«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ اردیبهشت ۱, شنبه

قند همین چند روز و شش باشد؛ این ولایت همیشه خوش باشد

قند می خواهید چکار؟۱ دندان های تان می پوسد؛ پول دندانپزشکی و اینا هم که ندارید. کَاَنَّهُ توی جیب های تان هم شپش سه قاپ می اندازد. نمی دانیم برای چه زنده اید؟! انشاء الله بزودیِ زود جَک و جانوران آدم نمای ساخته شده با «هوش مصنوعی» هم به بازار می آیند و کار ما و شما همگی را یکسره می کنند؛ از جاروکشی کوچه و خیابان گرفته الی ماشاء الله هزار کار دیگر از جمله باد زدن تخم های مان در فصل گرما. ویروس «کیر و اینا»ی تازه هم سفارش داده ایم که به بال مُجَهّز شده و آسوده تر از گذشته جان می ستانند ... مگر آن شاعرتان نسروده بود: «گل همین پنج روز و شش باشد   وین گلستان همیشه خوش باشد»؟ ما هم با کمی این پا آن پا کردن، انگشتی به آن رسانده و می سراییم:
«قند همین چند روز و شش باشد؛ این ولایت همیشه خوش باشد». البته استحضار دارید که یک پای خود و عیال های مان در اینجا و پای دیگرمان در کاناداست و اگر از هر کدام از آن ها علی الخصوص از کار افتاده های شان بپرسید: ایران را بیش تر دوست داری یا چندملیّتی ها را پاسخ خواهید شنید:
«من با ایرانیان گفت و شنود نتوانم»!۲ 

بعله! چنین است روز و روزگار ما و شما جان برادر، جان خواهر «و عَجِّل فَرَجَهُم ...»

از زبان «کیر خر نظامِ خرموش پرور»:  ب. الف. بزرگمهر   یکم اردی بهشت ماه ۱۴۰۳

پی نوشت:

۱ ـ از کار بازایستادنِ «کارخانه قند کرج» با فرآوری یک سوم قند تهران و بیکار شدن ۲۵۰ کارگر

«کارخانه قند کرج» که با فرآوری ۳۰۰ تُن شکر در روز یکی از گِردآیه های (مجموعه های) بزرگ فرآوری قند کشور بشمار می رفت، زمان درازی است که نیمه فروهشته شده (به حالت تعطیل درآمده) و اینک در آستانه ی ورشکستگی است (قرار دارد).

برگرفته از «تلگرام» شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ (با ویرایش، پارسی و پاکیزه نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

۲ ـ با الهام از داستانک زیر از جاودانه عُبید زاکانی:

پیرزنی را پرسیدند كه دیهی دوست تر داری یا كیری؟ گفت: من با روستاییان، گفت و شنید نمی توانم كرد.

https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/08/blog-post_17.html

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!