ما را میانهی سرما و تاریکی
به قتل رساندند
وقتی که خورشید غروب کرد
و باد میوزید
و ما برای گرم شدن
آتشی افروخته بودیم.
ما را میانهی ظلمت فریب هایشان
به قتل رساندند
وقتی که گفتیم نان ما کو؟
ما را که یک غروب پاییزی
خیابان را به صدای فریاد
زنده کردیم، کشتند.
ما یک شبانهی تلخ
از خیابان ها
هرگز به خانه هایمان بازنگشتیم.
اما شما
خورشید را روشن کنید
و تا آن وقت
هر پاییز از سرخی خون ما
یاد آورید.
«ایراندخت»
۲۲ شهریور ماه ۱۴۰۳
برنام را از بوم برگزیده ام. ب. الف. بزرگمهر
«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی
والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!
درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر