«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ تیر ۲۶, سه‌شنبه

اینجا نیز کم کم آن رویاها رنگ خواهند باخت ...

آخی، بمیرم الهی!* تو بمیری روسپی های پیشمرگت چه خاکی بسر کنند؟! ببینم! مگر تو با آن کوکایینی، هر دو با هم نمی خواهید به هر بهایی شده، شاخ های افراشته شده ی چین و روسیه و برخی کشورهای دیگر را بشکنید؟ اگر چنین است که همه ی نمودها و نشانه ها گواه آنند، آیا بهتر نیست بازی ریشخندآمیز همچشمی حزب های مادرزاد دوقلو را کنار نهاده و دست در دست هم، مادرقحبه بمب های اتمی و شیمیایی و میکروبی و ... را هر جا که بایسته بود و شاید بیش از هر جایی در خود این کشور بترکانید تا از بلای تروریست ها یکبار برای همیشه آسوده شوید؟ می دانید یا دانسته خود را به خریت می زنید و می خواهید شمار باز هم بیش تری گاگول های مغزشویی شده در این کشور که شوربختانه شمارشان کم نیست و همان رویاهای هژمونی یگانه ی «یانکی» ها در جهان را در سر می پرورانند به رای دادن به گاومیشی چون تو یا آن کوکایینیِ پابگور دلگرم کنید؟

اگر بسیاری از مردم جهان از چندین سال پیش به این بازی پی برده  و می دانند هر دو نامزد از یک کرباسند، اینجا نیز کم کم آن رویاها در برخورد با هستینگی های ناگوار زندگی برای بسیاری از آمریکایی ها رنگ خواهند باخت. پس از آن نمی دانم چه خواهد شد؛ ولی می دانم که شمار بسیار بسیاری از آمریکایی ها نه تنها دیگر به این بازیِ هر چهار سال یکبار تن نخواهند داد که راه های دیگری برای رهبری کشور خواهند جست.

از زبان یکی از روسپی های بازنشسته ی کازینوی لات بی همه چیز «یانکی»:  ب. الف. بزرگمهر   ۲۶ تیر ماه ۱۴۰۳

* «من قرار نیست این‌جا باشم، الان باید مرده بودم ... از روی اقبال بود یا کار خدا، خیلی از مردم می‌گویند کار خداست که من هنوز زنده هستم ... قرار بود سخنرانی تندی علیه عملکرد وحشتناک دولت بایدن داشته باشم؛ ولی آن را با متن دیگری جایگزین کردم به امید این‌که کشور را متحد کنم ... نمی‌دانم این کار ممکن باشد. جامعه خیلی دچار تشتت شده است.»

گزیده ای از گفته های لات بی همه چیز «یانکی» در گفتگو با یکی از رسانه ها، برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»     ۲۵ تیر ماه ۱۴۰۳ (بختی برای ویرایش و پارسی نویسی همه سویه ی این گزارش نداشتم.  ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!