«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ مرداد ۱۰, چهارشنبه

می بینید؟! مرده ی ستّار بهشتی، همچنان زنده تر از تک تک شما دزدان اسلام پیشه است! ـ بازپخشش

به گزارش زیر درباره ی چگونگی بهم زدن مراسم زادروز زنده یاد ستار بهشتی از سوی مزدوران رژیم دزدان اسلام پیشه اندکی باریک شوید! جای هیچگونه شگفتی نیز نیست که «نمودار اسلامِ» (حجت الاسلام) یادشده در گزارش به آسودگیِ آب خوردن، دروغ می بافد و ماجرای درگیری با خواهر ستار بهشتی که در شبِ زادروز برادر از دست رفته اش راهی زندان شده را واژگون وامی نماید؛ هنگامی که "رهبر" درِ پیتی رژیم، بارها و بارها دروغ هایی شاخدار سر هم نموده و مردم را فریفته، او چرا نگوید؟! گزارش های رسانه های گروهی از زبان یکی دو تن از کسانی که در مراسم زادروز آن زنده یاد شرکت جُسته بودند، گواه دروغگویی بی بروبرگرد آن «نمودار اسلامِ» بی پدر مادر است.

آن دادستان بی پدر مادر، بر بنیاد کدام هوده ای، شرکت کنندگان آن مراسم که خوانده یا ناخوانده بودن شان نه به وی و نه به هیجکس دیگری هماوند نیست را «مُعاند نظام» می خواند؟! و مگر «مُعاند نظام»ی خیانتکار به منافع خلق های ایران بودن که مردم را به روز سیاه نشانده، کاری نارواست؟!

آیا وی از این هوده برخوردار است که «به منظور پیشگیری از هرگونه اقدام علیه امنیت»، دروغ ببافد و مشتی سخنان ناروا بگوید؟! آیا «جلوگیری از ورود برخی خودروها به محل برگزاری جشن» را می توان «ارشاد» نامید؟! و آیا همه ی این دروغگویی ها و دروغ بستن ها را حتا در آن شریعت شتری وامانده، می توان در چارچوب آنچه «تقیّه» نامیده اند، گنجاند؟!

می بینید، چگونه مرده ی ستّار بهشتی، تن تان را می لرزاند؟! حتا مرده ی وی، همچنان زنده تر از تک تک شما دزدان اسلام پیشه است!

همان سال ۱۳۸۸ بخت با شما یار بود که سرنگون نشدید. اگر سوسیال دمکرات های مان، سرشان با کون شان بازی نمی کرد، اگر تفاوت میان حزب سیاسی رزمنده با «ترشی هفته بیجار»* را دریافته بودند، اگر در کنار نمایش های سالنی با احزاب برادر، دستِکم سازماندهی کار در میان کارگران و زحمتکشان درون کشور را آغازیده بودند، کار هم اکنون، بر دوش آن بانویِ ارژمندِ رنجدیده: گوهر عشقی و فرزندان برومندش از سحر بهشتی گرفته تا دیگر کارگران و زحمتکشان هنوز خوب سازمان نیافته که ناگزیر، گرامی جان و تن و روان خویش را در راه بیرون کشیدن ایران از چنگ بختک نشسته بر سینه اش ارزانی می دارند، اینچنین سنگینی نمی کرد. بگذار شمار هرچه بیش تری شاهرخ و نرگس و جعفر و نسرین و ستّار پا پیش بگذارند! بگذار کار هر چه گروهی تر و گسترده تر شده، زمینه های بازهم بیش تری را دربرگیرد و سویه ی قهرمانی های یکتنه بخود نگیرد! بگذار از سنگینی کار بر دوش شماری چند از بهترین کارگران و زحمتکشان و کنشگران اجتماعی ایران کاسته شود! بگذار این بختک نشسته بر سینه ی میهن مان را بر زمین افکنده، زیر پا له و لورده اش کنیم!

ب. الف. بزرگمهر     هفتم شهریور ماه ۱۳۹۵

https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/08/blog-post_373.html

* «گویی حزب آمیزه ای چون «ترشی هفته بیجار» است که مواد بایسته ی آن از هویج و خیار و گوجه فرنگی گرفته تا بادنجان و گل کلم و سیب زمینی و سبزی های گوناگون، یکبار فراهم شده و بگونه ای رده بندی شده در کوزه ای رویهم کوت و در فرجامِ کار با ادویه و ترشی رهبری پر می شوند تا برای خوب جا افتادن در جایی تاریک و دور از دسترسِ مدت زمانی ناروشن نگهداری شوند؛ و همه ی این ها در در شرایطی رخ می دهد که طبقه کارگر و دیگر لایه های اجتماعی نزدیک به آن، بگونه ای عمده خودانگیخته پا به میدان کارزار اجتماعی نهاده و در بسیاری موردها جانفشانانه برای دستیابی به حقوق صنفی ـ سیاسی خود نبردی بس نابرابر با رژیم اسلام پیشگان تبهکار و پشتیبانان امپریالیست و ریزه خواران چینی و روسی شان را پی می گیرند.»

برگرفته از نوشتار «بجای پرگویی، سیاست و سازمان حزب را بر بنیاد حزب تراز نو لنینی بهبود بخشیم!»، ب. الف. بزرگمهر، سوم دی ماه ۱۳۹۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/12/blog-post_24.html 

***

حجت الاسلام قاسم پور گفت: «سحر بهشتی به دلیل اخلال در نظم، فحاشی و توهین به مقامات مسئول، تمرد از مامور، درگیری فیزیکی تفهیم اتهام شد.»

حجت الاسلام قاسم پور، دادستان رباط کریم در گفتوگو با خبرنگار گروه حقوقی و قضایی خبرگزاری میزان، از دستگیری خواهر ستار بهشتی خبر داد و گفت: «روز گذشته در فضای مجازی فراخوان عمومی برای برگزاری جشن تولد ستار بهشتی در منزل مادر وی منتشر شد.»

وی افزود: «مدعوین ناخوانده این مراسم فعالان سیاسی معاند نظام بودند و لذا به منظور پیشگیری از هرگونه اقدام علیه امنیت، طبق دستور دادستانی از ورود برخی خودروها به محل برگزاری جشن جلوگیری به عمل آمد.»

دادستان رباط کریم تصریح کرد: «با هماهنگی دادستانی، حدود ۱۰ خودرو ارشاد شدند و در این مراسم شرکت نکردند؛ اما در حین ارشاد یکی از خودروها، سحر بهشتی (خواهر ستار بهشتی) با مامورین درگیر میشود و شروع به توهین و فحاشی میکند.»

حجت الاسلام قاسم پور تصریح کرد: «سحر بهشتی به دلیل اخلال در نظم، فحاشی و توهین به مقامات مسئول، تمرد از مامور، درگیری فیزیکی بازداشت و تفهیم اتهام شد.»

وی در پایان خاطرنشان کرد: «سحر بهشتی در حال حاضر به دلیل عدم تامین وثیقه روانه زندان شد.»

خبرگزاری میزان    ششم شهریور ماه ۱۳۹۵

برجسته نمایی های متن همه جا از آنِ من است.    ب. الف. بزرگمهر 

***

افزوده:

به گزارش‌های رسانه ها، گوهر عشقی (مادر ستّار بهشتی) و برخی دیگر از بازداشت‌شدگان، شامگاه آدینه آزاد شدند؛ ولی سحر بهشتی آن شب را در بازداشت مانده است.

محمد سیف‌زاده، وکیل دادگستری و یکی دیگر از شرکت‌کنندگان در این مراسم به یکی از رسانه های بیگانه گفته اند که آن مراسم «در کمال نظم» برقرار شده، چند سخنرانی و شعرخوانی در آن انجام پذیرفته و «هیچ عمل مجرمانه‌ای» انجام نگرفته است.

آنگونه که کنشگران حقوق بشری در ایران به آگاهی رسانده ‌اند، نیروهای امنیتی با بستن کوچه ای که خانه ی خانواده بهشتی در آن قرار دارد از حاضران مراسم فیلمبرداری نموده، کارت شناسایی و یا کارت ماشین شماری از آن ها را گرفتند.

ب. الف. بزرگمهر      هفتم شهریور ماه ۱۳۹۵

https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/08/blog-post_373.html

تو بگو من داناترم یا تو؟

گفتگو و ستیزه ی امام صادق(ع) با پزشکی هندی

ربیع حاجب می‌گوید: روزی طبیبی هندی در مجلس منصور كتاب طب می‌خواند، در حالی كه امام صادق(ع) در آنجا حضور داشت. چون از قرائت مسائل طب فراغت یافت، به امام ششم(ع) گفت:
دوست داری از دانش خود به تو بیاموزم؟

حضرت فرمود: «نه! زیرا آنچه من می‌دانم از دانش تو بهتر است.»

طبیب پرسید: تو از طب چه می‌دانی؟

حضرت فرمود: «من حرارت را با سردی و سردی را با گرمی، رطوبت را با خشكی و خشكی را با رطوبت درمان می‌كنم و مسئلة تندرستی را به خدا وامی‌گذارم و برای تندرستی، دستور پیامبر(ص) را به كار می‌برم كه فرمود: «شكم، خانة درد است و پرهیز، درمان هر دردی است و تن را به آنچه خوی گرفته، باید عادت داد.»

طبیب گفت: طبّ جز این چیزی نیست.

امام گفت: «می‌پنداری كه من این دستورها را از كتاب‌های بهداشتی یاد گرفته‌ام؟

طبیب گفت: آری.

امام فرمود: من اینها را از خدا فرا گرفته‌ام. تو بگو من از جهت بهداشت داناترم یا تو؟

طبیب گفت: البتّه من.

امام(ع) فرمود: اگر اینچنین است، من از تو پرسش‌هایی می‌پرسم، تو پاسخ بده.

طبیب گفت: بپرس.

امام صادق(ع) پرسش‌های زیر را از طبیب هندی پرسیدند:
چرا جمجمة سر چند قطعه است؟
چرا موی سر بالای آن است؟
چرا پیشانی مو ندارد؟
چرا در پیشانی، خطوط و چین وجود دارد؟
چرا ابرو بالای چشم است؟
چرا دو چشم، مانند بادام است؟
چرا بینی میان چشم‌هاست؟
چرا سوراخ بینی در زیر آن است؟
چرا لب و سبیل بالای دهان است؟
چرا مردان ریش دارند؟
چرا دندان پیشین، تیزتر و دندان آسیاب، پهن و دندان بادام شكن، بلند است؟
چرا كف دست‌ها مو ندارد؟
چرا ناخن و مو جان ندارند؟
چرا قلب مانند صنوبر است؟
چرا شُش دو تکّه است و در جای خود حركت می‌كند؟
چرا کبد (جگر) خمیده است؟
چرا دو زانو به طرف پشت خم و تا می‌گردند؟
چرا گام‌های پا میان تهی است؟

طبیب هندی در پاسخ به تمامی پرسش‌های بالا گفت: نمی‌دانم.

امام فرمود: من علّت اینها را می‌دانم.

طبیب گفت: بیان كن.

امام فرمود:
جمجمه به دلیل اینکه میان تهی است، از چند قطعه، آفریده شده است و اگر قطعه قطعه نبود، ویران می‌شد، بنابراین چون چند قطعه است، دیرتر می‌شكند.

مو در قسمت بالای سر است، چون از ریشة آن روغن به مغز می‌رسد و از سر موها كه سوراخ است، بخارها بیرون می‌رود و سرما و گرمایی كه به مغز وارد می‌شود، دفع می‌شود.

پیشانی مو ندارد، برای آنكه روشنایی به چشم برسد.

خطّ و چین پیشانی نیز عرقی را كه از سر می‌ریزد، نگه می‌دارد تا وارد چشم‌ها نشود و انسان بتواند آن را پاك كند، مانند رودخانه‌ها كه آب‌های روی زمین را نگهداری می‌كنند.

ابروها بالای دو چشم قرار دارند تا نور به اندازة کافی به آنها برسد. ای طبیب، نمی‌بینی وقتی شدّت نور زیاد است، دست خود را بالای چشم‌ها می‌گیری تا روشنی به مقدار کافی به چشم‌هایت برسد و از زیادی آن پیشگیری كند؟!

بینی بین دو چشم قرار دارد تا روشنایی را بین آنها به طور مساوی تقسیم كند.

چشم‌ها شکل بادام هستند تا میل دوا در آن فرو برود و بیرون آید. اگر چشم چهار گوش یا گرد بود، میل در آن به درستی وارد نمی‌شد و دوا به همه جای آن نمی‌رسید و بیماری چشم درمان نمی‌شد.

خداوند سوارخ بینی را در زیر آن آفرید تا فضولات مغز از آن پایین بیاید و بو از آن بالا رود. اگر سوراخ بینی در بالا بود، نه فضولات از آن پایین می‌آمد و نه بوی چیزی را در می‌یافت.

سبیل و لب را بالای دهان آفرید تا فضولاتی را كه از مغز پایین می‌آید، نگه دارد و خوراك و آشامیدنی به آن آلوده نگردد و آدمی بتواند آنها را از آلودگی پاک کند.

برای مردان محاسن (ریش) را آفرید تا نیازی به پوشاندن سر نداشته باشند و مرد و زن از یكدیگر مشخّص شوند.

دندان‌های پیشین را تیز آفرید تا گزیدن آسان گردد و دندان‌های آسیاب را برای خرد كردن غذا پهن آفرید، و دندان نیش را بلند آفرید تا دندان‌های آسیاب را مانند ستونی كه در بنا به كار می‌رود، استوار كند.

دو كف دست را بی‌مو آفرید تا لمس كردن با آنها صورت گیرد. اگر کف دست مو داشت، وقتی انسان به چیزی دست می‌کشید به خوبی آن را حس نمی‌کرد.

مو و ناخن را بی جان آفرید، چون بلند شدن آنها زشت و کوتاه کردن آنها زیباست. اگر جان داشتند، بریدن آنها همراه با درد زیادی بود.

قلب را مانند صنوبر ساخت، چون وارونه است. سر آن را باریك قرار داد تا در ریه‌ها در آید و از باد زدن، ریه خنك شود.

كبد را خمیده آفرید تا شكم را سنگین كند و آن را فشار دهد تا بخارهای آن بیرون رود.

خم شدن زانو را به طرف عقب قرار داد تا انسان به جهت پیش روی خود راه رود و به همین علّت حركات وی میانه است و اگر چنین نبود، در راه رفتن می‌افتاد.

پا را از سمت زیر و دو سوی آن، میان باریك ساخت، برای آنكه اگر همة پا بر روی زمین قرار می‌گرفت، مانند سنگ آسیاب سنگین می‌شد. سنگ آسیاب چون بر سر گردی خود باشد، كودكی آن را بر می‌گرداند و هر گاه بر روی زمین بیفتد، مردی قوی به سختی می‌تواند آن را بلند كند.»

آن طبیب هندی گفت: اینها را از كجا آموخته‌ای؟

امام(ع) فرمود: «از پدرانم و ایشان از پیامبر(ص) و او از جبرئیل، امین وحی و او از پروردگار كه مصالح همة اجسام را می‌داند.»

طبیب هندى كه چنین شخصیت علمى را در عمرش ندیده بود به فكر فرو رفت. آنگاه در حالى كه محو تماشاى سیماى امام بود، چنین لب به سخن گشود:
تصدیق مى كنم و شهادت مى دهم كه جز خداى یگانه، خدایى نیست و محمد(ص) فرستاده اوست. به خدا سوگند، تاكنون كسى را در طب، عالم تر از تو ندیده ام.

خاستگاه: طب الصادق، تحقیق علامه عسكرى، ص ۲۱، به نقل از بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۴۷۸

راستی چه شگفت‌انگیز است كه حضرت صادق(ع) بدون در دست داشتن ابزار امروزی كه وسیلة شناخت درون و برون انسانند، در گوشه‌ای از شهر «مدینه» برای یك طبیب هندی، شگفتی‌های خلقت انسان را با دلایل محکم بیان می‌فرماید. 

***

بله براستی شگفت انگیز است! با نادان نباید ستیزید.

«ابوجهل بزرگمهر»

برنام را از بوم برگزیده ام.  ب. الف. بزرگمهر

اسباب بازی های آلیسیا ـ بازپخشش

تارنگاشتی است که کسی اسباب بازی های بچه های جاهای گوناگون جهان را به یاری تصویربه نمایش گذاشته است؛ گرچه چندان دربرگیرنده نیست و ذوق چندانی نیز در بیش تر تصویرها بکار نرفته، این یکی به نظرم چشمگیر رسید؛ دختربچه ای است به نام آلیسیا از فیورنتینای ایتالیا که هم بازی می کند و هم دستیار خانواده اش است. می پندارم گاوها نیز از وی خوش شان می آید!

ب. الف. بزرگمهر    ششم دی ماه ۱۳۹۲

https://www.behzadbozorgmehr.com/2013/12/blog-post_28.html


آن ها باید بدانند که ما خود یکپا عزراییلیم ...

ما بخوبی می دانیم که با این ترور، تخم های آن آخوند چُسی نابخرد و سرداران کون گُهی اش، بیش از پیش جفت شده و نیک درمی یابند که هر آن بخواهیم، می توانیم یک یک شان را در امن ترین جاهایی که می پندارند دیگر گزندی در کار نخواهد بود، بگزیم و بی نیاز از عزراییل آسمانی، دِروشان کنیم. آن ها باید بدانند که ما خود یکپا عزراییلیم؛ عزراییلی زمینی و همچنان توانا با پشتوانه ی «شیطان بزرگ» و دیگر شیطانک های ریز و درشت زمینی.

دنباله ی سخنان ناگفته ی ژنرال رُک و پوست کنده گو:  ب. الف. بزرگمهر   دهم امرداد ماه ۱۴۰۳ 

***

ژنرال بازنشسته عزراییلی: ترور «هَنیه» پیامی سرراست به سرِ اختاپوس بود

«عزراییل زیف»، ژنرال بازنشسته عزراییلی، در واکنش به کشته‌شدن اسماعیل هنیه در تهران به رادیوفردا گفت:
«این رخدادها با آماج گرفتنِ باریکِ فرماندهی ꞌحزب‌اللهꞌ آغازید و به بر‌ترین تراز برآنش (تصمیم‌سازی) رسید.»

بگفته ی این ژنرال، «جستارِ دوم، نشان از آماجگیریِ سرِ اختاپوس دارد. اینکه ترور در تهران انجام می گیرد، ایران [بخوان: رژیمِ خرموش پرورِ دزدان اسلام پیشه ی همچنان فرمانروا بر ایران] را بگونه ای بی پیشینه به این همترازی (معادله) کشاند و هشداری به بلندپایگان ایرانی [بخوان: خرموش هایِ کله گنده] برای دگرگون نمودن سیاست‌های خود داد.»

او بر این نکته پافشرد که این ترور «همزمان گامی عزراییلی در یک بازی شترنگ است؛ کنشی جداگانه که پیامی سرراست به سر اختاپوس دارد و نشانه گذاری اش هم سرراست است.»

برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» دهم امرداد ماه ۱۴۰۳ (با ویرایش، پارسی و اندکی بازنویسی نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

تقدیر و تشکر و تدبیر و امید را هنوز گیر نیاورده، چگونه بکنیم؟! ـ بازپخشش

بدبختیم خُب! تقدیر و تشکر و تدبیر و امید را هنوز گیر نیاورده، چگونه بکنیم؟!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۲ اَمرداد ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/08/blog-post_15.html

ویدئوی پیوست برگرفته از «تلگرام اتحادیه آزاد کارگران ایران» به تاریخ ۱۱ اَمرداد ماه ۱۳۹۸ (برنام ویدئو از آن من است.  ب. الف. بزرگمهر)

ویدئوی پیوست: تقدیر و تشکر و تدبیر و امید را هنوز گیر نیاورده، چگونه بکنیم؟



۱۴۰۳ مرداد ۹, سه‌شنبه

دشمنانی به همان اندازه، دوست تو و رژیم توسری خورت که دشمن توده های مردم ایران! ـ بازپخشش

می بینی کیر خر مادربخطا؟! نیک می دانم، چنانچه همین روند پی گرفته شود، گرامی میهن مان را هم در فرجام کار، دو دستی به همان ها که «دشمن» شان می خوانی و در پنهان با همه شان لاس خشکه می زنی که مبادا تو و رژیم خرموشی ات را پشت در بگذارند،* پیشکش خواهی کرد؛ دشمنانی به همان اندازه، دوست یا باریک تر بگویم: سرور تو و رژیم تن به ننگ داده و توسری خورت که دشمن توده های مردم ایران و جهان! و تو و رژیم پوسیده ات، بزرگ ترین دشمن درونی مردم ایرانید و باید سرنگون شوید!

ب. الف. بزرگمهر   پنجم اُردی بهشت ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/04/blog-post_88.html

* «... بلدیم چه‌جوری عمل بکنیم که بعد آنها نتوانند جمهوری اسلامی را پشت در نگه دارند. این را مسوولین نظام جمهوری اسلامی بلدند که چه جوری عمل بکنند»، علی خامنه ای در دیدار اعضاى «مجلس خبرگان رهبرى»، پس از برگزاری هفدهمین همایش آن مجلس

برگرفته از پی نوشتِ نوشتار «نام رمزی امپریالیستی و بهانه ای برای سرکوب توده های مردم!»، ب. الف. بزرگمهر     ۱۹ فروردین ماه ۱۳۹۴

http://www.behzadbozorgmehr.com/2015/04/blog-post_8.html

ویدئوی پیوست: دشمنانی به همان اندازه، دوست تو و رژیم توسری خورت که دشمن توده های مردم ایران



ارواح باباتون، طرفدار مایین؟ ـ بازپخشش

کسی در بالای این تصویر چیزی در این مایه نوشته است:
فارغ از غوغای جهان!

نگاهی به چهره ی دختربچه که بگمانم از آن ولوله ها باید باشد، می اندازم و با خود می گویم:
از کارِ جهان، چندان هم فارغ نیست. سپس یاد سوسیال دمکرات های دور از میهن می افتم که به تازگی یادشان افتاده، دادگری اجتماعی را فراموش کرده اند و باید آن را نیز جایی در کنار بسیاری چیزهای دیگر بگنجانند و هنوز هم در این باره که آن دادگری چه سمت و سویی باید داشته باشد با هم کنار نمی آیند. نگاهی دوباره به تصویر همه چیز را روشن می کند:
ارواح باباتون، طرفدار مایین؟

ب. الف. بزرگمهر    دهم فروردین ماه ۱۳۹۷

https://www.behzadbozorgmehr.com/2018/03/blog-post_105.html

شکاف که نه، دره ای ژرف

شکاف که نه، دره ای ژرف است؛۱ دره ای طبقاتی میان نزدیک به ۱۰۰⸓ توده های مردم جهان با گروهی از کلان سرمایه داران که آن را از دیدگاه چندی (کمّی) حتا لایه نازکی هازمانی نیز نمی توان بشمار آورد؛ گرچه همچنان بیشینه اهرم های اختسادی ـ هازمانی جهان را در دست داشته و دُمی دراز در سمتگیری های سیاسی دارد. کوتاه نمودن و بهتر از آن، بریدن این دُم بدون سمتگیری باریک سوسیالیستی در پهنه ی اختسادی ـ هازمانیِ جهان شدنی نیست و به دادگری بسود انبوه توده های مردمِ درگیر شده در تنگنای ژرفای دره نخواهد انجامید. برای آنکه پر بیراه نگفته باشم، نمونه ای از هند به شَوَندِ بزرگ بودن آن با بیش ترین شمار تنگدستان و آسیب دیدگان هازمانی در جهان را گواه می گیرم که شایان درنگ بیش تری است:
«اختساددانان در یک نوشتار پژوهشی تازه این گواهمندی را در میان نهاده اند که نابرابری دارایی در پرشتاب ‌ترین اختساد بزرگ رویش یابنده ی جهان به بالاترین اندازه ی خود در دهه ‌های کنونی رسیده [بگونه ای که] ۱⸓ برتر هندوستان از ۴۰⸓ دارایی کشور آنِ کشور برخوردار است.»۲

پرسشی که بیدرنگ ذهن را می خُلد و می آزارد، نخش «بریکس» و سایر باهمادهایی است که با همکاری چین و روسیه و برخی دیگر کشورها از آن میان، برزیل و هندوستان با داو برپایی جهانی دادگرانه پا به میدان همچشمی های اختسادی و سیاسی نهاده اند؛ «جهانی دادگرانه» که سمتگیری اختسادی ـ هازمانیِ آن از چارچوب همچشمی در سازند سرمایه داری پا فراتر ننهاده و افزون بر واکنش همراه با برافروختگی کشورهای بزرگ سرمایه داری امپریالیستی بویژه کلان سرمایه داری خرپول «یانکی» ها که بستری برای فراروییِ تا اندازه ای خودکارِ همچشمی های اختسادی به درگیری های گسترده ی رزمی در چارچوب یادشده را از هر باره فراهم نموده، آبشخوری برای هرگونه بدگمانی به آماج های پشت پرده ی یک یکِ باهمادهای سر برآورده را پدید آورده است. پرسش بنیادین را می توان اینگونه در میان نهاد:
آیا آنچه تاکنون به انجام رسیده و دستاوردهایی نیز همراه با بیم و امید بهمراه داشته را باید زینه ای از روندی با دورنمای سمتگیری دادگرانه بسود نیروهای کار و رنج که خواه ناخواه نمی تواند سوسیالیستی نباشد بدیده گرفت و چشم براه زینه های دیگری با این سمت و سو بود؟ یا نه، همه ی روند کنونی، تنها در چارچوب همچشمی های میان شاخ های تازه برآمده با اختسادهای با شتاب رویش یابنده ای چون چین، هند و تا اندازه ای روسیه می گنجد و نباید آن را شاخ و برگ بیجا بخشید؟

به این پرسش، هم اکنون نمی توان پاسخی باریک داد یا دستکم من نمی توانم؛ زیرا نمودها و نشانه های نه چندان کمی که در اینجا نمی توانم و نمی خواهم به آن ها اشاره ای باریک داشته باشم، هم در چین و هم در روسیه ای که همچنان نان دورانِ «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» با همه ی نارسایی های آن را می خورَد و همزمان برخی سردمداران نابخرد و کوته بین آن بویژه آنگاه که تیرشان به سنگ می خورد، ناسزایی نیز به بنیانگزاران آن، چاشنی دیگر یاوه گویی های شان می کنند (تفی سر بالا!)، گواه گزینه ی دوم است. ولنگ و باز بودن برخی از این باهمادها که حتا برای رژیم مافیایی ترکیه که هموند سازمان دورخی «ناتو» نیز هست، آغوش می گشاید یا رژیم دزدان اسلام پیشه ی ننگ ایران و ایرانی را در خود می پذیرد و نمونه ای چون آرژانتین و برخی فرآیندهای سردرگم دیگر، همگی گواه این هستند که:
«روسیه، چین و بگونه ای دربرگیرنده همه ی کشورهای جهان برای دستیابی به دادگری راستین، راهی جز سمتگیری سوسیالیستی پیش روی خود ندارند؛ همه ی راه های دیگر از آن میان، آنچه در چارچوب کنونی ꞌبریکسꞌ به میان آمده و من آن را نه بیش از آغازی خوب می انگارم به بن بست خواهند انجامید. جهان نمی تواند بر بنیاد خرده فروشی کالا میان سرمایه دارانی خُرد به آماجی براستی دادگرانه دست یابد. چنین آماجی، تنها و تنها بر بنیاد پیشبرد سیاست ꞌکارگرهمبستگی جهانیꞌ (انترناسیونالیسم کارگری) دست یافتنی است ...»۳ بر این بنیاد، چنانچه چرخه ی اختسادی تنها «توژی» [توزیع] و داد و ستد کالاها میان کشورها را دربرگیرد و بدرازا کشد، همچشمی اختسادی میان غول های جهان سرمایه داری امپریالیستی و دنباله های روسی و چینی و هندی و ...آن ها را به درگیری های گسترده ی رزمی با پیشرفته ترین جنگ ابزارها میان گروهبندی های گوناگون خواهد کشاند؛ آنچه شوربختانه در آستانه ی آن هستیم و نوک پیکان، چین و بویژه روسیه را نشانه گرفته است. چرخه ی اختسادی تنها آنگاه که همه ی دورپیمایی فرآوری کالاها را دربرگیرد از توان سمتگیری دادگرانه بسود توده های رنج و کار در جهان برخوردار خواهد شد.۴ از دید من، چنین سمتگیری سیاسی و هازمانی را نمی توان و نباید به فردای روزگار وانهاد.

ب. الف. بزرگمهر   نهم امرداد ماه ۱۴۰۳

پی نوشت:

۱ ـ «سازمان کمک رسانی آکسفام» در آستانه ی نشستِ «گروه ۲۰» در برزیل که یکی از جستارهای بنیدین آن گرفتن مالیات از خرپول ترین کلان سرمایه داران خواهد بود به آگاهی رسانده که  گروه نامور به ۱⸓ جهان در یک دهه ی کنونی، دارایی خود را به ۴۲ تریلیون دلار افزایش داده‌اندکه این دارایی کم و بیش ۳۶ برابر بیش از دارایی نیمی از انبوه مردم تنگدست تر است.

بگفته ی سازمان یادشده با همه ای این افزایش درآمدِ بادآورده، مالیاتی که این توانگرترین خرپول های جهان در این بازه ی زمانی پرداخته‌اند بگونه ای بی پیشینه در تاریخ کاهش یافته است؛ پدیده ای که به نابرابری‌ها دامن می‌زند. آن ها با این همه دارایی در سراسر جهان، کمتر از ۰.۵⸓ دارایی خود مالیات می‌دهند.

گزیده ای برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»  چهارم امرداد ماه ۱۴۰۳ (با ویرایش، پارسی و فشرده نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

۲ ـ گزیده ای برگرفته از «آرتی» ۲۱ مارس ۲۰۲۴ (با ویرایش، پارسی و فشرده نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

۳ ـ برگرفته از یادداشتِ «بگذارید آن ها دنبال کون تان بدوند نابخردها!»  ب. الف. بزرگمهر   ۱۶ شهریور ماه ۱۴۰۲

https://www.behzadbozorgmehr.com/2023/09/blog-post_7.html

۴ ـ ... امپریالیست ها و بویژه «یانکی» ها و برادران «انگلوساکسون» شان در آن آبخستِ بزرگِ کناره ی اروپا، چشم دیدن چنین هماوندی ها و گسترش هر چه بیش تر آن را ندارند. امیدوارم هماوندی های میان آن دو کشور بزرگ و نشانه گذار بر جهان، همراه با گسترش بیش تر از ژرفای درخور و هر آن فزاینده تری نیز برخوردار شده، نه تنها پهنه ی «توژی» [توزیع] و «کاسه بشقاب فروشی» میان یکدیگر که پهنه ی های دیگر چرخه های اختسادی و دورپیمایی فرآوری هازمانی را نیز دربرگیرد که بخودی خود و در روندی گام بگام، نیازمند در هم تنیده شدنِ هر آن بیش تر و یکپارچه شدنِ تار و پود آن چرخه در همه ی کشورهای هموند با یکدیگر بگونه ای است که در فرجامِ کار به خودپویی (autodynamism) بینجامد. همین جُستار که در اینجا تنها به اشاره ای کوتاه به آن بسنده نمودم، در زمینه ی همکاری های گسترده تر در چارچوب «بریکس»، «پیمان شانگهای» و سایر پیمان های اختسادی ـ سیاسی میان این دو کشور و کشورهایی چون هند، برزیل، «آفریکای جنوبی» و دیگر کشورهایی که در آینده به آن ها خواهند پیوست نیز خود را نشان خواهد داد؛ رخنمون هایی با پیچیدگی های بیش تر سیاسی یا باریک تر: جغرافیایی ـ سیاسی (ژئوپلیتیکی) و ناهمتایی (تضاد) های درونی از آن هم پیچیده تر در همجوش های نیم بند اختسادی که از ساختاری درست و درمان برخوردار نیستند.

بدین سان، آنچه چندی پیش درباره ی آفرینش هماوندی های جهانی دادگرانه در چارچوب یکی از پیمان های یاد شده در بالا بر زبان «ولادیمیر پوتین» رانده شد، تنها با چنین رویکردی آگاهانه و پیاده نمودن آن در روندی گام بگام، جامه ی کردار بخود خواهد پوشید؛ وگرنه، پس از چندی یا از سوی پیمان های اختسادی ـ سیاسی امپریالیست ها با کشورهای ریز و درشت دنباله روی شان که بر بنیاد کلان سرمایه های امپریالیستی (کارتل ها و تراست ها و ...) پای گرفته و با همه ی زمینگیری آن، همچنان از خودپویی نسبی برخوردار است، در خود گواریده شده یا بر بنیاد افزایش و گسترش ناهمتایی های درونی چنان همجوش های نیم بندی با سرکوب از میدان گردش اختسادی جهان بیرون رانده شده و نابود خواهند شد؛ افزون بر آنکه چنان همکاری هایی، هر اندازه نیز که در چارچوبِ این یا آن پیمانِ نام برده در بالا گسترش یابند، افزایشِ بیش از پیشِ همچشمی های گرگ منشانه ی اختسادی ـ سیاسی در چارچوب سرمایه داری امپریالیستی را در پی داشته و فرارویی به جنگ جهانی دیگری که از توان نابودی این خورشیدگَردِ کوجک برخوردار است را ناگزیر خواهد نمود.

برگرفته از یادداشتِ «داده ای نویدبخش، نه تنها برای روسیه و چین که برای همه ی جهان لگدکوب شده از سوی امپریالیست ها»  ب. الف. بزرگمهر    ۲۳ امرداد ماه ۱۴۰۱

https://www.behzadbozorgmehr.com/2022/08/blog-post_14.html

پرتور پیوست، برگرفته از یادداشت «من که راستش کمی دودل هستم که چیز تازه ای از کار در بیاد و گشایشی در کار باشه ...»  ب. الف. بزرگمهر   ۲۶ بهمن ماه ۱۴۰۱

https://www.behzadbozorgmehr.com/2023/02/blog-post_15.html

چارچوب تاب برداشته ی نظام! ـ بازپخشش

چشم بصیرت چندانی نمی خواهد؛ چارچوبِ نظام نیز همینگونه تاب برداشته و از هر گوشه ی آن شاخی بیرون زده است:
نبرد «نو» و «کهنه» از دیدگاه دیالکتیک ماتریالیستی؟ یا شاید، بازتابی از آن نبرد جاودانی در چارچوبی ناهمساز، کژ و کوله و دگردیسیده شده که هر جَک و جانور اسلام پیشه ای، گریزگاهی برای خویش می جوید؟

قابی رنگ و روغن زده شده و تصویری گریخته از میانِ آن:
... لقِّ آقا با خط قرمزهای لگدمال شده اش!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۵ دی ماه ۱۳۹۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/01/blog-post_5.html



۱۴۰۳ مرداد ۸, دوشنبه

زنانی مایه سرفرازی ایران و ایرانیان!

درودی از ژرفای جان به زنان دلاوری که از جان خود مایه می گذارند؛ زنانی مایه سرفرازی ایران و ایرانیان و نویدی برای آینده ای شاید نزدیک و به هر رو، نه چندان دور. رزم تان پیروز!

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!

ننگ و نفرت بر همه ی رژیم هایی که به هر شوند سودجویانه و کوته بینانه از چنین رژیمی آدمکش پشتیبانی می کنند!

ب. الف. بزرگمهر   هشتم امرداد ماه ۱۴۰۳

ویدئوی پیوست (برگرفته از «تلگرام»  هشتم امرداد ماه ۱۴۰۳): زنانی مایه سرفرازی ایران و ایرانیان



جمهوری دزدان اسلام پیشه به همان اندازه حقیقی است که فرمایشی! ـ بازپخشش

به بهانه ی بازپخشش

در یادداشت اینک تا اندازه ای کهنه شده ی زیر، منطق کوته بینانه و سفسطه آمیز این آخوند دورو و فرومایه را بگونه ای گواهمند نشان داده بوده بودم. اینک، پس از گذشت چهار سال و از سر گذراندن تندبادهای روندی گرانبار شده از سوی امپریالیست ها و بنگاه های اقتصادی آن که با پیشکاری بازوی نولیبرالِ هِرَمِ رژیمِ پوشالی در دولت نامور به «زهدان اجاره ای»، تار و پود اقتصاد و هازمان (جامعه) ایران را در هم پیچیده و به نابودی کشانده و می کشاند، تراز آن منطق کوته بینانه* نه تنها برای روشنفکران که نیز بخش سترگی از توده های مردم میهن مان بیش از پیش روشن شده است:
گامی بزرگ به جلو با همه ی تلخی ها و ناگواری های از سر گذرانده که همچنان پی گرفته می شود و نیاز روزافزون به رویکردی انقلابی و برنامه ریزی برای سرنگونی گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان از سوی پیشروترین نمایندگان طبقه کارگر و زحمتکشان پیرامون آن در میان همه ی خلق های ایران زمین!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۶ خرداد ماه ۱۴۰۰

https://www.behzadbozorgmehr.com/2021/06/blog-post_91.html

* تراز چنان منطقی اینک زمینگیر شده، در تازه ترین پیام این مردک دورو و نیرنگباز به گروه های نامور به «اصلاح طلب» بازتاب یافته است:
«ما در آستانه انتخاباتی قرار گرفته ایم که با ردصلاحیت های بی سابقه مواجه شده است و این تصور را پرورانده است که جریانی کوچک که هیچ مقبولیتی در مردم ندارد، قصد دارد اندک باقی مانده ی جمهوریت نظام را از بین ببرد. آنها در این صحنه آرایی به دنبال مشارکت حداقلی مردم در انتخابات هستند تا جشن نابودی جمهوریت را در ۲۹ خرداد برپاکنند ... در چنین شرایطی عده ای از دلسوزان و نیک خواهان مردم این سرزمین تصمیم دارند با عدم شرکت پاسخ این تحقیر ملی را بدهند؛ عده ای هم راه حل را در مشارکت کردن به منظور مقاومت در برابر این صحنه آرایی و اعتراض به چنین تحقیر ملی ای می بینند. هرکدام از این دو دسته استدلال های خود را دارند؛ اما آنچه مهم است اینکه هر دو زخم و درد مشترک دارند. من مصرا از نهاد اجماع ساز اصلاح طلبان و چهره های ملی و مذهبی می خواهم بدون فوت وقت هرچه سریع تر مسیر  اتحاد این زخم خوردگان را فراهم کنند و با معرفی نامزد اصلاح طلبی که مقبولیت بیشتری دارد، در این راستا گام بردارند.»

گفته های حسین کروبی از زبان پدرش در پاسخ به پرسش خبرنگار که دیدگاه آن مردک درباره ی پشتیبانی از نامزدهای "گزینش" ریاست جمهوری ۱۴۰۰ (یا همانا کارپرداز تازه ی خیمه و خرگاه نظام خرموش پرور) را جویا شده است، برگرفته از «دنیای اقتصاد»  ۲۴ خرداد ماه ۱۴۰۰ (برجسته نمایی های متن از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر) 

*** 

جمهوری دزدان اسلام پیشه به همان اندازه حقیقی است که فرمایشی!

مردکی که همراه با «میر حسین، یا حسین» از ناتوانی نیروی چپی به سوسیال دمکراسی گراییده بخوبی بهره جست و به ناروا در جایگاه نماد جنبشی نشست که می توانست فراتر روییده و کارگران و زحمتکشان را نیز افزون بر لایه های میانگین اجتماعی دربرگیرد، در هماوندی با گزینش ریشخندآمیز «سگ زرد یا شغال» از آن میان، گفته است:
«با روی کارآمدن آقای روحانی، کشور در مسیر صحیح و روال عادی خود قرار گرفت؛ اما گویا علیرغم فاجعه ی آن هشت سال، عده ای هنوز نمی‌توانند بازگشت آرامش و مسیر تدریجی پیشرفت کشور را ببینند و می خواهند کشور را مجددا به همان مسیر انحرافی بازگردانند.

این انتخابات، تقابل سختی است میان جمهوری اسلامی حقیقی و جمهوری اسلامی فرمایشی. اگر می خواهیم جمهوریت نظام را حفظ کنیم باید در مقابل اندیشه ای که قائل به نقش مردم نیست، بایستیم. حضور پرشمار مردم، قطعا مانع حاکمیت این اندیشه خواهد بود.

از مردم عزیز می خواهم در روز جمعه به پای صندوق های رأی بروند و به نامزد مورد علاقه خود رأی دهند تا رکن جمهوریت نظام بیش از این آسیب نبیند. من با شناختی که از آقای دکتر حسن روحانی دارم، البته به ایشان رأی خواهم داد.»۱ 

گفته هایی تو در تو سفسطه آمیز، بی هیچ منطق درونی در گواهمندی، نیزنگبازانه و گولزنک که آخوند پفیوز امنیتی: حسن فریدون روحانی شده را چون «جمهوری اسلامی حقیقی» جا زده و آخوند آدمکش: ابراهیم رییسی را نماینده ی «جمهوری اسلامی فرمایشی» می شناساند! گونه ای بزرگنمایی بیجا و وارونه که چنانچه در چارچوب همان منطق کوته بینانه و نارسای وی به جداگانگی میان آن دو باریک شویم که از نخست تا اندازه ای روشن بود، یکی در جایگاه «نامزد صالح نظام» خواهد نشست و دیگری از نردبان نامزدیِ "اصلح" بالا خواهد رفت، درست همین آخوند آدمکش از بیش ترین نشانه های آنچه این مردک نیرنگباز، «جمهوری اسلامی حقیقی» نامیده، برخوردار است؛ گرچه، چنین رویارو نهادن این دو از بنیاد، نادرست و بس نیرنگبازانه است؛ زیرا هر دوی آن ها دست شان به خون فرزندان ایران زمین آغشته است؛ هر دو در نابکاری ها و تبهکاری های رژیم ایران بربادده، در آفرینش اوضاع نابسامان اقتصادی ـ اجتماعی، تنگدستی خانمانسوز توده های مردم و سیاست های ضد مردمی و ضد ایرانی از همان نخست دست داشته و خاستگاه و آبشخور هر دو یکیست؛ تنها جداگانگی کوچک میان شان، چنانچه تنها به پدیده بنگریم و به ماهیت آن نپردازیم، سری در آخور و سری در کاهدان داشتن آخوند پفیوز امنیتی در سنجش با آن یکی است که گویا به توبره ی خویش که اکنون گسترده تر از پیش نیز شده، خشنود است و هنوز چشمی به کاهدان این و آن ندارد؛ گرچه، همینجا ناگزیر باید افزود: الله اعلم! تا آینده چه زاید ...

به این ترتیب، جداگانگی میان دوگانه ی «حقیقی» و «فرمایشی» رنگ می بازد و روشن می شود که «جمهوری اسلامی» ادعایی وی به همان اندازه حقیقی است که فرمایشی!

اینکه جمهوریت و رژیم های بنیاد گرفته بر این پایه از دیدگاه تاریخی، پیشرفته تر از هرگونه رژیم خودکامه و نشان گرفته از همبودهای کهن تر ایلخانی و خاوندی است، بخودی خود روشنگر سرشت و درونمایه ی هیچ رژیمی نیست که برونزدی از آن درونمایه و سرشتی که دستخوش دگرگونی و شدن است را به نمایش می نهد؛ بهترین و گویاترین نمونه و نمود آن برای ما ایرانیان، دگرگونی و سپس دگرسانی رژیم جمهوری برآمده از انقلاب سترگ بهمن ۱۳۵۷ تا رژیم کنونی به همان نام و با همان برونزد است که درونمایه ی آن به رژیم دزدان اسلام پیشه دگردیسیده است؛ رژیمی که نه نشانی از جمهوریت دارد و نه نشان از اسلامی که توده های مردم به آن گرویده و آن را پاس می دارند؛ بزبانی ساده تر و گوش آشناتر: اسلام آمریکایی! بماند که چنین اسلام و  «جمهوری اسلامی حقیقی» از این گوشه چشم تا اندازه ای اسراییلی نیز هست و مردک چنانچه این را بخواند، نیک درمی یابد چه می گویم؛ تنها اشاره ای است و بس! 

بنابراین، "جمهوریت" یاد شده که گویا باید در پاسداری از آن کوشید، هیچگونه هماوندی با آنچه آخوند نیرنگباز با بزرگنمایی بیجا «نقش مردم» می نامد و «حضور پرشمار»شان در گزینشی فرمایشی و از پیش ساخته و پرداخته را خواهان است، ندارد. افزون بر آنکه پاسداشت چنان جمهوریتی که کم ترین نشانی از جمهوریت نیز در آن نیست، کوچک ترین هماوندی با این یا آن نامزد برگزیده ی رژیم و رای دادن به آن ها ندارد؛ در این باره، پیروی آخوند نیرنگباز از منطقی کوته بینانه و سفسطه آمیز بویژه چشمگیرتر است.۲ برای آنکه ناچار به پرچانگی نشوم و راه دور نروم، گفته ی «آقا بیشعور نظام» که با همه ی خریّتش فرمود: «هرکسی که رأی بیاورد. برنده‌ی اصلی نظام جمهوری اسلامی است ...»۳ را به این آخوند نیرنگباز یادآور می شوم؛ نظامی پوسیده و تن به ننگ داده که هر روز پابرجا ماندنش، ایران را بیش تر به نابودی می کشاند.

پیش تر درباره ی چند و چونِ نیاز روزافزون رژیم دزدان اسلام پیشه به نمایش دمکراسی از آن میان، نوشته بودم:
«... همینجا رک و پوست کنده بگویم که چنین رژیم تبهکار و سزاوار سرنگونی، بیش از آنکه درون کشور نیازمند پایور شدن و بازیافت مشروعیت از دست رفته باشد، بیرون کشور و بویژه برای خداوندان سرمایه ی جهان، نیازمند چنین نمایشی است؛ نه از این سویه که سر آن خداوندان را بتواند شیره بمالد ـ زیرا آن ها بخوبی از بی پایگی و نداشتن پشتوانه ی توده ای آن آگاهند ـ که آن ها نیز به نوبه ی خویش، همچنان و هنوز تا اندازه ای به نمایش عابد شدن گربه ای که دیگر پنج پنج نمی گیرد، نیازمندند؛ گربه ای که نویدبخش «اسلام خوب» برای به بند کشیدن توده های مردم در جاهای دیگری از جهان برای آن خداوندان در گل مانده است. به این ترتیب و با نادیده گرفتن سایر جستارهای هماوند با آن، پای نهادن در چنان انتخاباتی، نه تنها به آرش بدرازا کشیده شدن هستی ننگین ترین رژیم تاریخ ایران است که افزون بر آن و بویژه سرافکندگی بازهم بزرگ تری برای مردم ایران به ارمغان خواهد آورد. از دید من، کارکردِ آن گروه از روشنفکران که توده های مردم را به شرکت در چنین نمایش ریشخندآمیز و خوارکننده ای دلگرم می کنند، در هر جامه ای، زیر هر پرچم و به هر شَوَند و انگیزه ای که باشد، جز تبهکاری بیش نیست.»۴  

«آقا بیشعور نظام» در بخشی دیگر از همان «بیانات» می فرماید:
«هرکدام از این انتخابات‌ها که شما در آنها شرکت می کنید، یک حماسه است؛ یک حرکت عظیم مردمی است که جلوی چشم های مردم دنیا قرار می گیرد ... مردم‌سالاری اسلامی را در مقابل چشم مدّعیان سیاست در دنیا به نمایش می گذارد ...»۵

... و این «مردم‌سالاری اسلامی» را اگر مردم جهان خوب نشناسند یا تنها چیزکی در آن باره خوانده یا شنیده باشند، توده های مردم ایران و در کانون آن، کارگران و زحمتکشان با پوست و گوشت خود و تا ژرفای هستی شان نیک شناخته اند. پوسیدگی و گندیدگی درون رژیم تا آنجا پیش رفته که کار از گزینش میان «بد» و «بدتر» ـ برای آن ها که به هر بهانه و شوندی به این نمایش ریشخندآمیز و خوار شمارنده ی مردم تن می دهند! ـ فراتر رفته و بجایی رسیده است که برای برگزیده نشدن «بد» که نقش «زهدان اجاره ای» و کارگزار شناخته شده تر امپریالیست ها را بر دوش دارد و به هنگام نیرو گرفتن بیش تر، حتا از آمادگی آب و جارو نمودن راه سربازان «یانکی» به خاک میهن نیز برخوردار  است، ناچار به برگزیدن «بدترین» که آدمکشی شناخته شده تر از آن یکی است و بهترین گل های ایران زمین به دستور وی پر پر شده، شوی! این جابجایی شگرف، نمودی دیگر از چرایی بایستگی سرنگونی رژیمی پوشالی و تن به خواری داده در برابر امپریالیست هاست که ناهمداستانی با گزینش میان «سگ زرد یا شغال» نیز در آن می گنجد.۶

ب. الف. بزرگمهر     ۲۹ اردی بهشت ماه ۱۳۹۶

https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/05/blog-post_19.html

پی نوشت:

۱ ـ مهدی کروبی در دیدار با خانواده، «خبرگزاری سهام»، ۲۵ اردی بهشت ماه ۱۳۹۶

۲ ـ این «نخود آش» به اندازه ای توی گوشم وزوز کرد که ناچار شدم بخشی از گفته اش که کم تر بی ادبانه است را اینجا بازگو کنم:
برای این کاسه ی داغ تر از آش بنویس: تخمِ نظام آسیب دیده؛ جمهوریت آن پیشکش!

۳ ـ «بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم»، ۲۷ اردی بهشت ماه ۱۳۹۶

۴ـ پی نوشت یادداشت «همان دو لاله ی سیاه و سپید، ما را بس بود: صالح و اصلح!»، ب. الف. بزرگمهر، دوم اردی بهشت ماه ۱۳۹۶

https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/04/blog-post_522.html

۵ ـ «بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم»، ۲۷ اردی بهشت ماه ۱۳۹۶

۶ ـ در این باره، شوربختانه نتوانستم بهنگام، یادداشت جداگانه ی تازه ای بنویسم.

همه ی ما منتظر اِذن مقام مُعظّم رهبری هستیم! ـ بازپخشش

همه ی ما منتظر اِذن مقام مُعظّم رهبری هستیم! تا آن هنگام، ناچاریم همین جا این پا و آن پا کنیم!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۹ اردی بهشت ماه ۱۳۹۲

https://www.behzadbozorgmehr.com/2013/05/blog-post_1515.html



آیا این میخ رهبری بی آبرو، دروغ می گوید؟

آیا این میخ رهبری بی آبرو، دروغ می گوید؟* به باور من، نه! وی تنها گوشه ای از پرده ی گنداب ولایت را کنار زده و چندان چیزی نیز نگفته است که چنان واکنش برآشفته ی دورقابچین های پلیدترین جریان مزدور سیاسی را در پی داشت. پیش بینی وی که به آغاز بزن بزن های در راه اشاره دارد نیز از دید من، درست است؛ گرچه همه می دانند و می دانیم که دانسته و آگاهانه شبکوران تاریک اندیش و کهنه پرستان ولایت خرموش پرور که خود پادوی آنان است را در سایه نگه می دارد.

این را نیز ناچارم بیفزایم که آنچه درباره ی چاچولباز گماشته شده به مهتری کارپردازی "نظام" پوشالی نوشته، چیزی بیش از چرب زبانی و خوشامدگویی بیش نیست:
گونه ای پیروی از آنجه سَروَرش: «کیر خر نظامِ خرموش پرور» در «نمایش تنقیه» بر زبان راند؟

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!

ننگ و نفرت بر همه ی رژیم هایی که به هر شوند سودجویانه و کوته بینانه از چنین رژیمی آدمکش پشتیبانی می کنند!

ب. الف. بزرگمهر   هشتم امرداد ماه ۱۴۰۳

* حسین شریعتمداری در کیهان نوشت:
اکثر اعضای شورای راهبری و کمیته‌های زیرمجموعه آن کسانی هستند که در کارنامه و سوابق خود، همراهی با سرویس‌های اطلاعاتی دشمن، محکومیت‌های امنیتی، آلودگی به فساد، دفاع از همجنس‌گرایی، بی‌اعتقادی به نظام و انقلاب، همسویی و همراهی برملا شده با مثلث آمریکا و انگلیس و اسرائیل در فتنه‌ها و آشوب‌ها، ملاقات‌های پنهان با دشمنان تابلودار ایران در آمریکا و دریافت دستورالعمل برای ایجاد فتنه در کشور، درخواست از آمریکا برای اِعمال تحریم‌های فلج‌کننده علیه ایران اسلامی، توصیه به شورای روابط خارجی آمریکا برای مداخله در امور داخلی ایران‌، مخالفت و سنگ‌اندازی در مسیر تقویت تسلیحاتی ایران، برباد دادن ۸ ساله انبوهی از امکانات و ظرفیت‌ها و بیت‌المال برای مقابله با تحریم‌ها و دو برابر کردن آنها، بازگرداندن کشتی حامل ملزومات غذائی و داروئی برای مردم یمن با تشر جان کری وزیر خارجه وقت آمریکا، حمایت از سند استعماری ۲۰۳۰ با وجود اطلاع از مضمون و محتوای ضد اسلامی آن و ...

آقای پزشکیان بارها بر اعتقاد راسخ خود به مبانی انقلاب، نظام اسلامی، مقابله جدی با دشمنان بیرونی، مبارزه با مفسدان اقتصادی، حمایت از مستضعفان، دفاع جانانه از مقاومت اسلامی، دشمنی با آمریکای جنایتکار و ... اصرار ورزیده و رهنمودهای حکیمانه رهبر معظم انقلاب را چراغ راه دانسته و بر پیروی از آنها تاکید داشته‌اند.

با توجه به نگاه متفاوت اکثریت اعضای شورای راهبری و کمیته‌های زیر مجموعه آن با دیدگاه و بینش اسلامی و انقلابی جناب پزشکیان، باید نگران بود که گزینه‌های این شورا و کمیته‌های یاد شده برای تصدی وزارت و پست‌های حساس و کلیدی با آنچه رئیس‌جمهور محترم درپی آن است فاصله‌ای پُرناشدنی داشته باشد ـ که نمونه‌های آن از هم‌اکنون قابل دیدن است ـ و بیم آن می‌رود که بار دیگر دولتی شبیه دولت موسوم به تدبیر و امید (!) و تکرار خسارت‌های فراوان پیشین را شاهد باشیم!

برگرفته از «ویستا»   ششم امرداد ماه ۱۴۰۳

دانسته از ویرایش این نیمچه گزارش خودداری ورزیده ام.  ب. الف. بزرگمهر

شیرین زبانی های رهبر و سنجش کارکرد وی با کشاورزی نمونه! ـ بازپخشش

متن پیام رهبر جمهوری اسلامی در زیر آمده است. با نادیده گرفتن این نکته که در این پیام، بگونه ای تردستانه، نوروز باستانی، جشن بزرگ ملی ایران، کوچک شمرده شده و بجای «شاد باد!» یا «مبارک باد!» با کنار گرفتن خود و گونه ای برتربینی ریشخندآمیز به گفتن «امیدواریم که ... برای ملّت ایران و برای همه‌ی ملّت هایی که نوروز را گرامی می دارند، مبارک باشد»۱ بسنده شده و «حضرت زهرا» و «بقیه الله»۲ و «ارواح مُطهّر» را برجسته تر از آیینی ریشه دار و شناسه ی هر ایرانی نهاده، سایر نکته های آن را در زیر اشاره و آنجا که بایسته است، بیش تر می شکافم.

«آقا ولی»۳ پس از قرآن خوانی همیشگی و مشتی سخنان هوایی درباره ی «اقتضائات» و آرزوی سرشاری و برخورداری از «برکات فاطمی» به گفته ی خود «نگاه اجمالی به سال ۱۳۹۳» افکنده و می گوید:
«سال ۹۳ هم در عرصه‌ی داخلی و هم در عرصه‌ی خارجی و بین‌المللی برای کشور ما سال پرماجرایی بود؛ چالش هایی داشتیم؛ پیشرفت هایی هم داشتیم؛ ما در اوّل سال ۹۳ با توجّه به همین چالش ها بود که عنوان سال را گذاشتیم ”عزم ملّی و مدیریّت جهادی“. با نگاهی به آنچه در سال ۹۳ گذشت، مشاهده می کنیم که عزم ملّی بحمدالله بُروز و ظهور داشت. ملّت ما عزم راسخ خود را هم در تحمّل برخی مشکلاتی که برای او وجود داشت نشان داد، هم در روز بیست‌ودوّم بهمن، در روز قدس و در راهپیمایی عظیم اربعین این عزم را، این همّت را از خود بُروز داد و نشان داد ...»۴ 
 
اینکه سال گذشته، سال پرماجرا و پرچالشی بود، سخنی نادرست نیست؛ بویژه از آن رو که بند و بست ها و در پی آن، تن دادن های پی در پی اسلام پیشگان لیبرال و سپس دیگر گروه های اسلام پیشه به خواست های «شیطان بزرگ» و همدستانش که بگونه ای پنهانی و دور از دید توده های مردم ایران از چند ماه پیش از انقلاب شکوهمند بهمن ۱۳۵۷ آغاز و در چنگ اندازی «یانکی» ها به افغانستان و عراق و برخی جاهای دیگر پی گرفته شد و گوشه هایی از آن ها نیز از پرده بیرون افتاده بود، سال گذشته با آغاز "نرمش قهرمانانه" که «آقا ولی» دانسته از بر زبان آوردن آن خودداری می کند، به آن اندازه از پرده بیرون افتاد که دیدگان مردم ایران را از گستره ی چنین بند و بست های پنهانی و تن دادن به خواست هایی برخلاف منافع ملی ایران گرد نمود و چالش برانگیخت؛ چالش هایی که با همه ی کوشش رژیم تبهکار جمهوری اسلامی و از آن میان، «نگرانی های فرهنگی»۵ خود وی در براه انداختن کارزارهای فرعی، پیش کشیدن جُستارهای سرگرم کننده چون خاکسپاری آن «ایران نشناس» مادرمرده و حتا اسیدپاشی به روی زنان، روی جُستار بنیادین متمرکز ماند و جانِ رژیم فرسوده و خود وی را کاست و بیش تر فرسود.
 
در زمینه ی آنچه «آقا» از آن با برنام «پیشرفت» یاد می کند تا جایی که می دانم، این پیشرفت ها در زمینه ی یافتن راه ها و ترفندهای تازه برای دزدیدن بودجه عمومی و درآمدهای نفتی، قاچاق های میلیاردی، حیف و میل اموال عمومی و دروغگویی ها و سیاه بازی های تازه بویژه پیرامون بند و بست های ننگین با «شیطان بزرگ» زیر پوشش «گفتگوهای هسته ای» پی گرفته شده است؛ اگر «آقا ولی» پیشرفت هایی از گونه ای دیگر موردنظرش بود، کاش یک نمونه از آن ها را بر زبان می آورد!
 
همینجا این نکته را که پیش از این در یادداشت های پراکنده ی دیگری نیز به آن اشاره نموده بودم، یادآور می شوم که برخلاف تبلیغات پی گرفته شده از سوی همه ی امپریالیست های اروپایی و «یانکی»، هسته ی بنیادین گفتگوهای به اصطلاح هسته ای از همان نخست تاکنون، پیرامون دریافت پایوری هستی رژیم جمهوری اسلامی از سوی کشورهای امپریالیستی کالبد یافته که با همپیوندی اقتصادی هرچه بیش تر این رژیم تبهکار به سامانه ی سرمایه داری امپریالیستی و به ناگزیر، سمتگیری سیاسی و همسویی هرچه بیش تر با سیاست های اهریمنی کشورهای امپریالیستی در منطقه و جهان هماوند است. برخلاف تبلیغات امپریالیستی درباره ی ترس آن ها از ساز و برگ یافتن ایران به جنگ ابزار هسته ای، سیاست کشورهای امپریالیستی، گسترش گام بگام گسترش جنگ ابزارهای هسته ای در منطقه و زمینه سازی برای راه اندازی جنگ های هسته ای با دامنه ای مهارپذیر است که نه تنها منطقه باختر آسیا، بالکان، روسیه و جنوب اروپا را دربرمی گیرد که بویژه چشم به شبه قاره ی هند و چین داشته و نابودی گروه های بزرگ آدمی را در سر می پروراند. برنام «گفتگوهای هسته ای» تنها پوششی بر این همه و بخشی از برنامه ی اهریمنی امپریالیست ها در گستره ی بسیار بزرگی از «اوراسیا»۶ است که در آن، همزمان با دور شدن رژیم ضدخلقی جمهوری اسلامی از آرمان ها و خواست های به بار ننشسته ی انقلابی بزرگ و خلقی و به پندار من با پیشگامی خودِ رژیم تبهکار در به تاخت نهادن بزرگ ترین دستاورد دانشورانه و فنی تاریخ ایران در برابر دریافت پایوری هستی ننگین اش از امپریالیست ها پی گرفته شده است. از همان آغاز گفتگوها با چند کشور امپریالیستی اروپایی در بیش از دهسال پیش، همواره این پرسش بگونه ای آزاردهنده در ذهنم می چرخید که چنین گفتگوهایی بر کدام پایه و بنیاد حقوق و سیاست جهانی استوار است و چرا با آن چند کشور و بیرون از چارچوب های برسمیت شناخته شده ی «سازمان ملت ها» پی گرفته می شود. این خود بهترین گواهمندی بر آن است که چنین گفتگوهایی برخلاف یاوه های آمیخته به دروغ رهبر جمهوری اسلامی در واپسین سخنرانی اش در مشهد، تنها بر سرِ آنچه «چالش های هسته ای» نامیده شده نبوده و نیست.
 
درباره ی آنچه وی «مدیریّت جهادی» می نامد و گویا بخشی ار شعار سال گذشته ی وی نیز بوده، تنها به عنوان نمونه و مشتی از خروار، اشاره ای به وضعیت آب های زیرزمینی کشور و مدیریت بسیار نابخردانه، بی برنامه و ناکارآمد دست اندرکاران دزد و فرومایه رژیم که کوشیدند تا آن را به گردن طبیعت، آب و هوا و حتا خدا بیندازند، بس است تا سایر یاوه گویی های وی در این باره «بحمدلله» روشن شود. رهبر یاوه گو از «عزم راسخ [ملت ما] ... در تحمّل برخی مشکلاتی که برای او وجود داشت»۷ سخن می راند که گویا «در روز بیست‌ و دوّم بهمن، در روز قدس و در راهپیمایی عظیم اربعین»۸ آن را به نمایش نهاده است. چنانچه دیگر آسمان ریسمان بافته های وی در این باره را یادآور شوم به کلافی سفسطه آمیز درهم پیچیده ای برمی خوریم که شکافتن یک یک آن ها حتا با منطق صوری مورد پذیرش ملاها، دستکم دو صفحه ی کامل را پر می کند و پیشاپیش می دانم که ورای شکیبایی خوانندگان خواهد بود و براستی نیازی به آن نیز نیست؛ تنها سپارشی که می توانم به این «آقا» بکنم، این است که نوشته ها و گفتارهای خود را بازخوانی و بازبینی کند؛ آنگاه شاید به این نتیجه برسد که توده های مردم و روشنفکران ایران، افزون بر آنچه به چشم خود می بینند و نیازمند هیچگونه بهانه و توجیه و اگر و مگر نیز نیستند از سطح آگاهی به مراتب بالاتر و شایسته تری برخوردارند و به چنین سفسطه بازی هایی می خندند. درباره ی دو مورد بالا، همین بس که آن «برخی مشکلات» یادشده به توده های مردم ایران گرانبار شد؛ نه آنکه آن ها پیشاپیش برای گرانبارشدن شان بر دوش خود، «عزم راسخ» داشته اند! اگر یاوه گویی چون تو، چنین منطق وارونه ای را نمی بیند، دیگران می بینند؛ و اگر دروغ می خواهی ببافی، دستکم بگونه ای بباف که بالاتر از تراز آگاهی دیگران باشد! بر بنیاد چنان سفسطه ای، دست به سفسطه ی دیگری زده ای و این بار دوغ و دوشاب را نیز به هم آمیخته ای:
آیا شرکت مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن سال گذشته که چندان گسترده نیز نبود را پشتیبانی از رژیم ضدانقلابی کنونی ایران بشمار می آوری؟ آیا شرکت در دو راهپیمایی دیگر را که یکی با باورهای دینی هماوند است و آن دیگری هر سال به پشتیبانی از مردم پلستین در برابر تبهکاری های رژیم اسراییل انجام می پذیرد و نشان از آگاهی و دادخواهی توده های مردم ایران دارد را به جیب رژیم پلیدت می ریزی؟! این چگونه منطقی است؟! 
 
چنین منطق وارونه و نیرنگبازانه ای مرا به یاد سخنان عبدالرضا مصری، یکی از وزیران دولت های گذشته ی ایران انداخت که در واکنش به آمار «بانک مرکزی» درباره ی هستی ۱۴ میلیون مستمند ایرانی در آن هنگام در زیر خط بی نوایی و تنگدستی به شیوه ای سفسطه آمیز گفته بود:
«ایرانی ها دروغ می گویند که نسبت به گذشته بسیار بی چیزتر شده اند؛ آنها با اراده خود هزینه های زندگیشان را پایین آورده اند. ایرانی ها اصولا قناعت پیشه اند و ارزش قناعت در دین شان، برایشان بیشتر از میلیاردها ثروت است»۹ و من گفته های وی را در یادداشت کوتاهی از آن میان، چنین به چالش کشیده بودم:
«عبدالرضا مصرِی ... به شیوه ای سفسطه آمیز آمار بسیار خوش بینانه بانک مرکزی در مورد وجود ۱۴ میلیون مستمند ایرانی زیر خط بی نوایی را به چالش کشید. وی با انکار غیرمستقیم مستمندان زیر خط بی نوایی و بی چیزی در ایران و ادعای این که آنها با میل و اراده خود به خاک سیاه نشسته اند، با سوء استفاده از برخی آموزه های دینی و کاربرد ”نسبیت گرایی“ که این یک، از بسیاری جهت ها بر ضد همان آموزه ها بکار می رود، به تحمیق دیگران دست زده است.»۱۰ 
 
اکنون، نمونه ای از یک کار شایسته، کاری کارستان و بی هیچگونه پرچانگی را یادآور می شوم تا تفاوت میان خودت که براستی یک نانوایی را نمی توانی بچرخانی و نیز دیگر پرگویان و بیکارگان «خیمه و خرگاه» ات که در جایگاه هایی چون وزیر و نماینده ی مردم نشسته اند را در آیینه ی آدمی پرکار و گزیده گو از میان همان ملتی که در همین سخنرانی ات، کوشیده ای تا پوش لای پالان شان بتپانی، نیک ببینی. منظورم کشاورزی است که در همان سال های نخست پیروزی انقلاب به عنوان کشاورز نمونه برگزیده شده بود و خبرنگار برای گفتگو با وی به کشتزار پربارش رفته بود؛ همان هنگام که تازه مردم را وادار کرده بودند که سخن خود را با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز کنند و هرکس هم این کار را نمی کرد، خدانشناس بشمار می رفت. به هر رو، وی در پاسخ به پرسش خبرنگار که:
«بسم الله الرحمن الرحیم! خوب برادر می شه به بینندگان ما بفرمایید چکار کردید، چه نوع کودی به این مزرعه تون دادین که الحمدلله اینجور محصول داده؟»۱۱ تنها به گفتن چند واژه بسنده نموده بود:
«به نام خدا! پشکل!» بگمانم، آن «به نام خدا» را نیز خبرنگار پیش از ضبط آن برنامه در دهان وی نشانده بود! 
 
می دانم که کسی چون تو آوردن نام الله در کنار نام سرگین گاو و گوسپند را خوش ندارد؛ ولی این چندان مهم نیست. مهم تفاوت میان کار با سخن سرایی های بی پشتوانه یا بهتر بگویم: روده درازی های آسمانی ریسمانی و پنداربافی های بی عمل است! و اگر نمی دانی، بدان! کسانی چون خاوریِ دزد که در دم و دستگاه ولایت ات فراوانند و در همین دولتِ «آخوندِ آبزیرکاهِ جیغ بنفش» نیز بهترین نمونه های آن را می توان یافت نیز به ریشت همواره خندیده و بازهم می خندند. آن ها به چنان مترسکی که ژست های انقلابی مآبانه بگیرد و هربار با «بزک نمیر بهار میاد»، سر توده ی مردم نگونبخت را شیره بمالد، بیش از دیگران نیاز دارند. ببین چه به مردم گفته ای:
«... در سال ۹۴ آرزوهای بزرگی برای ملّت عزیزمان داریم که همه‌ی این آرزوها هم دست‌یافتنی است. آرزوهای بزرگ ما برای ملّت در این سال، پیشرفت اقتصادی است؛ اقتدار و عزّت منطقه‌ای و بین‌المللی است؛ جهش های علمی به معنای واقعی است؛ عدالت قضائی و اقتصادی است و ایمان و معنویّت است ... به نظر ما همه‌ی این خواسته‌ها و آرزوها دست‌یافتنی است؛ هیچ‌کدام از اینها چیزهایی نیست که از ظرفیّت ملّت ایران و ظرفیّت سیاست های نظام بیرون باشد. ظرفیّت های ما بسیار زیاد است ... این ظرفیّت عظیم و مهم دست‌یافتنی است؛ ولی شروطی دارد؛ یکی از مهم‌ترین شروط عبارت است از همکاری‌های صمیمانه میان ملّت و دولت؛ اگر این همکاری صمیمانه از دو سو شکل بگیرد، یقیناً همه‌ی آنچه را که جزو آرزوهای ما است دست‌یافتنی است و آثار آن را مردم عزیزمان به چشم خواهند دید. دولت، کارگزار ملّت است؛ و ملّت، کارفرمای دولت است. هرچه بین ملّت و دولت صمیمیّت بیشتر و همکاری بیشتر و همدلی بیشتری باشد، کارها بهتر پیش خواهد رفت.»۱۲ 
 
گویند: «آرزو بر جوانان عیب نیست!» ولی، آیا از خود نمی پرسی:
مرا در این سن و سال و پس از سی و شش سال نابخردی و نابکاری، چه به آرزو؟! 
 
می دانم که گستاخی سرشتی ات و این ویژگی که هر بار دنبال بزی بلاگردان می گردی تا گناه کارهای انجام نیافته یا ندانمکاری ها را به گردن وی بشکنی، نمی گذارد تا با چشم بینا و رفتاری پاسخگویانه بنگری که چه گلی کاشته ای؛ بجای آن، جفنگ هایت را پی می گیری. از همکاری‌های صمیمانه میان ملّت و دولت سخن می رانی که اگر این همکاری صمیمانه از دو سو شکل بگیرد، بی برو برگرد همه‌ی آنچه آرزوهای ما ایرانیان است، برآورده خواهد شد. دولت «بزرگ بازرگانان و سوداگرانِ» هست و نیست ایران را در جایگاه کارگزار ملّت نشانده ای و ملّت را به پندار خود، کارفرمای دولت بشمار آورده ای. شاید هنوز هم براستی نمی بینی که چنین شیرین زبانی هایی تا چه اندازه با واقعیت ناهمخوان است. به آن در اینجا نخواهم پرداخت؛ ولی این را بدان که از چشم توده های مردم، نخستین مسوول و پاسخگو تو هستی؛ نه هیچکدام از کارگزاران و دزدانی که بار زده و می روند! یادت باشد که دیگر زمان چندانی نیز برای تو و چنین خیمه و خرگاهی پوشالی برجای نمانده  و دیر یا زود فرو خواهد ریخت. شاید هنگامی در آینده، هنرمندانی از کشور خودمان یا جاهای دیگر، «کارتون»ی در مایه ی «کارتون پلنگ صورتی» که آن را همچنان دوست دارم با برنامی چون «آخوند رنگی بنگی» یا برنامی سزاوارتر و سازگارتر با منش نه چندان آدموارت بسازند و نامی ماندگار در تاریخ هنر نیز بیابی.
 
ب. الف. بزرگمهر    دوم فروردین ماه ۱۳۹۴  
 
https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/03/blog-post_938.html
 
پی نوشت:
 
۱ ـ  «پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۴»، آخوند خامنه ای
 
برجسته نمایی ها همه جا از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر 
 
۲ ـ یکی از مفت گویی هایی که به درونمایه ی آن کمتر پرداخته شده، همین «بقیه الله» و عبارت های ساخته و پرداخته ی پوچی مانند آن است؛ مگر «الله»، خداوند یا هر نام دیگری که در این یا آن کیش و آیین از آن نام برده شده و توده های مردم را به پرستش و بندگی اش فرامی خوانند، آنگونه که در دیدگاهی پندارگرایانه با کاربرد الگوی «متافیزیک» هستی تمام و کمال و بی کم و کاستی از آن ساخته و پرداخته اند، دنبالچه، افزونه یا همانا «بقیه» دارد؟! آیا بر بنیاد "منطق" برخاسته از کیش و آیین خودشان، چسباندن چنین پیشوندها یا پسوندهایی به پس و پیش «الله»، کفرگویی بشمار نمی رود؟ 
 
۳ ـ «آقا ولی»، کوتاه شده و دم بریده ی همان «آقای ولی مطلق فقیه» است! 
 
۴ ـ «پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۴»، آخوند خامنه ای 
 
۵ ـ آنچنان نگرانی هایی که بیش تر یادآور زبانزد «فیلش یاد هندوستان نموده» است.  
 
۶ ـ گستره ی «بزرگ خشکی» («قاره») های به هم پیوسته ی آسیا و اروپا 
 
۷ و ۸ ـ «پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۴»، آخوند خامنه ای 
 
۹ ـ وزیر رفاه در گفت‌وگو با «ایسنا»:
 
۱۰ ـ برگرفته از نوشتار: «آقای وزیر! خدا را خوش نمیاد ...»، ب. الف. بزرگمهر، سپتامبر ٢٠٠٨، تارنگاشت «فرهنگ توسعه» که سپس بسته شد. آن هنگام هنوز تارنگاشت خود را راه نینداخته بودم. نسخه ای از این یادداشت را از آن میان در پیوند زیر می توان یافت که خوشبختانه خاستگاه آن ار یادآوری نموده است:
http://vista.ir/?view=context&id=342545   
 
۱۱ ـ خبرنگاره با اون میکروفن های بلندی که با پشم گوسپند می پوشندشون، میره به سوی کشاورزه با اون کلاه های نمدی رنگ شتری که کنار همون کشتزار به بیلش تکیه داده و انگشت اشاره ی اون یکی دستش هم توی یکی از سوراخ دماغ هاش سرگرمه و می پرسه:
ـ بسم الله الرحمن الرحیم! خوب برادر می شه به بینندگان ما بفرمایید چکار کردید، چه نوع کودی به این مزرعه تون دادین که الحمدلله اینجور محصول داده؟ 
 
... و کشاورز نمونه که هنوز فرصت نکرده انگشتش رو از توی سوراخ دماغش بیرون بیاره و دوربین چی هم دوربین و درست همونجا میزون کرده، پاسخ می ده:
ـ به نام خدا! پشکل! 
 
«به نام خدا! پشکل!»، ب. الف. بزرگمهر، ۱۲ دی ماه ۱۳۹۲

https://www.behzadbozorgmehr.com/2014/01/blog-post_5198.html
 
۱۲ ـ «پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۴»، آخوند خامنه ای 
 
***

پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۴ 
 
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیام نوروزی خطاب به ملت ایران، سال ۱۳۹۴ را سال «دولت و ملّت، همدلی و هم‌زبانی» نامگذاری کردند.
 
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به شرح زیر است: 
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌ 
 
یا مقلّب القلوب و الابصار، یا مدبّر اللّیل والنّهار، یا محوّل الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال.
السّلام علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها. 
 
آغاز سال مصادف است با ایّام شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)؛ ارادت مردم ما به خاندان پیغمبر و دخت گرامی پیامبر اعظم اقتضائاتی دارد که یقیناً همه باید این اقتضائات را رعایت کنند و یقیناً رعایت خواهند کرد. امید است که این ایّام و این سال از برکات فاطمی سرشار و برخوردار باشد؛ و نام مبارک این بزرگوار و یاد ایشان تأثیرات عمیق و ماندگار خود را در زندگی مردم ما در سال ۱۳۹۴ بگذارد. و امیدواریم که این آغاز بهار طبیعت که آغاز سال نوی هجری شمسی است، برای ملّت ایران و برای همه‌ی ملّتهایی که نوروز را گرامی میدارند مبارک باشد. سلام خاکسارانه عرض میکنم به ساحت حضرت بقیّة الله الاعظم (ارواحنافداه) و یاد امام بزرگوارمان و شهیدان را در این فرصت، گرامی میداریم و امیدواریم که ما را از برکات انفاس طیّبه و دعاهای ارواح مطهّر آن عزیزان برخوردار فرماید. یک نگاه اجمالی به سال ۱۳۹۳ میکنیم و نگاهی اجمالی به سال جاری‌ای که در این ساعت شروع میشود. سال ۹۳ هم در عرصه‌ی داخلی و هم در عرصه‌ی خارجی و بین‌المللی برای کشور ما سال پرماجرایی بود؛ چالشهایی داشتیم، پیشرفتهایی هم داشتیم؛ ما در اوّل سال ۹۳ با توجّه به همین چالشها بود که عنوان سال را گذاشتیم «عزم ملّی و مدیریّت جهادی». با نگاهی به آنچه در سال ۹۳ گذشت، مشاهده میکنیم که عزم ملّی بحمدالله بُروز و ظهور داشت. ملّت ما عزم راسخ خود را هم در تحمّل برخی مشکلاتی که برای او وجود داشت نشان داد، هم در روز بیست‌ودوّم بهمن، در روز قدس و در راهپیمایی عظیم اربعین این عزم را، این همّت را از خود بُروز داد و نشان داد. مدیریّت جهادی هم در برخی از بخشها بحمدالله بارز و آشکار بود. در آن بخشهایی که مدیریّت جهادی را انسان مشاهده کرد، پیشرفتها را هم در آنجا مشاهده کردیم. این البتّه توصیه‌ی مخصوص سال ۹۳ نیست، هم عزم ملّی و هم مدیریّت جهادی برای امسال و برای همه‌ی سالهای پیش‌رو برای ملّت ما مورد نیاز است.
 
و امّا در سال ۹۴ آرزوهای بزرگی برای ملّت عزیزمان داریم که همه‌ی این آرزوها هم دست‌یافتنی است. آرزوهای بزرگ ما برای ملّت در این سال، پیشرفت اقتصادی است؛ اقتدار و عزّت منطقه‌ای و بین‌المللی است؛ جهشهای علمی به معنای واقعی است؛ عدالت قضائی و اقتصادی است؛ و ایمان و معنویّت است که از همه مهم‌تر و پشتوانه‌ی همه‌ی آن سرفصل‌های دیگر است. به نظر ما همه‌ی این خواسته‌ها و آرزوها دست‌یافتنی است؛ هیچ‌کدام از اینها چیزهایی نیست که از ظرفیّت ملّت ایران و ظرفیّت سیاستهای نظام بیرون باشد. ظرفیّتهای ما بسیار زیاد است؛ در این زمینه حرفهای گفتنی‌ای وجود دارد که ان‌شاءالله به مهم‌ترین آنها در سخنرانی عصر [شنبه‌] اشاره خواهد شد.
 
آنچه در این ساعت مایلم به ملّت عزیزمان عرض کنم این است که این ظرفیّت عظیم و مهم دست‌یافتنی است ولی شروطی دارد؛ یکی از مهم‌ترین شروط عبارت است از همکاری‌های صمیمانه میان ملّت و دولت؛ اگر این همکاری صمیمانه از دو سو شکل بگیرد، یقیناً همه‌ی آنچه را که جزو آرزوهای ما است دست‌یافتنی است و آثار آن را مردم عزیزمان به چشم خواهند دید. دولت، کارگزار ملّت است؛ و ملّت، کارفرمای دولت است. هرچه بین ملّت و دولت صمیمیّت بیشتر و همکاری بیشتر و همدلی بیشتری باشد، کارها بهتر پیش خواهد رفت. باید به یکدیگر اعتماد کنند؛ هم دولت، ملّت را به معنای واقعی کلمه قبول داشته باشد و ارزش و اهمّیّت و توانایی‌های ملّت را بدرستی بپذیرد، هم ملّت به دولت که کارگزار کارهای او است به معنای حقیقی کلمه اعتماد کند. من در این زمینه هم حرفهایی دارم و توصیه‌هایی دارم که ان‌شاءالله در سخنرانی به آنها اشاره خواهم کرد. لذا به نظر من امسال را باید سال همکاری‌های گسترده‌ی دولت و ملّت دانست؛ من این شعار را برای امسال انتخاب کردم: «دولت و ملّت، همدلی و هم‌زبانی». امیدواریم این شعار در عمل تحقّق پیدا کند و هر دو کفّه‌ی این شعار، یعنی ملّت عزیزمان، ملّت بزرگمان، ملّت با همّت و با شجاعتمان، ملّت بصیر و دانایمان، و همچنین دولت خدمتگزار بتوانند به این شعار به معنای حقیقی کلمه عمل بکنند و آثار و نتایج آن را ببینند.
 
از خداوند متعال پیشرفت همه‌ی کارهای بزرگ کشور را درخواست میکنیم و توفیق خودمان را در خدمتگزاری از خدای متعال مسئلت میکنیم.
 
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته‌ 
 
 
برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!