چندین روز است که در ذهنم چرخ می زند و هر بار آن را پس زده ام:
در روز و روزگاری پر بیم و امید در سراسر جهان که حتا وامانده ترین کشورهای آفریکایی از جای جنبیده، اینجا و آنجا نیروهای چپاولگر باخترزمین را از سرزمین های شان پس زده و کم و بیش رو به پیشرفت نهاده اند، در میهن بخت برگشته مان، جنجال و ستیزه بر سر موی زن و بسیاری دیگر از جُستارهای بی ارزش یا سر تا پا پوچ است. نه تنها از پیشرفت اختسادی ـ هازمانی بسود توده های مردم نشانی نیست که از آن بدتر و بیم برانگیزتر، روندی واگرایانه، کم و بیش در همه ی جُستارهای برجسته تا کم تر برجسته، چشم را می آزارد و جان را می خُلَد؛ یاد کنشگری ارزنده از «طبقه کارگر ایران»۱ می افتم که همین چند روز پیش گویا با ایست قلبی، جانش را از دست داد و شمار بسیاری از خانواده و آشنایان نزدیک گرفته تا دامنه ی بزرگ تری از نیروهای کارگری و هازمانی را گریان و سوگوار نمود. آیا همین دلواپسی ها و نگرانی ها از آینده و سرنوشت انبوه مردمی که در تنگدستی و بیچارگی دست و پا می زنند و فریادرسی نیز نمی یابند، نبود که وی را به پریشانی و مرگ ناگهانی کشاند؟ پاسخ به آن بگفته ی گوش آشنایِ عرب: «سهل و ممتنع» است و من نیز با آنکه از نزدیک وی را نمی شناختم، یادش را گرامی می دارم و چهره ی مهربانش را به دل می سپارم.
امروز که سرانجام نوشتن این یادداشت را آغازیدم، همزمان همانندی روز و روزگار کنونی مردم ایران و ایران زمین با دوره ی نامور به «مرکانتیلیسم»۲، در ذهنم «هم آیی» (بجای «تداعی») شد؛ گرچه با بُرداری شاید تا ۱۸۰ درجه رویارو با آن دوره ی پیشرفتِ تاریخیِ سرمایه داری در انگلیس و سایر کشورهای اروپای باختری در روندی واگرایانه و رو به پس به "لطف" رژیمی دزدسالار و کیر خری در نخش «ستارالعیوب»۳ تمرگیده در بالای آن که همراه با ندانمکاری ها و گردش به راستِ چشمگیر نیروهای چپ بدرازای بیش از چهار دهه ، کار را به بن بستی بیم برانگیز کشانده است.۴ نخش بنیادین در گشودن این بن بستِ تاریخی بر دوش «طبقه کارگر» و نزدیک ترین لایه های هازمانی زحمتکشان میهن مان به آن است.
برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!
سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!
ب. الف. بزرگمهر ۱۶ خرداد ماه ۱۴۰۳
پی نوشت:
۱ ـ مظفر صالح نیا (پرتور پیوست)
۲ ـ «مرکانتیلیسم» یا دوره ی سوداگری سرمایه که از سده ی شانزدهم ترسایی آغاز شد و تا نیمه ی سده هژدهم ترسایی در کمابیش همه ی کشورهای اروپای باختری گسترش یافت، پیش درآمدی بر دوران پیدایش و گسترش سرمایه ی صنعتی است و مرز میان دوران خاوندی («فئودالیسم») با دوران سرمایه داری به مانش باریک آن («کاپیتالیسم») را دربرمی گیرد؛ ویژگی دوره ی سوداگری سرمایه، «انباشت نخسیتن سرمایه» از راه چپاول دارایی ها و کانسارهای ارزش یافته ی آمریکا، آسیا، آفریقا و اقیانوسیه و بویژه بهره مندی از کار کمابیش رایگان گروه های بزرگ بردگان در همه جاست. از ویژگی های دیگر این دوره، گسترش بیمانند سوداگری و داد و ستد فلزات گرانبها و نیز نابودی گروه های سترگ آدمیان در همه ی آن بزرگ خشکی هاست.
برگرفته از نوشتارِ آن ها «ꞌاصلاح طلبꞌ راستین نیستند یا تو چپ راستین نیستی؟» ب. الف. بزرگمهر چهارم دی ماه ۱۳۹۵
https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/12/blog-post_66.html
۳ ـ «یکی از فرنام هایی که بندگان آبزیرکاه و دله دزد الله بکون «خدای بخشنده ی مهربان» بسته اند و پارسی آن، چنین است: پوشاننده ی کاستی ها و نارسایی ها و بدی ها!»
برگرفته از نوشتار «کلان سوداگران و بازرگانان کلّه گُنده، سمتگیری ها را روشن میکنند» ب. الف. بزرگمهر ۲۵ آذر ماه ۱۳۹۸
https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/12/blog-post_96.html
۴ ـ «پیچیدگی روندهای سیاسی و اقتصادی ایران بویژه از این واقعیت برمی خیزد که از سویی با به ثمر رسیدن مرحله سیاسی انقلاب ایران، در شرایطی که سرمایه داری وابسته ضرباتی نسبی دریافت کرده و برای دوره ای ناتوان شده بود، ناسیونالیسم ایرانی که این بار، برپایه گسترش سامانه سرمایه داری نه از «بالا» که کم و بیش بگونه ای طبیعی و از پایین، سر بلند کرده است، می خواهد ـ و در کردار خود تاکنون کوشش نموده است ـ تا بر دوش طبقه کارگر و سایر تولید کنندگان ثروت های مادی و معنوی جامعه و به بهای نیستی و نابودی آنها، رشد نموده، نیرومند شود و در برابر هماورد بس نیرومند خود: سرمایه داری جهانی، قد علم کرده، راهی مستقل پیموده و جایی درخور، دربازار جهانی برای خود دست و پا کند؛ پنداری نشدنی و بدور از پویه تاریخی. همه انتقادهای این ناسیونالیسم که تا اندازه ای و تنها در چارچوب معینی همانند و یادآور دوره مرکانتیلیسم اقتصادی اروپای سده شانزدهم است و همه جنبه های محافظه کارانه و واپسگرایانه یاد شده در بالا را دربرمی گیرد، از این نبرد نابرابر و از نگاه تاریخی بن بست سرچشمه می گیرد. بازگشت به گذشته پنداری نشدنی است.»
درباره وظایف ما! ب. الف. بزرگمهر سوم فروردین ماه ۱۳۸۸
https://www.behzadbozorgmehr.com/2009/03/blog-post_23.html
زیرنویس پرتور:
یاد مظفر صالح نیا، چهره ی کوشای کارگری
همواره زنده و راهش پر رهرو باد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر