«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ تیر ۵, سه‌شنبه

آنچه می توان و باید برای آن جنگید، کشوری یگانه بی هیچ نابرابری میان باشندگان آن است

جلوی روند شتابنده ی از هم پاشی کشوری ساختگی را نمی توان گرفت

«نادان یابو» و سیاست بازان کوته بین فراراست در آن کشور ساختگی به روند یهودستیزی در جهان که از زمینه های تاریخی درخوری نیز برخوردار است، در کردار و خواه ناخواه دامن می زنند. آن هَخا (آقا) در سخنرانی اش بگونه ای از دید من نارسا و گنگ گفته بود:
«اسرائیلی‌ها با پای نهادن (حضور) در خیابان‌ها برای کشورشان بجنگند»؛۱ اگر آماج سخن وی، پاسداری از روز و روزگار کنونی و نگهبانی از خنجرِ خون چکانِ فرورفته در آن سامان (منطقه) است، پس از کشت و کشتار بی همتای هزاران شهروند بیگناه عرب از آن میان، شمار بسیاری کودکان و زنان و کهنسالان در آن سرزمین باستانی، ناشدنی تر از هر زمان است و راه بجایی نخواهد برد. هم اکنون، بیش از گذشته روشن است که برای کشوری فرآورده ی اندیشه ی پلید انگلیسی و ساخته و پرداخته از سوی همان کشور در همراهی با دیگر کشورهای امپریالیستی و همدستی کوته بینانه ی «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» که چرایی و چند و چونِ این همدستی هنوز برایم همه سویه روشن نیست، نمی توان جنگید؛ چنین کشوری که دهه ها چون گرز امپریالیست ها برای سرکوب جنبش های بیش تر ملی گرایانه عربی و در کانون آن «جنبش پیشرو با گرایش های کم و بیش چپگرایانه ی پلستینی برهبری زنده یاد یاسر عرفات» بکار گرفته شده، روند از هم پاشی خود را می پیماید.۲ جایگزین آن نیز دو کشور جداگانه ی عربی ـ اسلامی در یکسو و سیهونیستی در سوی دیگر که هم «یانکی» ها و در پیِ آن، شغال های ریز و درشت اروپای باختری سنگ آن را به سینه می زنند و سنگواره های خشک مغز روسی نیز روی آن پامی فشارند، نیست؛ چنین گزینه ای در بنیاد خود جز پیگیری روز و روزگار کنونی و جنگ و جدال همیشگی سگ و گربه بیش نبوده و نخواهد بود.۳ افزون بر این، درهم تنیدگی مردمان با باورهای گوناگون در آن سامان بسیار کوچک۴ که باریکه ای زمین در گوشه ی خاوری دریای مدیترانه را دربرمی گیرد و اختساد آن نیز خواه ناخواه بر بنیاد همین درهم تنیدگی ناگزیر به رویش و گسترش است،۵ پیروان باورهای دینی و آیینی گوناگون را وامی دارد تا بیش از هر سامان دیگری در روی این خورشیدگَرد کوچک، در همزیستی آمیخته با دوستی و مهربانی با یکدیگر بسر برند.۶ بدین سان، اینکه چرا درست چنین سامانی سال ها درگیر جنگ و خونریزی میان مسلمان و یهودی بوده و همچنان نیز هست، نمی تواند فرایندی درونزا سرچشمه گرفته از بافت در هم تنیده ی هازمانی ـ اختسادی آنجا باشد و همچنانکه تاریخ آن سامان تا پیش از جان گرفتن و کاشتِ اندیشه ی پلید «بنیادگرایی یهودی» («سیهونیستی») گواه است، هنوز از «بنیادگرایی اسلامیِ» ساخته و پرداخته شده از سوی امپریالیست های کهنه کار انگلیسی در کالبدهای گوناگون ایرانی و عربی آن که بازتاب، واکنش و رونوشتی از نمونه ی یهودی آن است، نشانی در دست نیست.۷

آنچه می توان و باید برای آن جنگید، کشوری یگانه دربرگیرنده ی همه ی باشندگان آن بی هیچ نابرابری بیجاست؛ چنین آماجی با همه ی دشواری های دستیابی به آن، جز با کوتاه کردن دست امپریالیست ها بویژه «یانکی» ها و انگلیسی ها شدنی نیست؛ آماجی که در گام نخست باید از چنان توانی برخوردار شود که رژیم فراراست فرمانروا برهبری «نادان یابو» را بزیر کشیده، در همکاری با دیگر نیروهای پیشرو در آنجا، زمینه ی فرسایش و از میان برداشتن هرگونه اندیشه های پلید نژادپرستانه، خودبرتربینانه و سرکوبگر را فراهم کند. با همه ی سختی های پیمودن چنین راهی، این تنها راهکار درست و درمان برای دستیابی به همزیستی آشتی جویانه ی پایدار میان توده های مردم در آنجاست. برای ساختمان چنین کشوری باید جنگید! این را بویژه برای شمار نه چندان کمی از نیروهای پیشروی یهودی می گویم که هنوز میان دو سندلی (صندلی) سرگردانند. توده های سترگ مردم جهان، تبهکاری های بی همتای انجام پذیرفته تاکنون را نه از چشم «سیهونیست» ها و «بنیادگرایان یهودی» یا امپریالیست های پشتیبانِ نشسته در سایه که از چشم همه ی یهودیان خواهند دید و پایش بیفتد، خشک و تر را با هم خواهند سوزاند.

ب. الف. بزرگمهر   پنجم تیر ماه ۱۴۰۳

پی نوشت:

۱ ـ هزاران شهروند «عزراییل»، دیروز دوم تیر ماه چون هفته ها و ماه های گذشته در رویارویی با دولت فراراست آن کشور ساختگی به پرخاش خیابانی در «تل آویو» دست یازیده، خواستار آزادی گروگان‌ها و آتش‌بس بی درنگ در جنگِ غزه شدند. «دیوید گروسمن»، یکی از پرآوازه ترین نویسندگان «عزراییل»، در سخنرانی خود در این پرخاش خیابانی از مردم آن کشور خواست با پای نهادن در خیابان‌ها برای کشورشان بجنگند.

بنیاد داده ها برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» به تاریخ سوم تیر ماه ۱۴۰۳ با ویرایش، پارسی و فشرده نویسی درخور از اینجانب است.  ب. الف. بزرگمهر

۲ ـ «با بمباران های ددمنشانه ی توده های مردم و نهادهای شهری غزه و زیر پا نهادن همه ی هنجارها و ارزش های شناخته شده ی جهانی، رژیم سیهونیستی عزراییل نابودی خود را گواهی نمود.» ب. الف. بزرگمهر   ۲۰ آبان ماه ۱۴۰۲

https://www.behzadbozorgmehr.com/2023/11/blog-post_11.html

۳ ـ «چنانچه آینده ای در کار باشد، نه این گروهبندی [«حماس»]، نه آن یکی به سردمداری «ابو خائن» و نه رژیمی سیهونستی در هر کالبد یا زیر هر پوستینی نباید در آن نخش داشته باشند؛ وگرنه، چه یک کشور چه دو کشور جداگانه در کنار یکدیگر،* آش همان آش و کاسه همان کاسه خواهد بود و آن ها چون سگ و گربه هر از گاهی برای یکدیگر چنگ و دندان نشان داده، همدیگر را خونین و مالین خواهند نمود.» 

برگرفته از یادداشتِ «دیگر جایی برای شکیبیدن بیش تر نیست؛ باید کاری کارستان به انجام رساند.» ب. الف. بزرگمهر   ۲۹ آذر ماه ۱۴۰۲

https://www.behzadbozorgmehr.com/2023/12/blog-post_59.html

* «سخن بر سر همزیستی در یک کشور یا دو کشور جداگانه در کنار یکدیگر نیست»  ب. الف. بزرگمهر   ۲۴ آبان ماه ۱۴۰۲

https://www.behzadbozorgmehr.com/2023/11/blog-post_15.html

۴ ـ آماج سخن از «سامان بسیار کوچک»، سرزمین پلستین دربرگیرنده ی «عزراییل» کنونی و آن دو تکه پاره ی جدا از یکدیگر پیرامون آن است.

۵ ـ نمود و گوشه ای از آن درهم تنیدگی هازمانی ـ اختسادی در گزیده گزارش زیر بازتاب یافته است:
«ده‌ها هزار کارگر فلسطینی که تا پیش از حمله حماس به اسرائیل، روزانه برای کار از نقاط مختلف کرانه باختری وارد این کشور می‌شدند، بعد از جنگ غزه کار خود را از دست داده‌اند ... بسیاری از این کارگران در پروژه‌های ساختمانی اسرائیلی کار می‌کردند که هم اکنون ده‌ها هزار کارگر از کشورهایی چون چین، هند یا اروپای شرقی جای آن‌ها را گرفته‌اند.

برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»  چهارم خرداد ماه ۱۴۰۳ (بختی برای ویرایش این گزارش نداشتم.  ب. الف. بزرگمهر)

۶ ـ «در سرزمین فلسطین، حتا سخن از دشواری هایی مانند آنچه در "جزیره های خلقی" (enclave, enclosure) که در میان "دریای" قوم دیگر می زیند، در میان نیست (در شکل زیر، خلق ب مانند دریایی خلق الف را در میان گرفته است). در آنجا مانند بافت جمعیتی برخی مناطق مرکزی و حاشیه کویر ایران در گذشته ای کمی دورتر، درهم تنیدگی مردمان با باورهای گوناگون، بیشتر برزن به برزن است و گاه این فشردگی (به دلیل های گوناگون چون کمبود آب، افزایش نیروی پشتیبانی در برابر یورش تازیان، قوم های بیابانگرد و چادرنشینان) آنچنان است که در یک کوی زرتشتیان، یهودیان و پیروان باورهای مذهبی دیگر در کنار یکدیگر می زیند و ناچارند در همزیستی آمیخته با دوستی و مهربانی با یکدیگر به سر برند. در آنجا سخن بر سر "جزیره" هایی در میان "دریا" نیست که بیش تر شبه جزیره هایی فشرده در آغوش یکدیگرند. با آنچه فشرده گفته شد، تبهکاری رژیم سیونیستی در چنان سرزمینی بیشتر آشکار می شود.»

برگرفته از نوشتار «کشور مستقل فلسطین کِی و چگونه پدید خواهد آمد؟»  ب. الف. بزرگمهر ۱۳ مهرماه ۱۳۹۰ 

https://www.behzadbozorgmehr.com/2011/10/blog-post_05.html

۷ ـ ناگفته نماند که «بنیادگرایی یهودی»، خود واکنش و بازتابی از اندیشه های تبهکارانه «نازیسم آلمانی» و «فاشیسم ایتالیایی» است.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!