پیش تر بارها نوشته ام و اینک نیز باری دیگر یادآور می شوم: رژیمی که به هر بهانه ای به کشت و کشتار توده های مردم روی می آورد، بیش و پیش از هر چیزی، سستی و ناپایداری خود را به نمایش می نهد؛ رژیم ایلخانی و خر تو خرِ دزدان اسلام پیشه ی همچنان فرمانروا بر ایران، باریک ترین نمونه ی آن، هم در تاریخ میهن خودمان و هم جهان است؛ این رژیمی پوشالی و هرجایی بی هیچ پشتوانه ی هازمانی جز سرکوبگران و لات و پات های چاقوکش مزدورشان از پایین تا بالای دستگاه دیوانسالاری آن است۱ که زمان سرنگونی آن سال ها پیش (دستکم از سال ۱۳۸۸ خورشیدی به این سو) سر رسیده است.۲ کاریای همه ی نیروهای سیاسی و هازمانی میهن دوست در برابر چنین رژیمی پوسیده و ابزار دست بهره کشان درون و بیرون که چون گُرزی برای نابودی توده های مردم ایران بکار گرفته شده،۳ چیزی جز سمتگیری با آماج سرنگونی آن نمی تواند باشد و هر گونه آرنگ (شعار) راهبردی (تاکتیکی) دیگری بی همسویی با آن آماج، تنها کوته بینی است و همچنانکه دستکم از سال ۱۳۸۸ به این سو گواه آنیم بجایی درخور و دستاوردی کارستان و پایدار بسود توده ی کار و رنج دست نمی یابد. از دیدگاه «دیالکتیک ماتریالیستی» نیز که آن را بویژه برای کوشندگان راستین چپ یادآور می شوم، آنچه پیوند میان «پایه» و «روبنا» را به فرجام می رساند، همانگونه که دانشمند انقلابی تیزبین: و. ای. لنین در گفتار و کردار خود نشان داد و با پیروزی انقلاب سترگ اکتبر ۱۹۱۷ ترسایی یکبار برای همیشه پایور نمود، جز با هُل دادن آگاهانه ی روند به جلو شدنی نیست.۴
با همه ی نیرو رهایی شریفه و دیگر زندانیان سیاسی و رستایی ـ سیاسی میهن مان را سازمان دهیم و حتا اگر شده این بیداد به زندانیان استوار را بگوشِ «سوسمار پرتغالی» در «سازمان ملت های نایگانه» رسانده و خواهان کاری درخور برای آزادی همه ی زندانیان سیاسی میهن مان شویم! باید با گواهی های بسنده به آن ها نشان داد که «گربه عابد» همچنان «پنج پنج» می گیرد و برای پاک کردن کونِ گُهی این تبهکارترین رژیم تاریخ ایران و جهان که گویا از گونه ای دمکراسی برخوردار است، بیهوده نکوشند.
سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!
برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!
ب. الف. بزرگمهر ۱۵ تیر ماه ۱۴۰۳
پی نوشت:
۱ ـ لات بی پدرمادری به نام محمد باقر قالیباف (خالیباف) تمرگیده در جایگاه مهتری مَهِستان (مجلس) خیمه و خرگاه نظام، نمونه ای از آن همه است.
۲ ـ «آنچه هم اکنون مهم است و از دیدِ من تا اندازه ای دیر نیز شده، همداستانی نیروهای انقلابی، میهن دوست و پیشروی ایران در چارچوب کلیِ و دربرگیرندگیِ جُستار است که با کندی و کندذهنی یی که بویژه بر بخشی از نیروهای چپ ایران فرمانرواست، دیر یا زود دارد؛ ولی بیگمان سوخت و سوز ندارد. سخن بر سر سرنگونی رژیم تبهکاری است که چون میوه ای پوسیده افتاده از درخت، هر روز بیش تر می گندد و میهن مان را به تباهی بیش از پیش می کشاند!»
برگرفته از نوشتارِ «رفقا به وظیفه خود عمل کنیم!» ب. الف. بزرگمهر ۱۵ اردی بهشت ماه ۱۳۹۲
https://www.behzadbozorgmehr.com/2013/05/blog-post_5.html
۳ ـ «ایران، کشوری از درون چنگ اندازی شده!» ب. الف. بزرگمهر ۱۵ اَمرداد ماه ۱۳۹۴
https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/08/blog-post_75.html
۴ ـ نمود و نشانه ای از این هستینگی (واقعیت) که سازند سوسیالیستی ناساز با همه ی دیگر سازندهای طبقاتی پیش از خود (برده داری، خاوندی و سرمایه داری) در روندی خودبخودی آفریده نشده و نخواهد شد.
***
شریفه محمدی به چوبه ی دار داد باخت
شریفه محمدی، فعال کارگری محبوس در زندان لاکان رشت، توسط شعبه اول دادگاه انقلاب رشت از بابت اتهام “بغی” به اعدام محکوم شد.
بر اساس این حکم که توسط شعبه اول دادگاه انقلاب رشت به ریاست قاضی احمد درویش گفتار صادر و امروز پنجشنبه چهاردهم تیرماه به سیروس فتحی همسر این فعال کارگری ابلاغ شده، خانم محمدی از بابت اتهام بغی از طریق عضویت در یکی از گروه های اپوزیسیون به اعدام محکوم شده است.
جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات شریفه محمدی در تاریخ
نوزدهم خردادماه، در شعبه مذکور از بابت اتهامات تبلیغ علیه نظام، اقدام علیه امنیتی
ملی و بغی از طریق عضویت در یکی از گروه های اپوزیسیون برگزار شده بود.
شریفه محمدی در تاریخ چهاردهم آذرماه ۱۴۰۲، توسط ماموران اداره اطلاعات در منزل شخصی خود بازداشت شد. خانم محمدی در تاریخ نهم دی ماه همان سال از زندان لاکان رشت به زندان سنندج منتقل شد. وی نهایتا پس از مدتی به این زندان بازگردانده شد.
خانم محمدی پیشتر در شعبه چهارم بازپرسی دادسرای رشت به ریاست بازپرس آقای رجبی از بابت اتهامات تبلیغ علیه نظام، اقدام علیه امنیتی ملی و بغی از طریق عضویت در یکی از گروه های اپوزیسیون مورد تفهیم اتهام قرار گرفته بود.
برگرفته از «تلگرام» ۱۴ تیر ماه ۱۴۰۳ (با ویرایش درخور برنام گزارش از اینجانب؛ بختی برای ویرایش بوم آن نداشتم. ب. الف. بزرگمهر)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر