این سخنگوی بدپیشینه ی «یانکی» با پرونده ای انباشته از تبهکاری های گوناگون با دوپهلوگویی و درهم آمیختن دوغ و دوشاب، دروغ سر هم می کند؛۱ آنچه در بازه ی زمانی کنونی رخ می دهد و در کردار با باریک بینی و شکیبایی درخور از سوی امپریالیست ها و شغال های ریز و درشتِ دنباله روی آن در اروپا و جاهای دیگر پیش برده می شود، پیگیری سیاستی بر بنیاد پیشروی های شمرده ای است که از بسیاری سویه ها به شیوه ی خزیدنِ و گزیدنِ خزندگان می ماند؛ خزیدن و گزیدنی که با درنگی کوتاه برای ارزیابی کارآیی و واکنش هماوردِ خود دنبال شده و بسته به برآیند آن یا با دور دیگری اندکی شتاب آمیزتر یا درنگی بیش تر برای جابجایی و سمتگیری برای نیشی تازه پی گرفته می شود. آنچه «پرزیدنت بادبادی» (جو بایدن») و سردمدارانی دورو و آبزیرکاه چون ماکرون در هماهنگی با یکدیگر این روزها بر زبان رانده و می رانند، بخشی بیش تر نمایشی از پیشبرد چنین سیاستی است و نه در رویارویی با آن! و به هر رو، آنچه با برجستگی بیش تری خودمی نمایاند و آن را پیش از آغاز جنگ کنونی با پیش بینی درخور یادآور شده بودم، بایستگی برنداشتن حتا یک گام به پس در چارچوب سیاستی دوربردی («استراتژیک»)۲ است که در واپسین نمونه ی پیش بینی ها و گوشزدهایم به سیاست ورزان و سیاست بازان خشک مغزی که در آن هنگام پیش از دوره ی کنونی به زد و بندهای پشت پرده با «یانکی» ها و دیگر امپریالیست های شغال سرشتِ اروپای باختری دل خوش نموده بودند، آن را با «نبرد مسکو» در یورش سهمگین «آلمان نازی» به «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» در «جنگ جهانی دوم» همانند دانسته و سنجیده بودم:
«روندِ نگران کننده ای که همچنان بویژه بکوشش امپریالیست های «یانکی» و برادران «انگلوساکسون» خود پی گرفته می شود، تا اندازه ای یادآور یکی از میدان هایِ کارزارِ یورشِ ددمنشانه ی «آلمان نازی» در جنگ جهانی دوم به نخستین کشور زحمتکشان جهان در پاییز سال ۱۹۴۱ ترسایی است که چنانچه با ندانمکاریِ مرگبارِ دیگری از سوی رهبری سیاسی و سپاهیِ ناآماده و همچنان سراسیمه و سردرگم از یورشی برق آسا همراه می شد، «مسکو» نیز بچنگ «نازی» ها می افتاد و روندِ جنگ بسود یورشگران شتابی فزاینده تر و شاید برگشت ناپذیر می گرفت ...
«نبرد مسکو» که هیتلر و دیگر سردمداران و جَک و جانوران «نازی» به پیروزیِ بی برو برگرد در آن امیدوار بودند، بازه ی زمانی بسیار برجسته و سرنوشت سازی در چرخش روز و روزگار بسود نیروهای «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» بود و به بازیافت روحیه ی جنگجویانه و امید به پیروزی بر اهریمنِ «نازیسم» و «فاشیسم» در همه ی پیشانی های جنگ کمکی شایان نمود. این پیروزی که نخست با ایستاندنِ یورش شتاب آمیز نیروهای یورشگر آغازید و سپس با تار و مار کردن و شکافتن چندین پیشانی و به واپس راندن شان پی گرفته شد، بی رهبری بی همتای «مارشال ژوکف» که درست در چنین بزنگاه سرنوشت سازی ... به فرماندهی آن پیشانی گماشته شد و بی درنگ به بازسازی و بازآرایی نیروها بر بنیاد استراتژی و تاکتیک های جنگیِ سازگار دست یازید، شدنی نبود ... همو بود که برای نخستین بار، فرمان «نه یک گام به پس!» را برای یکی یا شاید شمار بیش تری از پیشانی های پدافندیِ پیرامونِ «مسکو» بکار برد ...»۳
کشورهای امپریالیستی درگیر با روسیه، خود واپس نخواهند
نشست و ترساندن شان از پیامدهای کشانده شدن کارزار به جنگ مرگبار هسته ای که این
روزها با پیشنهادهای گاه ریشخندآمیزی در رسانه های روسی۴ از آن میان، ترکاندن یک بمب اتمی آزمایشی برای
خیره کردن دیدگان آتش افروزان جنگ همراه شده نیز آن ها را به واپس نشینی وانخواهد
داشت؛ مگر آنکه روسیه سیاست باریک تری بر بنیاد سمتگیری سوسیالیستی دنبال نموده و
با شتاب درخور، نیروی پشتیبان بزرگی مانند آنچه «اتحاد جمهوری های شوروی
سوسیالیستی» از آن برخوردار بود، برای خود دست و پا نموده، پیرامون خود گرد آورَد؛
پشتوانه ای بزرگ که خوشبختانه همه ی زمینه های آن، چه در میان برخی از جمهوری های
پیشین شوروی و چه در پهنه ی جهانی از هستی برخوردار است؛ تنها با این سمتگیری است
که نیروی رزمی از پشتوانه ی سترگ هازمانی و سیاسی برخوردار شده، جان تازه ای می
گیرد و با شتاب رویش خواهد یافت؛ تنها با این سمتگیری و نه آوازه گری و کوشش بسود
ایستارهای کهنه و فرسوده از آن میان، برانگیختن ملی گرایی بر بنیاد «اُرتدکس روسی»
است که امپریالیست ها به واپس نشینی واداشته خواهند شد؛ بزبانی شاید گویاتر:
جداگانگی میان روسیهِ شوروی با روسیه کنونی همچنان از
زمین تا آسمان است.
نکته ای دیگر که از دید من در آینده ای نه چندان دور خود
را بیش از پیش نشان خواهد داد و سیاست درست سمتگیری شده ی روسیه می تواند به آن
شتاب بخشد، بهره برداری از شکاف های پدید آمده در سازمان دوزخی «ناتو»ست که از
زمینه هایی تاریخی نیز برخوردارند. در این باره، در همان یادداشت همراه با پیش
بینی یاد شده در بالا از آن میان، چنین اشاره نموده بودم:
«... امیدوارم رژیم
فرمانروا بر این کشور که خواسته یا ناخواسته، بار سنگینِ «اتحاد جمهوری های شوروی
سوسیالیستی» در پشتیبانی از همزیستی آشتی جویانه میان خلق ها و ملت های جهان را بر
دوش می کشد، بتواند سیاستی پیگیر و دانشورانه در برخورد با کشورهای امپریالیستی
دنبال کند و آن بارِ تاریخی را بر زمین نیفکند. یکی از آخشیج های برجسته از چنین
سیاستی دانشورانه، بهره وری باریک از شکافِ پدید آمده از سال ها پیش میانِ کشورهای
بخش خشکی اروپای باختری با «یانکی» ها و برادران همدستِ «انگلوساکسون» خود، ژرف تر
نمودن و کشاندنِ شان (بویژه آلمان) بسوی خویش است...» ۵ در همین باره، باید با همه ی نیرو و توان
خود جلوی روند رو به گسترش «نازیسم» در کشورهای بخش خشکی اروپای باختری که
برانگیزاننده و پشتیبان آن بویژه «یانکی» ها و برادران همدستِ «انگلوساکسون» شان برای
رویارویی با جنبش های توده ای خیز برداشته در آن کشورها هستند را با نزدیکی هرچه
بیش تر با نیروهای بیش تر جوان این جنبش ها و کمک به آن ها در پایداری در برابر
این دشمنان آدمی و آدمیت در روی زمین، گرفت و از پشتیبانی بی چون و چرا از نیروهای ملی گرای فراراست در همه جا که چون تیغی دولَبه اند، سخت پرهیز نمود.
... و هنوز ناگفته ها بسیارند.
ب. الف. بزرگمهر ۱۵ خرداد ماه ۱۴۰۳
۱ ـ «جان کیربی»، سخنگوی «امنیت ملی کاخ سپید» گفت، «جو بایدن»، مهترجمهور آمریکا نمیخواهد بنبست با روسیه بر سر اوکراین به جنگ جهانی بینجامد. وی چند روز پس از آن که «کاخ سپید» به آگاهی رساند که بایدن به «کی یف» پروانه ی بهره وری از جنگ ابزارهای فرستاده شده از «ایالات متحد» برای یورش به ژرفای روسیه را داده، چنین گفت.
ما از همان آغاز این جنگ نگران افزایشِ تنش بوده ایم و این نگرانی ها همچنان برجاست. مهتر جمهور گفته است که نمی خواهد پاسخگوی آغاز جنگ جهانی سوم باشد. ما به دنبال درگیری با روسیه، یک نیروی هسته ای دیگر نیستیم. (جان کیربی در گفتگو با «خبرگزاری آ ب سی»)
کیربی گفت بایدن همه پیامدهای دادن پروانه به کی یف برای بهره وری از جنگ ابزارهای آمریکایی برای آماج های ضد آتش را دریافته بود. او بار دیگر پافشرد که اوکراینیها تنها از این هوده برخوردارند که پایگاهها، آرایش توپخانه و سایر پایگاههای رزمی را آماج بگیرند که «روسها از آنها برای پدیداری گونه ای سرزمین های بازدارنده (حائل) سود می برند.»
برگردان گزیده ای برگرفته از گزارشی در «آرتی» به تاریخ ۱۴ خرداد ماه ۱۴۰۳ (با ویرایش، پارسی و پاکیزه نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)
۲ ـ در پیشبرد سیاست های راهبردی («تاکتیکی»)، همانگونه که نیروهای رزمی روسیه از آغاز درگیری تاکنون، گرچه با آزمون ها و ندانمکاری های بیش از اندازه، آن را به نمایش نهاده اند، «نه یک گام به پس» که نمونه ی تاریخی آن از سوی ارتشِ «ترکیه عثمانی» در همه ی پیشانی های جنگی بی هیچ چون و چرا بکار گرفته می شده و سربازان گاه تا واپسین تن جان می باخته اند، کاری بیهوده و بی ارزش، در چارچوب دربرگیرنده ی آن و نه نمونه های جداگانه (استثنایی) است.
۳ ـ برگرفته از یادداشتِ «نه یک گام به پس!» ب. الف. بزرگمهر هفتم بهمن ماه ۱۴۰۰
https://www.behzadbozorgmehr.com/2022/01/blog-post_27.html
۴ ـ نکته ای که نه در سیاست سردمداران روسیه و نه در روزنامه نگاران وابسته به آن که از دید من، بیش از ۹۵⸓ شان میرزابنویس هایی بیش نبوده و تنها آنچه پیش تر دیگرانی اندک شمار با نوآوری و پیش بینی در میان نهاده اند را بر زبان می رانند، دیده نمی شود.
۵ ـ برگرفته از یادداشتِ «نه یک گام به پس!» (پی نوشتِ شماره ۳)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر