«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ مهر ۱, یکشنبه

رفتنا انشاء الله دو چیز یادت نرود، همراه ببری؛ برگشتنا بلا دور انشاء الله!

نمی دانم با یا بی راهنمایی رهبر عظیم الشان، چنین چیزهایی از خود در کرده ای که دوست و دشمن از شگفتی انگشت بدهان مانده یا لب بدندان خواهند گزید:
«ایران ما خیلی امن‌تر و آزادتر از آن چیزی است که آنها برای آن تصویر درست کردند و البته این حرف به معنای آن نیست که ما مشکل نداریم قطعاً مشکل داریم. حتماً در رفتار و برخوردهای ما اشکالاتی وجود دارد اما نیت و قصد و اساس کشور ما و نظام جمهوری اسلامی بر اساس برپایی حق است و عدالت و دیدن همه مردم عزیز در کشورمان است.»۱

رفتنا انشاء الله دو چیز یادت نرود، همراه ببری:
ـ پرتور این زن جوان زیبای ایرانی که هر دو جشمش را در یورش ناجوانمردانه ی دشمن از دست داد؛ می توانی آن را نمونه نشان شان بدهی و بگویی برادران ساچمه ای نظام نیت و قصد بدی نداشته اند؛ از دست شان در رفته و بجای شلیک هوایی، زمینی شلیک کرده و دستِ بر قضا دو چشم آن زن زیبارو را کور کرده اند. می توانی پا در جای پای تنها «میمون فضایی ولایت»، نامور به «محمود چاخان» بنهی و زیر همه چیز بزنی یا مانند برخی نمونه های دورتر رخ داده در دورود و اینا بگردن «دشمن» بیفکنی که در همه جای ولایت از آن میان «بیت رهبری» نفوذ کرده و هر کار دلش می خواهد، انجام می دهد؛ شرم نکن! آب که از سر گذشت، چه یک گز، چه سد گز:
سنگ مفت، گنجشک مفت! و

ـ دَم و دستگاه دوخت و دوز و تیغ و اینا برای مبادا!

برگشتنا بلا دور انشاء الله! ماشاء الله سُرُ مُرُ گُنده بی هیچ آسیبی به دامن رهبر عظیم الشان بازگردی و برایش جیک جیک کنی؛ ولی اگر خدای ناکرده، در آن «ممالک محروسه» گولِ «شیطان بزرگ» را خوردی و به چنگش اقتادی، بتوانی بی هیچ سرِ خر و گواهی، سر و ته همه چیز را راست و  ریست کنی تا کسی بو نبرد؛ هیاهو براه نیفتد و آبروی نظام انشاء الله دست نخورده بماند. انگار نه انگار که نرمش قهرمانانه ی تازه ای در کار بود. بحمدلله جراح هم که هستی.۲ 

ب. الف. بزرگمهر   یکم مهر ماه ۱۴۰۳

پی نوشت:

۱ ـ از گفته های مردک چاچولباز: مسعود پزشکیان در آستانه ی پرواز به نیویورک، برگرفته از «خبرگزاری مهر»  یکم مهر ماه ۱۴۰۳

۲ ـ کلاغه پیزیش درآمده بود، (هِی) داد می زد: من جراحم!

پی افزوده:

پیشنهادی به همه ی ایرانیان در هر جای جهان که هستند:
از دید من، پرتور پیوست این یادداشت که آن را پیش تر نیز بکار گرفته ام، شایان درنگ ترین و سزاوارترین پرتوری است که سرشت رژیم انباشته از ناکسان و نابکاران (اراذل و اوباش) دزدان اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان را بازمی تاباند. می توان آن را بزرگ تر و درخور پرخاش های خیابانی در هر کشوری با برگردان زیرنویس آن به زبان این یا آن کشور بی هیچ افزوده ای احساساتی بچاپ رساند و از آن میان، جلوی ساختمان «سازمان [نامور به] ملت های یگانه» به نمایش نهاد. خودِ پرتور به اندازه ای بسنده گویاست.

ب. الف. بزرگمهر   یکم مهر ماه ۱۴۰۳

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!