سود و سرمایه ـ مرگ و سانحه
یک معادله ی همتراز
انفجار معدن طبس خبری بسیار تکان دهنده در تمام کشور بود. اما برای خانواده کارگران معدن که در سوگ عزیزانشان نشسته اند و نیز همۀ کارگران مزدی، آلام این فاجعه التیام ناپذیر خواهد بود. ۵۲ کارگر در حادثه نشت گاز متان و انفجار معدن به کام مرگ فرو رفتند و عده ای دیگر نیز در این حادثه مرگ را به انتظار نشسته اند. مدیران و سرمایه گذاران شرکت معدنجو و مسئولان محلی می گویند از وقوع حادثه «متاثر» شدند و «مترصد» کشف علت حادثه اند. مقامات عالی کشور نیز با «اندوهی بیکران» از این واقعه تلخ می گویند که «وجدانشان جریحه دار شد» و برای التیام اندوه خانواده ها پیام تسلیت فرستادند، و این بود پایان ماجرا.
از منظر کسانی که از معدن، از ماشین آلات، از ساختمان، از کشتی، از قطار، از هواپیما و هر ابزار تولید، فقط سود ثروت خود را در نظر دارند، این حوادث« مشیتی» است که بندگان «ناصالح» با آن وسایل مورد «آزمایش الهی» قرار می گیرند. این آزمایش ها گاهی با قطع دست و اندام های کارگران، با ماشین و ابزار تولید است، گاهی با سقوط از داربست، گاهی با ریزش ساختمان، گاهی سقوط هواپیما و گاهی هم با گاز متان و انفجار معدن. اما این «مشیت الهی» و «بلای آسمانی» هرگز دامنگیر سرمایه داران و مقامات حاکم نمی شود!
این بخشی از قانون نظامی است که وجدان، شرافت، انسانیت آدم هایش بر محور سرمایه می چرخد. کسانی که کار و حیاتشان برای افزایش سود و بقای حاکمیت سرمایه به خدمت گرفته می شود تا جان در بدن دارند، آزادند استثمار شوند و این افتخار به آنان اعطا می شود که «ام القراء اسلام» بر گردۀ آنان و تکه پاره های استخوان هایشان بنا گردد. ویژگی جامعۀ مدرن، نظامی است که قانون سرمایه بر آن حاکم است و در ایران لباس اسلامی بر تن دارد! هر چیزی در این نظام با منافع سرمایه داری معنی و مفهوم می یابد. عدم ایمنی، فراوانی حوادث کار، بحران، تورم، تضاد، فساد، فرسودگی، ناکارآمدی و دیگر معلول های نظام سرمایه داری در فرهنگستان طبقه مسلط جامعه مفهوم جدیدی پیدا می کند به نام «ناترازی». این ناترازی ها در جایگاه مختلف از مفاهیم خاصی برخوردار می گردند. در صنایع، و نیروگاه های برق و آب و گاز و بهداشت و ... که از فرسودگی و عدم بازسازی رنج می برند به ناترازی فاجعه بار رسیده است! در بنگاه های مالی و منابع پولی و تخصیص بودجه به نوعی عمل می کند که جیب عاملان آنها را انباشته تر کند. هرجا که نیاز به عمران و نوسازی و ایمن سازی باشد، از سرمایه گذاری سرباز می زنند و ایمنی و آسایش و رفاه اجتماعی را فدای دزدی ها، فساد و رانت خواری های خود می نمایند. بعد نامش را ناترازی بین واقعیت موجود و افزایش مصرف آنها از سوی مردم می گذارند. اما یک طرف همۀ این ناترازی ها همواره سرمایه و سود است که باید به بهای استثمار و رنج دائمی کارگران و به بهای حوادثی که به مرگ، نقص عضو یا معلولیت کارگران منجر می شوند، و در اکثریت عظیم موارد قابل پیش بینی و پیشگیری هستند، «همتراز شود»، یعنی سود آوری سرمایه به هر قیمت تثبیت گردد و به حد اکثر خود برسد: این است منطق سرمایه و این است منطق کارگزاران پلید آن که به شیوه های مختلف می کوشند بر چشمان کارگران و توده های مردم خاک بپاشند و آنها را از دیدن حقایق محروم سازند.
در حادثه نشت گاز و انفجار معدن ذغال سنگ طبس، کارگر معدنکار با بغض و اشک می گفت: «اگر دستگاه های تهویه و اعلام نشت گاز سالم بود و به کار گرفته می شد این حادثه که شبیه قتل و کشتار عمدی کارگران است هرگز اتفاق نمی افتاد.» این واقعیتی از ناترازی موجود در جامعه است که از زبان کارگران بیان می شود. در نظام سرمایه داری ناترازی ها را باید در تضاد میان منافع توده های کارگر و زحمتکش و منافع طبقه سرمایه دار و دارای جامعه دید که از سوی حاکمیت ها و دولت ها اعمال می گردد. آری ناترازی ها را باید از جمله استثمار مطلق کارگران، حوادث کار و اهمیت ندادن به ایمنی کارگران به خاطر کاهش هزینه های تولید و در نتیجه بالابردن سود، تورم و افزایش قیمت ها، فقر و فلاکت توده مردم و بحران های ساخته حاکمیت ها دانست؛ که راه حلی جز رفع ستم و تغییر بنیادی در جامعه و کاهش رنج و التیام غم و درد مردم زحمتکش ندارد. اما فهم علت اصلی رویدادهای ناگوار جامعۀ سرمایه داری و به طور کلی شناخت علل استثمار و رنج کارگران و دیگر توده های زحمتکش در این نظام، کافی نیست. باید برای تغییر اساسی این وضعیت اقدام کرد و به عمل روی آورد. این اقدام و عمل دگرگون ساز تنها توسط کارگران متحد و توده های متحد به گرد طبقۀ کارگر عملی است و اتحاد واقعی تنها براساس تشکیلات و سازمان مستقل اقتصادی- اجتماعی کارگران یعنی سندیکاهای مستقل کارگری و نیز تشکل مستقل سیاسی کارگران میسر است.
اگر سندیکاهای مستقل کارگری در صنایع و دیگر مراکز تولیدی – از جمله در معادن – وجود می داشت، بی گمان نظارت بر ایمنی و بهداشت و اطمینان از روندهای کار و تولید، که یکی از وظایف اصلی سندیکاهای مستقل است، برقرار می شد و احتمال وقوع رویدادهای مرگباری مانند انفجار معدن طبس بسیار کاهش می یافت.
از این رو یک وظیفۀ بسیار مهم کارگران، بویژه کارگران معادن و ساختمان و صنایع و غیره، علاوه بر دادخواهی و مطالبۀ جبران بیمه ها و خسارات کارگران و خانواده هایشان و افشای مسئولان مستقیم این فاجعه، باید تلاش برای ایجاد تشکل های مستقل پایدار – هم تشکل های اقتصادی – اجتماعی کارگران مانند سندیدکاها و اتحادیه ها و هم سازمان سیاسی مستقل کارگران باشد.
دوم مهرماه ۱۴۰۳
سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه
گروه اتحاد بازنشستگان
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های مستقل کارگری
کارگران بازنشسته خوزستان
برنام از آن من است. ب. الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر