«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ شهریور ۱۹, دوشنبه

نخست آموزش و سپس در کنار آن، پرورش!

آقای وزیر در اخبار خواندم که مهمترین وظیفه خود را تقویت و اجرای نماز عنوان کرده‌اید.

شاید شما وزیر کشور دیگری هستید و آنجا مدارس مشکلاتشان حل شده و تنها نگرانی وزیرشان متدین کردن دانش آموزان است؛ وگرنه، در ایران سوای از خیلی مشکلات کلان در مدارس، یک مشکل جدی جدیداً کشف شده است و آن ناتوانی دانش آموزان کلاس هفتم از خواندن و نوشتن ساده است.

آقای کاظمی! وقتی فردی نمی‌تواند فارسی، زبان مادری خود را بخواند و بنویسد، انتظار که ندارید بتواند زبان عربی (زبان قرآن)را بخواند و نماز صحیح به جای آورد؟

آقای وزیر گمان می‌کنم فراموش کرده‌اید که قرار است دانش‌آموز اول آموزش ببیند و بعد در کنار آن پرورش یابد. مقدمه ی آموزش، تواناییِ خواندن و نوشتن است و این مهمترین کارکرد مدرسه محسوب می‌شود؛ وگرنه، نمازخواندن را مادر بزرگ من هم بلد است یاد بدهد.

مدارس ایران اکنون جای هرکاری شده است؛ الی درس و مشق. نگران نیستید که بعد از ۶ سال دوره ابتدایی و اجرای طرح‌های رنگارنگ، ۲۵درصد از خروجی‌های آن در حد کلاس اول ابتدایی هم سواد ندارند؟

آیا نمی پرسید اصلا چرا این تعداد از ابتدایی فارغ‌التحصیل شده اند؟

کدام قانون و بخشنامه‌ای اجازه ارتقاء پایه این دانش‌آموزان را داده است؟

نمی‌پرسید نظارت و ارزیابی عملکرد ادارات آموزش و پرورش تا به حال مشغول چه کاری بوده اند؟

نمی پرسید مدیران مدارس چگونه متوجه این نقصان در این چند سال نشده‌اند و یا اگر شده‌اند، چرا چاره اندیشی نکرده‌اند؟ مدیران ادارات و نواحی چطور ؟

آقای وزیر شاید آنها هم مثل شما فقط مشغول حفاظت از حواشی بودند و نمی‌دیدند که دنیای دهه نودی‌ها قبل از آخرتشان چگونه ویران می‌شود.

آقای کاظمی لطفاً بفرمایید برای این مشکل چه برنامه‌ای دارید و چگونه می‌خواهید مدارس را از این بحران نجات دهید؟

صفیه بسیم، روزنامه ی همدلی، ۱۸ شهریور ۱۴۰۳

برگرفته از «تلگرام» («روزنامه ی فرهنگیان البرز»)  ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۳

برنام را از بوم برگزیده ام.  ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!