«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ مرداد ۹, سه‌شنبه

شکاف که نه، دره ای ژرف

شکاف که نه، دره ای ژرف است؛۱ دره ای طبقاتی میان نزدیک به ۱۰۰⸓ توده های مردم جهان با گروهی از کلان سرمایه داران که آن را از دیدگاه چندی (کمّی) حتا لایه نازکی هازمانی نیز نمی توان بشمار آورد؛ گرچه همچنان بیشینه اهرم های اختسادی ـ هازمانی جهان را در دست داشته و دُمی دراز در سمتگیری های سیاسی دارد. کوتاه نمودن و بهتر از آن، بریدن این دُم بدون سمتگیری باریک سوسیالیستی در پهنه ی اختسادی ـ هازمانیِ جهان شدنی نیست و به دادگری بسود انبوه توده های مردمِ درگیر شده در تنگنای ژرفای دره نخواهد انجامید. برای آنکه پر بیراه نگفته باشم، نمونه ای از هند به شَوَندِ بزرگ بودن آن با بیش ترین شمار تنگدستان و آسیب دیدگان هازمانی در جهان را گواه می گیرم که شایان درنگ بیش تری است:
«اختساددانان در یک نوشتار پژوهشی تازه این گواهمندی را در میان نهاده اند که نابرابری دارایی در پرشتاب ‌ترین اختساد بزرگ رویش یابنده ی جهان به بالاترین اندازه ی خود در دهه ‌های کنونی رسیده [بگونه ای که] ۱⸓ برتر هندوستان از ۴۰⸓ دارایی کشور آنِ کشور برخوردار است.»۲

پرسشی که بیدرنگ ذهن را می خُلد و می آزارد، نخش «بریکس» و سایر باهمادهایی است که با همکاری چین و روسیه و برخی دیگر کشورها از آن میان، برزیل و هندوستان با داو برپایی جهانی دادگرانه پا به میدان همچشمی های اختسادی و سیاسی نهاده اند؛ «جهانی دادگرانه» که سمتگیری اختسادی ـ هازمانیِ آن از چارچوب همچشمی در سازند سرمایه داری پا فراتر ننهاده و افزون بر واکنش همراه با برافروختگی کشورهای بزرگ سرمایه داری امپریالیستی بویژه کلان سرمایه داری خرپول «یانکی» ها که بستری برای فراروییِ تا اندازه ای خودکارِ همچشمی های اختسادی به درگیری های گسترده ی رزمی در چارچوب یادشده را از هر باره فراهم نموده، آبشخوری برای هرگونه بدگمانی به آماج های پشت پرده ی یک یکِ باهمادهای سر برآورده را پدید آورده است. پرسش بنیادین را می توان اینگونه در میان نهاد:
آیا آنچه تاکنون به انجام رسیده و دستاوردهایی نیز همراه با بیم و امید بهمراه داشته را باید زینه ای از روندی با دورنمای سمتگیری دادگرانه بسود نیروهای کار و رنج که خواه ناخواه نمی تواند سوسیالیستی نباشد بدیده گرفت و چشم براه زینه های دیگری با این سمت و سو بود؟ یا نه، همه ی روند کنونی، تنها در چارچوب همچشمی های میان شاخ های تازه برآمده با اختسادهای با شتاب رویش یابنده ای چون چین، هند و تا اندازه ای روسیه می گنجد و نباید آن را شاخ و برگ بیجا بخشید؟

به این پرسش، هم اکنون نمی توان پاسخی باریک داد یا دستکم من نمی توانم؛ زیرا نمودها و نشانه های نه چندان کمی که در اینجا نمی توانم و نمی خواهم به آن ها اشاره ای باریک داشته باشم، هم در چین و هم در روسیه ای که همچنان نان دورانِ «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» با همه ی نارسایی های آن را می خورَد و همزمان برخی سردمداران نابخرد و کوته بین آن بویژه آنگاه که تیرشان به سنگ می خورد، ناسزایی نیز به بنیانگزاران آن، چاشنی دیگر یاوه گویی های شان می کنند (تفی سر بالا!)، گواه گزینه ی دوم است. ولنگ و باز بودن برخی از این باهمادها که حتا برای رژیم مافیایی ترکیه که هموند سازمان دورخی «ناتو» نیز هست، آغوش می گشاید یا رژیم دزدان اسلام پیشه ی ننگ ایران و ایرانی را در خود می پذیرد و نمونه ای چون آرژانتین و برخی فرآیندهای سردرگم دیگر، همگی گواه این هستند که:
«روسیه، چین و بگونه ای دربرگیرنده همه ی کشورهای جهان برای دستیابی به دادگری راستین، راهی جز سمتگیری سوسیالیستی پیش روی خود ندارند؛ همه ی راه های دیگر از آن میان، آنچه در چارچوب کنونی ꞌبریکسꞌ به میان آمده و من آن را نه بیش از آغازی خوب می انگارم به بن بست خواهند انجامید. جهان نمی تواند بر بنیاد خرده فروشی کالا میان سرمایه دارانی خُرد به آماجی براستی دادگرانه دست یابد. چنین آماجی، تنها و تنها بر بنیاد پیشبرد سیاست ꞌکارگرهمبستگی جهانیꞌ (انترناسیونالیسم کارگری) دست یافتنی است ...»۳ بر این بنیاد، چنانچه چرخه ی اختسادی تنها «توژی» [توزیع] و داد و ستد کالاها میان کشورها را دربرگیرد و بدرازا کشد، همچشمی اختسادی میان غول های جهان سرمایه داری امپریالیستی و دنباله های روسی و چینی و هندی و ...آن ها را به درگیری های گسترده ی رزمی با پیشرفته ترین جنگ ابزارها میان گروهبندی های گوناگون خواهد کشاند؛ آنچه شوربختانه در آستانه ی آن هستیم و نوک پیکان، چین و بویژه روسیه را نشانه گرفته است. چرخه ی اختسادی تنها آنگاه که همه ی دورپیمایی فرآوری کالاها را دربرگیرد از توان سمتگیری دادگرانه بسود توده های رنج و کار در جهان برخوردار خواهد شد.۴ از دید من، چنین سمتگیری سیاسی و هازمانی را نمی توان و نباید به فردای روزگار وانهاد.

ب. الف. بزرگمهر   نهم امرداد ماه ۱۴۰۳

پی نوشت:

۱ ـ «سازمان کمک رسانی آکسفام» در آستانه ی نشستِ «گروه ۲۰» در برزیل که یکی از جستارهای بنیدین آن گرفتن مالیات از خرپول ترین کلان سرمایه داران خواهد بود به آگاهی رسانده که  گروه نامور به ۱⸓ جهان در یک دهه ی کنونی، دارایی خود را به ۴۲ تریلیون دلار افزایش داده‌اندکه این دارایی کم و بیش ۳۶ برابر بیش از دارایی نیمی از انبوه مردم تنگدست تر است.

بگفته ی سازمان یادشده با همه ای این افزایش درآمدِ بادآورده، مالیاتی که این توانگرترین خرپول های جهان در این بازه ی زمانی پرداخته‌اند بگونه ای بی پیشینه در تاریخ کاهش یافته است؛ پدیده ای که به نابرابری‌ها دامن می‌زند. آن ها با این همه دارایی در سراسر جهان، کمتر از ۰.۵⸓ دارایی خود مالیات می‌دهند.

گزیده ای برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»  چهارم امرداد ماه ۱۴۰۳ (با ویرایش، پارسی و فشرده نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

۲ ـ گزیده ای برگرفته از «آرتی» ۲۱ مارس ۲۰۲۴ (با ویرایش، پارسی و فشرده نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

۳ ـ برگرفته از یادداشتِ «بگذارید آن ها دنبال کون تان بدوند نابخردها!»  ب. الف. بزرگمهر   ۱۶ شهریور ماه ۱۴۰۲

https://www.behzadbozorgmehr.com/2023/09/blog-post_7.html

۴ ـ ... امپریالیست ها و بویژه «یانکی» ها و برادران «انگلوساکسون» شان در آن آبخستِ بزرگِ کناره ی اروپا، چشم دیدن چنین هماوندی ها و گسترش هر چه بیش تر آن را ندارند. امیدوارم هماوندی های میان آن دو کشور بزرگ و نشانه گذار بر جهان، همراه با گسترش بیش تر از ژرفای درخور و هر آن فزاینده تری نیز برخوردار شده، نه تنها پهنه ی «توژی» [توزیع] و «کاسه بشقاب فروشی» میان یکدیگر که پهنه ی های دیگر چرخه های اختسادی و دورپیمایی فرآوری هازمانی را نیز دربرگیرد که بخودی خود و در روندی گام بگام، نیازمند در هم تنیده شدنِ هر آن بیش تر و یکپارچه شدنِ تار و پود آن چرخه در همه ی کشورهای هموند با یکدیگر بگونه ای است که در فرجامِ کار به خودپویی (autodynamism) بینجامد. همین جُستار که در اینجا تنها به اشاره ای کوتاه به آن بسنده نمودم، در زمینه ی همکاری های گسترده تر در چارچوب «بریکس»، «پیمان شانگهای» و سایر پیمان های اختسادی ـ سیاسی میان این دو کشور و کشورهایی چون هند، برزیل، «آفریکای جنوبی» و دیگر کشورهایی که در آینده به آن ها خواهند پیوست نیز خود را نشان خواهد داد؛ رخنمون هایی با پیچیدگی های بیش تر سیاسی یا باریک تر: جغرافیایی ـ سیاسی (ژئوپلیتیکی) و ناهمتایی (تضاد) های درونی از آن هم پیچیده تر در همجوش های نیم بند اختسادی که از ساختاری درست و درمان برخوردار نیستند.

بدین سان، آنچه چندی پیش درباره ی آفرینش هماوندی های جهانی دادگرانه در چارچوب یکی از پیمان های یاد شده در بالا بر زبان «ولادیمیر پوتین» رانده شد، تنها با چنین رویکردی آگاهانه و پیاده نمودن آن در روندی گام بگام، جامه ی کردار بخود خواهد پوشید؛ وگرنه، پس از چندی یا از سوی پیمان های اختسادی ـ سیاسی امپریالیست ها با کشورهای ریز و درشت دنباله روی شان که بر بنیاد کلان سرمایه های امپریالیستی (کارتل ها و تراست ها و ...) پای گرفته و با همه ی زمینگیری آن، همچنان از خودپویی نسبی برخوردار است، در خود گواریده شده یا بر بنیاد افزایش و گسترش ناهمتایی های درونی چنان همجوش های نیم بندی با سرکوب از میدان گردش اختسادی جهان بیرون رانده شده و نابود خواهند شد؛ افزون بر آنکه چنان همکاری هایی، هر اندازه نیز که در چارچوبِ این یا آن پیمانِ نام برده در بالا گسترش یابند، افزایشِ بیش از پیشِ همچشمی های گرگ منشانه ی اختسادی ـ سیاسی در چارچوب سرمایه داری امپریالیستی را در پی داشته و فرارویی به جنگ جهانی دیگری که از توان نابودی این خورشیدگَردِ کوجک برخوردار است را ناگزیر خواهد نمود.

برگرفته از یادداشتِ «داده ای نویدبخش، نه تنها برای روسیه و چین که برای همه ی جهان لگدکوب شده از سوی امپریالیست ها»  ب. الف. بزرگمهر    ۲۳ امرداد ماه ۱۴۰۱

https://www.behzadbozorgmehr.com/2022/08/blog-post_14.html

پرتور پیوست، برگرفته از یادداشت «من که راستش کمی دودل هستم که چیز تازه ای از کار در بیاد و گشایشی در کار باشه ...»  ب. الف. بزرگمهر   ۲۶ بهمن ماه ۱۴۰۱

https://www.behzadbozorgmehr.com/2023/02/blog-post_15.html

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!