ـ پدر مقدس! این گربه بسیار مهربان و تنها یار غمخوار من در این جهان است؛ چندی است که روده هایش درست کار نمی کند و گلاب به روی تان، چپ و راست می گوزد؛ مانده ام چکار کنم ...
ـ نگران نباش بانو! او هم مانند من و شما پیر شده است. این دیهیم که می بینی، کارگشاست؛ سر هر جَک و جانوری از دو پا و چهارپا گرفته تا پرنده و خزنده که بگذاری، بسان پادشاهان و دَمکُنی به سرها و اینا کونش گشاد شده، آسوده تر می ریسد؛ حتا چنانچه سر مرغ جای بگیرد، بی هیچ جار و جنجالی تخم می کند.
ب. الف. بزرگمهر ۳۰ فروردین ماه ۱۴۰۳
مهتر گروه پارسایان (راهبان) هیمالیا، «گشه تسوانگ دورجه» در آیین خجستگی (برکت) جانوران، چون بخشی از «جشنواره ی بودایی خوش بختی» در مسکو، یک گربه را [ارواح مشکش!] بختیار نمود (برکت بخشید).
برگرفته از «چوب دو سر گُه» (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر