«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ خرداد ۲۳, چهارشنبه

برای که نمایش می دهند؟!

ـ می بینی؟ این همه آدم بیکاره یا شکمباره را از هر گوشه ی جهان اینجا آورده و می خورانند؛ در حالی که بسیاری از جوانان بیکار خودمان در بیغوله ها، ایستگاه های دورافتاده ی راه آهن و حتا راه های پساب بی هیچ چشم اندازی سر می کنند. برای که نمایش می دهند؟!

ـ بله! ولی تنها نمایش که نیست؛ بده بستان ها و قراردادهای نان و آبدار در هر زمینه ای بویژه نفت و گاز و فروش جنگ ابزار به بسیاری از آن هاست؛ بدین سان، نمایش کاری سودمند و پوششی برای دلپدیر کردن همایش است. ما که قرار نیست از «جامعه جهانی» باخترزمین وابمانیم؟! می پنداشتیم ما را در میان خود خواهند پذیرفت و به یک چشم چون سایر هموندان برچسته شان نگاه خواهند کرد؛ می بینی که چنین نشد و ما افزون بر آنکه زیر بار ساختن جهانی دادگرانه بر بنیادِ سوسیالیسم زاییدیم و کوشش جانفشانه و پیگیر رهبرانی درستکار که «روسیه شوری» و سپس «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» را آفریدند، لگدمال کردیم، ناچار شدیم «جامعه جهانی خودمان» که هنوز روشن نیست به جایی سزاوار خواهد انجامید یا نه را بر پایه ی داد و ستد میان بازرگانانی که یک سر دارند و هزار سودا و هیچگونه پیوند درونی استواری نیز میان شان نیست، برای چشم و همچشمی با کلان سرمایه داری امپریالیستی پایه ریزی کنیم؛ همجوشی که اگر نتواند سمتگیری سوسیالیستی یابد، تنها و تنها به افزایش بیش از پیشِ تنش و جنگ های بی پایان در چارچوب سرمایه داری انجامیده و آن را دامن خواهد زد. آیا از چنین رهبرانی که بگونه ای خشک مغزانه دَم از ایستار (سُنَّت) های روسی می زنند و می کوشند چیزی به نامِ مَنِش («کاراکتر») روسی را چون بلورِ درخشانی هزار ساله جان بخشند، می توان چشم سمتگیری سوسیالیستی همه سویه ای را داشت که خوشبختانه پایه های آن از گذشته همچنان برجای مانده است؟

ـ نه! روشن است که نمی توان؛ نمی توان از کسانی که لاشه ی ژنرال ضدانقلابی «سپید»: «آنتون دنیکین» را از گوربگور شده ای که بخاک سپرده شده بود، بیرون آورده و با پاس و سپاس فراوان، دوباره در خاک روسیه بگور می سپارند،* چشم چنین کارهایی داشت. آماجی که آن ها در سر دارند، بس کوته بینانه تر از آن است که بخواهند هازمانی دادگرانه بسود کارگران و دیگر زحمتکشان روسیه و جهان پدید آورند؛ نه تنها یاوه گویی های هر از گاهی شان که شیوه های کارکردشان در زمینه های گوناگون، همه ی نشانه های واماندگی و سردرگمی های پیامد آن را نشان می دهد. بگذار به همین بسنده کنیم و بیش تر چیزی نگوییم ...

از زبانِ دو تن از هموندانِ گروه روسی همایش اختسادی «پترزبورگِ روسیه»:  ب. الف. بزرگمهر   ۲۳ خرداد ماه ۱۴۰۳

* بنگرید به «آرتی»   دوم ماه مِه ۲۰۲۴ ترسایی

پرتور پیوست:

دو هموندِ گروه روسی همپا در «همایش جهانی اختساد»، «سنت پترزبورگ» (روسیه)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!