هازمانی که در آن از دادخواهی نشانی نباشد، خمود و وامانده است
دنباله ی سخنان سودمند و خوب سمتگیری شده ی سخنران در
ویدئوی پیوست را با پیش بینی روز و روزگار پیشِ رو که چندان دور هم نیست، چنین پی
می گیرم:
کارگری که خودکامگان کوچک و بزرگ را با تیپا از کارخانه
بیرون راند، مگر نمی تواند همین بلا را به سر بزرگ تر از آن ها بیاورد و همگی شان
را این بار از ایران بیرون کند؟ اگر ما کوشیده و می کوشیم تا به هوده های هوده مند
(حقوق برحق) خود بر بنیاد قانون های کنونی که نشانه ی فرهنگ هازمانی (اجتماعی) و
سیاسی طبقه کارگر است، دست یابیم، نشانه ی ترس از شما نیست. ما نیک می دانیم که با
یکی دو تَن سر و کار نداریم؛ خوشبختانه بسیاری از کارگران، نه تنها مافیا را در هر
رنگ و جامه ی سیاسی و اقتصادی ـ هازمانی خوب می شناسند که به ریشِ نوکران و کارچاق
کن های «خُمس و زِکات» بگیرشان می خندند و گول آسمان ـ ریسمان بافتن های این هشت
پایانِ شکمباره که زندگی شایسته برای ما آفرینندگان دارایی های روی زمین را به
آینده و جایی در آسمان وامی نهند، نمی خورند.
ما همراه با دیگر هموندان خود در میان طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان و رنجبرانی که زیر بار بهره کشی برده وار شما کمر خم کرده و حتا از یک زندگی بخور و نمیر نیز برخوردار نیستند، چون تنی یگانه خواهیم ایستاد و تا به آماج های هوده مند خود دست نیابیم از پا نخواهیم نشست. همینجا به نمایندگی از سوی طبقه کارگر رزمنده ی ایران به شما هشدار می دهیم که چنانچه به خواست های رستایی (صنفی) مان که به همان اندازه سیاسی نیز هستند و ما از بر زبان راندن آن، هیچ ترسی به دل راه نمی دهیم،۱ تن ندهید و بی هیچ موش مرده بازیِ پذیرش زبانی این خواست ها و سپس پشت پا زدن به آنچه پذیرفته اید، همه ی آنچه می خواهیم را به انجام نرسانید، شیوه های رزم ما از چارچوب رستایی ـ سیاسیِ آشتی جویانه فراتر خواهد رفت و دیس (شکل) های تازه تری بخود خواهد گرفت.۲ این چوب را ناچاریم در اینجا به شما نشان دهیم تا حسابِ کار خود بهتر بدانید۳ و فرهنگ هازمانی و سیاسی طبقه کارگر ایران که ما نیز بخشی ناگسستنی از آنیم را به بازی نگیرید.
ما همچنین صندوق های کمک مالی به کارگرانی که زیر توانفرساترین فشار مالی هستند و خانواده های شان در آستانه ی از هم پاشیدگی است را در چارچوب سندیکاها و دیگر نهادهای کارگری، سازمان خواهیم داد و همینجا از همه ی کارگران و رنجبرانِ همدرد و نیز دیگر هم میهنان خود در هر جای ایران و جهان، بی هیچ رودربایستی درخواست می کنیم تا کمک های مالی خود را به روش های سزاوار بگونه ای که از دستبرد و گزند نابکاران رژیم تبهکار یا دیگر دله دزدها در امان بماند به این صندوق ها واریز کنند. به یاد داشته باشیم که طبقه کارگر ایران که رژیم کنونی آن را به مرگ گرفته تا نابود کند،۴ «... واپسین سدی است که اگر شکسته شود، نه تنها صنایع ایران را تکه تکه و نابود می کند که یگانگی مردم و خلق های میهن مان و یکپارچگی سرزمین ایران را از هم خواهد گسست.»۵
ب. الف. بزرگمهر دهم امرداد ماه ۱۴۰۰
https://www.behzadbozorgmehr.com/2021/08/blog-post_61.html
برنام، زیربرنام و بخشی از یادداشت، برگرفته از گفته های آن کارگر سخنران با پارسی نویسی و بازآفرینی درخور از اینجانب است. ب. الف. بزرگمهر
پی نوشت:
۱ ـ سخن بسیار باریک «ارستو» که سده ها پیش گفته بود: «آدمی، جانوری سیاسی است» را از یاد نبریم و در دام نیرنگبازی های کلان خرموش های رژیم توسری خور از بیگانه ی دزدان اسلام پیشه نیفتیم که همراه با واپس نشینی ناگزیر در برابر فشار نیرومند توده های بجان آمده، بر کشاندن کارگران و زحمتکشان و ساختارهای رستایی ـ سیاسی شان به پذیرش چارچوب تنگ رستایی و مهار نمودن آن پامی فشارد که دستِ بالا و در خوش بینانه ترین برخورد در چارچوب «آنارکو سندیکالیسم» مانده، شکست خواهد خورد.
برگرفته از یادداشت «هر روز مات می مانی، چه بگویی و چه بنویسی؟» ب. الف. بزرگمهر ۲۹ اُردی بهشت ماه ۱۳۹۸
https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/05/blog-post_647.html
۲ ـ «حزب
های دمکراتیک و بگونه ای دربرگیرنده سازمان های کارگری، ساختارهایی هستند که برای
زمان سازش (صلح) و آماج های سازش آمیز ساخته شده اند. تنها پیکارهایی که این
ساختارها توانایی و ابزار همدستی (شرکت) در آن را دارند، پیکارهای انتحاباتی است.»
گفته ی یکی از باریک اندیش ترین
کمونیست های دوران کنونی درباره ی ساختارهایِ رستایی و سیاسی کارگری، برگرفته از کتاب «مکتب دیکتاتورها» نوشته ی «ایگناتسیو سیلونه»، نویسنده ی تیزبین
و توانای ایتالیایی (با اندک ویرایش اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)، گنجانده شده در
نوشتار و پیوند زیر:
«ما حتا این ها را نیز نداریم!»، هشتم خرداد ماه ۱۳۹۲
https://www.behzadbozorgmehr.com/2013/05/blog-post_4457.html
۳ ـ چوب را بلند کنی، گربه دزده حساب کار دستش میاد
۴ ـ وضعیت زندگی کارگران، زحمتکشان و حتا بخش هایی از کارمندان و بازنشستگان فرودست در میهن ما روز بروز بدتر و بدتر می شود. توده های گسترده ای از مردم، نمی توانند کمترین و بنیادی ترین نیازمندیهای یک زندگی «بخور و نمیر» را فراهم کنند و چرخ زندگی شان نمی چرخد. پیش تر، آنگونه که زبانزدی توده ای می گوید: «به مرگ می گرفتند، تا به تَب راضی کنند». اکنون حتا این زبانزد، کاربرد خود را درباره توده ی کار و زحمت از دست داده است. حاکمیت مهرپرور بازرگانان و داد وستدگران درون و برون ایران، چنان گلوی آنها را می فشارد و لقمه نانشان را بریده است که براستی باید گفت: «به مرگ گرفته اند که نابود کنند».
برگرفته از نوشتار «به مرگ گرفته اند که نابود کنند!» ب. الف. بزرگمهر ۱۱ آذرماه ۱۳۸۹
https://www.behzadbozorgmehr.com/2010/12/blog-post_02.html
۵ ـ «پشتیبانی همه سویه و بویژه مالی از کارگران اعتصابی در همه جا از اهمیتی بسیار برای آینده ی کشورمان برخوردار است! این، واپسین سدی است که اگر شکسته شود، نه تنها صنایع ایران را تکه تکه و نابود می کند که یگانگی مردم و خلق های میهن مان و یکپارچگی سرزمین ایران را از هم خواهد گسست.» برگرفته از «خصوصی سازی صنایع زیربنایی، تنها به سود امپریالیست ها و نوکران شان در ایران است!»، ب. الف. بزرگمهر، ۱۵ تیر ماه ۱۳۹۳
https://www.behzadbozorgmehr.com/2014/07/blog-post_8865.html
ویدئوی پیوست: دادخواهی،
نشانه ی بالندگی است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر