گریه نکن پسرم. خدا بزرگ است و اگر همه ی درها را هم ببندد با گشودن آسمان، راه دَررو را برای بندگانِ ناپایدارِ خود باز نگه می دارد. تا آن هنگام که کسی جز خود وی زمانِ آن را نمی داند تا می توانی روس ها و سایر «اسلاو» های «اُرتُدوکس» درگیر در جنگ را بکُش و از جای پای مان در آنجا هر اندازه هم کوچک شده باشد، خوب پاسداری کن. ما ترسایانِ خداترسِ برگزیده از سوی خدای توانا نیز پشت و پناه تو و گروهت بوده و هستیم و همه ی کوشش خود را بکار خواهیم بست تا پای برادران دینی «کاتولیک» و «پروتستان» و حتا اسلامگرایان درون و پیرامونِ آن سرزمین های نفرین شده را به این جنگ سپندینه بکشانیم. فراموش نکن که همگی مان «... ملت چلیپا بر دوشیم و همان راهی را می رویم که عیسا با هزار رنج و آزار تا پای چلیپا رفت تا سرانجام به پدر آسمانی اش بپیوندد.»*
از زبان «پرزیدنت بادبادی»: ب. الف. بزرگمهر ۲۰ فروردین ماه ۱۴۰۳
* برگرفته از یادداشتِ «یا زنگی زنگی یا روسی روسی!» ب. الف. بزرگمهر ۲۸ آبان ماه ۱۴۰۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر