«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ مهر ۱۴, شنبه

پیامبر عظیم الشان اسلام هم بیسواد مطلق بود و خواندن و نوشتن نمی دانست ...

یادداشتی برجای مانده از اندکی بیش از یکسال پیش

واکنش «کیر خر نظامِ خرموش پرور»:
ـ بگوش ما هم رسیده است.* این که بد نیست؛ پیامبر عظیم الشان اسلام هم بیسواد مطلق بود و خواندن و نوشتن نمی دانست. با این همه شامل لطف باریتعالی قرار گرفت و به یاری جبرئیل آنچه که باید می خواند را خواند: «ٱقۡرَأۡ بِٱسۡمِ رَبِّكَ ٱلَّذِي خَلَقَ ...» و به مقام شامخ پیامبری برگزیده شده تا آنجا رسید که سوار بر الاغ بالدار مُقَدَّس به دیدار حضرت رَبّ شتافت و با وی بگفته ی مادری زیرک در پاسخ به غُر و لُند دخترش که «شوربا هم شد شام؟» آش شوربایی که برای ایشان بار گذاشته بود را نوشِ جان نمودند.**

اینکه شمار بیسوادان بجای اینکه کم تر شود سال بسال افزوده می شود، نشاندهنده ی این است که همه ی آن ها نیز شامل لطف خداوند باریتعالی قرار گرفته اند. لاکن پیامبر یک تن بود و این ها نزدیک به نه میلیون تن هستند. خدا نه می تواند برای هر کدام شان مرکبی هوایی فراهم کند و نه آش شوربایی در کار خواهد بود؛ ولی اینکه مورد لطف قرار گرفته اند، قطعی است. همین اندازه که قادر مُتَعّال خواهان زیر و رو شدن جهان نیست و در هیچ جایی از کتاب آسمانی مان، سخنی از انقلاب به میان نیامده، نعمتی الهی است که جای سپاس فراوان دارد. 

ب. الف. بزرگمهر   ۱۴ مهر ماه ۱۴۰۳

* نزدیک ۹ میلیون بی‌سواد مطلق داریم

بنا بر اعلام وزیر سابق آموزش و پرورش، طبق سرشماری سال ۱۳۹۵ تعداد ۸ میلیون و ۷۹۵ هزار بی‌سواد مطلق در کشور وجود دارد.

برگرفته از «تلگرام»   چهارم شهریور ماه ۱۴۰۲ (دانسته از ویرایش آن خودداری ورزیدم.  ب. الف. بزرگمهر)

** بیگمان روی همان تخت عَرَش؛ وگرنه، آن حضرت بی آن الاغِ مُقَدَّس، در سپهر بیکرانه گم و گور می شد و خداوند عِزّ و جَلّ هم نمی توانست به یاری اش بشتابد؛ چون کون خود را چنباندن از روی تخت همانا و «کُن فَیَکون شدنِ جهان هستی» همان!

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!