/blog-post_28.html


این روندی تاریخی است که پیش رفته و می رود

این روندی تاریخی است که پیش رفته و می رود؛* روندی که نیازمند هُل دادن بود و خوشبختانه روسیه با دلاوری ستودنی پیشگام انجام آن شد و همراه با سایر کشورهای هموندِ «بریکس» نه تنها راهِ مِه آلود را بیش تر گشود که چشم انداز امید به آینده ی آدمی در این خورشیدگَردِ کوچک را روشن تر نموده، افزایش بخشید.

اگر چنین هوچی بازی هایی را برای آنچه گزینش مهتری «یانکی» ها نامیده شده به میان آورده ای، بخوبی دریافتنی است؛ وگرنه، هر اندازه که از چند و چون روند پیشِ رو ناآگاه باشی و کورمال کورمال بخواهی جلوی آن را بگیری، شکستی سخت تر خورده، روسیاه تر از پیش خواهی شد. جهان که از زمانی پیش به کام تو و دیگر کلان سرمایه داران خرپول «یانکی» و همپالکی هایت نمی چرخد، زین پس بیش تر و بیش تر سمتگیری سوسیالیستی را برخواهد گزید و خواست تاریخی همچنان برآورده نشده ی طبقه کارگر و زحمتکشان و رنجبران پیرامون آن را سبز خواهد نمود. تو بسیار کوچک تر از آنی که می پنداری. سر جایت بتمرگ و کم تر مفت بگو مردک بی همه چیز!

ب. الف. بزرگمهر  دهم اردی بهشت ماه ۱۴۰۳

* بلومبرگ روز جمعه گزارش داد، دستیاران اقتصادی دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق ایالات متحده، به دنبال گزینه هایی برای جلوگیری از دور شدن کشورها از دلار آمریکا هستند زیرا با چالش فزاینده ای از سوی بازارهای نوظهور، از جمله کشورهای بریکس مواجه است.

نامزد احتمالی جمهوری‌خواه برای انتخابات ریاست‌جمهوری نوامبر و تیمش در حال بحث در مورد جریمه‌ها علیه متحدان و مخالفانی هستند که به دنبال انحراف تجارت خود از دلار به ارزهای دیگر هستند. این رسانه به نقل از افراد آشنا گفت که این گزینه ها می تواند شامل کنترل صادرات، هزینه های دستکاری ارز و تعرفه باشد.

گرایش جهانی به استفاده از ارزهای ملی در تجارت به جای دلار پس از قطع ارتباط روسیه از سیستم مالی غرب و مسدود شدن ذخایر خارجی آن در سال ۲۰۲۲ به عنوان بخشی از تحریم های مرتبط با اوکراین، شتاب قابل توجهی پیدا کرد.

به گزارش این خبرگزاری، مشاوران اقتصادی ترامپ و تیم مبارزات انتخاباتی او به طور خاص محدود کردن تلاش‌های دلارزدایی توسط کشورهای بریکس را در نظر گرفته‌اند.

این گروه - که اخیراً گسترش یافته و اکنون شامل برزیل، روسیه، هند، چین، آفریقای جنوبی، اتیوپی، ایران، مصر است - استفاده از ارزهای ملی را در تجارت متقابل تقویت می کند. حتی از احتمال معرفی ارز تک نرخی جدید در سال های آینده خبر داده است.

ترامپ بارها گفته است که می‌خواهد دلار ارز ذخیره جهان باقی بماند.

ترامپ در ماه مارس در گفتگویی رسانه ای گفت: «از زمانی که کشورها قیمت دلار را کاهش می دهند متنفرم. او گفت: «من به کشورها اجازه نمی‌دهم دلار را پایین بیاورند، زیرا وقتی این استاندارد را از دست بدهیم، مانند از دست دادن یک جنگ انقلابی خواهد بود.

برگردان گزیده ای از یک گزارش برگرفته از «آرتی» به تاریخ هفتم اردی بهشت ماه ۱۴۰۳ (بختی برای ویرایش آن نداشتم.  برجسته نمایی های بوم، همه جا از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

ما این بار، «دیکتاتوری پرولتاریا» را با پیگیری بیش تر و همه سویه ای به انجام خواهیم رساند ـ بازپخشش

با همین داس، شما مفتخواران بیکاره و علف های هرزه ی لیبرال دمکرات و سوسیال دمکرات تان که میان ما کارگران و زحمتکشان بُر خورده اند را هر بار که سر بلند کنید، درو و واچین (وجین) خواهیم نمود؛ می دانیم چه کار دشوار و همچنان جانفرسایی است؛ ولی چاره ای نداریم. نباید بگذاریم تا بیش از این، جان بگیرید و جان مان را بستانید. با همین چکش تا هنگامی که هنوز ناگزیر زنده اید و نتوانسته ایم همبود دلخواه خود که در آن از بهره کشی نشانی نیست را برپا کنیم، توی مغزتان خواهیم کوبید. داس و چکش مان به همان اندازه که ابزارهای کارمان هستند، در کارزارمان با شما تفاله ها بکار خواهند آمد. ما دمکراسی و آزادی بورژوازی در بهره کشی از نیروی کار زیر هر پوششی از آن میان، شیرین زبانی درباره ی «ارزش های همه بشری» که با آن سرمان شیره مالیدید و بسیاری از دستاوردهای مان را نابود کردید را نه تنها برسمیت نمی شناسیم که چنین ارزش های دروغینی را زیر پا له می کنیم. ما این بار، «دیکتاتوری پرولتاریا»۱ را چه خوشایند شما بورژواها و خرده بورژواهای دودل باشد یا نباشد با پیگیری بیش تر و همه سویه ای به انجام خواهیم رساند.۲ این دیکتاتوری که بگونه ای سنجش ناپذیر، «دمکراتیک تر از دمکراتيک‌ ترين جمهورى های بورژوايى است ...»۳ به همان اندازه که برای شما بهره کشان، دیکتاتوری است و راه آزادی تان را می بندد، برای طبقه کارگرِ یه فرمانروایی دست یافته در هر جایی و زحمتکشان پیرامون وی، دمکراسی از گونه ای دیگر است.۴

ب. الف. بزرگمهر   ۱۳ اُردی بهشت ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/05/blog-post_3.html

پی نوشت:

۱ ـ «میان همبودهای سرمايه‌دارى و کمونيستى، دوران دگردیسی انقلابىِ همبود نخست به همبود دوم جای می گیرد. سازگار با اين دوران، يک دوران جابجایی سياسى نيز از هستی برخوردار است و دولتِ اين دوران، چيز ديگرى جز ديکتاتورى انقلابى پرولتاريا نمي تواند باشد.» برگرفته از نوشتار «انقلاب پرولترى و کائوتسکى رانده شده (مُرتد)»، و. ای. لنین، ۱۹۱۸ ترسایی (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

«بلشويسم انديشه ی ”ديکتاتورى پرولتاريا“ را در سراسر جهان گسترش بخشید و اين واژه ها را از زبان لاتين به روسى و سپس به همه ی زبان هاى جهان برگردان نمود و در نمونه ی فرمانروایی (حاکمیت) شوروى، نشان داد که حتا کارگران و دهگانان تهيدست در يک کشور وا‌مانده و حتا ناآزموده‌ترين، بى دانش‌ترين و از دیدگاه سازمان یافتگی، خو نیافته ترین شان از این توان برخوردار بودند تا يک سال تمام با همه ی دشوارى‌هاى سترگ، همراه با پیکار با بهره کشان (که بورژوازى همه ی جهان آن را پشتيبانى مي کرد)، فرمانروایی زحمتکشان را پاس دارند و آنچنان دمکراسى پدید آورند که از همه ی دمکراسى‌هاى پيشين جهان، والاتر و دامنه‌دارتر باشد؛ و نيز توانستند، کنش های نوآورانه ی ده ها ميليون کارگر و دهگان در رشته انجام سوسياليسم در کردار را بیاغازند.» برگرفته از نوشتار «انقلاب پرولترى و کائوتسکى رانده شده (مُرتد)»، و. ای. لنین، ۱۹۱۸ ترسایی (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

۲ ـ «مبارزه طبقاتی ناگزیر به دیکتاتوری پرولتاریا می انجامد. ... این دیکتاتوری فقط گذاری است به سوی نابودی هرگونه طبقه، به سوی جامعه فارغ از طبقات» (برگرفته از «دولت و انقلاب»، و. ای. لنین). لنین، درباره این کشف پر اهمیت تئوریک ـ سیاسی می گوید:
«دوران گذار از سرمایه داری به کمونیسم البته نمی تواند با اشکال سیاسی بسیار فراوان و بسیار گوناگون همراه نباشد، ولی ماهیت آنها ناگزیر یکی، دیکتاتوری پرولتاریا خواهد بود» (همانجا) وی در جای دیگر می افزاید:
«محدود نمودن مارکسیسم به آموزش درباره مبارزه طبقاتی، معنایش مثله کردن مارکسیسم، تحریف آن و تنزل دادن آن به سطحی است که برای بورژوازی قابل پذیرش باشد. مارکسیست فقط کسی است که پذیرش مبارزه میان طبقات را به پذیرش دیکتاتوری پرولتاریا برساند.» (همانجا)

۳ ـ برگرفته از نوشتار «انقلاب پرولترى و کائوتسکى رانده شده (مُرتد)»، و. ای. لنین، ۱۹۱۸ ترسایی

۴ ـ هرگاه بشيوه ی مارکسيستى داوری کنیم، بايد بگوييم: بهره کشان بیگمان دولت را (سخن هم بر سر دمکراسى به آرش يکى از برونزدهای دولت است) به ابزار چیرگی طبقه ی خود، همانا بهره کشان بر بهره دِهان، دگرمی دیسند. از اين سویه، هم دولت دمکراتيک تا هنگامی که بهره کشانِ چیره بر بیشینه بهره دِهان از هستی برخوردارند، ناگزير دمکراسى ویژه ی بهره کشان خواهد بود. دولت بهره دِهان بايد از بيخ و بُن با چنين دولتى جداگانگی داشته باشد؛ بايد دمکراسى ویژه ی بهره دِهان و ابزار سرکوب بهره کشان باشد و سرکوب طبقه هم به آرشِ نابرابرى اين طبقه و جدا (مستثنى) نمودن وى از «دمکراسى» است.

برگرفته از نوشتار «انقلاب پرولترى و کائوتسکى رانده شده (مُرتد)»، و. ای. لنین، ۱۹۱۸ ترسایی (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ برجسته نمایی های متن نیز از آنِ من است.   ب. الف. بزرگمهر)

۱۴۰۳ اردیبهشت ۹, یکشنبه

بیانیه گروهی از دادگویانِ* دادگستری درباره ی رفتار درشتخویانه ی پاسبان ها با زنان به بهانه ی پوشش شان

در اعتراضات سال ۱۴۰۱ انبوهی از خواسته ها و مطالبات عمیق و ریشه دار زنان شامل حق آزادی و انتخاب نوع پوشش و مصونیت از هر گونه تعرض، بازخواست و بازداشت بواسطه اختیار عمل آزادانه در زندگی شخصی و آزادی عقیده و اندیشه در قالب شعارهای اعتراضی مطرح شد و به موازات جنبش اعتراضی، دستاوردهای خوبی نیز برای زنان بدست آمد که کمترین آن همراهی و همسویی بیشتر جامعه مردان با زنان بود که به عنوان یک دستاورد تاریخی و گرانسنگ بدان نگریسته می شود.

توقع بر این بود که این حقوق و آزادی‌های عمومی ریشه دار، در سطح قانون و سیاست نیز انعکاس و بازتاب شایسته ای داشته باشد و زمینه های عینی اصل مدارا و تساهل بیشتر در مواجهه با مقوله حجاب از سوی حاکمان فراهم گردد، اما بازگشت دوباره گشت ارشاد و برخوردهای خشونت آمیز و محدودیت های جدیدی که هر ازگاهی در سطح جامعه برای زنان اعمال می شود، نشان از بی اعتنایی به اصل مدارا و تساهل و شروع دوره جدیدی از سیاست های قهرآمیز در قبال زنان دارد، بنحوی که حاکمیت نه تنها هیچ‌ توجهی به حقوق راستین و مطالبات بدست آمده زنان ننموده بلکه کماکان بر سیاست های التهاب آفرین مدنظر خود اصرار ورزیده و‌ حتی شدیدتر هم شده و ما شاهد یک عقب گرد تاریخی به‌ گذشته هستیم. نمونه آن دستورالعمل های داخلی و غیرقانونی پلیس در رابطه با مقوله حجاب و ناامن شدن فضای سیاسی برای زنان است و از جمله این سیاست ها یکی طرح‌ حجاب و عفاف است که مسیر قانونی شدن در مجلس را دور از نظارت و دیده بانی جامعه طی می‌کند و دیگری طرح‌ نور که به یکباره بدون طی کردن مسیر قانونی، در دستور کار پلیس قرار گرفته است. فاجعه آنجاست که در طرح حجاب و عفاف موارد جنجالی زیادی وضع و شناسایی شده و قرار است امر قضا در رابطه با بی حجابی در مواردی به پلیس سپرده شود و از همین امروز نیز نشانه های آن را شاهد هستیم که پلیس بدون حکم قانونی‌ و یا تشکیل پرونده، زنان بی حجاب را به گونه ای بازداشت کرده و یا با خشونت با آنها برخورد می کند. حال آنکه طبق موازین قانونی جاری کشور، پلیس حتی حق تذکر زبانی به زنان را نیز ندارد چرا که اتهام موسوم به بی حجابی در نهایت امر مشمول مجازات های سبک و جریمه نقدی درجه ۸ است و مستقیم باید در دادگاه رسیدگی شود.

از این رو ما وکلای دادگستری، این طرح ها را خلاف قانون و آزادی های عمومی و در تعارض با قانون اساسی و اسناد بین المللی حقوق بشر می دانیم ‌و بطور قطع تداوم این سیاست ها‌، به ستیز و برخورد و ناامنی بیشتر در جامعه دامن زده و جنبه های ایذایی بیشتری را برای زنان فراهم می آورد و تاکید می‌کنیم تصویب و اجرای چنین طرحهایی از حیطه صلاحیت پلیس خارج است و در قانون اساسی کشور نیز جان، مال، ناموس و شغل افراد مصون از هر گونه تعرض است و برخورد با زنان و بازداشت آنها و یا پلمب مراکز فرهنگی و خدماتی و مغازه ها به بهانه ترویج بی حجابی بدون حکم قضایی، خلاف تمام موازین و مقررات قانونی است و دولت حقی برای تحمیل عقیده و الگوی پوشش مدنظر خود به زنان و جامعه ندارد.  امروز وظیفه همه ماست در این راه کنار زنان باشیم و‌ نسبت به عواقب چنین طرحها و تصمیماتی هشدار داده و به حاکمان نیز انذار و هشدار می دهیم که بجای این سیاست ها، زمینه اجرای اصول امنیت، رفاه، آزادی‌ و عدالت را در جامعه برای همگان فراهم آورند.

... و در پایان ضمن محکومیت اقدامات خشونت آفرین پلیس موسوم به گشت ارشاد و اعلام انزجار از هر نوع هتک حرمت به شأن والای زنان اعلام می کنیم در راه رهایی و آزادی زنان از هیچ کوششی فروگذار نکرده و همبستگی عمیق خود را با آنها اعلام داشته و خواستار مدارا و تساهل بیشتر حاکمان در این راستا و پایان دادن به سیاست های تخریبی نسبت به زنان هستیم.‌

دستینه کنندگان: ۱- مصطفی احمدیان ۲- مریم انصاری پور ۳- شهاب تجری ۴- محمد مهدی رضایی ۵- جلال اسماعیلی ۶- بهروز رستمی ۷- اردشیر محمدی ۸_مونا عبدی ۹:محمد رسول خزاعی ۱۰ : سعید کتابی ۱۱: هادی اسدیان ۱۲: نگین غلامی ۱۳: سهیلا درویشی ۱۴ : سمیرا کاظمی ۱۵: رضا نادری ۱۶: آرش امیری ۱۷: سعید تیموری ۱۸:شهرام حاتمی ۱۹: کورش حیدری ۲۰- نجمه شاه آبادی ۲۱ -شکیبا رضایی ۲۲_ کاوه نیستانی ۲۳ نگار زنگنه ۲۴ مسعود زنگنه ۲۵ – غلامرضا جمور ۲۶- حامد بهرام آبادی ۲۷- عثمان مزین ۲۸- آزاد اشراقی ۲۹- آرش رجبی کرمانشاهی ۳۰- حامد آقایی ۳۱- پیام درفشان ۳۲- فرمن جعفری ۳۳- علی شریف زاده اردکانی ۳۴- مصطفی نیلی ۳۵- محمدرضا کارگر پیشه مقدم ۳۶- حسین رضایی ۳۷- زهرا کاظمی ۳۸- شهلا اروجی ۳۹-جواد ظاهری ۴۰- بابک حیدریان ۴۱- یزدان گل‌محمدی ۴۲-محمد کریمی ۴۳- شهین محمدی ۴۴-محسن تقی نژاد ۴۵- ناصر یارمحمدی ۴۶-راحله مرادی ۴۷- پاکزاد محمودی ۴۸-محمد علی اثنی عشری ۴۹-مریم‌نوری ۵۰- مجید علیخانی ۵۱- مریم‌ میرعزیزی ۵۲_ پروانه شهسواری ۵۳_ مریم کارگر کرمی ۵۴_ حمزه ذاکری مهر ۵۵_ محمد رجبی ۵۶_ الهام الماسی ۵۷- حامد بادفر ۵۸- محمدرضا وکیل ۵۹- سیدهادی رحمانزاده ۶۰- جمشید عزیزی ۶۱- وحید محمدی

پارسی نویسی:

* «وکیل»، واژه ای ریشه گرفته از زبان های ایرانی است. «وکلا» واژه ای من درآوردی ساخته و پرداخته شده بر آن پایه به شیوه ی عربی است و بهتر است بکار برده نشود؛ بجای آن می توان از دیگر برابرهای «وکیل» از آن میان، «کارگزار» («کارگزاران») و «دادگو» («دادگویان») سود جست.

«بر پایه کتاب و نسک پهلوی ماتیکان هزارداتستان ک در زمان ساسانیان نوشته شده، برابرِ «وکیل» در سامانه حقوقی یا داتستانی «دادگو»ست؛ کسی که دادگویی می کند. (برگرفته از پیشنهاد یکی از کاربران در واژه نامه ای اینترنتی)

حرامزادگی گاهنامه ای مزدور در کژدیسه نمودن هستینگی رویدادها در «عزراییل»

به گزیده گزارش گنجانده شده در زیر این یادداشت* بویژه بخش های برجسته نمایی شده، اندکی باریک شوید! نمونه ای شایان درنگ در راستای بهانه تراشی برای یورش تبهکارانه ی دیگری از سوی دولت فراراست «عزراییل» برهبری «نادان یابو» برای بخاک و خون کشیدن باز هم بیش تر شهروندان بیگناه در «رفح» است که بسان سایر جاهای تاکنون بمباران شده بویژه زنان و کودکان و سالخوردگان را دربرمی گیرد.

بگمانم با افزایش تراز آگاهی توده های مردم عرب و یهود و مسیحی و ... از ترفندهای سیهونیست ها و پشتیبانان امپریالیست همدست شان که از برانگیحتن جنگ میان توده های مردم به بهانه هایی ساختگی سودهایی هنگفت می برند و خود را نیز از زیر تیغ بُرّنده ی یگانه شدن توده های ستمدیده  بر بنیادِ بهره وری های طبقاتی می رهانند، چندان نیازی به بازگویی بیش تر در این باره نباشد؛ ولی برای باز نمودن دست میرزابنویس های کودنِ این گاهنامه ی حرامزاده و باید افزود: کودن پرور، می پرسم:
چه بهانه ای برای شمار دستکم چندین هزار تنی توده های مردم درون خود «عزراییل» پیش از آغاز جنگی برانگیخته شده از سوی «موساد» که برکناری «نادان یابو» و دولت فراراست آن کشور را نشانه گرفته بود، خواهید تراشید؟

ب. الف. بزرگمهر   نهم اردی بهشت ماه ۱۴۰۳

* اعتراض دوباره هزاران اسرائیلی به نتانیاهو در پی «ناکامی» در تحقق اهداف جنگ

هزاران اسرائیلی شامگاه شنبه، هشتم اردیبهشت، در اقدامات اعتراضی دیگری علیه دولت بنیامین نتانیاهو با متهم کردن دولت به ناکامی در تحقق اهداف جنگ، خواهان برگزاری انتخابات زودهنگام پارلمانی شدند.

همزمان، به دنبال اقدام گروه افراطی حماس در انتشار فیلم دیگری از دو مرد گروگان اسرائیلی، خانواده‌های ۱۳۳ گروگان اسرائیلی و حامیان آن‌ها در چند شهر گرد آمدند و خواهان تلاش جدی‌تر دولت برای بازگرداندن گروگان‌ها شدند.
...

دو گروه تظاهرکننده در تل‌آویو، حامیان سقوط دولت و خانوادههای گروگان‌ها، در اقدامات اعتراضی شنبه شب در تل‌آویو به یکدیگر پیوسته و علیه دولت و در راستای آزادی هر چه زودتر گروگان‌ها پیش از آغاز عملیات احتمالی زمینی ارتش اسرائیل در رفح شعار دادند.

به گزارش هاآرتص، پلیس تل‌آویو هفت معترض را به دلیل بستن بزرگراه «آیالون» بازداشت موقت کرد. این بزرگراه جاده شماره یک اسرائیل است که اورشلیم را به شهرهای مرکزی اسرائیل مانند تل‌آویو و هرتصلیا وصل می‌کند.

گروه تظاهرکنندگانی که کناره‌گیری دولت را نیاز مهم اسرائیل در مقطع کنونی می‌دانند، از وزیران حزب «جبهه میهنی» به رهبری بنی گانتس و گادی آیزنکوت خواستند ائتلاف دولت را ترک کنند و از «دادن مشروعیت به دولت راستگرا» دست بکشند.

گروه حماس شنبه شب فیلمی از کیت سگل ۶۲ ساله و عمری میران ۴۷ ساله را پخش کرد که آن‌دو ضمن تأکید بر عشق خود به خانواده‌، خواهان کوشش بیشتر دولت کشورشان برای آزادی گروگان‌ها شدند.

همسر و دو دختر کیث سیگل در یک ویدئو در واکنش به فیلم پخش شده از پدر خانواده، از وزیران اسرائیلی پرسیدند اگر پدر آن‌ها هم گروگان حماس بود، برای آزادی او چه اقداماتی انجام می‌دادند؟

فیلم پخش شده از عمری میران نخستین نشانه از زنده بودن او پس از ربوده شدن در حمله حماس به خاک اسرائیل بود.

پدر سالخورده عمری میران نیز شنبه شب در تجمع خانواده‌ گروگان‌ها در تل‌آویو با چشم گریان گفت او و سایر خانواده‌ها تنها خواهان بازگشت فرزند خود هستند.

حماس چهارشنبه گذشته نیز فیلمی از هرش گلدنبرگ پولین، یک مرد ۲۳ ساله گروگان را که یک دستش در اسارت در غزه بریده شده، پخش کرد. آن فیلم نیز موجب اعتراضات گسترده افکار عمومی علیه دولت بنیامین نتانیاهو شد.

به نوشته یدیعوت آخرونوت، اسرائیل ارزیابی می‌کند که افزایش شمار فیلم‌هایی که حماس پس از هفت ماه بحران گروگان‌گیری، به ناگهان از شمار بیشتری از گروگان‌هایش منتشر می‌کند، نشانه تقلای این گروه برای جلوگیری از آغاز عملیات زمینی ارتش اسرائیل در رفح است.

ماجد انصاری، سخنگوی وزارت خارجه قطر، شنبه به شبکه کان اسرائیل گفت نبود معامله برای آزادی گروگان‌ها، جان آن‌ها را در صورت آغاز عملیات زمینی در رفح با خطر جدی روبه‌رو خواهد کرد.

بتسال‌ئل اسموتریچ و ایتامار بن‌گویر، دو وزیر عضو ائتلاف دولت بنیامین نتانیاهو که رهبران دو حزب راست‌گرا هستند، گفته‌اند با معامله‌ای با حماس که اسرائیل ناچار به آزادی صدها «تروریست خطرناک» از زندان‌های خود شود، مخالف هستند.

از سوی دیگر، یائیر لاپید، رهبر اپوزیسیون اسرائیل، شنبه شب در پیامی به بنیامین نتانیاهو گفت اگر این دو وزیر افراطی را از دولت خود بیرون کند، او و ۲۳ عضو دیگر حزبی که او رهبری آن را در جناح اپوزیسیون در دست دارد، در حمایت از این معامله در کنست رأی خواهند داد.

گزیده ای برگرفته از گزارشی نیرنگبازانه در تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»   نهم اردی بهشت ماه ۱۴۰۳ (بختی برای ویرایش این گزیده گزارش نداشتم. برجسته نمایی های بوم، همه جا از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

زیرنویس پرتور گاهنامه ی مزدور:

خانواده‌های گروگان‌ها در تل‌آویو

نموداری گویا از بدبختی دامنگیر مردم در تبهکارترین کشور جهان! ـ بازپخشش

آمار مرگ و میر سال گذشته ی تیراندازی در کشور «یانکی» ها*

مرگ ۱۱۷۹۸ تن و از آن میان، ۶۳۰ کودک و زخمی شدن ۲۳۹۷۲ تن در پی۴۶۸۵۳ مورد تیراندازی؛ میانگین روزانه:۱۴۴  رخداد تیراندازی و مرگ ۳۶ تن!

آمارها و تصویر برگرفته از «گوگل پلاس». متن نوشته از سوی اینجانب، ویرایش، پارسی و بازنویسی شده است.  ب. الف. بزرگمهر

* این آمار یکی دو ماهی پیش از پایان سال گذشته ی ترسایی انتشار یافته بود. 

***

امسال در میان جوراب، ژاکت و شیشه های شراب، شمار بسیاری از آمریکایی ها پیشکش دیگری دریافت خواهند نمود: تفنگ!

دارندگان فروشگاه های جنگ ابزار در سراسر «ایالات متحد» درباره ی افزایش بازار فرآورده های شان در روزهای کریسمس [پایان سال ۲۰۱۵ ترسایی] گزارش داده اند. در ماه نوامبر، «اف بی ای» بیش از ۲/۲ میلیون بررسی پیشینه ی تفنگ به انجام رساند: افزایش ۲۴ درصدی در سنجش با سال پیش از آن! «بررسی پیشینه ی تفنگ» رکوردی تازه در «آدینه سیاه» برجای نهاد؛ هنگامی که ۱۸۵۳۴۵ مورد از سوی «اف بی ای» پردازش شد.

«بررسی پیشینه ی تفنگ اف بی ای» که از سوی «سامانه ی نهاد ملی بررسی پیشینه ی تبهکاری» پردازش شد، نشانگری باریک از فروش راستین تفنگ نیست ... 

بخشی از یک گزارش، برگرفته از پیوند زیر:

http://www.theguardian.com/business/2015/dec/24/gun-sales-christmas-holiday-shopping-industry-boom

برگردان و افزوده های درون [ ] از آن من است. ب. الف. بزرگمهر

زیرنویس تصویر:

زن در همان حال که ششلول را می آزماید با خنده و شوخی رو به مرد کنار دستش:
می دانی که تا چه اندازه به تو دلبسته ام! برای همین، همیشه این امکان هست که گلوله ای در مغز کوچکت بنشانم ...

مرد نیز بی آنکه به ژرفای حقیقت نهفته در گفته بیندیشد، سبک مغزانه می خندد یا شاید ناچار به خندیدن است!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۵ دی ماه ۱۳۹۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/01/blog-post_90.html 

 

... و به نام «شکیبایی» از درون ویران می شوی! ـ بازپخشش

تا دلت بخواهد پررو هستند. می خواهند به گفته ی خود مردم را با زور رهسپار بهشت کنند؛ و می کنند! با ریسمان های گره خورده الهی و با هزار فریب و نیرنگ دیگر! هرچه سرِخر کم تر، بهتر! سپس نگران کاهش جمعیت، افزایش جدایی میان زن و شوی و کم شدن همسریابی جوانان می شوند؛ بی آنکه اندکی به روی خود آورند که سبب پدیداری همه ی این پدیده ها و بسیاری دیگر از آلودگی های اجتماعی، هستی پلید و پلشت خودشان است. با همه ی این ها، خود را به کوچه ی علی چپ می زنند و پند و اندرز را تا آنجا پی می گیرند که بسیاری چیزهای ناهماوند با یکدیگر را به یکدیگر پیوند می دهند:
ـ سبب بدبختی تان این است که نماز نمی خوانید و روزه نمی گیرید!

... و در گام پسین، آنگاه که شمار بسیاری نماز می خوانند و روزه می گیرند و هر روز به درگاه خدای نادیده زاری می کنند:
ـ ... به این علت است که نمازتان را به هنگام نمی خوانید!

... و در فرجام:
ـ دلیلش این است که قلب تان با خدا صاف نیست!

... و در این میان؛ می دزدند و می چاپند و می گایند و همه جا را به گند می کشند؛ نه تنها در ایران، سرزمینی باستانی با فرهنگ درخشان تاریخی که در همه جای جهان، بوته ای نشاشیده برجای نگذاشته اند و حتا به آبخست های «سه گوش برمودا» که کسانی داستان های ترسناک از ناپدید شدن آدم ها و کشتی ها و ... از آن می گویند، پول بار زده و برده اند. تخم ابلیس ها، نیک می دانند که همه ی این ها افسانه پردازی مردمی نادان و نادان نگهداشته شده است و بس! و آنچه مهم است، خدای زمینی یا همان زر و پول و سرمایه است که باید نیک پاسداری شود و بجای نوزده رکعت، صد و نود رکعت در شبانه روز بر آن نماز گذاشته شود تا برکت بیش تر یابد و سهم «شیطان» نیز پرداخته شود! ... و خدای آسمان ها؟ آه، بله! هستی اش از همه شایسته تر و بایسته تر است؛ اگر او در میان نباشد، زحمتکشان و رنجبران و تهیدستان چگونه فرمان خواهند برد؟ چگونه پذیرای نگونبختی و تنگدستی و نداری خود و خانواده شان خواهند شد؟ دشوار است؛ دشوار! هیچ جایگزینی به از آن نیست ...

آن رهبر بیشرم، پس از این همه گند و پلشتی و دزدی و نابکاری و رسوایی های پی در پی سیاسی و اقتصادی در همه جا تنها هنرش این می شود که دزدان اسلام پیشه را از پرخوری در شب های ماه رمضان نکوهش کند و آن ها را به خاموشی دعوت نماید:
هیس! هیچکس بو نبرد! ... کش ندهید! اگر اشرافی گری هم می کنید، جلوی چشم مردم نکنید! پرده دری نکنید و آبروی برادر اسلام پیشه ی خود را پاس بدارید که آبروی خودتان نیز به آن وابسته است ... رهبری که ۹۵ میلیارد دلار در این سی و اندی ساله به جیب زده  و دوباره یاد «فرهنگ» و «فرهنگ اسلامی» می افتد که گویا با این همه پول و سرمایه ای که سالیانه به جیب و شکم مشتی شکمباره "اسلام پرور" فرو ریخته شده، هنوز پسند وی نیست و زنان را به کدبانوگری در خانه فرامی خواند تا "فرهنگ" دلبسته اش سر و سامان یابد؛ فرهنگی که در آن از پایین تا بالا توسری خور یکدیگر و آن بالایی هم توسری خور بیگانه باشد؛ همچنانکه هم اکنون نیز نمودهای آن بروشنی دیده می شود ... انشاء الله امام زمان خواهد آمد و همه چیز را درست خواهد کرد.

نوشته ی دردناک و گزنده ی زیر، تنها گوشه ای از چنین "فرهنگ" پوسیده ای را در ژرفای اجتماع به بادرفته به نمایش می گذارد؛ "فرهنگی" دست پرورده ی «آقایان»!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۵ خرداد ماه ۱۳۹۳

https://www.behzadbozorgmehr.com/2014/06/blog-post_2106.html

برنام نوشتار برگرفته از متن زیر است.  ب. الف. بزرگمهر

***

سرزمینی پر از شهوت ها و هوس های خیالی و واقعی ... آری اینجا ایران است! به چه چیز باید خندید؟

به تن فروشی های شب هنگام مادر به پدر برای اثبات عشق؟

به پوشش خواهر در خانه و لختی مهمانی های شبانه؟

به غیرت پسر به مادر و شوخی های مادر پسر با دوستان؟

به شب کاری های تازه داماد برای پاس کردن چک تالار؟ یا به فیلم بازی کردن نوعروس هنگام هماغوشی نخست؟

شاید هم به گریه و داد مردم از نداری و خریدن ماشین های چند ده میلیونی؟

در شهر من، بکارت همان کاغذ نقره ای رنگ داخل پاکت سیگار است ... پاره که شود، هر کسی هوس می کند که دست درازی کند ... پس باید برای سوختن و تمام شدن آماده باشی ... به زودی دور می اندازندت ... حتی همان کسی که بسته را خودش باز کرده ...

آری، دوست من اینجا ایران است! سرزمین من ... سرزمین تو ... گناه هیچ کس نیست! به نام «عشق»، کالبدت را لگدمالِ بوسه های هوس آلودشان می کنند و به نام «ناپاکی» فراموشت می کنند ...

به نام «نجابت» باید خاموش شوی و به نام «شکیبایی» از درون ویران می شوی.

از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر

تندیس رهایی ـ بازپخشش

نام این تندیس، «رهایی» است؛ در شهر فیلادلفیای ایالت پنسیلوانیای ایالات متحد (اتازونی) ساخته و در دیواری در مرکز شهر کار گذاشته شده است. شهر فیلادلفیا یکی از شهرهای بزرگ این کشور است که آسیب های بسیاری از بحران های کنونی اقتصادی ـ اجتماعی سرمایه داری امپریالیستی بر کالبد و چهره ی آن نقش بسته است:
خانه هایی رها شده، کوی ها و برزن هایی تهی از مردم و بی روح و بی خانمان هایی پناه برده به چادرها و کاروان هایی در گوشه و کنار شهر!

این تصویر را که دیدم با خود گفتم: این هم تندیس آن! آن یکی هنوز سرِ پاست؛ آن دو دیگر که هنوز نیمه جانی دارند و آن دیگری که شاید مانند مسیح پرواز به آن جهان را ـ گرچه بی بازگشتی دوباره ـ پی گرفته است! 

ب. الف. بزرگمهر  ٢۷ اسپند ماه ١٣٩٠

https://www.behzadbozorgmehr.com/2012/03/blog-post_17.html
 


۱۴۰۳ اردیبهشت ۸, شنبه

زنده باد یکم ماه مه، روز همبستگی رزمی طبقه کارگر جهان! ـ بازپخشش

چپ رویی جا خوش کرده در «ینگه دنیا»ست؛ به هر نوشته ای که از وی برمی خورم یا شعارهایی دهان پر کن چون "انقلاب" های توفنده، زیر و رو کننده برای نابودی امپریالیست های آدمخوار (؟!) دربر دارد یا پیامی از سوی خویش به کارگران جهان و گاه گداری به کارگران ایران به همراه دارد که گویا هنوز درنیافته اند، جهان، نیازمند انقلاب زیر و رو کننده ی کارگران است! و تنها همین بس که آن را از زبان یک انقلابی دوآتشه در آنسوی جهان بشنوند تا همه چیز را زیر و رو کنند:
«جهان برای نابود نشدن، نیازمند انقلاب زیر و رو کننده ی کارگران است.»۱

این بار نوشته است:
زنده باد اول ماه مه سُرخ کارگران!
تغییر ساختمان این جهان ، نیازمند انقلاب زیر و رو کننده ی کارگران است.
اول ماه می، روز نواختن شیپور آماده باش برای جنگ طبقاتی!

گویی همان «زنده باد اول ماه مه ...» بس نیست و باید به زور هم شده، واژه ی «سرخ» را نیز در آن میان تپاند تا رنگ بیش تری بگیرد! انگار «کارگران»، جایگزین آن فرشته ی بیکار آسمانی: «اسرافیل» شده اند تا «روز رستاخیز» که همانا یکم ماه مه است، شیپور آماده باش نواخته، مردگان را از گورهای شان برخیزانند!

از «جنگ طبقاتی» سخن می راند؛ ولی درنمی یابد که به همین شَوَند، بجای واژه ی «کارگران» که از هیچ مانش دانشورانه در چارچوب سوسیالیستی آن برخوردار نیست، باید بنویسد: «طبقه کارگر»! خشک مغزی تا آنجاست که درنمی یابد، «یکم ماه مه»، روز همبستگی رزمی طبقه کارگر جهان است! طبقه ای که به شوند نیروی خویش در دگرگونی بنیادین جهان به اندازه ای بسنده، سرخ است و نیازی به رنگرزی از سوی این و آن ندارد!

نمی داند، تنها همین بس که بنویسد:
زنده باد یکم ماه مه، روز همبستگی رزمی طبقه کارگر جهان!

اگر بزرگ ترین دشواری چپ ساز و برگ یافته به «سوسیالیسم دانشورانه» («مارکسیسم ـ لنینیسم»)، جدا نمودن راه خویش از جریان خیانتکار و وابسته به بورژوازیِ «سوسیال دمکراسی» و بیرون راندن آن ها از میان نیروهای خویش است، پیکار با «چپ روی» و اندیشه های خشک مغزانه ای که در کردار اجتماعی، همواره نازا بوده و آب به آسیاب نیروهای واپسگرای اجتماعی و کشورهای امپریالیستی می ریزند، دشواری دیگری است که گرچه به اندازه ی آن یکی دشوار نیست؛ ولی آن را دستِ کم نیز نمی توان گرفت. اگر «سوسیال دمکرات»، همواره به تاریخ شاخ و برگ بیش تری داده، دگرگونی های انقلابی را هر بار به آینده ای ناروشن وامی گذارد و از دیدگاه «سوسیالیسم دانشورانه»، «تاریخی» را در برابر «منطقی» برجسته می کند، برای این ها، همه چیز تنها در چارچوب «منطقی» بی هیچ شاخ و برگ تاریخی فشرده شده است! پیامد آن، برخوردی خشک و فرمولوار به آموزه هایی است که بنیانگزاران آن: «الف، لام، میم» که گویا در قرآن نیز از آن ها یاد شده، بارها و بارها و گاه با پافشاری یادآور شده اند که آموزه های «سوسیالیسم دانشورانه»، پیش و بیش از هر چیز دیگر، رهنمون کردار اجتماعی است؛ و نه حکم های خشک اندیشانه ای یکبار برای همیشه از آسمان فرود آمده! «سوسیالیسم دانشورانه» و هسته ی فلسفی آن، دانشی کاربردی است و از همین رو با همه ی گونه های فلسفی پیش از خود، چه «ماده گرا» («ماتریالیستی») و چه پندارگرا» («ایده آلیستی») جداگانگی (تفاوت) بنیادین دارد؛ تنها به بازگویی و موشکافی روندها و پدیده ها بسنده نمی کند که از توان نشان گذاری بر آن ها به سود نیروهای کار و زحمت جهان برخوردار است؛ «اهرم ارشمیدس» بزرگی است برای دگرگونی جهان و درست به همین شَوَند، هسته ی فلسفی آن، دانشورانه نیز هست. درست از همین روست که باید آن دانش کاربردی را به عنوان رهنمود کردار اجتماعی بدیده گرفته از برخورد خشک و سیاه سپید به روندها و پدیده ها بپرهیزیم. باید بیاموزیم تا بجای کاربرد شعارهای سرخ میان تهی و بازی با واژه ها از میان «جنگل تاریخی»، تنها آن روندها و پدیده های نوینی را که به سمت و سوی فراز تاریخی آدمی یاری می رساند، برکشیم و برجسته نماییم؛ به آن ها بی هیچ خواست اندیشی بیجا و اراده گرایی، چارچوب منطقی سازگار با واقعیت آن «جنگل» بدهیم و روند «ذهنی» را بگونه ای منطقی، سامانمند، نرمش پذیر و جاندار به روند «عینی» زنجیر کنیم؛ تنها در این صورت است که کاریای آگاهانه ی خویش را به انجام رسانده و می رسانیم!         

به هر رو، دیدن آن شعارهای آتشین، ماجرای کهنه و خنده دار زیر را نیز در ذهنم زنده کرد:
هنوز چندین ماه به پیروزی انقلاب بهمن مانده بود؛ ولی همه جا را شور و شر انقلاب فراگرفته بود. در دانشگاهی که دیگر سال پایانی آن را می گذراندم، آن شور و شر، چون کم و بیش همه جای ایران، بیش از همه، چپ روها را به راه اندازی راهپیمایی ها و گردهمایی هایی که کمابیش همگی با سخنرانی های آتشین، بی هیچ جانمایه ای همراه بود و از چارچوب روشنفکری دانشگاه نیز فراتر نمی رفت، برانگیخته بود.

در یکی از واپسین راهپیمایی های درون دانشگاه از سوی چنین گروه هایی، خبر رسید که کارگران بزرگ ترین کارخانه ی آن شهر که یکی از بزرگ ترین کارخانه های کشور نیز بشمار می رفت و دم و دستگاه «ساواک» نیز به شَوَند شمار بسیار کارگران آن، مزدورانی بیش از سایر جاها در آنجا گماشته بود، ساز و برگ یافته به چوب و چماق و چاقو و ... رو به سوی دانشگاه گذاشته اند تا آن دانشجویان را سر جای شان بنشانند. چنین کاری در آن هنگام  از سوی «ساواک» و مزدور تبهکاری به نام علی اکبر پرورش سازمان یافته بود؛ اسلام پناهی حُجتیُه ای ـ ساواکی که در چنان فضایی برانگیخته شده، بال و پر یافته و زیر پوشش "اسلام" دستی باز برای تبهکاری های بزرگ تر یافته بود. همه ی آن ها که راه اندازی شده بودند نیز کارگر نبودند.

یکی از دانشجویان کنشگرِ زیرک و هموند «سازمان جوانان و دانشجویان دمکرات»۲ که دسته بندی های آن شهر و زیر و بم چالش های اجتماعی آن را بخوبی می شناخت، در میان آن ها راه افتاده بود تا سر و گوشی آب داده و دریابد برای چه راه افتاده و چه آماجی در سر دارند؛ همو که همراه با سایر دانشجویان هموند سازمان یاد شده، نقش بزرگی در جلوگیری از چنان زد و خوردی داشت، گفتگویش با یکی از چماقداران براه افتاده به سوی دانشگاه را چنین بازگو نمود:
چماقدار: این دانشجوها، چی چی می گن؟! بذار برسیم؛ اووَخ کارگر آ نشون شون می دم ...

دانشجوی کنشگر: شوما اینارو جدی نگیرین! اینا طرفدارِ کارگرا جهانن؛ کاری بِ کارگرا  ایران ندارن! ...

ب. الف. بزرگمهر    ۱۲ اردی بهشت ماه ۱۳۹۵ (یکم ماه مه ۲۰۱۶)

https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/05/blog-post_1.html

پی نوشت:

۱ ـ آماج این یادداشت، آن نویسنده ی چپ رو نیست؛ وی، نمونه ای از هزاران نیروی چپی رویهمرفته سردرگم، پراکنده و بی سر و سامان است که با همه ی بزرگی نسبی از کمبود دانش بایسته و سزاوار برای کار انقلابی به سود نیروهای کار و زحمت (تئوری انقلابی) و نازایی در کردار اجتماعی (پراتیک انقلابی) رنج می برند. می خواستم با پس و پیش نمودن واژه ها و جابجایی شان با واژه های همتراز دیگری، ردیای نویسنده ی آن را چون برخی نمونه های دیگر که به آن دست می یازم، گم و گور کنم؛ ولی در این مورد، شوربختانه نشدنی بود. این نکته را نیز یادآور می شوم که پرداختنم به این یا آن جُستار در نوشتارها یا یادداشت هایی اینگونه، نشانه ای از دلبستگی و امید به بهبود است؛ وگرنه، چه بسیار نوشته های پر آلایش از کسانی در آنسوی پیشانی نبرد طبقاتی که یا نخوانده از کنارشان می گذرم یا اگر به هر شَوَندی آن ها را بخوانم و بخواهم چیزی بنویسم، برخوردم بگونه ای دیگر است! 

۲ ـ یادآوری این نکته نیز بد نیست که در همین دوره و از مدت ها پیش از آن، کار صنفی ـ سیاسی رویهمرفته پرباری، دربرگیرنده ی برنامه های گروهی کوهنوردی، بنیادگزاری با چنگ و دندانِ کتابخانه ی دانشجویی، نشست های کتابخوانی و تحلیل اوضاع ایران و جهان، فروش کتاب های نویسندگان پیشرو و چپ و نیز برخی کنشگری های زیرزمینی از سوی تنی چند از دانشجویان با گرایش های دمکرات و توده ای که اینجانب نیز یکی از گردانندگان و سازماندهندگان آن بودم، آغاز شده بود که در آن هنگام، هیچگونه هماوندی با حزب توده ایران که هنوز نشانه ای از کنشگری آشکار آن در جامعه نبود، نداشت و تنها تنی چند از آن سازماندهندگان، کار پخش گاهنامه های «نوید» (سازمان زیرزمینی وابسته به حزب توده ایران) را در دو دانشگاه آن هنگام و گاه برزن های کارگری و پیرامون کارخانه ها را نیز پی می گرفتند (گونه ای درهم آمیزی کار آشکار با کارهای زیرزمینی). این کنشگری ها و بویژه گاهنامه های «نوید»، نقشی برجسته در کشاندن برخی از دانشجویان دانشگاه و در چارچوبی بسته تر، کارگران نه چندان سیاسی به برخوردی آگاهانه تر و باریک تر به چالش های اجتماعی و سیاسی داشت.

آن سازماندهی زان پس با گسترش بیش تر به «سازمان جوانان و دانشجویان دمکرات» فرارویید و شاید کم تر از یکسال پس از آن در آستانه ی انقلاب بهمن ۱۳۵۷ با یورش ناجوانمردانه ی لات و لوت های پناه برده به زیر پوستین "اسلام" گونه ی حُجتیّه ای که به کوشش یکی از شناخته شده ترین جانوران مزدور «ساواک» و هموند «حُجتیّه» به نام علی اکبر پرورش، سازماندهی و برانگیخته شده بود، دفتر آن سازمان و از آن میان همه ی دار و ندار من و یکی دو تن دیگر  از هموندان آن سازمان که هر یک در بالاخانه ی دفتر آن، اتاقی داشتیم به باد رفت و من و یکی دیگر از سازماندهنگان آن سازمان را که مانده بودیم تا اگر شده، جلوی آن ها را بگیریم و دستِکم به کار ناجوانمردانه شان پرخاش کنیم، در آبریزگاه آن دفتر زندانی کرده و آهنگ کشتن مان را داشتند و نمی دانم چگونه شد که پس از چند ساعتی آزادمان کردند؛ هنوز زمانه برای کشت و کشتارهایی که در دوران پس از پیروزی انقلاب رخ داد، آماده و به سود آن تبهکاران نبود. بماند که کمی پیش یا پس از آن که درست به ذهن ندارم، یکی از کنشگران دانشجو در میان کارگران در تظاهراتی توده ای ـ که دیگر کمابیش در همه جای ایران آغازیده بود ـ را در یکی از خیابان های اصلی شهر با تیر تک تیراندازی زدند و همان جانور گوربگور شده ی حجتیه ای ـ ساواکی در آن دست داشت.

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!