«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ مرداد ۱۳, شنبه

با پشتیبانی از دادباختگان در بیدادگاه های رژیم سزاوار سرنگونی از کشانده شدن ایران به گرداب جنگ و نابودی جلوگیریم

گفتارنامه ی زیر از آنِ چند ساختار ناوابسته کارگری و هازمانی پیرامونِ فرمان های بیدادگرانه ی رژیم دزدان اسلام پیشه برای سر به نیست کردنِ پایدارترین و راستکردارترین کنشگران رستایی ـ سیاسی با آماج ترساندن و به واپس نشاندن جنبش توده های مردم و پایمال نمودن هوده های میلیون ها کارگر و کشاورز و کارمندان دون پایه، براستی فراخوانی برای همه ی ایرانیانی است که نگران آینده و سرنوشت کشور خود هستند. از دید من باید از خواست شان پشتیبانی گسترده و شایانی نمود و تا آنجا که شدنی است به سیاهه ی دستینه های زیر آن در کالبدی ساختارمند افزود؛ چنین رویکردی در تنگنایی که این رژیم تبهکار برای گروه های بسیار گسترده ای از مردم فراهم آورده و در کردار، میهن مان را به گرداب جنگی خانمان برانداز می کشاند، بایسته تر از هر زمان است.

ب. الف. بزرگمهر   ۱۳ امرداد ماه ۱۴۰۳

***

به یاری شریفه محمدی، پخشان عزیزی و سایر محکومین به اعدام برخیزیم

شریفه محمدی که ۱۴ آذر ماه به خاطر فعالیت های کارگری و مدنی بازداشت شده بود، بعد از هفت ماه در کمال ناباوری به دنبال یک‌ پرونده سازی ساختگی با اتهام بغی (قیام‌ مسلحانه علیه حکومت) به اعدام‌ محکوم شد.

به گواه همه کسانی که به نحوی با شریفه محمدی در ارتباط بوده اند، وی تنها یک فعال کارگری مستقل است که  در قالب تشکلی از کارگران و فعالین کارگری به نام «کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری» به امر سازماندهی و تشکل یابی کارگران کمک می کرد. وی را با این بهانه و در واقع  ترفند که تشکل یاد شده (کمیته هماهنگی . . .) وابسته به جریان سیاسی مسلحی است که با حکومت در حال جنگ است «باغی» شناخته و با اتهام مجعول و ساختگی «بغی» به اعدام محکوم کردند. با پخشان عزیزی، این زن مبارز و شریف کُرد نیز عیناً همین رفتار را کردند. او را نیز که مددکار حوزه زنان آسیب دیده از جریان واپسگرای داعش بود نیز با همین اتهام به اعدام‌ محکوم کردندهمچنین وریشه مرادی و نسیم‌ غلامی سیمیاری نیز با همین اتهام در انتظار صدور احکام خود هستند.

فشارهای حکومت و قوه قضائیه علیه فعالان کارگری و مدنی، البته تنها به این موارد محدود نمی شود. این فشارها به ویژه بعد از جنبش «زن، زندگی، آزادی» تشدید شده  به مراحل حادتری رسیده است؛ تا آن جا که فقط طی چند هفته اخیر‌‌ تعدادی از فعالین حقوق زنان در استان گیلان که برای احقاق حقوق زنان، تلاش و فعالیت می کردند را بازداشت کرده و به حبس های طولانی مدت (در مجموع به ۶۰ سال زندان) محکوم نمودند. عوامل حکومت همچنین تعداد زیادی از فعالان کارگری و معلمان را در سرتاسر ایران بازداشت نموده، راهی زندان ها کرده اند که ریحانه انصاری نژاد، رضا شهابی، حسن سعیدی، داوود رضوی از فعالان کارگری و رسول بداقی، یکی از فعالان صدیق و شجاع معلمان، تنها نمونه هایی از آن می باشند که به دور از خانواده و فرزندان، در معرض انواع فشارها و بی حقوقی ها قرار دارند.

واقعیت این است که حکومت و عوامل آن بعد از جنبش «زن، زندگی، آزادی»، در صدد برآمده اند تا برای انتقام‌گیری از آن جنبش و به گمان خود، ایجاد هراس در بین فعالین جنبش های اجتماعی و همچنین جلوگیری از ادامه اعتراضات و تحرکات حق طلبانه و رو به گسترش کارگران و زحمتکشان علیه نابرابری، فقر، تورم و گرانی روزافزون و انواع محرومیت های اقتصادی و معیشتی، فشار بر فعالین کارگری و اجتماعی را تشدید کرده و با پرونده سازی و ایجاد سناریوهای جعلی و ساختگی، آن ها را قربانی نمایند؛ اگر چه هیچ جرمی مرتکب نشده باشند.

شریفه محمدی، پخشان عزیزی، وریشه مرادی و نسیم غلامی سیمیاری باید با توسل به سناریوهای مختلف و اتهامات واهی به اعدام محکوم شوند تا حتی المقدور، سکوتی قبرستانی در جامعه حاکم شود و شرایط بیش از پیش برای بهره کشی از کارگران و قدر قدرتی صاحبان سرمایه، جهت سود اندوزی هرچه بیش تر و فزاینده تر مهیا گردد.

آری صدور حکم اعدام برای پخشان عزیزی، پس از محکومیت شریفه محمدی و انتساب اتهام بغی به وریشه مرادی و نسیم غلامی سیمیاری در واقع تلاشی است از جانب حکومت و قوه قضائیه برای تشدید فشار علیه کارگران، معلمان، زنان، بازنشستگان، دانشجویان، ملت های تحت ستم، خانواده های  دادخواه و ... که سال هاست از راه های  گوناگون دنبال شده و به مرحله اجرا گذاشته می شود. در واقع حکومت و قوه قضائیه در صددند تا برای ایجاد فضای ترس و وحشت در جامعه و در بین فعالین آن، همچنان جان های بیش تری را بگیرند و انسان های زیاد تری را قربانی کنند.

ما نگران وضعیت شریفه محمدی و دیگر عزیزانی هستیم که با چنین اتهام ظالمانه و غیرانسانی به اعدام محکوم می شوند. شریفه محمدی، یک کارگر و فعال کارگری مستقل بود که تا آنجا که برایش مقدور بود وقت و زندگی خود را وقف بهبود شرایط زندگی کارگران و توده های محروم و زحمتکش مردم می کرد. پخشان عزیزی نیز انسان شریف و متعهدی است که سال های زیادی از عمر و جوانی خود را صرف امدادرسانی به زنان آسیب دیده از حملات داعش نموده و هدفی جز خدمت به مردم محروم و ستمدیده در سر نداشت. این عزیزان جرمی مرتکب نشده اند که مجبور شوند تاوان آن را با مجازات هایی تا این حد سنگین و غیرانسانی بپردازند.

بی جهت نیست که صدور حکم اعدام برای شریفه محمدی فعال کارگری و پخشان عزیزی با اتهام واهی بغی، تا این اندازه با واکنش مواجه شده است.

ما یقین داریم که هیچ کارگر و انسان شرافتمندی را نمیتوان یافت که به این اتهامات و احکام ظالمانه اعتراض نداشته باشد.

ما امضا کنندگان زیر ضمن محکوم کردن احکام ناعادلانه و بغایت ظالمانه اعدام شریفه محمدی و پخشان عزیزی، خواهان نقض احکام غیرانسانی اعدام این عزیزان و آزادی هرچه سریع تر آن ها از زندان می باشیم. آن ها جان شان در معرض خطر جدی است. به هر طریق که می توانیم صدایشان باشیم و به یاری آن ها بشتابیم. 

۱۳ اَمرداد ماه ۱۴۰۳

سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه

بیدارزنی

گروه اتحاد بازنشستگان

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری

کارگران بازنشسته خوزستان

برگرفته از «تلگرام»   ۱۳ امرداد ماه ۱۴۰۳ (با ویرایش درخور تنها در نشانه گذاری ها و نام ماه از اینجانب؛ مرداد در زبان پارسی به آرشِ مرگ است؛ نام درست این ماه، اَمرداد به آرش بی مرگی است.  ب. الف. بزرگمهر)

 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!