صفحات

۱۴۰۳ شهریور ۳۰, جمعه

دیگر همین مانده که بگردیم برای این آکله مرد پیدا کنیم؟! ـ بازپخشش

دوباره زن کردن، امری گمان برانگیز و کَاَنَّهُ پوچ و بزبان شریعت: «باطل» است

شما آقای عبدالعالی که کُس می گویی، کمی با خود بیندیش! آیا می توانی میان همسری همسن و سال خود که مانند خود شما پژمرده و کَاَنَّهُ «بَهوت افسرده» است و دختر جوان سیزده چهارده ساله ای که تا همین دیروز فرزندخوانده ات بود، عدالت را رعایت کنی؟ اگر بگویی بله، معلوم است که کَاَنَّهُ در پررویی دست ما را از پشت بسته ای!

تو که نعوذ بالله، مُقدس تر از پیامبر تازی خودمان نیستی که سرانجام نتوانست تا ۹ سالگی عایشه تاب بیاورد و با همداستانی پدرش با این سوگند که تا آن هنگام دندان روی جگر بگذارد، آن دخترک را به بیت خود آورد و هر از گاهی برای آماده نمودنش ناگزیر می شد، اسباب بازی خود را نیز کنار عروسک های عایشه در میان دامنش بنهد تا به آن خو بگیرد و برای «جهاد اکبر» آماده شود. خوب! آن دخترک در سن و سالی نبود که چون دیگر همسران پیامبر عظیم الشان، برای خود اتاقی جداگانه داشته باشد و پیامبر ناگزیر بود شب ها از وی پرستاری کند و کنار حضرتش بخواباند. حال چه می گفت که خوابش ببرد، بر ما روشن نیست؛ ولی نفسِ همین کار، زیر پا نهادن دادگری یا بزبانی که شما و آن پیروان چپ نمک گیر ما بهتر درمی یابید، پایمال کردنِ «عدالت» است. البته نباید این را می گفتم که برخی از آخوندهای خشکه مقدس مان ما را به زندقه و اینا متهم نموده، برای مان خدای ناکرده پاپوش درست کنند. چرا راه دور برویم؟ شما از همین جناب حسین نوری همدانی خودمان، «دامَش برکاته»، بپرسید تا پاسخ شما را بدهد. نخستین همسرش که تنها چند سالی از وی کوچک تر است، هنگامی که به اتاق وی می رود، خودش را به قرآن خوانی یا تَلَمُّذِ نهج البلاغه و کتاب «علّامه حلّی» و اینا می زند؛ دماغ بحمدلله درازش را بیش تر در کتاب فرو می برد و انگار آن زن بیچاره را نمی بیند؛ مگر آنگاه که بخواهد ریشش را شانه کند یا ناخنش که دراز شده را کوتاه کند. بحمدلله حالا دیگر در این دوره، شپش جوریِ ریش و پشم و اینا دیگر در کار نیست؛ هر روز دو سه بار دوش می گیرد و گاهی در وان، «غُسل جنابت» می کند؛ ولی همین جناب، اگر جوان ترین همسرش که هنگام ازدواج با وی هفده سال بیش نداشت، برای درخواست پول یا چیزی دیگر به اتاق قدم رنجه کند، گُل از گُلش می شکفد و انگار ده سال جوان تر می شود! این هم نمونه ای از رعایت عدالت که عین بیداد است و ناخودآگاه نیر رُخ می دهد. این نکته ی آخر را دانسته برای آن دسته از خُشکه مقدس هایِ دشمنِ خودمان اشاره کردیم که بیخودی به ما گیر ندهند. «... بنابراین هر گاه از نظر عقلایی، عدم تحقق رعایت عدالت بین همسران محتمل باشد، ازدواج مجدد شوهر جایز نیست.»۱ و بخودی خود معلوم است که از دیدگاه آماری و ضریب جنّی و اینا کمابیش همیشه، یعنی در بیش از ۹۵ درصد موردها دوباره زن کردن۲ امری گمان برانگیز بوده بلکه کَاَنَّهُ پوچ و بزبان شریعت، «باطل» است؛ این ها را علی الخصوص برای آن گروه از اسلام پیشگان که از هیچ و پوچ در آغاز انقلاب اسلامی آغاز کرده و اکنون کار و بارشان از ۱۰۰ بسی فراتر رفته و سرپرستی دخترکانی بینوا را بر دوش می گیرند، می گویم:
انگار خربزه یا هندوانه ی هنوز نرسیده را چند ماه مانده به شب یلدا به «ثَمَنِ بَخس» خریده تا آن شب، رسیده اش را به تنهایی نوش جان کنند! عِندِ حرام است و همه تان به دوزخ رهسپار خواهید شد و خدا همه ی شما را آنجا کیفرهای گوناگون خواهد داد تا خودم برسم و هر روز به کون و کپل تان چنان تازیانه بزنم که در میان آتش آنجا جوی های خون روان شود.

حال بماند که برخی از پس یک زن هم برنمی آیند و هر از گاهی لنگه کفش نوش جان می کنند، برای خودنمایی پای به میدان می نهند و پرت و پلا می گویند؛ از آن میان، آن «یادگارِ دُردانه ی نظام» که چندهمسری را حق «طبیعی مردانی که شرایط آن را دارند»۳ انگاشته، در جای دیگری از افاضات خود، تیزی نیز در کرده و فرموده است:
«چند همسری از حقوق زن است نه مرد!»۴ سخنی که با کژاندیشی و کژرفتاری سرشتی که از قدیم الایام در دوست گرمایه و گلستانِ از دست رفته مان سراغ داریم و نشانه های آن در بازماندگان وی نیز دیده می شود، دستاویزی برای آن آکله ی ذلیل مرده۵ شد تا بنیانِ دین مبین اسلام را بلرزه درآوَرَد و زیانم لال، بگوید:
«... اگر چند همسری لازم و ضروری است و بر خلاف فطرت و طبیعت نیست، چرا مرد‌ها حاضر نیستند چندهمسری زنان را تحمل کنند؟»۶

ما که از خودی و ناخودی گرفته تا اروپایی و آمریکایی و آن لات بی همه چیز «یانکی»، یک یکِ خط قرمزهای مان را لگدمال کرده اند؛ دیگر همین مانده که بگردیم برای این آکله مرد پیدا کنیم؟! آیا سخنی بیهوده است، اگر بخواهیم به کون و کپل سپید و چاق و چلّه ی آن دُردانه که توپ را جلوی دروازه کاشت تا این آکله هم به ما گُلی بزند، تازیانه ای چند بزنند تا دیگر از این شکرها نخورد؟! گرچه، شما را هم خوب می شناسم و می دانم هم اینک بجای اینکه به درونمایه ی سخنم باریک شوید با خود می اندیشید:
از کجا می داند سپید و چاق و چلّه است؟ بله می دانیم و حتمن لازم نیست بچه بازِ بیت مان: توسی گندم نژاد بگوش ما رسانده باشد؛ در دَم و دستگاه مان توی سرِ سگ بزنی، الا ماشاء الله سبزی پاک کن و دور قاب چین و خبرچین و اینا هست و با هم چشم و همچشمی هم می کنند.

از زبان «کیر خر نظام»:  ب. الف. بزرگمهر  ۲۳ آبان ماه ۱۳۹۸  

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/11/blog-post_89.html

پی نوشت:

۱ ـ برگرفته از تارنگاشت «کیر خر نظام»  ۲۱ آبان ماه ۱۳۹۸

۲ ـ همانا «زن گرفتن» به گویش مردم سرزمین های کانونی ایران، چون یزد و اردکان و بافق و ...

۳ ـ برگرفته از «تابناک» ۲۰ آبان ماه ۱۳۹۸

۴ ـ همانجا

۵ ـ فائزه نوقی بهرمانی (نامور به هاشمی رفسنجانی)

۶ ـ گفته های فائزه نوقی بهرمانی درباره ی چندهمسری مردان در «شریعت شتری»، برگرفته از «تجارت آنور خط»  ۲۰ آبان ماه ۱۳۹۸

اینجا تا دلت بخواهد، آزادی هست! ـ بازپخشش

ششلول هایی که به کمر بسته اند را می بینی؟! اینجا تا دلت بخواهد، آزادی هست!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۵ اُردی بهشت ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/05/blog-post_19.html



بگذار بازی را آنگونه که شاید و باید پی گیریم ـ بازپخشش

آیا آماج سخن حضرت یکشبه آیت الله شده این است که موشک ها به جاهایی بی ارزش چون مرغدانی ها خورده که «موضوع دست دوم و فرعی است»* یا تنها برای نمایش خواسته بودید فیل هوا کنید؟! من و سارا از شنیدن این سخنان آنچنان اشک مان درآمد که نزدیک بود خوراکی که می خوردیم توی گلوی مان گیر کند و کار دست مان بدهد؛ ولی بی آنکه از مردمی که چشم دیدنت را هم ندارند مایه بگذاری، بگو ببینم کدامیک نشانه ی نیروی رزمندگی سپاهیان من و توست:
ـ با چند بگفته ی کودک خردسال نظامت: «بالگرد کوچک» («کوادکوپتر») سامانه ی موشکی «اس ـ ۳۰۰» یکی از پایگاه های تان را درب و داغان کردن؟ یا

ـ شمار بسیاری موشک و پهپاد و دیگر چیزها هوا کردن که بجز یکی دو تا هیچکدام دیگرشان به آماج های خود نرسید و بسیاری از آن ها حتا در نیمه راه سرنگون شدند؟

درست است که این تنها نشانه ای بر توانایی های رزمی سنجش ناپذیر ما و همپیمانان ما و هشداری بود که سر جای تان بنشینید و دیگر دست از پا خطا نکنید؛ ولی چنانچه باری دیگر به چنین شیرین کاری هایی دست یازید، کوبشی جانانه دریافت خواهید نمود. ضرب شست های ما که تاکنون چندین بار آزموده اید را بزبان کژدم گزیده ات: «انشاء الله» که فراموش نکرده ای؟ افزون بر اینکه آن پرتاب ها آنچنانکه داو آن را به میان آورده اید، تنها آماج های رزمی را نشانه نگرفته بودند. بخت با شما یار بود که به شهروندان مان آسیبی نرسید.

سوار بر الاغی چموش از «ظهور قدرت اراده ی نیروهای مسلح در عرصه بین‌المللی و اثبات آن»* داد سخن سر داده ای. پهنه ی جهانی پیشکشت! به این پرتور نیک بنگر تا ببینی نیروی خود را کجا نشان داده و می دهید.

بگذار همچنانکه سال های آزگار، دست یکدیگر را شسته ایم، بازی را آنگونه که شاید و باید پی گیریم. 

از زبان «نادان یابو»:  ب. الف. بزرگمهر   دوم اردی بهشت ماه ۱۴۰۳

https://www.behzadbozorgmehr.com/2024/04/blog-post_91.html

* آیت الله علی خامنه ای رهبر ایران در واکنش به حمله ایران به اسرائیل در پاسخ به حمله به کنسولگری ایران در سوریه گفت، موضوع اصلی در قضایای اخیر اثبات قدرت مردم و نیروهای مسلح ایران در عرصه بین‌المللی است و نه تعداد موشک‌های شلیک شده و یا به هدف اصابت کرده.

رهبر ایران تاکید کرد «دستاوردهای اخیر نیروهای مسلح موجب ایجاد احساس شکوه و عظمت درباره ایران اسلامی در چشم جهانیان و ناظران جهانی شده است.»

وی افزود: «موضوع تعداد موشک‌های شلیک شده و یا موشک‌های به هدف اصابت کرده که طرف مقابل بر روی آنها متمرکز شده، موضوع دست دوم و فرعی است؛ موضوع اصلی ظهور قدرت اراده ملت ایران و نیروهای مسلح در عرصه بین‌المللی و اثبات آن است، که ناراحتی طرف مقابل نیز از همین موضوع است

برگرفته از «چوب دو سر گُه»   دوم اردی بهشت ماه ۱۴۰۳ (بختی برای ویرایش این نیمچه گزارش نداشتم.  برجسته نمایی های بوم از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

مرا با این جماعت چه حاجت به شمشیر است؟ ـ بازپخشش

خطیبی بر سر منبر به جای شمشیر، چوبدستی بر دست داشت.

پرسیدند كه چرا شمشیر برنگرفتی؟

گفت:
مرا با این جماعت چه حاجت به شمشیر است؟ اگر خطایی بكنند با این چوبدستی مغزشان برآرم.

جاودانه عُبید زاکانی

https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/05/blog-post_94.html

اون بالا می خوای بری، چی داری واسه ی الله عرضه کنی؟! ـ بازپخشش

آقا بیشعور می بینی؟! اگه تونستی اینجوری روی نوک انگشت های پاهات وایستی، میشه نرمش قهرمانانه. من که هر چی زور زدم، نتونستم. تو هم نمی تونی. زیر لبش هم داره زمزمه می کنه:
من مستم و دیوانه ...

بلدی بخونی آقا بیشعور؟ نه؟! خاک بر سرت کنند که تنها حرف مفت زدن یاد گرفتی. اون بالا می خوای بری، چی داری واسه ی الله عرضه کنی؟! تا دهنت و واکنی، بهت می گه ببند دهنت رو. ما خودمان از این بهترش رو گفتیم که بیش ترشون هم ناسخ و منسوخ از آب در اومد ...

ب. الف. بزرگمهر    ۲۵ فروردین ماه ۱۳۹۶

https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/04/blog-post_14.html

۱۴۰۳ شهریور ۲۹, پنجشنبه

شما کاری بزرگ بر دوش گرفته اید

ـ می بینید معاندین نظام مان چه جفایی در حق مان کرده و ما را «کیر خر» می خوانند؟!

ـ آه بسیار اندوهناک شدم! شما و حضرت عیسا مسیح بسان سیبی هستید که خداوند آن را دو نیم کرده، یک نیمه را به آسمان بازگرداند و نیمه ی دیگر را در زمین نگاه داشت تا مردم جهان را به آسمان رهنمون نماید. شما کاری بزرگ بر دوش گرفته اید.

ب. الف. بزرگمهر   ۲۹ شهریور ماه ۱۴۰۳



آخرش همه از خود بیخود می شن! ـ بازپخشش

جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چو ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

 
حافظ شیرین سخن

علی جان بزرگی، عضو شورای پژوهشی مجتمع پیامبر اعظم(ص):
در چند سال اخیر بیش از دو هزار و پانصد فرقه نوظهور در کشور بوجود آمده که جوانان به سمت گرایش به این فرقه‌ها هستند ...
(http://aftabnews.ir/vdcawwn6y49nui1.k5k4.html)

نخود آش:

تو کشوری که پشت سر هم خودی و ناخودی زاییده می شه، خودی ها مرتب از خود بیخود می شن و بیشترشون به شیطون بزرگ پناه می برن یا بعضی هاشون بی بصیرت از آب در میان، دیگه چه انتظاری از جوونا میشه داشت؟ اونام هم ازین وضع گیج شدن نمی دونن چیکار کنن. تو خودی ها که راشون نمی دن. خودشون هم از ترس اینکه یه روز از خودبیخود بشن یا بلانسبت بی بصیرت از آب در بیان، ترسیدن و اونطرف ها پیداشون نمی شه. ولی طفلی ها دلشون می خواد یه جایی بیخودی هم شده، خودی یا دستکم نخودی حساب بشن. واسه ی همین جذب این فرقه ها می شن. شیطون هم که یکی دو تا نیس. بزرگترین شون که همش تو کار توطئه های بزرگه؛ ولی اون شیطون کوچولوها هم که بیکار نیستن. میگن: حالا که خودی و ناخودیه، ما هم می ریم واسه ی خودمون فرقه دُرُس می کنیم؛ اگه تو گناباد نشد و جلومونو گرفتن می ریم تو همدون بساط مونو راه میندازیم. اونای دیگه شون هم هرکدوم یه جایی واسه ی خودشون دفتر و دستک و خانقاه دُرُس می کنن. بعضی شون هم پررویی را به اونجا رسوندن که میگن با امام زمان ارتباط دارن و حتا یکیشون همین چند وقت پیش ادعا می کرد نائب امام زمانه و به خیال خودش خبر می آورد و می برد.

اون ذلیل مرده شیطون بزرگ هم که البته هیچ غلطی نمی تونه بکنه، مث ریگ پول واسه ی این کوچولو موچولوها خرج می کنه. فرقه ها هم که بیشرشون درویشن. خرج زیادی هم ندارن. کافیه حلق و دلق و جلق فراهم بشه، دیگه چیز زیادی ازین دنیا نمی خوان!

حالا می فرمایید اون جوونه که پول و پله ای هم دستش نیس یا بیکاره و نمی تونه زندگی تشکیل بده، چیکار کنه؟ دائم که نمیشه تو روضه خونی ها بشینه واسه ی امام حسین، قربونش برم، گریه کنه ... اصلن از بس همین کارا رو کرده که دیگه دلمرده شده. حالا جایی بهتر از فرقه و خرابات پیدا میشه واسش؟ ولله اگه منم جوون بودم، شاید توی یکی از این فرقه ها می رفتم و عالم هپروتو سیر می کردم. خرجشم فقط چند تا یاهو کشیدنه و اونهمه مقررات وضو و نماز و تکلیفات دینی رو هم نمی خواد.

البته می دونم که هیچکدوم اینا آخر و عاقبت حوشی نداره و آخرش چنان جنگ حیدری نعمتی راه می افته که کشور که هیچی، دین و دیانت و بیضه ی اسلام همه باهم به باد می ره ... مث دوره کمال الدین اصفهانی که جنگ هفتاد و دو ملت راه افتاده بود و آخرشم یه قوم مغولی پیدا شد که بیاد همه رو له و لورده کنه و غائله رو بخوابونه. بلایی که تا به حال دو سه بار سرمون اومده و نتیجه شم این قوم مخلوطیه که یخورده هم دیگه خون آریایی تو رگهاش نیس ... یه ملغمه ای از عرب و تاتار و مغول و خدا می دونه چندتا نژاد دیگه! ... فقط از روی بعضی حکایت ها می شه کمی فهمید چه بلایی به سر این مردم تو طول تاریخ اومده که از ملتی که دستکم ماهی یه بار جشن می گرفتن و شادی می کردن تبدیل شدن به یه ملت گریان و نالان که حتا تو جشن تولد پیغمبر اسلام هم پیرمرده توی مسجد تو سرش می زد و گریه می کرد. واسه ی همینم هنوز منتظریم شاید امام زمون بیاد نجاتمون بده و تقاص ظلم هایی که بهمون رفته رو پس بگیره ... ولی چیزی که رفت دیگه رفته. مگه نه؟

این هم حکایت کمال الدین اصفهانی که یه آدم بفهمی نفهمی باسواد اونو نوشته برامون به یادگار گذاشته که از اون عبرت بگیریم و شاید آدم شیم:
در سده هفتم کوچی، اوضاع اجتماعی اصفهان به خاطر درگیری های مذهبی میان فرقه های جورواجور شافعی و حنفی به اندازه ای بالا گرفته بود که کمال الدین اصفهانی، این واپسین قصیده سرای بزرگ ایران به ستوه آمده بود و وی را وادارنمود تا با سروده زیر نفرینشان نماید:
ای خداوند هفت سیاره پادشاهی فرست خونخواره
عدد مردمان بـیـفـزایـد هر یکی را کند دو صد پــاره

نفرین کمال الدین با یورش سربازان مغول (اروپایی ها واژه ی بهتری برای این قوم خونخوار دارند: مُنگُل) به واقعیت پیوست. سربازان مُغول در سال ۶۳۳ کوچی، فرقه های شافعی، حنفی و دیگران را از میان برداشتند؛ بسیاری را بکشتند و شهر اصفهان (اسپهان یا سپاهان درست تر است) را که تا آن هنگام از دستبرد آن قوم بیابانگرد وحشی در امان مانده بود، با خاک یکسان نمودند.

کمال الدین، در آن هنگام چنین سرود:
کس نیست که تا بر وطن خود گرید بر حال تباه مردم بد گرید
دی بر سر مرده ای دو صد شیون بود امروز یکی نیست که بر صد گرید

ب. الف. بزرگمهر   ۱۳ بهمن ماه ۱۳۸۹

https://www.behzadbozorgmehr.com/2011/02/blog-post.html 

اگر هیچ پولی در بساط نداشتید ... ـ بازپخشش

ما هم اگر آن کار لازم را انجام بدهیم، می توانیم مانند چین و هند و اینا انشاء الله موفقیت های فراوان بدست آوریم

برادران به ما رسانده اند که کارگری نفتی بخاطر اینکه کارآفرینِ نفتخوارش از دادن پیشمزد به وی خودداری ورزیده بود، خودش را از لوله های قطور نفتی بدار آویخت و به «جهان باقی» شتافت. ما از اینکه قاطبه ی اهالی ولایت در همه جا از کودکان گرفته تا بزرگسالان از زن و مرد، در چند سال اخیر خودشان پیشگام پیوستن به لقاء الله می شوند، بسیار خرسندیم و خدای تبارک و تعالی را شکر می گذاریم؛ لاکن با توجّه به همه‌ی آنچه در خصوص آن کارگر و هیاهوی دشمن شادکن در پی مرگ وی شنیده ایم، چند مطلب و توصیه هست که من یادداشت کرده‌ام تا عرض کنم:
ما نمی دانیم قرارداد آن کارگر با کارآفرینش از چه نوعی بوده است؛ ولی چنانچه قراردادشان سپید امضاء باشد، کارآفرینِ مادرمرده از کجا بداند حقوق کارگر چقدر است تا بر اساس آن، اگر بخواهد، پیشمزدی به وی یا هر کارگر دیگری پرداخت کند؟ باید برود تحقیق و تفحص کند یا در ساده ترین حالت، چُرتکه بیندازد تا مزد روزانه و ماهیانه و سالیانه و بهره و سودش روشن شود و پس از آن، اگر بخواهد، پیشمزد پرداخت کند. در این باره، هیچ گناهی بگردن کارآفرین نیست؛ علاوه بر اینکه او حق دارد، پرداخت بکند یا نکند. به این ترتیب، آن کارگر با قهر خود، تعجیل نیز کرده است؛ ولی از این که بگذریم، گناهی است که وی مرتکب شده. در دین مبارک و میمون ما، خودکشی گناهی است بزرگ و همراه با عقوبت در «جهان باقی». خوب! این کار ناصوابی است که از یک آدم بی بصیرت برمی آید. بر همین اساس، اولین توصیه من به همه ی کسانی که می خواهند این راه را بروند، این است که خود را به برادران آتش به اختیارمان بسپارند تا آن ها کلک کار را بِکَنند که دو صواب هم دربردارد:
یکی آنکه در پیشگاه خدا دیگر گناهکار بشمار نمی روی؛ و
دوم اینکه برادر دینی آتش به اختیار نیز اجر و قربت بیش تری نزد پروردگار می یابد. به این می گویند: بصیرت! هم دشمن شادکن نیست و هم برای جنبه ی نمایشی و هیاهو برانگیز آن که خورند رسانه ای نیز داشته باشد، برادران کارکشته مان بلدند جسد متوفی را چگونه گم و گور کنند تا من باب مثال، سر از رودخانه ای در شهری غریبه یا جای ناآشنای دیگری درآورد و همه ی اهالی رسانه و حتا کارآگاهان را انگشت بدهان نماید.

دومین توصیه من که برای آن سال های سال است گلوی مان را پاره کرده ایم، اهمیت فرزندآوری است. همین سال گذشته، در دیدار با جمعی از زوج‌های جوان از آن میان، عرض کردیم:
«این حدیثی که من خواندم از قول پیغمبر اکرم که «تَناکَحوا تَناسَلوا تَکثُروا»، خدای متعال از مسلمان ها خواسته که زیاد بشوند؛ افزایش پیدا کنند. واقعاً هم این جور است که اگر چنانچه عدد ملّت مسلمان ـ حالا در یک کشور اسلامی مثل کشور ایران یا در فضای اسلامی مثل امّت اسلامی ـ زیاد باشد، این زمینه و امکان برای رشد و تعالی در آنها وجود دارد؛ یعنی وقتی که عدّه زیاد است، افراد صالح در آن قهراً زیادترند؛ توانایی‌ها قهراً بیشتر است؛ نیروی انسانی قهراً راقی‌تر است؛ این چون طبیعی است، اگر چنانچه جمعیّت زیاد باشد. جمعیّت کم، مقهور واقع می شود. امروز در دنیا آن کشورهایی که جمعیّت‌های زیادی دارند، به برکت آن به خیلی امکانات دست یافته‌اند؛ چین یک نمونه‌ است؛ هند یک نمونه‌ است؛ با اینکه مشکلاتی هم دارند، امّا در عین حال، خود این جمعیّت زیاد به عنوان یک ارزش اجتماعی، ارزش سیاسی، یک ارزش بین‌المللی برای آنها توانسته موفّقیّت هایی را به وجود بیاورد. بنابراین نسل باید افزایش پیدا کند؛ اینکه من تکرار میکنم، تأکید میکنم، به خاطر این است؛ و البتّه امروز در کشور ما مردم گوش می کنند، حرفی ندارند؛ آن کسانی که این حرف به آنها می رسد، حرفی ندارند و گوش می کنند؛ منتها مسوولینی که بایستی عملاً دنبال کنند و زمینه‌ها را فراهم کنند، آن کار لازم را انجام نمی دهند. البتّه مسوولین [رده] بالا میگویند قبول داریم؛ امّا مسوولین میانی درست عمل نمیکنند؛ به هر حال، افزایش فرزند باید به صورت یک فرهنگ دربیاید. شما ببینید، در بعضی از کشورهای غربی ــ مثلاً در آمریکا ــ خانواده‌ای پانزده تا بچّه دارند، بیست تا بچّه دارند و از این قبیل [یعنی سگ و سگ بچه هم پرورش می دهند تا بجان مردم جهان بیندازند]، تشویق می شوند و هیچ کس مذمّت شان نمی کند؛ امّا نوبت به کشور ما که می رسد، این طرف قضیّه تشویق می شود؛ [یعنی] کم‌فرزندی و مانند این ها. بنابراین این هم یک نکته است که ان‌شاءاللّه باید مورد توجّه باشد. ۱۳۹۸/۰۵/۱۳»۱ خوب! ما هم اگر آن کار لازم را انجام بدهیم، نسل مان ماشاء الله زیاد می شود و می توانیم مانند چین و هند و اینا انشاء الله موفقیت های فراوان بدست آوریم؛ حال چرا من باب مثال، در اندونزی که کشور پرجمعیت مسلمان نشینی است، آن ارزش ها هنوز پدید نیامده و هر کس و ناکسی دستش می رسد، توی سرشان می زند را تنها خدا می داند و بس!

چند سالی پیش از این هم در یکی از همایش های ملی، در این باره چنین پافشاری کرده بودیم:
«همچنان كه ما فكر می كنیم كه اگر چهار پنج بچّه افتاد روی دوش یك خانواده، وضع زندگی شان چگونه خواهد شد؟ فكر این را هم بكنید كه این چهار پنج بچّه وقتی بزرگ شدند و كاری پیدا كردند و شغلی پیدا كردند، چه كمكی می توانند به پیشرفت كشور بكنند! یعنی این را هم باید فكر كرد.۱۳۹۲/۰۸/۰۶»۲ این ها که نمونه آوردیم، البته همه ی مطلب نیست؛ من باب مثال، نمونه ی دیگری از ارزش و مزیّت داشتن فرزندان بسیار به همین مورد تأسف برانگیزِ به لوله ی نفت آویزان شده برمی گردد که اگر هیچ پولی در بساط نداشتید، می توانید یکی از آن ها را برای سد جوع بفروشید و شکم سایرین را سیر کنید؛ البته به ما نگفتند و خودمان هم یادمان رفت بپرسیم که آیا آن کارگر، زن و فرزندی هم داشته یا مجّرد بوده است؛ لاکن در اساس قضیه، توفیری نمی کند؛ زیرا در هر دو حال، بی بصیرتی بخرج داده و پند و اندرزهای سالیان ما را نیز نادیده گرفته است.

ب. الف. بزرگمهر   ۲۵ خرداد ماه ۱۳۹۹

https://www.behzadbozorgmehr.com/2020/06/blog-post_14.html

پی نوشت:

۱ ـ بیانات در دیدار جمعی از زوج‌های جوان، برگرفته از «تارنگاشت کیر خر نظام» ۱۳ امرداد ماه ۱۳۹۸ (با ویرایش درخور تنها در نشانه گذاری ها از اینجانب؛ برجسته نمایی های متن و  افزوده های درون [ ] از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

۲ ـ بیانات در دیدار اعضای همایش ملی «تغییرات جمعیتی و نقش آن در تحولات مختلف جامعه»،

برگرفته از «تارنگاشت کیر خر نظام»  ششم آبان ماه ۱۳۹۲ (با ویرایش درخور تنها در نشانه گذاری ها از اینجانب:  ب. الف. بزرگمهر)

خوب! بزودی خواهیم دید تا چه اندازه شیرید ... ـ بازپخشش

پاسخ لات بی سر و پای «یانکی» به گنده گوزی آخوند پفیوز امنیتی:*
می دانیم که در سنجش با گذشته، آرام تر شده اید و شاخاب پارس را برای ناوگان های جنگی ما و کشتی های نفت بَر، هر روز آب و جارو می کنید؛ ولی از کدام شیر سخن می گویید؟ اگر شیر روی پرچم تان را می گویید، تازه که روی کار آمده بودید و سر از پا نمی شناختید، آن بیچاره را در بازار تهران به شیخکی پولدار از عربستان فروختید و بجایش کژدم بیابان های همان کشور را نشاندید. خوب! بزودی خواهیم دید تا چه اندازه شیرید؛ ولی تا آن هنگام، تحریم های ما هم دست تان را برای سرکوبِ مردم کشورتان بیش تر باز خواهد نمود و هم نیروی برخاستن در برابر ما خداوندان جهان سرمایه و خدای ناکرده، راهی دیگر رفتن را از آن ها خواهد گرفت. می بینید که برای شما چندان هم بد نیست؛ گرچه تنها برای پاره ای از زمان. پس از آن، بی برو برگرد به تاریخ خواهید پیوست.

ب. الف. بزرگمهر   ۳۱ تیر ماه ۱۳۹۷

https://www.behzadbozorgmehr.com/2018/07/blog-post_79.html

* «آقای ترامپ! ما مرد شرف و ضامن امنیت آبراه منطقه در طول تاریخ هستیم؛ با دم شیر بازی نکن، پشیمان کننده است.»

گنده گوزی بسیار بیجای آخوند پفیوز امنیتی در همایشِ سرپرستانِ نمایندگی‌های ایران در بیرون از کشور، ۳۱ تیر ماه ۱۳۹۷ (برگرفته از رسانه های ایران)

۱۴۰۳ شهریور ۲۸, چهارشنبه

ما، همانیم شصت و هفتی ها ـ بازپخشش

https://www.behzadbozorgmehr.com/2011/07/blog-post_29.html

https://youtu.be/34aCRSencq0


سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!

ننگ و نفرت بر همه ی رژیم هایی که به هر شوند سودجویانه و کوته بینانه از چنین رژیمی آدمکش پشتیبانی می کنند!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۸ شهریور ماه ۱۴۰۳

کاری نکنید که رهبر عظیم الشان مان ناچار به نرمش قهرمانانه ای دیگر شود ...

آن علیشاهِ زنباره هم که پس از شکست های پی در پی و از دست دادن بخشی بزرگ و ارزنده از سرزمین ایران خود را فتحعلیشاه نامید، چنین شکری نخورده بود که تو ارواح مَشکِت: «سردارِ» درِ پیتی می خوری (گزارش زیر این یادداشت).  تو رجزخوان فرومایه بیخود هم نکوش که خود را پشت «ملت» پنهان کنی؛ ملتی که انقلاب کرد توده های مردم ایران بودند؛ سرمایه داری بازار و برادران بزرگ ترشان: «سرمایه داری وابسته» از گسترش انقلاب توده ای ترسیده بودند. آنچنان خردسال هم نبودی که یادت رفته باشد نماینده شان «مهدی موش» (مهدی بازرگان) همان هنگام که پنهان و آشکار با «یانکی» ها لاس خشکه می زد، گفته بود: «ما نم نم باران می خواستیم؛ سیل آمد»؛ بدین سان، توده های مردم ایران، دربرگیرنده ی «طبقه کارگر»، دهگانان بی زمین و کم زمین و دیگر زحمتکشان شهری نزدیک به آنها نه تنها برای رژیم سر تا پا پوسیده و سزاوار سرنگونی که تو یکی از نوکران پایین رتبه ی آنی به میدان جنگ رهسپار نخواهند شد که هر کدام تان را گیر بیاورند، تکه تکه خواهند کرد. این توده ی میلیونی برای اسلام انقلاب نکرد؛ برای بهبود زندگی، آزادی و رها شدن از رژیمی نوکرپیشه و وابسته به امپریالیست ها انقلاب کرد؛ کوششی بیهوده است که گوز اسلام پیشگی را به یاری انقلاب شکوهمند توده ای مردم ایران به شقیقه ی «ملت» پیوند بزنی:
«... تا ملت ایران را از انقلابشان دور کرده و شکست دهند و در حقیقت اسلام را شکست دهند» (همانجا)

بدرستی گفته ای: «... ایران می‌تواند این صف فشرده قدرت‌های بزرگ را بشکند و از جنگ، بدون هیچ شکستی خارج شود و سرزمین خود را امن و ایمن نگه دارد» (همانجا) ؛ ولی نه با رژیمی دزد سالار انباشته از مشتی ناکس و نابکار  یا بزبان گوش آشنای عربی گزیده ات: «اراذل و اوباش»! بگونه ای که از چندین سال پیش به این سو، هر روز پا بر جا ماندن تان در فرمانروایی این کشور باستانی، میهن مان را ژرف تر از پیش در مردابی که پدید آورده اید، فرو برده به نابودی می کشاند.

اگر جای تو بودم که خوشبختانه به پاس آسمان و زمین و خورشید و ماه و ستارگان نیستم، بجای آن همه آسمان ریسمان بافی و هارت و پورت ها، سخنی بر زبان می راندم که تا اندازه ای به هستینگی آنچه گذشته و می گذرد، نزدیک و آبرومندانه تر باشد؛ چیزی در این مایه:
کاری نکنید که رهبر عظیم الشان مان ناچار به نرمش قهرمانانه ای دیگر شود؛ خدا را خوش نمی آید!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۸ شهریور ماه ۱۴۰۳

زیرنویس پرتور:

این حسنقلی خان که تصویرش را می بینید، جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران تاریک اندیشی و واپسگرایی، کسی است که هر بار پا به صحنه نمایش رسانه ای نهاده و سخنانی بیش تر در مایه ی شاهنامه خوانی قهوه خانه های چهل پنجاه سال پیش ایران بر زبان می آورد، مرا به یاد سخنگوی پرهیاهو و لاف زن «طالبان» می اندازد که حتا تا واپسین دم سرنگونی آن گروهبندی ضد فرهنگ در افغانستان همچنان لاف می زد و دروغ های گنده سر هم می کرد ...

برگرفته از یادداشتِ «به امید روزی که امام انقلاب‌مان، حضرت کیر خر فرمان دهد ...»  ب. الف. بزرگمهر   نهم مهر ماه ۱۳۹۷

https://www.behzadbozorgmehr.com/2018/10/blog-post.html

***

دشمن از شکست‌های گذشته خود عبرت نگرفته است/ روحیه شهادت‌طلبی ملت ما در دل دشمنان وحشت می‌اندازد

فرمانده سپاه پاسداران گفت: دشمنان علیرغم تمام شکست‌های پی‌درپی که خوردند، اما هنوز آن درس و عبرت حقیقی را نگرفته‌اند.

سرلشکر سلامی، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در مراسم افتتاح پروژه‌های عمرانی سپاه حضرت عباس(ع) که ظهر امروز در حسینه ثارالله اردبیل برگزار شد گفت: در آستانه هفته دفاع‌مقدس قرار داریم. دفاع مقدس آغازی است در شکوه مقاومت ملت بزرگ ایران؛ نه فقط در هشت سال جنگ که خود یک جنگ نابرابر جهانی بود؛ یک میدانی که همه قدرت‌های سلطه‌گر و معاند جهان، پشت سر رژیم بعث صدام آرایش جنگ گرفتند تا ملت ایران را از انقلابشان دور کرده و شکست دهند و در حقیقت اسلام را شکست دهند.

سرلشکر سلامی با اشاره به تلاش‌های دشمنان علیه ایران، عنوان کرد: دشمنان ما می‌خواستند نور خدا که در اثر انقلاب اسلامی جلوه گر شده بود را خاموش کنند. «یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم» (همگی با هم می خواستند بگونه ای لطیف به نور الله برینند؟)؛ آنها می‌ خواستند نور خدا را خاموش کنند؛ این اراده علیرغم تمام شکست‌های پی در پی که خوردند اما هنوز آن درس و عبرت حقیقی در مفهوم کامل را نگرفته‌اند و هنوز تاریخ نتوانسته است دشمنان ما را درست ادب کند و آنها را به واقعیت قدرت نهفته در این سرزمین و به پیکره امت اسلام آگاه کند.

دشمن در جبران شکست‌هایش ناکام می‌ماند

وی با بیان اینکه تمام قدرت‌های ستمگر آمده بودند تا یک انتقام تاریخی دیگر از اسلام و ایران بگیرند و اثبات کنند که بدون تکیه بر قدرتهای بزرگ نمی‌توان یک کشور مستقل بود، افزود: دشمنان ما می‌خواستند ثابت کنند که اسلام چیزی است درون قلب‌ها نه تجسم واقعیت آن روی زمین و می‌خواستند با واقعیت خداوند بجنگند، آنها هنوز هم تحقیر می‌شوند و شکست میخورند و عقب می‌نشینند و خصوصیت شیطان این است که می‌خواهد شکست‌ها را جبران کند؛ اما در آن ناکام است.

فرمانده کل سپاه افزود: دشمن تمرکز خود را بر قلب اسلام یعنی ایران قرار داده بود و می‌خواستند این اراده قدرتمند الهام یافته از ایمان را بشکنند اما امام راحل و بزرگوار که به وعده های الهی ایمان داشت می‌دانست که این وعده ها تخلف ناپذیر هستند.

وی تصریح کرد: امام‌خمینی می‌دانست که اگر دین خدا را یاری کند، خدا او و پیروانش را یاری می‌کند و می‌دانست که نابرابری در قدرت عامل شکست نیست و می‌دانست که شکست و پیروزی در قلب ها شکل می‌گیرد و در یک محیط نابرابر، حتی اگر در ظاهر فاصله‌ها در شاخص‌ها نابرابر باشد نیز ایران می‌تواند این صف فشرده قدرت‌های بزرگ را بشکند و از جنگ، بدون هیچ شکستی خارج شود و سرزمین خود را امن و ایمن نگه دارد و این اتفاق افتاد چون سنت الهی این است همانطور که خداوند در قرآن فرموده است که کمی سپاه عامل شکست نیست و این درس عاشوراست.

جنگِ دیروز تمام نشده و امروز چهره عوض کرده است

سرلشکر سلامی گفت: دفاع ما الهام گرفته از عاشورا بود و جوانانی که از سرزمین ما به جبهه ها رفتند به عشق شهادت رفتند و کسی که از جان خود میگذرد، شکست نمی‌خورد و سرانجام این قدرت‌های باطل بودند که تسلیم ایمان و باور و اعتقاد و تسلیم قلب‌ها شدند و جنگ پایان یافت اما نبرد استکبار با نظام ما پایان نیافته و امروز چهره عوض کرده و میدان جنگ و موضوع جنگ عوض شده است.

وی خاطرنشان کرد: دشمنان از اینکه سیطره نظامی پیدا کنند ناامید شده‌اند و ارزش واقعی شهدای دفاع مقدس این است که همیشه اندیشه دفاع از وطن دارند و این مهم ترین تاثیر شهیدان بود و هیچ کس نمی‌تواند با هر درجه ای از قدرت، این ایده را تجسم کند که می‌تواند بر ملت ایران پیروز شود.

شهدا، ترس از دشمن را از بین بردند

سرلشکر سلامی با بیان اینکه اگر امروز آرام نشسته و سرافرازانه سخن می‌گوییم و از هیچ چیز نمی‌ترسیم دلیل این است که شهدا ترس از دشمن را از بین بردند، گفت: آن شب که موشک ها به سمت اسرائیل نشانه رفت و قلب استکبار را مجروح کرد، مردم ایران شادمانه درخیابان ها چراغ ماشین روشن کرده و با اینکه بوی جنگ به مشام می‌رسید، شادی می‌کردند.

وی افزود: وقتی ملتی تا این حد قوی و بزرگ می‌شود که از جنگ نمیترسید همین عاملی می‌شود که دشمن با او نجنگد، این مفهومی که به نام بازدارندگی مطرح می‌کنند، به عنوان داشتن سلاح نیست، دشمن سلاح‌های قوی‌تری دارد، بلکه مربوط به قلب ها است. دشمنان ما انسان هایی ندارند که بجنگند و می‌خواهند که سلاح‌ها برای آنها بجنگند اما جوانان مومن ما به قلب خطر می‌زنند و میدان را برای دشمنان تنگ می‌کنند و این شهادت‌طلبی که میان جوانان موج می‌زند، تبدیل به فرهنگی مستمر و جاری در پیکر فرهنگی ما شده و شهادت، عنصر اصلی و عامل پیروزی ما در هر صحنه‌ای می‌باشد.

ملت ایران با تکیه بر رهبر انقلاب از تهدیدات تحریم و جنگ عبور کردند

فرمانده کل سپاه، با اشاره به نقشه‌های دشمنان برای شکست مردم ایران گفت: به عنوان یک خادم سپاه میگویم، ما سلاح‌های قدرتمندی داریم، اما تکیه‌گاه اصلی ما ایمان و اعتقاد و قرآن و ولی ما است؛ ما سلاح را به کار میگیریم و تکیه گاه سلاح، جوانان ما هستند.

سرلشکر سلامی با بیان آنکه تحریم یک پدیده واقعی و یک فشار جهانی بود، خاطرنشان کرد: تحریم صرفاً بیان یک تهدید نبود، عملاً دشمن به شکل جهانی ایران را تحریم کرد و تصور می‌کرد ایران زیر بار فشار این تحریم و محاصره اقتصادی در کنار فشار سیاسی و جنگ روانی و تهاجم فرهنگی می‌شکند اگر هر قدرتی غیر از قدرت متکی بر قرآن و اسلام تحت این فشار همه جانبه قرار می‌گرفت حتی خود آمریکا قطعاً در سال اول تحریم می‌شکست، اما ملت ایران به برکت رهبری و روحیه مقاومت و ثبات قدم، از مرز تحریم‌های فشرده جهانی عبور و آنها را بی‌تأثیر و کم تاثیر کرد.

وی افزود: آنهایی که می‌خواستند ایران را محاصره اقتصادی کنند، امروز خود در بحران اقتصادی‌اند، آنهایی که یک روزی به چیزی کمتر از شکستن نظام ما تن نمی‌دادند امروز از ما می‌خواهند به آنها خفیف حمله کنیم، تمنا می‌کنند خویشتن‌داری کنیم شما باید تغییر موازنه قدرت را در تغییر ادبیات سیاسی مقامات این قدرت‌ها به خوبی ببینید.

فرمانده کل سپاه ادامه داد: جمهوری اسلامی ایران در حال پیشرفت است، قله‌ها را یکی پس از دیگری فتح می‌کنیم، جوانان ما در حال ساختن سیمای درخشانی از ایران هستند، ما می‌بینیم شهرهای مان هر روز آبادتر می‌شوند، نمی‌توان خلاف این واقعیت را گفت ولی آنقدر دشمن تلاش می‌کند این همه درخشش را سیاه‌نمایی کند که گاه بعضی از اذهان تحت تاثیر القائات دشمن قرار می‌گیرند، هنر دشمن گفتن عبارات خلاف واقع است و تکرار آنها، آنقدر که در ذهن‌ها بنشیند، ولی ما واقعیت جامعه خودمان را می‌بینیم.

وی گفت: ملت ایران راز عبور از همه این چالش‌ها را در قوی شدن، در پیشرفته شدن و در مجاهدت در همه عرصه‌ها یافته است، این ملت بسیار سرزنده است.

برگرفته از «مشرق نگوز»   ۲۷ شهریور ماه ۱۴۰۳ (دانسته از ویرایش و پیرایش آن خودداری ورزیدم. برجسته نمایی های بوم، همه جا از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر  ب. الف. بزرگمهر)


اسرائيل ـ ايران: پيوندی جاودان ـ بازپخشش

آنها نه در حال شمشيرکشی به روی يکديگر که در حال رقص تانگويی دست در دست هم هستند؛ اين رازِ پيوند جاودانه ميان حکومت هايی است که پايان آنها فرا رسيده و به خدمتِ طرفِ روبرو، نيازمندند. 
 
«اسرائيل ـ ايران: پيوندی جاودان» عنوان نوشتاری است که روز يکشنبه در روزنامه ليبرال اسرائيلی «هاآرتس» در مخالفت با ماجراجويی نظامی احتمالی اين کشور عليه ايران منتشر شده است.
 
عنوان نوشتار ظاهراً به پيوندهای تاريخی دو قوم ايران [ایران کشوری است دربرگیرنده ی خلق های گوناگون!] و يهود و وجود مناسبات دوستانه ميان سرزمین باستانی اسرائيل و امپراتوری هخامنشی در ايران و پس از آن مناسباتی نزديک و دوستانه بدرازای تاريخ تا آغاز دوران جمهوری اسلامی در ايران اشاره دارد؛ ولی در متن نوشتار به رفتارهای حاکميت کنونی هر دو کشور هم اکنون و نياز شديد هر دو حاکميت به وجود «دشمن» اشاره شده است.
 
متن نوشتار، تاکيدی بر اين ديدگاه است که رهبران هر دو کشور در دوره کنونی کسانی هستند که برای سلب مسووليت از خود در انجام وظايف خويش در برابر ملت، به وجود يک دشمن بيرونی به سختی نیازمندند. 
 
به باور نويسنده، حتا اگر اختلاف کنونی اسرائيل و ايران در زمينه ی فعاليت هسته ای مشکوک ايران وجود نمی داشت، سران دو کشور می بايست بر سر چالشی ديگر با يکديگر درگير می شدند تا بقای حکومت خود را پایور نمایند. 
 
نوشتار «هاآرتس» به قلم «آنر شالو» تاکيد دارد که «ايران به شدت نیازمند اسرائيل است و در صورت نبود اسرائيل، سران ايران می بايست چنين کشوری را می آفریدند؛ چرا که بودن اسرائيل مانند هوا برای تنفس ايران، يک ضرورت است و ادامه ی بقای رژيم ايران تنها به خاطر وجود اسرائيل امکان پذير بوده و از اين بابت، جمهوری اسلامی ايران بايد قدردان اسرائيل باشد
 
نوشتار در ادامه می گويد:
«زبان بازی های ضد اسرائيلی سران ايران به حکومت ستمگرانه ی آيت الله های ايران امکان می دهد که افکار عمومی ايران را از دشواری های حقيقی آن کشور کژدیسه نماید؛ از چالش های اقتصادی مانند گرانی های تحمل ناپذیرگرفته تا سرکوبگری های سياسی و کشتار تظاهرکنندگان و نبود آزادی و سنگسار کردن زنان». 
 
«آنر شالو» تاکيد دارد که «نفرت همواره نيرويی برای یگانگی ملت بوده است؛ هيچ چيزی به اندازه ی نیروی هستی يک دشمن بيرونی برای خاموش نمودن تنش های درونی [کارساز] نيست. «نيچه» روزگاری نوشته بود:
«اينکه چه کسی را به عنوان دشمن برگزينيم حتا مهم تر از برگزيدن دوست است»؛ بنابراین گفته ی ”نيچه“، ايران در گزینش دشمن خود بسيار کامیاب بوده است.» 
 
نويسنده می افزايد:
«اسرائيل در اين امر به ايران کمک می کند؛ اسرائيل ايران را تهديد می کند؛ هشدارها به يک یورش نزدیک (از سوی اسرائيل بر ضد پایگاه های هسته ای ايران) هيزم بيار معرکه ی حکومت درمانده ی آيت الله ها می شود و در شرایطی که رژيم تهران به آستانه فروپاشی رسيده، سران اسرائيل در واپسین لحظه، نردبان تازه ی نجات را به دست حاکمان ايران می دهند. تهديدهای سران اسرائيل، اصلاح طلبان و مخالفان حکومت ايران و همه ايرانی هايی را که سه سال پيش در چنين روزهايی به خيابان ها ريخته به اعتراض دست زدند و خواهان آزادی و انتخابات دادگرانه بودند، از بيم یورش اسرائيل در کنار حکومت ملاهای تهران یکپارچه می کند 
 
نوشتار «هاآرتس» چنین پی گرفته می شود:
«بنيامين نتانياهو (نخست وزير اسرائيل) و اهود باراک (وزير دفاع اين کشور) در راستای منافع خامنه ای و احمدی نژاد کار می کنند؛ آنها صورتک یورشگری بر چهره زده اند که از بخت روزگار به کوشش های ايران در راستای مشروعيت زدايی از موجوديت اسرائيل یاری می رساند؛ با تهديدهايی که نتانياهو و باراک عليه ايران بر زبان می آورند، اکنون برای سران ايران بس آسان تر است که اسرائيل را "غده سرطانی" در خاورميانه بنامند و حتا آنهايی را که دودل بوده اند، خشنودتر می کنند. حتا اگر تهديدهای اسرائيل ميان تهی بوده، اين امر پيشاپيش برای رژيم ايران سودمند بوده و نشان داده است دشمنی که ايران برای خود برگزیده، تا چه اندازه در خدمت اين برگزیننده بوده است». 
 
نويسنده ی اسرائيلی نوشتار «هاآرتس» تاکيد دارد که «ملت ايران شايسته داشتن رهبرانی بهتر از حاکمان کنونی است و به اين خواسته نيز خواهد رسيد و آشوب های سياسی کنونی در منطقه به تهران نيز خواهد رسيد و آن هنگام، اتمی شدن ايران به همان اندازه برای اسرائيل حساسيت برانگيز خواهد بود که هسته ای شدن هند را اسرائيل (دست کم) گرفت».
 
«آنر شالو» می افزايد:
«اسرائيل نيز به سختی به ايران نيازمند است و اگر حاکميت کنونی ايران هستی نمی داشت، اسرائيل نیز می بايست چنين دشمنی را برای خود بیافریند و به همین دلیل، اسرائيل هم بايد قدردان هستی جمهوری اسلامی ايران باشد؛ زيرا نفرت کور و ترس برانگیختن، هميشه ابزار کارسازی در بقای حکومت ها بوده و بويژه دولت های دست راستی اسرائيلی را ياری داده است. نواختن پُرسر و صدای نتانياهو بر طبل زبان بازی ها برضد ايران، افکار عمومی اسرائيل را از چالش های کشور از دشواری های اقتصادی و گرانی های شديد گرفته تا خدمات دولتی و عمومی که در آستانه نابودی است تا سرمايه گذاری های کلان دولتی در آبادی نشين های يهودی و ترجيح دادن مذهبيون تندرو بر ساير لایه های اجتماعی کشور، کژدیسه می کند.» [منظور نویسنده از اسراییل و ایران در این بند و برخی جاهای دیگر این نوشتار را باید به آرش رژیم جمهوری اسلامی ایران و رژیم اسراییل انگاشت!]. 
 
نويسنده در پی يادآور شده می شود:
«ايران، ياری رسان اسرائيل است؛ اسرائيل را تهديد می کند و اين تهديدها، روغنی است بر چرخ های ارابه ی آتش افروزی دولت ناتوان نتانياهو؛ او نعره های تهران را با آغوش گشاده دربرمی گيرد؛ گويی غنيمتی خداداد به او رسيده است؛ ابرهای تيره ی جنگ افروزی که نتانياهو ـ باراک باردار کرده اند از زمستان گذشته تاکنون بگونه ای پیوسته، فضای زندگی ما را تا اين روزهای پايانی تابستان آلوده نموده و در خفه نمودن اعتراض های اجتماعی گسترده ای که تهديدی جدی برای دولت نتانياهو بود، کامیاب بوده است.» [خفه نمودن اعتراض های اجتماعی از سوی دولت نتانياهو تا اندازه ای گزافه گویی است!] 
 
به باور نويسنده ی جوان اسرائيلی، «درخواست های مردم اسرائيل برای بهره مند شدن از مسکن درخور، عدالت اجتماعی، خدمات عمومی کارآ و برخوردار از يارانه در برابر تهديدهای "آخر زمانی" که گویا پس از اصابت موشک های ايران به خاک اسرائيل پدیدار خواهد شد، بايد رنگ ببازد؛ گفتگوی شهروندی و مادرانه ای که از ویژگی های جامعه ی اسرائيل است، يکباره جای خود را به گفتگوی امنيتی و زورمدارانه و مردانه سپرده است؛ و مانند ايران، نزد ما نيز ملّاها بايد سمت و سوی رخدادها را تعيين کنند؛ چه بسا در همين روزهای گذشته، ژنرال ذخيره ”يعقوب عامی درور“، ”مشاور امنيت ملی کشور“ نزد ربای [مقام مذهبی بزرگ یهودیان] ”عوواديا يوسف“ ملّای بزرگ يهوديان ”سفارادی“ زاده ی مراکش فرستاده شده تا خطرات ايران را به گوش اين پيرمرد زمزمه کند؛ تنها همین برجای مانده که دولت ما هم يک ”مرجع تقليد“ بیابد تا  برای جنگ توجيه شرعی بتراشد.»
 
آقای «آنر شالو» می نويسد:
«اسرائيل (مانند ايران) شايستگی آن را دارد که از حاکمانی بهتر برخوردار شود و چنين نيز خواهد شد؛ تنها زمان در میان است؛ ولی  تا آن هنگام، سران شکست خورده ی اسرائيل و ايران، هر دو در حال طراحی صحنه آرايی برای شمشيربازی خود خواهند بود؛ ولی نگاهی از نزديک تر به اين صحنه ی به شدت هولناک، چيز ديگری نشان می دهد و آن اينکه آنها نه در حال شمشيرکشی به روی يکديگر که در حال رقص تانگويی دست در دست هم هستند؛ اين رازِ پيوند جاودانه ميان حکومت هايی است که پايان آنها فرا رسيده و به خدمتِ طرفِ روبرو، نيازمندند.» 
 
از ای ـ میلی دریافتی (با سپاس از فرستنده) 
 
این نوشتار از سوی اینجانب ویرایش، پارسی و پاکیزه نویسی شده است. برجسته نمایی ها و افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.    ب. الف. بزرگمهر 
 
https://www.behzadbozorgmehr.com/2012/10/blog-post_9864.html

موشکی که با دُم شیر بازی می کند! ـ بازپخشش

یادداشتی بایسته بمناسبت بازانتشار این یادداشت کهنه

عرّ و تیزهای بیمایه تر از آنچه لات بی سر و پای «یانکی» بر ربان رانده بود از دهان کسی نه چندان خوش پیشینه، چون قاسم سلیمانی در این باره که «دریای سرخ، دیگر برای حضور آمریکایی‌ها امن نیست»، «من خودم به تنهایی در مقابلت می‌ایستم» و «من حریف تو هستم»، یاوه گویی های آکنده از دروغِ سخنگوی طالبان در واپسین روز سرنگونی آن رژیم واپسگرا در افغانستان را در یادم زنده کرد و ناخودآگاه چنین زمزمه ای از سرم گذشت و شاید بر زبانم آمد:
کسی باید به این قاسم بدپوز و بدپیشینه بگوید اینهمه شکر میل نکند!

چنین آدمی و نیز دیگرانی چون "رهبرِ" درِ پیتی و آخوند پفیوز امنیتی که هیچکدام پیزی انجام کاری دلاورانه را ندارند و بهنگام شکار ریدن شان می گیرد، چنانچه ریگی به کفش نداشته باشند، باید دستکم خونسردانه تر از دیگرانی که از انجام کارهای دلاورانه ترسی بخود راه نمی دهند، بیندیشند و سنجیده تر سخن گویند؛ بویژه آنکه در رژیمی میوه چین انقلابی بزرگ، هنوز از مسوولیت اجتماعی بزرگی در برابر توده های مردم ایران برخوردارند؛ مسوولیتی که پس از چهل سال آزگار، همچنان در هیچ زمینه ای نه آن را درست دریافته و نه درست به انجام رسانده اند. به هر رو، نباید گذاشت به پشتوانه ی توده های مردمی که پشتیبان شان نیستند، یاوه بگویند و هیزم بیار آتش جنگی شوند که چنانچه درگیر شود، چون آن سخنگوی پرهیاهو و گزافه گوی «طالبان»، خود جلوتر از دیگران خواهند گریخت. سخن از ترس و جا خوردن نیست که جلوگیری از گزافه گویی است و بویژه کسانی با نام ریشخندآمیز «سردار» را دربرمی گیرد که آزمون های ناگوار و تلخی در پیشانی های جنگ با «صددام» از خود بر جای نهاده و گاه سپاهی بزرگ را زیر آتش سنگین توپخانه و یورش سنگین زمینی دشمن رها کرده و بدامن ننه شان گریخته اند.

ب. الف. بزرگمهر   چهارم اَمرداد ماه ۱۳۹۷

https://www.behzadbozorgmehr.com/2018/07/blog-post_82.html

***

موشکی که با دُم شیر بازی می کند!

به بهانه ی ژاژخایی های علی لاریجانی در اندونزی 

نخست یک خاطره که چندان بی ربط نیست!

شاید هنوز بسیاری «سخنگوی پرگوی رژیم طالبان» را به یاد داشته باشند؛ کسی که تا روز پیش از سرنگونی آن رژیم سنگدل، فرهنگ ستیز و ضد افغان با پررویی و گستاخی ادعا می کرد که در همه ی جبهه ها، نبرد به سود «نیروهای اسلام» در جریان است!

یادم نیست یک هفته یا یکماه پس از سرنگونی آن رژیم به دست نیروهای امپریالیستی که البته با دستیاری و همکاری همه سویه ی رژیم جمهوری اسلامی با «استکبار جهانی» به انجام رسید، خبرنگاری زرنگ از اروپای باختری این «جناب سخنگو» را در حالی که عینکی تیره به چشم زده و در کنار خودروی خود در یکی از شهرهای پاکستان، سرگرم گفتگو با کسی با تلفن همراه خود بود، به دام انداخته بود. وی که از به دام افتادن خود، برافروخته شده بود، با شتاب سوار خودروی گُنده و گرانبهای خود شد و از دست خبرنگار و فیلمبردار همراه وی گریخت. دیدن چنین صحنه ای روی صفحه ی تلویزیون، با آنکه همواره کوشش می کنم کمتر شگفت زده شوم۱مرا شگفت زده نمود؛ زیرا دستکم چنین انتظاری نداشتم که «سخنگوی رژیم طالبان»، پس از سرنگونی آن رژیم، آنگونه آسان و بی دغدغه، در خیابانی در یکی از شهرهای پاکستان سرگرم گفتگو با تلفن همراهش باشد؛ آنهم با چنان سرو وضع آراسته ای که با چهره ی نه جندان خوشایند و موهای ژولیده ی وی در مقام سخنگوی آن رژیم پلید سنجیدنی نبود! پس از آن به اندیشه فرو رفتم:
... چه جای شگفتی؟ همه چیز همانگونه است که باید باشد ... مردمی که همچنان خونشان بر زمین ریخته می شود ... و این "گوریل انگوری" با آن شکم بزرگ و طبل مانند، سر و رویی آراسته و چهره ای گل انداخته در جامه ی زیبای پاکستانی یا شاید افغانی!  

***

اندکی پس از سرکوب سنگدلانه و ناجوانمردانه ی توده های مردم بحرین به دست حاکم دست نشانده ی این کشور و نیروهای عربستان سعودی، علی لاریجانی، رییس مجلس شورای جمهوری اسلامی، چنین  ادعایی را برزبان می راند:
«برای دفاع از ملت‌های مسلمان سیستم‌های موشکی طراحی کرده‌ایم»۲

به گزارش خبرگزاری مهر:
«رئیس مجلس شورای اسلامی با بیان این که ما پیشرفت‌های دفاعی خود را پنهان نمی‌کنیم و برای دفاع از خود و ملت های مسلمان سیستم‌های موشکی مجهز طراحی کرده‌ایم، گفت: اسرائیل و آمریکا باید بدانند اگر بخواهند در مقابل مسلمانان رفتار خشن داشته باشند، ما حتماً مقابل آنها خواهیم ایستاد.»۳

بر زبان راندن چنین سخنانی را آنهم در شرایطی که بهانه ها و انگیزه های گوناگونی برای آفرینش درگیری های تازه ای میان عرب ها و ایران از سوی امپریالیست ها به سرکردگی امپریالیست های ایالات متحده فراهم می شود، چگونه باید تعبیر و تفسیر نمود؟

در شرایطی که جمهوری اسلامی ایران توان کم ترین حرکت "نابجا" در پشتیبانی از مردم به جان آمده ی بحرین را ندارد و باید همه گونه کوششی به انجام برساند تا پای به درگیری و جنگ تازه ای مانند جنگ با رژیم «صد دام» نگذارد، چنین سخنان پوچ و بیمایه ای، آنهم از سوی دانشجوی ترسوی پیشین که حتا شهامت شرکت در تظاهرات دانشجویی دوران شاه گور بگور شده را نیز نداشته، چه معنا و مفهومی جز به دست دادن بهانه ای تازه به دست دشمنان مردم ایران دارد؟

علی لاریجانی از کدام ملت مسلمان می خواهد با سامانه ی موشکی اش پشتیبانی نماید؟ آیا کسی از وی نپرسید جرا با داشتن چنین سامانه ی موشکی از مردم مسلمان بحرین که بخش عمده ی آن را نیز شیعیان دربرمی گیرند، پشتیبانی نکردید؟ یا شاید سامانه ی موشکی  مورد ادعای وی چنان دوربرد است که چندان درخور بحرین، به خاطر نزدیک بودن آن، نبوده است؟! چنین یاوه گویی تحریک آمیزی از کجا مایه می گیرد؟ آیا وی می پندارد که مردم ایران پشتوانه ی چنین ژاژخاییدن هایی هستند؟

گفته می شود که یک سیاستمدار حتا اگر شمشیری برّا در دست دارد با زبانی نرم گفتگو می کند. آیا این ایرانی تبار تازی، براستی شمشیری برّا در کف دارد که چنین بر دشمن تا بُن دندان مسلّح میهن مان می تازد؟! یا شاید دانسته دست به چنین تحریک ناشایست و بیجایی می زند و از کیسه ی مردم تیره روز ایران مایه می گذارد؟

ب. الف. بزرگمهر   ۲۲ خرداد ماه ۱۳۹۰

https://www.behzadbozorgmehr.com/2011/06/blog-post_9340.html

پانوشت:

۱ـ «تنها کودن ها شگفت زده می شوند» ـ اُسکار وایلد

۲ ـ گزارش خبرگزاری مهر، ۱۳۹۰/۰۳/۱۹

۳ ـ همانجا