«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ تیر ۱۶, شنبه

از ما نمک خواسته اند که دارم برای شان می برم ...

ـ پسر جان! این کیسه های نمک را کجا می بری؟

ـ ستاد انتخابات رییس جمهوری

ـ نمک برای چه خواسته اند؟

ـ چه می دانم؟ لابد می خواهند آش درست کنند

ـ می خواهند به کسانی که پای صندوق رای آمده بودند، آش بدهند؟ حالا دیگر دیر است؛ انتخابات تمام شده و همه رفته اند ...

ـ من چه می دانم آقا؟ حاج آقا گوز به ریشی که سفارش داده، اینطور خواسته؛ شاید برای برادران و خواهران آشخوری که باید رای ها را بشمارند، باشد. چرا این ها را از من می پرسید؟ بروید از خودشان بپرسید. به ما چه مربوطه؟ از ما نمک خواسته اند که دارم برای شان می برم؛ اینکه آش شوربا، بُزباش یا آشی با آب کُس رفیه می خواهند بار بگذارند هم به ما مربوط نیست. چرا نمی روید از خودشان بپرسید؟!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۶ تیر ماه ۱۴۰۳

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!