«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ مرداد ۲۲, دوشنبه

تفاله

انگشتی به نشانه ی پیروزی یا شاید امید به پیروزی به هوا بلند کرده است؛ و من از خود می پرسم:
کدام پیروزی یا امید به آن؟ کشته شدن روزانه ده ها و گاه سدها سربازانی جوان و جوان تر که بزور به پیشانی های جنگ یا همانا کشتارگاه ها فرستاده می شوند؟! با کدام آماج؟ بازیابیِ سرزمین های از دست رفته ای که بخش بسیار بزرگی از باشندگان شان روس تبارند؟! آیا تاکنون دستاوردی جز کُشت و کشتار و بمباران شهروندانی بیگناه، چنانچه آن را دستاورد بتوان نامید، در کار بوده که به آن دل ببندی؟ با کدام پشتوانه؟ جهانخواران ددمنش «یانکی» و انگلیسی، روبهکان و شغال های اروپای باختری دنباله روی شان و باندهای نازی دوباره جان گرفته و بجان مردم افتاده؟! و خود تو کجای این ماجرای تلخ و ناگواری؟ تُفاله ای هنوز بر زمین نغلتیده از دهان «یانکی» ها و پسمانده ای از تلخکی نادان و تن به مزدوری داده؟!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۲ امرداد ماه ۱۴۰۳

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!