صفحات

۱۴۰۳ آبان ۱۰, پنجشنبه

تا «یانکی» ها و همدستانش آن را واقعیت نبخشیده اند ... ـ بازپخشش

تا «یانکی» ها و همدستانش آن را واقعیت نبخشیده اند، خود در انجام آن هم پیمان و یگانه شویم!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۷ بهمن ماه ۱۳۹۵

https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/02/blog-post_5.html



درودی گرم به فرشتگان کار و کوشش و امید به سازماندهی هر چه بهترشان!

پرستاران بسیاری از کانون های درمانی کار بسیار درستی انجام دادند که زیر بارِ چِندرِ غاز افزایش هوده ی کارِ افزوده (اضافه کاری) نرفته و نمی روند. آن چِندرِ غاز نه تنها دشواری های بزرگ پدید آمده در زندگی شان از سوی رژیمی ناکارآمد و نابکار را بهبود نخواهد بخشید که همچنان خوار شمردن این نیروی رستایی برجسته و جانفشان در راه بهبود بیماران بویژه در دوره ی گسترش کرونا با دست هایی گاه تهی از ابزارهای بایسته است و نه چیزی بیش از آن.

به باور من، وخت آن رسیده است که کارگران همه ی رسته ها در چهار گوشه ی میهن رو به نابودی مان، آنجا که در توان دارند، با دست شستن از کاری که در بیش تر باره ها مزدی سزاوار برای آن دریافت نمی کنند، ناخشنودی خود را هر چه گسترده تر و سازمان یافته تر برُخ تبهکارترین رژیم تاریخ ایران کشیده، آن را به جنبشی سراسری همگام با یکدیگر فرارویانند. چنین کار و کاریایی نه تنها از سویه ای اختسادی ـ هازمانی که از سویه ی سیاسی امروز بسی بیش از گذشته بایسته است و فروپاشی دیر یا زود رژیم دزدان اسلام پیشه را به سرنگونی سازمان یافته ی آن از سوی کارگران و زحمتکشان پیرامون آن دگرخواهد دیسید و نخواهد گذاشت دشمنان طبقاتی توده های مردم، چه کشورهای امپریالیستی و نوکران ریز و درشتِ دندان تیز کرده شان در پیرامون ایران و چه دشمنان "درونی" از «سرتَنَت خواهانِ» آرایش گرفته پیرامون «نیم پهلوی» گرفته تا دیگر گروهبندی های انباشته از روشنفکرانِ چُس مرده ای دو یا چند ملیتی با گرایش های بورژوا لیبرال از آن میان، چپ نماهای بیشرم و آبرویی که در کردار آب به آسیاب نیروهای راستگرا می ریزند را در حنا خواهد نهاد. باید این سخن باریک و پاکیزه (نکته) را بدیده گرفت که همه ی چنین جریان هایی بگونه ای سنجش ناپذیر بسیار کوجک تر و ناچیزتر از آنند که بتوانند در برابر طبقه کارگری تا اندازه ای به آگاهی طبقاتی دست یافته و زحمتکشان پیرامون آن، کمر راست نموده، خر خود را برانند؛ برای همین ناچارند پا در جای پای کشورهای امپریالیستی نهاده، شنوای فرمان های آن ها باشند.

طبقه کارگر ایران و نزدیک ترین زحمتکشان پیرامون آن برای آنکه این بار به سرنوشت گرانبار شده در دوره ی آغازین انقلاب ۱۳۵۷ که سپس به بلاهایی بزرگ تر انجامید، دچار نشده و رودست نخورند، ناچارند هرچه بیش تر و بهتر سازمان یابند؛ نکته ای که بی هیچ گمان و گفتگو از چشم روشنفکران خلقی میهن مان دور نمانده، آن ها را واخواهد داشت تا برای افزایش آگاهی طبقاتی و سازماندهی کارگران خود را به آب و آتش بزنند.

درودی گرم به فرشتگان کار و کوشش و امید به سازماندهی هر چه بهترشان!

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!

ننگ و نفرت بر همه ی رژیم هایی که به هر شوند سودجویانه و کوته بینانه از رژیم تبهکارِ دزدان اسلام پیشه ی ننگ ایران و ایرانی پشتیبانی می کنند!

ب. الف. بزرگمهر   دهم آبان ماه ۱۴۰۳

این واپسین «خط قرمز» شما خواهد بود: جاکشی زیر پوشش قانون های شریعتی وامانده! ـ بازپخشش

بشتابید! «سکس حلال»! و بسیاری نیز از هر گوشه ی جهان برای آن خواهند شتافت!

به گزارش زیر از روزنامه ی «گاردین» درباره ی ایرانگردانی "مذهبی" و جویای همخوابگی با زنان در شهر مشهد باریک شوید!

جُستار در میان نهاده شده، آنچنان تکان دهنده نیست که شاید در گذشته ای دورتر بود؛ آنچه تازه است، بازشدنِ پای جهانگردانی جویای همخوابگی با زنان نگونبخت ایرانی است که بیگمان تنها دربرگیرنده ی عراقی ها که در گزارش، دانسته و آگاهانه برجسته نمایش داده شده، نیست و می تواند جهانگردانی از کشورهای دیگر و حتا پیروان کیش ها و آیین های دیگر را نیز دربرگیرد. در این باره، سخنان جاکشی که در گزارش از وی یاد شده را گواه می گیرم که گفته است:
«... در برنامه ی هر سفر خوب، سکس آیتمی است که نمی‌توان آن را فراموش کرد. تنها چون تن فروشی اینجا غیرقانونی است، باید خلاق باشیم.» و همانگونه که برای دور زدن بسیاری از قانون های «شرع انور» و از آن میان، ناروا بودن زن و مرد نامحرم به تنهایی در یک اتاق که در همین گزارش از آن یاد شده، راه‌هایی نوآورانه یا به گفته ی آن جاکش: «خلاق» یافته اند، برای از میان برداشتن این "دشواری" و "دشواری" های دیگر نیز راه پیدا خواهد شد؛ تنها همین که جهانگرد به زبان عربی گواهی دهد که جز خدای یگانه یا همانا الله، خدایی در آسمان نیست و سلام خدا بر پیامبر اسلام و خاندان وی را به زبانی که هیچ از آن سر در نمی آورد، بلغور نموده، آخوندی نیز آن را گواهی نماید، بس است تا همه ی ذرات هستی اش به یکباره پاک و نورانی شود؛ حتا اگر به بیماری «ایدز» نیز دچار شده باشد که بنا بر آمارهای جهانی، بیش تر اینگونه جهانگردان به این بیماری یا بیماری های همانند دیگر دچارند. بدگمانی به چگونگی مسلمان شدن و آنچه درون روح و روانِ تازه مسلمان شده می گذرد نیز بنا بر گفته ی آن پیامبر تازی به کسی نیامده است! چنان جهانگردانی، برای دستیابی به آماج های شان که از چارچوب خورد و خوراک و تن پروری و همخوابگی با این یا آن زن فراتر نمی رود، کم و بیش به هر کاری تن درمی دهند؛ چند روز یا چند هفته یا حتا برای همیشه به این کیش یا آن آیین درآمدن که کار دشواری نیست. برای آن ها که من از نزدیک با خوی و سرشت خوک منشانه شان آشنا هستم، حتا اگر جنگ اتمی درگیرد و جز تنی چند چون خودشان، دیگر آدمیان روی زمین نابود شوند، کم ترین غمی نیست؛ تنها همین بس که سور و سات و گردش شان فراهم باشد؛ و اگر چیزی نیز درباره ی این یا آن تبهکاری رخ داده در اینجا یا آنجای جهان بشنوند، همزمان با این اندیشه که «آیا گوشه ای از آن پرِ قبای ما را نیز خواهد گرفت و به ما آسیبی خواهد زد یا نه؟» به سر تکان دادن و گاه به گفتن اینکه کاری از دست ما برنمی آید، بسنده می کنند و چیزی شیرین، آب نبات یا شکلاتی که همواره در جیب یا کیف شان دارند بر دهان می گذارند تا وجدان کِرِخت و خفته ای را که اندکی تکان خورده، دوباره آرام نمایند. آیا این ها را آن رهبر دَبَنگ که خود نیز از سویه هایی بسان همین گروه از "خوک" های خوب پروارشده، وجدانی کرخت و خواب آلود دارد، درمی یابد؟! بگمانم، نه! وی چنین فرآورده های نوینِ سرمایه داری انگلی امپریالیستی را از نزدیک ندیده و نیازموده است و شاید در چنان موقعیتی که یکی از آن ها چند واژه ی عربی بلغور کرده و مسلمان شده، قند توی دلش آب شود که کافری به دین آن پیامبر تازی درآمده، پاک و نورانی شده است:
نوجوان یا جوانی در بیش تر موردها بالای ۴۵ سال با برق زردی از نیرنگباری در دیدگان!

جاکش گزارش زیر، «خوشحال است که وقتی عراقی‌ها با او تماس می‌گیرند، چنین دیدارهایی [دستیابی به روسپیان] را فراهم می‌کند.» و با این همه از آن زنان نگونبخت با برنام «زنان فاسد» یاد می کند! گونه ای نگرش و برخوردی چشم آشنا در کشوری "اسلام" زده که بهترین نمونه های آن را در برخورد بسیاری از دست اندرکاران رژیم تبهکار و پوسیده ی جمهوری اسلامی می توان دید:
فلان گوز به ریش که به اندازه ی گاو از مدیریت آب چیزی نمی داند، در جایگاه مسوول طرح بهبود وضعیت آب دریاچه ی ارومیه دو ساعت درباره ی زیان هایی که این یا آن کمبود به بار آورده یاوه می سراید؛ بی آنکه حتا یک جمله ی کوتاه درباره ی کاری که به خود وی در آن مدت سپرده شده، سخنی بگوید و سرانجام گناه را به گردن وضعیت آب و هوایی و مردم این یا آن استان می نهد تا همه را به جان یکدیگر بیندازد و سررشته ی جُستار نیز گم شود. کسی نیز از میان دعوت شدگان دست چین شده نمی پرسد که:
«آقا چرا درباره ی بیلان کار خود چیزی نمی گویی»؟!

اینچنین است که این «جاکش خوشحال» در همان آن که نانی آلوده از تن فروشی آن زنان نگونبخت درمی آورد از همان ها با برنام «زنان فاسد» یاد می کند. شیوه ی نگرش و برخوردی نزدیک تر به آن را در "نگرانی" های هر از گاهی رهبر بیشرم درباره ی فرهنگ جامعه که از دید وی برجسته تر از اقتصاد و مدیریت درست و همه سونگر یک جامعه است، گواه بوده ایم:
وی نگران آن چیزهایی است و آن ها را دانسته و آگاهانه به گردن توده های مردم می افکند که خود وی، رژیم تبهکار و سوداگران و سرمایه داران فرمانروا بر کشور، پیش و بیش از هر کسی مسوول پدیداری آن هستند! سوداگرانی که هست و نیست مردم و همه ی دستاوردهای گذشته و تاریخی کشور را به داد و ستد و بازی های خورد و برد با کشورهای امپریالیستی و هر کشور کوچک و بزرگی نهاده و کار را به آنجا رسانده اند که حتا شیخک های شاخاب پارس نیز برای کشوری بزرگ با پیشینه ی تاریخی چندین هزارساله چون ایران، شاخ شوند.

رهبر پفیوز از توده ی مردمی له شده زیر بار تنگدستی، چشم فرهنگ دارد؛ فرهنگی که دست بالا در خوب نماز خواندن، چادر سر کردن، کدبانوگری و بگاه بایسته، تن دادن زنان به «صیغه» و «متعه» چکیده شده و بیش از آن نیست؛ ولی، همین توده ها که هنوز به پشتوانه ی فرهنگ دیرپای خود زنده اند و در رژیمی ضد ایرانی دست و پا می زنند، چنان "فرهنگ" تازه و نوبر بهار را از چه کسانی باید بیاموزند؟ از او که دروغگوی نیرنگبازی بیش نیست و «معلول» را بجای «علت» جا می زند یا از مشتی دزد و دله و رشوه خوار اسلام پیشه که کم و بیش همگی، شهروندی کشوری دیگر را برای روز مبادا دست و پا کرده و کوس رسوایی شان در همه جای جهان نواخته شده است؟!

همینجا به آن رهبر ضدانقلابیِ بی همه چیز و دیگر دروغگویان و نیرنگبازان خیمه و خرگاهش که گناهان بیشمار خود را بر گردن توده های مردم ایران می نهند، گوشزد می کنم:
آن روسپی که این جاکش بی سر و پا، «زن فاسد» می نامد، چنانچه زالوها و انگل های شکمباره و یاوه گوی ضدانقلابی، انقلاب شکوهمند ایران را به شکست نکشانده بودند و اقتصادی ملی و نیرومند به سود زحمتکشان در کشور پایه گذاری شده و اکنون پس از سی و شش سال به درختی تناور فراروییده بود، شاید اکنون آموزگار کودکان مردم، پرستار بیماران یا مدیر اجرایی نهادی بود!

از بسیاری چیزها سخن به میان آورده و در کردار باژگون آن، نشان داده اید! اکنون نیز از «اقتصاد مقاومتی» سخن می گویید که درونمایه ی آن چیزی بیش از پیگیری سختگیرانه تر سیاست های سرمایه داری نولیبرال امپریالیستی و انداختن بار بازهم سنگین تر دشواری های اقتصادی ـ اجتماعی به دوش مردم بیش نیست! از «خط قرمز»هایی سخن رانده اید که هر بار از سوی امپریالیست ها، همدستان و مزدوران شان در ایران لگدمال شده و هر بار با سرافکندگی ـ همچنین برای همه ی ایرانیان! ـ ناچار به عقب نشینی شده اید. نمی خواستم چنین چیزی را پیشگویی کنم؛ زیرا امیدوارم و کمابیش می دانم که کار به آنجا نخواهد رسید و زودتر از آنچه می پندارید از پهنه ی ایران زمین و تاریخ آن روفته خواهید شد؛ ولی این را نیک بدانید که با روند در پیش گرفته ی کنونی و تا اندازه ای بسیار، ناگزیر برای چنین رژیم سرشکسته و گردن نهاده به خواست ها و فرمان های امپریالیست ها۱، چنانچه زبانم لال، سرنگونی این رژیم بدرازا بکشد، بسیاری از ملاها و آخوندها۲، سرنوشت و جایگاهی بهتر از «جاکش خوشحال» نخواهند داشت! این واپسین «خط قرمز» شما خواهد بود۳؛ «خط قرمز»ی که دیگر از سوی کسی لگدمال نخواهد شد:
جاکشی رسمی «جهان دربر»۴ زیر پوشش قانون های شریعتی وامانده!

بشتابید! «سکس حلال»!۵ و بسیاری نیز از هر گوشه ی جهان برای آن خواهند شتافت!

ب. الف. بزرگمهر    ۲۵ اردی بهشت ماه ۱۳۹۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/05/blog-post_36.html

پی نوشت:

۱ ـ ناگزیر نه برای توده های مردم ایران!

۲ ـ گرچه برخی از آن ها هم اکنون نیز در فروش دختران و زنان ایران، بویژه در شیخک نشین های شاخاب پارس نقش دارند،

۳ ـ ناچارم یادآور شوم که بنیاد این پیش بینی بر آب نیست؛ بر بنیاد منطقی خارایین و بارها تاکنون آزمون پس داده، استوار است. گرچه امیدوارم که کار به آنجا نکشد و تا دیر نشده، این رژیم ایران بربادده و سزاوار سرنگونی بدست توده های مردم ایران سرنگون شود!

۴ ـ پارسی نویسی:

بجای «جهانشمول»

۵ ـ دانسته این دو واژه ی از ریشه لاتینی و عربی را در کنار هم بکار برده ام که آرش آن روشن است. 

***

ایران اسلامی: زیارت، خوراک، هماغوشی و پارک آبی در شهر مقدس مشهد

روزنامه انگلیسی «گاردین» روز ۱۷ اردیبهشت ماه [گذشته]، گزارشی تکاندهنده در مورد حضور ایرانگردان "مذهبی" عراقی در مشهد با برنام: «زیارت، خوراک، هماغوشی و پارک آبی در شهر مقدس مشهد» درج کرده است.

برخی خبرگزاری‌ها و تارنگاشت ‌های خبری، برگردان بخشی از این گزارش را با برنام: «افزایش چند برابری جهانگردان عراقی مشهد پس از پدیده ی داعش» درج کردند که به آمار شمار ایرانگردان "مذهبی" مشهد در سال های کنونی اشاره دارد.

گزارش با بازگویی آماری از شمار گردشگران عراقی در مشهد از زبان معاون «برنامه ریزی و توسعه شهرداری» آغاز می‌شود. سپس گزارشگر از سفرش به این کلانشهر مذهبی جهان می‌نویسد.

سفر به مشهد از فرودگاه مهرآباد تهران با پروازی که شماری عراقی نیز در آن هستند، آغاز می شود.

دستمایه ی گزارش، گفتگوهایی با یک راننده تاکسی فرودگاه شهید هاشمی‌نژاد مشهد، چند مدیر مهمانسرا، یک جاکش، رستوران‌داران منطقه شاندیز و طرقبه، چند جهانگرد عراقی، یکی از کارمندان «پارک آبی» مشهد و شماری دیگر است.

راننده ی تاکسی، ایرانگردان عراقی را مشتریان پر و پا قرص به گفته ی وی «جمعیت فاسد» خوانده و می گوید:
«آنها در جست‌ و جوی فاحشه هستند.» وی که از چنین پدیده ای برآشفته، می افزاید:
با جهانگردانی که در این باره از او بپرسند، برخورد می‌کند.

بنا بر گزارش «گاردین»، بسیاری از مدیران مهمانسراهای پنج ستاره و مسافرخانه های پرشمار از میدان برق (بسیج) تا «حرم»، درخواست کم و بیش همگانی گردشگران عراقی را چگونگی دستیابی به روسپیان برشمرده اند.

بر پایه ی قانون های ایران، حضور زن و مرد نامحرم در اتاق مهمانسرا ممنوع است؛ ولی راه‌هایی برای از میان برداشتن این دشواری پیدا کرده‌اند.

برخی از کارمندان مهمانسرا‌ها و پیشه وران، شماره ی تلفن مرد جوانی به نام علیرضا که از ترتیب‌دهندگان دیدارها برای جویندگان همخوابگی با «زنان فاسد» هستند را به آن ها می دهند.

علیرضا می گوید:
«تنها عراقی‌ها نیستند که چنین خواسته‌ای دارند. در برنامه ی هر سفر خوب، سکس آیتمی است که نمی‌توان آن را فراموش کرد. تنها چون تن فروشی اینجا غیرقانونی است، باید خلاق باشیم.» و می افزاید که در شهر، شماری از «زنان فاسد» را می‌شناسد و خوشحال است که وقتی عراقی‌ها با او تماس می‌گیرند، چنین دیدارهایی را فراهم می‌کند.

در پاسخ به این پرسش که چگونه جای سزاواری برای چنین دیدارهایی می یابد، علیرضا می‌گوید: «مشکلی نیست. این زنان در قاسم‌آباد و بلوار معلم آپارتمان‌هایی دارند. تبادلات آنجاها صورت می‌گیرد.»

علیرضا می افزاید که میانگین بها برای یک شب، میان دو تا سه میلیون ریال، کم و بیش ۷۰ تا ۱۰۵ دلار است. برخی از مشتریان توانگر، برای یک هفته زنی را به مزدوری می‌ گیرند. برای نمونه، ممکن است آن ها یکی از این «زنان فاسد» را با خود به شیراز و شاید شمال کشور یا اصفهان ببرند. برای یک هفته همراهی بین ۲۰ تا ۳۰ میلیون ریال می‌پردازند.

گرچه، علیرضا نخواست گفتگویی رو در رو با یکی از این زنان را فراهم کند یا شماره ی تلفن آن ها را در برابر پرداخت پول بدهد، موافقت کرد با تلفن با یکی از آن ها گفتگو کنم.

یکی از زنان در پاسخ به پرسشی درباره ی حال و هوای مشتریان عراقی می گوید:
رویهمرفته، عراقی‌ها واقعاً مردم خوبی هستند. بعضی از آن‌ها بسیار محجوب هستند؛ اما در کل دست و دلباز و مهربان هستند. هنگام خداحافظی، بسیاری از آن‌ها حتی پولی بیش از مبلغ توافق می‌پردازند تا از طریق «وایبر» و «فیس‌بوک» در تماس باشیم.

این روزنامه انگلیسی در پی می افزاید:
با همه ی این ها، همخوابگی همه ی آن چیزی نیست که در مشهد ارائه می‌شود. رستوران‌های پیرامون مشهد در شاندیز و طرقبه و همچنین «پارک آبی»، بسیاری از عراقی‌ها را بسوی خود می کشد.

برگرفته از یکی دو خاستگاه اینترنتی با ویرایش، پارسی و بازنویسی همه سویه از اینجانب؛ بخش هایی از برگردان های رویهمرفته نارسا را پیراسته ام. افزوده های درون [ ] نیز از اینجانب است.   ب. الف. بزرگمهر

جهاد در راه الله و فرزندی بی پدر در راه ـ بازپخشش

روزنامه ی «نهار» چاپ لبنان نوشت:
عایشه پانزده ساله، قهرمان جهاد نکاح* در سوریه شد. این دختر عربستانی که سه ماه پیش به سوریه سفر کرده بود، پس از بازگشت به عربستان و دریافت فرنام «قهرمانی جهاد نکاح» از سوی پیشوایان کیش اسلام (مفتی ها) در عربستان گفت که دستیابی به این کامیابی در گرو انرژی بالا و کوشش های شبانه روزی رزمندگان اسلام بوده است.

عایشه می گوید من برای نزدیکی جستن به خداوند، این جهاد را انجام دادم و از خداوند می خواهم که این جهاد را از من بپذیرد.

عایشه می گوید من دختری دست نخورده (باکره) بودم؛ ولی از هنگام آغاز «جهاد» از سوی چندین تن، دوشیزگی خودم را در راه اسلام به باد دادم و در این مدت، گره دشواری های بسیاری از رزمندگان را گشودم؛ بیش تر مجاهدانی که با من جهاد داشتند از الجزایر، اتیوپی، چچن و مغرب بودند؛ هم اکنون هم باردار هستم و می دانم که این فرزند در آینده یکی از مجاهدان بزرگ راه اسلام خواهد شد.

از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ برنام نیز از آنِ من است.    ب. الف. بزرگمهر

پی نوشت:

* واژه ی عربی «نکاح» در بنیاد خود، نه به آرش پیوند زناشویی که به آرش باریکِ «گاییدن» یا «سپوختن» است؛ در واژه نامه ها آن را به آرش «بغل خوابی» نیز آورده اند. به این ترتیب، آن دختر نوجوان هم اکنون باردار را می توان «قهرمان جهاد گاییده شدن» نامید.

آیا هنگامی که فلان پیشوای کیش اسلام، چنان فتوایی می دهد و پیروانی اینچنین، آن فتواها را به گوش جان می نیوشند و به «کوشش های شبانه روزی رزمندگان اسلام» که بزرگ ترین هنرشان، سر بریدن است، تن در می دهند، جایی برای لاپوشانی آن می ماند؟

ب. الف. بزرگمهر     ۲۱ شهریور ماه ۱۳۹۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/09/blog-post_36.html

زیرنویس تصویر:
قهرمان جهاد سپوخته شدن!
جهاد در راه الله و فرزندی بی پدر در راه

چشم تان کور و زبان تان لال! بخورید و دَم برنیاورید!

چشم تان کور و زبان تان لال!* بخورید و دَم برنیاورید! باری دیگر کوجک ترین واکنشی نشان بدهید، «عزراییل» به پشتوانه ی ما جان پلیدتان را خواهد گرفت و ما نیز انبوه سرمایه های بادآورده ی انباشته در بانک های مان را بالا کشیده، کاخ هایی که اینجا و آنجا با سرمایه های برباد رفته ی آن مردم نگونبخت ساخته اید را از آنِ خودمان خواهیم نمود. نه آنکه آن ها را دوباره به آن نگونبختان بازپس دهیم یا از آن بدتر به کفن دزدهای رژیم پیشین که برای جانشینی شما دزدانِ بی آبرو لَه لَه می زنند، بسپاریم. چشم همه ی آن ها هم کور که نتوانستند از دارایی های خود خوب پاسداری کنند. زبانزدِ خودتان می گوید: آب رفته دیگر به جوی بازنمی گردد.

از زبان «فیلمِ نور دیده و سیاه شده» ی** «یانکی» ها: ب. الف. بزرگمهر   دهم آبان ماه ۱۴۰۳

* سخنگوی کاخ سپید [بخوان: کاخ روسیاه!] در پی یورش رژیم «عزراییل» به جمهوری اسلامی ایران [بخوان: جمهوری دزدان اسلام پیشه ی ننگ ایران و ایرانی!]  و زیرپا نهادن یکپارچگی سرزمینی (بجای «نقض تمامیت ارضی») آن از «تهران» خواست که به این یورش تروریستی پاسخ ندهد.

برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا»   هشتم آبان ماه ۱۴۰۳ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

** برگرفته از یادداشت «نمایش سیاه و سپید»  ب. الف. بزرگمهر   ۲۴ اردی بهشت ماه ۱۴۰۱

https://www.behzadbozorgmehr.com/2022/05/blog-post_14.html

۱۴۰۳ آبان ۹, چهارشنبه

حقِّ مُسلّم دزدان میوه چین انقلاب بهمن ـ بازپخشش

بگمانم راست می گوید؛ و نه تنها «کارت سبز یانکی ها» که بسیاری چیزهای دیگر از بیت المال گرفته تا کارچاق کنی های دو سویه، پولشویی، بانک زنی و داد و ستدهای خورد و برد، هنوز هم حقِّ مُسلّم دزدان میوه چین انقلاب بهمن است ...

ب. الف. بزرگمهر   ۲۳ بهمن ماه ۱۳۹۵

https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/02/blog-post_11.html


بیانیه‌ی گروهی از کنشگران کارگری، سیاسی، مدنی و حقوق بشری و زندانیان سیاسی

پیرامون روز و روزگارِ نسرین جوادی، کنشگر کارگری در بند رژیم کارگرستیز و زندگی ستیز فرمانروا بر میهن مان

نسرین جوادی کارگر بازنشسته و فعال صنفی که از تیر ماه سال ۱۴۰۱ بدلیل شرکت در تجمع کارگران شاغل و بازنشسته در مقابل مجلس شورای اسلامی در زندان اوین محبوس می باشد و از بیماری‌هایی همچون پوکی شدید استخوان، قند و فشار خون بالا و نارسایی اعضا داخلی با ۶۸ سال سن رنج می‌برد اینک با بیماری مهلک و به کما رفتن و بستری شدن  تنها فرزندش در بیمارستان در شرایط بسیار سخت و شکنجه آوری قرار گرفته است.

فرزند چهل ساله نسرین که پدرش را نیز از دست داده است و بدنبال زندانی شدن مادر شرایط روحی نامناسبی پیدا کرده است به بیماری درجه یک قند مبتلا و نیاز حیاتی به مراقبت دارد. با اینحال و به رغم سپری شدن حدود نیمی از دوران پنج سال محکومیت نسرین جوادی،  مسئولین قضایی و امنیتی از دادن  آزادی مشروط به وی خودداری و به رغم گذشت ده روز از بستری شدن تنها فرزندش در ای سی یو و سپس بخش مراقبتی بیمارستان،  حتی از دادن مرخصی به این مادر رنج دیده و حق طلب خودداری می‌کنند.

تنها جرم نسرین به عنوان یک کارگر بازنشسته، فعالیت صنفی برای احقاق حقوق بازنشستگان و شرکت در تجمع صنفی در مقابل مجلس است.

ما امضا کنندگان این بیانیه با تاکید بر آزادی فوری نسرین جوادی و پایان دادن به نگرانی طاقت فرسا و درد و رنج یک مادر،  بدینوسیله از تمامی مردم آزاده ایران و فعالان و مجامع حقوق بشری و عفو بین‌الملل تقاضا داریم برای آزادی فوری نسرین جوادی هر گونه اقدام لازم را بعمل آورده و در اقدامی متحدانه خواهان آزادی همه فعالین صنفی و سیاسی در بند بشوند.

بدیهی است اعلام داریم، تبعات بروز هر اتفاقی برای زندانیان سیاسی و خانواده‌هایشان، مستقیما متوجه حکومت جمهوری اسلامی و دستگاه قضایی آن است.

نام های دستینه کنندگان

برگرفته از «اتحادیه آزاد کارگران ایران»   نهم آبان ماه ۱۴۰۳

برنام از آن من است.  ب. الف. بزرگمهر


در عقدنامه قید نمی شود که زوجه با فروش فَرَجَش موافق است یا نه! ـ بازپخشش

چیزی می ستانی و چیزی می دهی که می شود: داد و ستد!

ـ عاقا!۱ عقد آریایی چرا درست نیست؟۲ آیا چون بزبان پارسی سوگند می خورند یا در دفترهای رسمی ثبت نمی شود، درست نیست؟ یا شَوَندهای دیگری دارد؟

ـ بسمه تعالی! شما چند پرسش را یکجا مطرح کرده اید که پاسخ مُطَوّل به هر کدام به زمانی دراز نیازمند است و هزینه ی بیش تری نیز دربر دارد! ولی برای اینکه شما را بی پاسخ نگذارم:
اولا، زبانی که الله آن را بخوبی درمی یابد، زبان عربی و ترجیحا «عربی فُصحا»ست و زبان های دیگر را چندان خوش ندارد؛ نه آنکه استغفرلله، زبان دیگری سرش نمی شود؛ ولی به هر دلیلی که بر ما معلوم نیست، خوش ندارد و جایی برای بحث و جدل در آن باره نیست! اللهُ اَعلَم؛
ثانیا، از زمان آن رضا قُلدر و سپس، پسر گوربگور شده اش، اوضاع زمانه و کار و بار جهان بگونه ای پیش رفت که کم کم و هر بار، بخشی از وظایفی که الله بر دوش ما نهاده بود را از چنگ مان درآورده به وزارتخانه های بادگستری و آموزش و پرورش و فرهنگ غربی و جاهای دیگر سپردند؛ تنها همین ماند که بر اساس «شرع انور» که برخی کُفّار ـ انشاء الله ذلیل بمیرند! ـ آن را «شرع عنتر» نام داده اند، ازدواج و طلاق و اینا همچنان در دست مان ماند و در بدبختی آن روزگار که برای روضه خوانی سر سفره ی پیرزنان یا بر سر گور، هر از گاهی چند ریالی دستمان را می گرفت و آب باریکه ای بیش نبود، دیگر ممرِّ درآمدی نداشتیم و بازاریان نیز که پول بیش تری می دادند، دست همه را نمی گرفت. این پاسخ به دو پرسش یکم و دوم شما! ولی دلیل نادرستی «عقد آریایی» از نظر شرعی، در واقع این دو نیست؛ دلیل اصلی، این است که در عقدنامه یا بزبان مارگزیده شان: «سوگندنامه»، برخلاف قانونِ الهیِ نِکاح،۳ قید نمی شود که زوجه با فروش فَرَجَش۴ موافق است یا نه. شما باید توجه داشته باشید که این یک قرارداد است؛ درست مانند همه ی قراردادهای دیگر:
چیزی می ستانی و چیزی می دهی که می شود: داد و ستد!

فرمایشات نزدیک به شش سال پیشِ «مقامِ مُعَظَّمِ رهبری» گواه دیگری بر این مَدّعاست؛ «مُعَظَّمُ لّه»  درباره ی اهمیت خانه داری و کدبانوگری خانم ها فرموده بودند:
«تصوّر از زن در خانه، تصوّر یک موجود درجهى دویى [است] که موظّف به خدمتگزارى به دیگران است؛ این تصوّر بین خیلىها هست ـ حالا بعضىها به زبان مىآورند، بهرو مىآورند، بعضىها هم به رو نمىآورند، امّا در دلشان این است ـ این درست نقطهى مقابل آن چیزى است که اسلام بیان کرده است. من مکرّر عرض کردهام این حدیث معروف را که ՛اَلمَرأَةُ رَیحانَةٌ وَ لَیسَت بِقَهرَمانَة՝ قهرمان، در تعبیرات رایج عربى، به آن کارگزار میگویند؛ مثل ՛اَمَرَ قَهرِمانَهُ بِکَذا՝؛ مثلاً فلان صاحب ملک و املاک فراوان به قهرمان خودش، یعنى آن کسى که کارگزار امور این املاک است، گفت؛ به این میگویند ՛قهرمان՝ و در این حدیث می گوید:
خیال نکن زن، کارگزار تو داخل خانه است که باید کارهاى خانه را [انجام دهد]؛ اینجورى نیست. خب ببینید، این خودش یک فصلى است که از آن چندین فصل گشوده می شود: مسألهى احترام کار زن در خانه و عدم الزام او، مجبور نبودن او، قابل خریدارى شدن این کار یعنى قابل مبادلهى با پول؛ این است. [پس زن باید در خانه کار کند و بابت کارش از مرد پول بخواهد! خوب! چرا همین کار را بیرون خانه انجام ندهد و مزد نستاند؟ کُس دادن در رختخواب چه؟ بر سر آن نیز می توان معامله کرد که به عنوان نمونه، چند بار آورد و برد داشته باشند و هر بار آن چه اندازه خرج برمی دارد؟ مرد بیچاره! آیا همین، ریشه ی روسپیگری زیر پوشش آن شرع انور نیست؟] اینها چیزهایى است که خُب در اسلام هست؛ در فقه اسلام هست؛ ... واقعاً فقه ما فقه مترقّى و برجستهاى است ... »۵ همانطور که می بینید، در این «جهان فانی»، هر چیزی قابل خرید و فروش است که بزبانی پوشیده تر به آن «تعامل» می گوییم و روابط زن و مرد هم از این قاعده، مستثنا نیست؛ علی الخصوص آنکه وظایف زن در خانه، شبانه روزی است و خدا وی را برای آسایش و آرامش مرد آفریده است.

خوب! بحث (؟) شیرین ما کمی بدرازا کشید؛ به شما عرض کرده بودم که هزینه ی بیش تری دربردارد ...

ب. الف. بزرگمهر   دهم آبان ماه ۱۳۹۸


پی نوشت:

۱ ـ واژه ی ساخته و پرداخته ی «عاقا» را از جوانانی که در «گوگل پلاسِ» رخت بربسته می نوشتند، آموخته ام. مبادا خدای ناکرده، اندیشه ی بد بخود راه دهید که آن ها «حضرت آقا» را دوست نداشتند و اینچنین وی که در بصیرت آسمانی ـ ریسمانی مانند ندارد را ریشخند می کردند! نه! درست ناساز با (برخلاف) آن، از بس به او دلبستگی داشته و دارند، یک «عِین» عربی به نشانه ی پاس و سپاس و نشان دادنِ جایگاه بلند وی به «آقا» افزوده اند تا سنگین تر شود؛ بعله!

۲ ـ رییس کانون سردفتران ازدواج و طلاق، روز چهارشنبه هشتم آبان از تعلیق موقت دفاتر رسمی و پلمب مؤسسه‌هایی خبر داد که مراسم عقد آریایی برگزار می‌کردند. به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، علی مظفری، رئیس کانون سردفتران ازدواج و طلاق، تعداد مؤسس‌های پلمب‌شده را ۳۴ مؤسسه عمدتاً در استان‌های تهران و البرز اعلام کرد و گفت پنج دفترخانه نیز به دلیل برگزاری مراسم عقد آریایی حکم تعلیق موقت گرفته‌اند.

مراسم «عقد آریایی» مراسمی ابتکاری است که در سال‌های اخیر برخی زوج‌های ایرانی آن را به‌جای انجام تشریفات عقد اسلامی در دفترخانه‌های رسمی یا همراه با آن برگزار می‌کنند و طی آن، سوگندنامه‌ای را به زبان فارسی می‌خوانند. بگفته ی آقای مظفری، برگزاری مراسم عقد آریایی «غیرقانونی» است، با این حال او اتهام ۲۱ نفر افراد شاغل در این مؤسسات را «جعل عنوان» اعلام کرد و افزود اتهام آنان در دادسرا در حال رسیدگی است. وی همچنین اعلام کرد که پرونده دفاتر تعلیق‌شده نیز به‌دستور رئیس سازمان ثبت اسناد و املاک به دادسرای انتظامی این سازمان ارسال شده است.

اول آبان امسال، ذبیح‌الله خداییان، رئیس سازمان ثبت اسناد و املاک ایران، با اشاره به برگزاری مراسم عقد آریایی در برخی از دفاتر، گفته بود: «صیغه‌هایی تحت عنوان آریایی و امثال آن مغایر شرع و قانون است و با این دفاتر باید برخورد قاطع به عمل آید». برخی جامعه‌شناسان ایرانی دلیل روی آوردن برخی جوان‌ها به برگزاری مراسم عقد آریایی را تلاش آنان برای کسب هویت ملی در برابر فشار جمهوری اسلامی برای تقویت هویت اسلامی ارزیابی می‌کنند.

برگرفته از خبرخوانِ تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» هشتم آبان ماه ۱۳۹۸ (بختی برای ویرایش این گزارش نداشتم.  ب. الف. بزرگمهر)

۳ ـ واژه ی عربی «نِکاح» در بنیاد خود، نه به آرش پیوند زناشویی که به آرش باریکِ «گاییدن» یا «سپوختن» است؛ در واژه نامه ها آن را به آرش «بغل خوابی» نیز آورده اند ...

برگرفته از پی نوشتِ یادداشت «جهاد در راه الله و فرزندی بی پدر در راه»، ب. الف. بزرگمهر     ۲۱ شهریور ماه ۱۳۹۴
https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/09/blog-post_36.html

واژه ی عربیِ «اَنکَحتُ» در «صیغه ی عقد» با «نِکاح» همریشه است (نکح).

«در ՛حَنَفیه՝ (یکی از چهار آیین سُنّی ها)، عقد نکاح با هر لفظی که از اراده برای ازدواج حکایت کند، مانند ՛بَیع՝ و ՛هِبِّه՝ نیز منعقد می شود؛ یعنی اگر زن به قصد ازدواج بگوید: خودم را به تو فروختم یا بخشیدم، عقد ازدواج محقق می شود.» برگرفته از «دانشنامه آزاد پارسی» (با ویرایش درخور در نشانه گذاری ها از سوی اینجانب؛ برجسته نمایی های متن نیز از آنِ من است  ب. الف. بزرگمهر)

«نکاح در لغت بنا بر مشهور به معنی وَطی است. پس استعمال آن در عقد و تزویج مجاز خواهد بود (مصدر نکح ینکح بر وزن ضرب یضرب می باشد ).» برگرفته از «دانشنامه اسلامی»

واژه ی «وَطی» نیز به آرش «جماع»، «مجامعت»، «بغل خوابی»، گاییدن و سپوختن است:
«و الدخول الموجب للمهر هو الوطی قُبُلاً او دبراً.» (شرایع عَلّامه حِلّی)

۴ ـ شرمگاه زن

۵ ـ بخشی از بیاناتِ «کیر خر نظامِ خرموشی» در ديدار با گروهی از بانوان برگزيده ی بحمدلله یکی از دیگری کون گُنده تر كشور که اگر میان پنگوئن های قطب جنوب رها شوند، گونه ی نرینه ی آن ها بسراغ شان خواهند رفت و پیش از دماغ سوخته شدن، بزبان پنگوئنیِ گوش آشنا خواهند گفت:
«مال از این بهتر نمی شود»، ۳۰ فروردین ماه ۱۳۹۳ (برجسته نمایی های متن و  افزوده های برجسته نمایش داده شده برنگ قهوه ای درون [ ] از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

پی افزوده:

نکاح را می توان همان پیوند زناشویی بشمار آورد؛ ولی در اینجا این ستیزه (بحث) پیش می آید که این پیوند زناشویی در چه دوره ی تاریخی و برقراری کدام هماوندی (ارتباطات) های اجتماعی و در چارچوب کدام قانون های حقوقی و عرفی انجام پذیرفته است. اینگونه برخورد نیازمند پژوهشی بیش تر و گسترده تر است؛ بگونه ای که آرش آن واژه در همان چارچوب تاریخی خود و حتا همراه با دگرگونی های در پی آمده انجام پذیرد. به عنوان نمونه ای روشن به واژه ی «سیاست» بنگرید که بدرازای کم تر از ۱۰۰ سال از «ادب کردن» (سیاست کردن کسی) آنهم با چوب زدن بر پشت بزهکار یا فلک کردن وی به آرش امروزی آن درآمده که از بنیاد چیزی دیگر است.

درباره ی نکاح، اگر به عنوان نمونه به شیوه ی ازدواج های میان تبارها (ایل ها و عشیره ها) باریک شویم، باید چیزی در همان چارچوب بوده باشد؛ یعنی برای زن گرفتن می بایستی مبلغی به عنوان شیربها یا زیر هر نام دیگری به خانواده ی زن پرداخت شود؛ صاف و ساده اش همان خرید و فروش زن چون برده ای است که آخوندهای بیشعور و نابکار خودمان نیز کوشیده اند تا آن را در جامعه ی ایران جا بیندازند و فرجام آن همین است که می بینید:
مردانی که به خاطر چند راس شتر (همتراز طلا) و پرداخت نکردن مهریه در زندان هستند؛ از میان رفتن بنیان خانواده که با نیرنگ آن را به کشورهای دیگر نسبت می دهند؛ دگردیسه نمودن عالی ترین، ویژه ترین و اگر با دلباختگی و پاسخگویی زن و مرد به یکدیگر همراه باشد، پربارترین پیوند میان دو نفر است به گونه ای خرید و فروش همخوابگی یر پایه دریافت پول در برابر شمار گل زدن های شبانه ی مرد در نقش فوروارد تیم فوتبال به زن در نقش دروازه بان تیم حریف و بنابراین گونه ای گاوبندی که «آقا بیشعور» خودمان، بی آنکه دریابد چه می گوید، در نیکی های کدبانوگری زنان برای شماری از زنانِ به اصطلاح برگزیده گفته بود! (برگرفته از یکی از نوشته های نیمه کاره بر جای مانده ام از آنِ بیش از پنج سال پیش.  ب. الف. بزرگمهر)

«مسئله‌ی اشتغال بانوان، جزو مسائل اصلى نیست.  [اکنون صفحه را پشت و رو کرده و از سر گشاد سَرنا می نوازد. جای پا هم می گذارد که اگر هوا پس شد، بتواند بگوید ما که گفته بودیم!] البتّه ما با اشتغال بانوان مخالف نیستیم؛ بنده خودم نه با اشتغالشان، نه با مدیریّتهاشان مخالفتى ندارم، مادامىکه با آن مسائل اصلى معارضه و تنافى پیدا نکند؛ اگر معارضه پیدا کرد، آن مقدّم است. [جای اصلی زن در خانه است!] یکى از کارهایى که در این زمینهى سوّم که عرض کردیم باید انجام بگیرد، طبعاً این است که نگاه کنند ببینند آن مشاغلى که متناسب با این خصوصیّت زن است چیست. [بیگمان چیز بهتر از شغل شریف کدبانوگری یافت نخواهد شد! کار توی شالیزار چطور مردک؟] بعضى از مشاغل هست متناسب با ساخت زن نیست، خب اینها را دنبال نکنند. یکى از کارها این است که آن تحصیلاتى را که به آن مشاغل منتهى میشود، بر زن تحمیل نکنند. این بحث دانشگاه و تحصیلات و مانند اینها که باز بعضىها جنجال میکنند که در تحصیلات تبعیض است، این تبعیض همهجا بد نیست. تبعیض آنجایى که ضدّ عدالت باشد بد است.  [نابرابری جنسیتی بسیار خوب است] والّا فرض کنید وقتىکه شما در یک تیم فوتبال، یکى را میگذارید مهاجم، یکى را میگذارید مدافع، یکى را می گذارید دروازهبان، خب این تبعیض است دیگر. [به این ترتیب، روشن است که بانوان باید دروازه بانی کنند و آقایان مهاجم باشند؛ مدافعان و خط میانی هم بیگمان از مُخنثان و خاکشی مزاج ها که شمارشان بحمدالله در کشورمان کم نیست، پر می شود. نکته ی مهم دیگر در اینجا این است که بانوان محترم نه تنها ضرورت ندارد که دروازه بان خوبی باشند که باید بلد باشند، چجوری گاوبندی کنند و بر پایه ی همان قانون های یاد شده در بالا که پیشاپیش، نیازمندِ قراردادِ مَرضی الطرفین است، در برابر هر گُلی که می خورند از آقایان پول بگیرند.]» بخشی از بیاناتِ «کیر خر نظام خرموشی» در ديدار با گروهی از بانوان برگزيده ی بحمدلله یکی از دیگری کون گُنده تر كشور که اگر میان پنگوئن های قطب جنوب رها شوند، گونه ی نرینه ی آن ها بسراغ شان خواهند رفت و پیش از دماغ سوخته شدن، بزبان پنگوئنی خواهند گفت: «مال از این بهتر نمی شود»، ۳۰ فروردین ماه ۱۳۹۳ (برجسته نمایی های متن و  افزوده های درون [ ] از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

جز آن است که همگی مشتی دزدِ زبان نفهم و کله خریم؟

این چه چیزی را نشان می دهد؟* نزدیک به ۵۰ سال آزگار در کنار همدیگر بر سرِ یک سفره نشسته و تا خرخره خورده ایم؛ تاکنون نتوانسته ایم باری کوچک از دوش «مِلَّت» برداشته و چالشی را درست و درمان به سرانجام برسانیم. برداشت نابجا هم نشود؛ توده ی میلیونیِ «عوام الناس» را نمی گویم که گویی همگی سرِ خرند؛ همین بازرگانان و سوداگران ریز و درشت حبیب خدا و خرما بویژه خرده پاهای آنان را می گویم که از دست مان به تنگ آمده اند. جز آن است که همگی مشتی دزدِ زبان نفهم و کله خریم؟

از زبان ملیجک نظام خرموش پرور که با چرخش قلمی، بودجه ی «سپاه پاسداران واپسگرایی و تیره روزی» را دو برابر نمود؛ ولی برای کوجک ترین دشواری های هازمانی و اختسادی توده های مردم، آه ندارد با ناله سودا کند:  ب. الف. بزرگمهر   نهم آبان ماه ۱۴۰۳

* رئیس جمهور با تاکید بر اینکه باید در شورای‌عالی انقلاب فرهنگی به زبان مشترک برسیم، تصریح کرد: پیشنهاد من این است که در طول این دوره از فعالیت شورا یک یا دو مسئله را در اولویت قرار دهیم و روی آن متمرکز شویم و از طریق ایجاد زبان مشترک و تفاهم در مسائل به راه‌حل برسیم.

برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا»   هشتم آبان ماه ۱۴۰۳ (دانسته از ویرایش آن خودداری ورزیده ام: ب. الف. بزرگمهر)

آقا زبانت را گاز بگیر! شیر ایرانی یعنی چه؟! ـ بازپخشش

آقا زبانت را گاز بگیر! شیر ایرانی یعنی چه؟! شیر ایرانی، یکبار برای همیشه مُرد! هر جانوری که به ولایت اسلام پا بنهد، اسلامی است. بنابراین، تو که آب را خوب می شناسی و نوکر خودمانی، بایستی می نوشتی:
بازگشت شیر اسلامی به ایران! انشاء الله، چنانچه در آن باغِ جانوران بلایی سرش نیاورند و برحمت ایزدی نپیوندد، شمشیری نیز بدست وی خواهیم داد تا دوباره به پرچم ایران اسلامی بازگردد! بالایش هم با الهام از کتاب مقدس بنویسید:
و شاورهم في الأمر بالسیف!

از زبان «کیر خر نظام»:  ب. الف. بزرگمهر  ۱۲ اُردی بهشت ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/05/blog-post_92.html

دور و برِ ساعت ده شب گذشته، پس از گذشت ۸۰ سال از نابودی شیرهای ایرانی در کشور، جفت نر این گونه ی جانوری ارزشمند از باغ جانوران شهر «بریستول» انگلیس به گمرک فرودگاه امام درآمد و پس از کم و بیش، پنج ساعت تشریفات گمرکی، سُر و مُر و گُنده (بجای «در کمال صحت و سلامت») به باغ جانوران زیستگاه تازه اش جابجا شد. جفت مادّه ی این شیر، هفته آینده از باغ جانوران شهر «دوبلین» در ایرلند به کشور در خواهد آمد.

برگرفته از «اسپوتنیک»  ۱۲ اُردی بهشت ماه ۱۳۹۸ (با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

این رجز نیست که می گوییم نظام در حال پیشرفت است ... ـ بازپخشش

«این رجز نیست که می گوییم نظام در حال پیشرفت است ...» («کیرِ خرِ نظام») می بینید؟! برادران نُخبه ی ما بحمدلله هر روز راه های بزروی تازه ای می یابند ...

ب. الف. بزرگمهر   ۲۵ شهریور ماه ۱۳۹۷

https://www.behzadbozorgmehr.com/2018/09/blog-post_28.html



حالا بحمدالله با یک ساعت کار افزوده می توانند دو یا حتا سه تا بستنی چوبی بخورند

حالا بحمدالله با یک ساعت کار افزوده می توانند دو یا حتا سه تا بستنی چوبی بخورند؛ البته کارشناسان ما می بایستی در برآوردها اندازه نگاه می داشتند. خود پرستاران عزیز هم انشاء الله ماشاء الله بهتر از ما می دانند که لُنباندن بیش از اندازه ی بستنی، چوبی یا غیر چوبی، وزن شان را بالا می برد و حتا شاید رودل کنند.

از زبان دستیار ملیجک:  ب. الف. بزرگمهر   هشتم آبان ماه ۱۴۰۳

آگهی رسانی ریز و شپش افزایش کار افزوده ی پرستاران

دستیار اجرایی مهتر جمهوری:
با افزایش حقوق دستیاران پزشکی و اضافه کار پرستاران بخشی از مشکلات معیشتی فعالان حوزه سلامت رفع خواهد شد و این موضوع علاوه بر پرستاران شامل سایر گروه‌های درمانی فعال در حوزه سلامت نیز می‌شود. [ببخشید! باید می گفتم انشاء الله؛ یادمان رفت.]

برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا»  هشتم آبان ماه ۱۴۰۳ (با اندک ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

ویدئوی پیوست:  حالا بحمدالله با یک ساعت کار افزوده می توانند دو یا حتا سه تا بستنی چوبی بخورند



بانک صادرات ایران، در خدمت مردم؟! پیدا کنید مردم را

آگهی آوازه گری یک بانک سر تا پا مردمی*

ب. الف. بزرگمهر   هشتم آبان ماه ۱۴۰۳

* اعداد روایت می‌کنند:
رشد ۲۵۰ همتی منابع بانک صادرات ایران در یکسال

... و امروز:
ایستاده بر فراز قله ۸۵۰ همتی منابع با اعتماد مردم در ۷۳ سالگی

 بانک صادرات ایران، در خدمت مردم

برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا»   هفتم آبان ماه ۱۴۰۳

ویدئوی پیوست:  بانک صادرات ایران، در خدمت مردم



۱۴۰۳ آبان ۷, دوشنبه

تنها همین؟ پس مردم چی؟!

ـ کسی از میان آن شورای راهبردی بلند نشد از این ملیجک بپرسد: تنها همین؟ پس مردم چی؟*

خدا پدر و مادر آن ها را بیامرزد که اندیشه ی ساخت چنین گذرگاه هایی را در میان نهادند تا شاید انشاء الله از این رهگذر شماری مردم بیکار و تنگدست در این استانِ از چشم افتاده بکار گرفته شوند. راستی کسی از این ملیجک نپرسید؟!

ـ نه! هیچکس؛ همگی شان بحمدلله خودی اند و سبک سنگین می کنند تا چه اندازه این کار برای شان می ماسد. مغز خر که نخورده اند با این پرسش های چالشی نان شان را آجر کنند.

ب. الف. بزرگمهر   هفتم آبان ماه ۱۴۰۳

* پزشکیان: مسائل سیستان و بلوچستان ذیل کارگروهی تخصصی در حال پیگیری است

رئیس جمهور در دیدار اعضای شورای راهبردی استان سیستان و بلوچستان:
استان سیستان و بلوچستان به واسطه قرار گرفتن در مسیر پروژه بزرگ و بین‌المللی کریدور شمال – جنوب و هم‌جواری با منطقه راهبردی مکران از ظرفیت‌های بالایی در توسعه کشور برخوردار است و بر همین اساس مسائل و چالش‌های این استان با نگاهی ویژه و در ذیل کارگروهی تخصصی به صورت هفتگی در دولت در حال پیگیری است. (برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا»   هفتم آبان ماه ۱۴۰۳)