«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ مهر ۴, چهارشنبه

پسر! دوباره گندش را در نیاوری ...

پسر! دوباره گندش را در نیاوری. شیر نشوی بیش از اندازه بزنی که جنگ جهانی راه بیندازی. هنوز وخت آن نرسیده و باید همچنان خزیده پیش برویم تا ببینیم (بسانِ خزش و گزشِ خزندگان). جایی درز ندهی؛ چنانچه وَختِ آن رسید، درست بسانِ روانشاد «آدولف هیتلر»، یکی دو ماه پیش از یورش سهمگین ناخبر، پیشنهادهای خوبی برای همکاری در زمینه های هسته ای و اختسادی به بوزینه ی روسی و گَلّه ی دنباله رویَش خواهیم داد که به پایان یافتن درگیری و دشمنی دلخوش شوند. این بوزینه با همه ی نمایش هایی که می دهد، انگشت کوچک «ژوزف استالین» هم نمی شود که آن زنده یاد سرش کلاه آنچنان گشادی نهاد که چندین و چند گزارش هشدارآمیزِ ورزیده ترین خبرچینان خود از خاستگاه های گوناگون درباره ی روز یورش ارتش نازی را نادیده گرفت!

خوب! بچشم خودت دیدی و آزمودی که ما نیز همراه با همپیمانان اروپایی خود، تاکنون چندین و چند بار کلاه سر این بوزینه نهادیم که تا دریابد، کار از کار گذشته بود؛ ولی این یکی بخواست خدا چیز دیگری است. ما باید بهنگام بایسته بتوانیم آن ها را آنچنان بکوبیم که لِه و لَوَرده شده، دیگر از جای برنخیزند. مبادا گندِ کار را در بیاوری!

ب. الف. بزرگمهر   چهارم مهر ماه ۱۴۰۳ 

***

«ولودیمیر زلنسکی» هفته ی آینده به واشینگتن می‌رود تا با نشان دادن «برنامه پیروزی» خود به همتای «یانکی» اش، «پرزیدنت بادبادی» را به پذیرشِ بهره گیری از جنگ ابزارهای دوربُرد باختری در ژرفای خاک روسیه وادارد. وی در ماه‌های گذشته خواسته ی خود برای دریافت پروانه ی بهره گیری از جنگ ابزارهای دوربُرد باختری برای زدن آماج هایی درون خاک روسیه را بارها برزبان آورده بود.

گزیده ای برگرفته از گزارشی شلخته و آمیخته به عربی از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»  ۳۱ شهریور ماه ۱۴۰۳ (با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!