«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ آبان ۲۱, دوشنبه

بچه هایم را بدست این بی پدر مادرها نمی سپارم! ـ بازپخشش

بزرگ تر که شوند بجای آنکه دهان شان را نشان دهند، ... شان را نشان خواهند داد.

ب. الف. بزرگمهر   دوم آبان ماه ۱۳۹۵

https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/10/blog-post_87.html


میمونی فرزانه که به ریش همه می خندد! ـ بازپخشش

ب. الف. بزرگمهر   ۱۴ دی ماه ۱۳۹۲

 https://www.behzadbozorgmehr.com/2014/01/blog-post_1678.html



من با ایرانیان گفت و شنود نتوانم! ـ بازپخشش

با اینهمه «خصوصی سازی» و سپردن گاه دربست نهشته های نفت به بنگاه های کشورهای امپریالیستی و سرمایه گذاری های سرراست کارتل ها و تراست های شان برای بهره وری از نیروی کار بس ارزان شده در اقتصاد نیمه جان ایران، باز هم می گویند:
«خصوصی سازی خوب انجام نشده است»!

گویی «خصوصی سازی» باید تا آنجا پیش برود که فلان جای ننه ی خودشان را هم به داد و ستد جهانی نهاده و در بازی «برد ـ برد»، درصد چشمگیری از آن به کارتل ها و تراست های کشورهای امپریالیستی واگذار شود. کار به آنجا خواهد کشید که پس از جندی، چنانچه از یکی از آن زنان جاافتاده یا پیرزنان پرسیده شود:
«ایران را بیش تر دوست داری یا چندملیّتی ها را؟» پاسخی اینچنین دریافت کنی:
«من با ایرانیان گفت و شنود نتوانم»!*

ب. الف. بزرگمهر    ۲۶ امرداد ماه ۱۳۹۶

https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/08/blog-post_17.html

* با الهام از داستانک زیر از جاودانه عُبید زاکانی:

پیرزنی را پرسیدند كه دیهی دوست تر داری یا كیری؟ گفت: من با روستاییان، گفت و شنید نمی توانم كرد.

۱۴۰۳ آبان ۲۰, یکشنبه

دو نما از چابهار ـ بازپخشش

چابهاری با ۶۰⸓ توده های تنگدست در گوشه و کنار آن

چابهار «جامعه جهانی» و خرموش های اسلام پیشه ی گُرزبدست شان

ب. الف. بزرگمهر   یکم دی ماه ۱۴۰۰

https://www.behzadbozorgmehr.com/2021/12/blog-post_22.html






نمودی شایان درنگ و به اندازه ای بسنده روشنگر از دورانی تازه

نمودی شایان درنگ و به اندازه ای بسنده روشنگر از دورانی تازه۱ که برآمدِ لات بی همه چیزی به نام «دونالد ترامپ» نیز نه برانگیزاننده ای آن که بازتابی از آن است.۲ دورانی که همزمان با فرورفتن هر چه بیش تر سازند بی سر و سامانِ سرمایه داری در مردابِ خود پدیدآورده، جداگانگی های طبقاتی در خود کشورهای امپریالیستی نه تنها به شکاف بیمانند طبقاتی خواهد انجامید که با شتابی فزاینده، مرگ و میر و نابودی توده های انبوه مردم را بویژه در کشورهای نامور به «پیرامونی» در پی خواهد داشت؛ مگر آنکه سمتگیری سوسیالیستی دامنه ای جهانی بخود گرفته و از ژرفایی بس فراتر از هماوندی هایی بر بنیاد کاسه بشقاب فروشی کنونی در چارچوب همین سامانه ی رو به فروپاشی در شماری از باشگاه های سیاسی نوپدید با پیشگامی روسیه و چین برخوردار شود. برای این سمتگیری باید هر چه بیش تر سمت و سو یافته و از پیش اندیشیده، شتاب ورزید؛ وگرنه، با گسترش بیش از پیش ابزارهای ساز و برگ یافته به هوش ساختگی و آدمواره ها چنین بختی یکبار برای همیشه از چنگ آدمی خواهد رفت و خود در روند شتابنده ای دردناک نابود خواهد شد.۳ 

ب. الف. بزرگمهر   ۲۰ آبان ماه ۱۴۰۳

پی نوشت:

۱ ـ رکورد تاریخی افزایش ثروت چند میلیاردر همزمان با پیروزی ترامپ در انتخابات آمریکا

شاخص میلیاردرهای بلومبرگ نشان می‌دهد با اعلام نتایج انتخابات ایالات متحده آمریکا، ثروت ۱۰ فرد ثروتمند جهان نیز در رکوردی تاریخی افزایش یافت.

ایلان ماسک، ثروتمندترین فرد جهان و مالک شرکت‌هایی چون تسلا و اسپیس‌ایکس که از حامیان پرشور و صریح دونالد ترامپ است، بزرگ‌ترین برنده این روز بود که ثروتش با ۲۶.۵ میلیارد دلار افزایش به ۲۹۰ میلیارد دلار رسید.

در این روز، جف بزوس، مدیر و مالک شرکت آمازون، از حامیان دونالد ترامپ ۷.۱ میلیارد دلار به ثروتش افزوده شد و لری الیسون، از بنیان‌گذاران اوراکل از دیگر حامیان رئیس‌جمهور منتخب آمریکا، شاهد افزایش ۵.۵ میلیارد دلاری دارایی خود بود.

بررسی‌ها نشان می‌دهد در مجموع در روز چهارشنبه و با اعلام پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ آمریکا، در مجموع ۶۴ میلیارد دلار به ثروت ۱۰ فرد ثروتمند جهان افزوده شد.

بیل گیتس و استیو بالمر، مدیران سابق مایکروسافت، لری پِیج و سِرگِی برین، مدیران سابق گوگل و وارن بافت، مدیرعامل شرکت چند ملیتی برکشایر هاتاوی، سایر افرادی بودند که در این روز ثروتمندتر شدند.

هرچند که هیچ‌کدام از این افراد در این دوره انتخابات آمریکا از هیچ نامزدی حمایت نکردند، اما در گذشته پشتیبان نامزدها و اهداف دموکرات‌ها بودند.

بلومبرگ می‌گوید، این «بزرگ‌ترین روند افزایش روزانه» ثروت است که از زمان آغاز شاخص میلیاردرها در سال ۲۰۱۲ مشاهده شده است.

برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»  ۱۷ آبان ماه ۱۴۰۳ (بختی برای ویرایش این گزارش نداشتم.  ب. الف. بزرگمهر)

۲ ـ زمینه ی بحران خیزِ اقتصادی ـ اجتماعی یاد شده در دوره ی کنونی گزینش  ریاست جمهوری و همچشمی های درون حزبی، مُهر و نشان خویش را با پدیداری دو پدیده ی کمابیش کم مانند در سنجش با دوره های پیش از آن به نمایش نهاد:
«برنی ساندرز»، همچشم آن ماچه سگ تبهکار [هیلاری کلینتون] در همچشمی های درونی «حزب دمکرات» با برنامه ای رویهمرفته ریشه ای تر به سود زحمتکشان از یکسو و «دونالد ترامپ» بی کمابیش هیچ برنامه ای در دیگر سو!
...
پا نهادن این یکی [دونالد ترامپ] به میدان همچشمی برای دستیابی به جایگاه ریاست جمهوری، نشانه ای از بحران فراگیر اقتصادی ـ اجتماعی و بی هیچ گمان و گفتگو، سیاسی در سامانه ی سرمایه داری امپریالیستی بگونه ای کلی و در «ایالات متحد» بگونه ای ویژه را بازمی تاباند؛ سامانه ای که با بحران های همه سویه ی درونی و برونی روبروست و هر روز زمینگیرتر و به همان اندازه هارتر و گستاخ تر می شود.

برگرفته از «نکته هایی چند پیرامون گزینش میان سگ زرد و شغال در کشور «یانکی» ها»  ب. الف. بزرگمهر    ۱۸ آبان ماه ۱۳۹۵

https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/11/blog-post_8.html

۳ ـ ... با چشم اندازهای آینده در زمینه درآمیزی آدم ها با نرم ابزارها، پیدایش نمونه های گوناگون «آدمواره» ها*، چنانچه هنوز جایگزینی برای سامانه تبهکار سرمایه داری یافت نشود، بشریت و فرهنگ آدمی از پهنه گیتی رخت بر خواهد بست و تنها شاید آنگونه که نویسنده شوخ طبع امریکایی: مارک تواین کره زمین را در میان کرات کیهانی دیگر به آن همانند دانسته بود "زگیل کوچک" همجنان برجای خود بماند!

* «آدمواره» را در اینجا به مفهوم همپیوندی های بسیار گوناگونی از آدم و سامانه های نرم ابزاری که در آینده برپایه دانش های گوناگون زیست فن آوری (بیوتکنولوژی) پدید خواهند آمد، بکار برده ام.

برگرفته از نوشتار و پی نوشتِ «چگونه "جهان افلاتون" به واقعیت می پیوندد!»  ب. الف. بزرگمهر   سوم آبان ماه ۱۳٨٨

https://www.behzadbozorgmehr.com/2009/10/blog-post_25.html

می خواهید از توده های مردم زهرِ چشم بگیرید و از برآمدِ آذرخش دیگری جلوگیرید؟

می خواهید نیرومندی و پایداری خود را برُخ لات بی همه چیز «یانکی» بکشید؟* یا شاید بسان همیشه دیواری کوتاه تر از کردستان و مردم دلاور و مهربان آن نیافته اید؟ پفیوزهای ننگ ایران و ایرانی، به این یا آن شَوَند یا هر شَوَند دیگری به چنین تبهکاری هایی دست می یازید، چیزی را نمی توانید از چشمِ توده های مردم ایران پنهان کنید؛ همه دیدند «عزراییل» با همه ی کوچکی اش چگونه دَک و پوزِ پلیدتان را بخاک مالید؛ همه می دانند تا چه اندازه پست و فرومایه اید و تنها کاری که از دست تان برمی آید، خونخواهی از مردم بیگناه و سرفرازترین و برومندتربن فرزندان ایران زمین به بهانه هایی پوچ است. همه می دانند که می خواهید از توده های مردم زهرِ چشم بگیرید و از برآمدِ آذرخش دیگری جلوگیرید. «هرکه نامُخت از گردش روزگار  نیز ناموزد ز هیچ آموزگار» (رودکی)

برای آزادی زندانیان سیاسی بویژه آن ها که رژیم دزدسالار اسلام پیشگان، آهنگ گرفتن جان شان را در سر می پروراند پای به میدان نهاده، خشم خود را نشان دهید!

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!

ننگ و نفرت بر همه ی رژیم هایی که به هر شوند سودجویانه و کوته بینانه از رژیم تبهکارِ دزدان اسلام پیشه ی ننگ ایران و ایرانی پشتیبانی می کنند!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۰ آبان ماه ۱۴۰۳

* وریشه مرادی، زندانی سیاسی، از سوی «شعبه ۱۵ دادگاه اَنقُلاب تهران» به ریاست میخ در گِل (قاضی): ابوالقاسم صلواتی به اتهام «بغی» به اعدام داد باخت.

نشست های دادگاهِ زندانی سیاسی، وریشه مرادی در تاریخ‌های ۲۷ خرداد و ۱۴ مهر ۱۴۰۳ برگزار و فرمان اعدام وی امروز یکشنبه، ۲۰ آبان به وکلای وی ابلاغ شده است. در این نشست ها، وی اجازه دفاع از خود را نداشت و آن میخ در گِل حتا به وکلای او نیز اجازه دفاع نداد. همچنین وکلای پرونده که پیشتر از حق بررسی پرونده محروم شده بودند، پس از پایان دومین نشستِ دادگاه، تنها چند ساعت توانستند پرونده موکل‌شان را بررسی کنند.

برگرفته از «تلگرام»  ۲۰ آبان ماه ۱۴۰۳ (با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

بودجه ای نه از آنِ توده های میلیونی مردم ایران که از آنِ دزدانِ میوه چینِ انقلابی تاریخی

نمودهایی شایان درنگ از بودجه ی سال ۱۴۰۴؛* بودجه ای نه از آنِ توده های میلیونی مردم ایران، دربرگیرنده ی طبقه کارگر و زحمتکشان پیرامون آن که از آنِ دزدانِ میوه چینِ انقلابی تاریخی که آن را به لجن کشانده، روز و روزگارِ بس ناگوار کنونی را به ایران و ایرانی گرانبار نموده اند.

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!

ننگ و نفرت بر همه ی رژیم هایی که به هر شوند سودجویانه و کوته بینانه از رژیم تبهکارِ دزدان اسلام پیشه ی ننگ ایران و ایرانی پشتیبانی می کنند!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۰ آبان ماه ۱۴۰۳  

* نمودهایی شایان درنگ از بودجه ی سال ۱۴۰۴:

ـ چهارده و نیم درسَد از درآمدهای نفتی از آنِ "شرکت ملی نفت"؛

ـ ‏روزانه ۴۶۰ هزار بشکه نفت (برابر یک سوم درآمدهای نفتی)، از آنِ نیروهای آراسته به جنگ ابزار؛

ـ ‏افزایش ۴ برابری دانگ (سهم) نهادهای سپاهی (نظامی) از درآمد نفت و گاز؛

ـ ‏افزایش ۳۹ درصدی آنچه از دریافت مالیات ها، دست دزدان میوه چین انقلابی تاریخی را می گیرد؛ در حالیکه غول های فرادولتی مالیاتی نمی پردازند.

بنیاد داده ها برگرفته از «تلگرام» به تاریخ ۲۰ آبان ماه ۱۴۰۳ با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب:  ب. الف. بزرگمهر

انقلابی شکوهمند که مُلّاخور شد! ـ بازپخشش

می خواستم تصویر میانی را بردارم و چیزی دیگر جایگزینش کنم؛ ولی، نه! همینگونه گواهمندتر است:
امام آمد! امام سوار بر موج های انقلابی توده ای با «ایرفرانس» آمد؛ پیش تر چک و چانه هایش را با خداوندان بزرگ سرمایه ی جهان زده بود و کارچاق کن ها و پادوها کارها را راست و ریس کرده بودند تا امام بیاید؛ وگرنه، امام نمی آمد. آفتابه اش را پیش از آنکه فرانسه برود، در عراق جا گذاشته بود. در اینجا دیگر، برای وضو یا دست به آب، نیازی نبود تا هر بار بسوی حوضی کهنه در میان خانه ای رنگ و رو رفته برود و آن را با سر و صدا از آب پر کند. به هر رو، امام آمد بی هیچگونه احساسی!۱ 

مردم، امام را روی چشم شان نشاندند و او خود را گم کرد. راست می گفت که حتا بیابانگردان عربستان نیز هیچگاه تا این اندازه برای آن پیامبر تازی، حتا پس از نیرو گرفتن و شناخته شدنش به عنوان پیامبر کیش نوپدید اسلام، دست و دلبازی نکرده بودند. خوب! این هم یکی از جداگانگی های میان تازیان۲ با ما ایرانی هاست که آن ها سیلی نقد را به از حلوای نسیه می دانند و اگر گرسنه بمانند، نخسیتن کارشان شبیخون به تبار همسایه و چپاول است؛ هر چیزی که بدست شان بیفتد از گاو و گوسپند گرفته تا زن! اسلام آوردن شان به آن ها کمک کرد تا این بار بجای به جان هم افتادن، دست در دست هم به جاهای دوردست تری یورش برند و شبیخون بزنند؛ همین و بس! خوی و سرشت باستانی بیابانگردی همچنان بر جای ماند؛ خوی و سرشتی تند که بگاه بایسته، الله با جدّ و آبادش را نیز ناسزاگویان از آسمان به زمین می کشد و مادرش را به عزایش می نشاند:
یک جداگانگی بزرگ فرهنگی میان آن ها با مردمانی که از دیرباز همواره در کارِ سازندگی و نوآوری بوده اند؛ مردمانی آفریننده و یکی از دو سه گهواره ی فرهنگ آدمی بر روی زمین و از دیدگاه آفرینندگی و آنچه به جهانیان پیشکش نموده اند، شاید برجسته ترین گهواره ی فرهنگی! مردمانی همچنین خیره سر و سربلند که به گاه نداری و گرسنگی از همان دیرباز، سنگ بر شکم بسته و گرسنگی را برمی تابیده اند؛ بی آنکه به باغ همسایه ی خویش دست دراز کنند؛ مردمی که با سیلی چهره ی خویش را سرخ نگاه می داشتند تا سربلندی شان پایمال نشود. در داستانی تاریخی و بسیار زیبا، سناتوری رومی که به ایران دوره ی آشوب قُباد ساسانی پا نهاده و همراه با راهنمای ایرانی خود در کوچه پس کوچه های تیسفون اسب می راند به هنگام برخورد با مردگانی در پای دیواری رُسی با شاخه های شاه توت و دیگر میوه های درشت آبدار آویخته از آن با شگفتی می اندیشد:
«... اگر در بیزانس بود، نیازی به قحطی نبود تا مردم این درخت ها را یک روزه تاراج کنند؛ ایرانی ها نمی دانند دزدی چیست.»۳ از آن دوران، بیش از ۱۶ سده می گذرد؛ گرچه، نمودها و نشانه هایی از چنین خوی و سرشت و رفتاری را خود تا پیش از انقلاب بهمن ۵۷ و حتا یکی دو سال پس از روی کار آمدن رژیمِ سگ مذهبِ اسلام پیشگان که آن را شاخه ای دیر روییده از فرمانروایی تازیان بر ایران باید بشمار آورد، در برخی شهرهای کوچک و بزرگ ایران گواه بوده ام؛ کسانی که مرگ را پذیرا می شدند؛ ولی دست به دزدی نمی یازیدند.

اکنون، "فرهنگ" دستار به سرها نزدیک به چهار دهه در میهن مان فرمانرواست:
دزدی، دروغگویی، کژدستی، هیزی و هزار پلشتی و پلیدی دیگر، همگی زیر نام الله، کاربرد فراوان یافته و تار و پود اجتماع ایران را آلوده است. بدرازای اندکی بیش از زندگی یک نسل (سی سال)، خوی و سرشت ایرانیان بویژه در لایه های میان به بالای اجتماعی، دگرسانی هایی ناخوشایند از خود نشان می دهد. «ایلیا ارنبورگ»، یکی از نویسندگان پیشروی شوروی، دیرزمانی پیش، سخنانی کمابیش در این مایه گفته بود: تنها بدرازای یک نسل می توان از کمونیسم به فاشیسم گرایید! درستی سخن وی را هم اکنون در بسیاری از کشورهای جهان و از آن میان بویژه کشورهای اروپای باختری بروشنی می توان دید؛ گرچه با همه ی این ها و باید افزود: خوشبختانه، اندازه و چگالی چنین دگرسانی های ناخوشایندی در میان لایه های فرودست جامعه در همه جای جهان و از آن میان ایران خودمان آنچنان نیرومند نیست؛ نمونه ی فداکاری بزرگ آتش نشان ها که تنها نمونه در اوضاع بس نابسامان و ناگوار اقتصادی ـ اجتماعی کنونی نیز نبوده و در آینده نیز نخواهد بود، گواه آن خوی و سرشت برجای مانده از نیاکان ایرانیان و نشانه ای از پابرجایی «پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک» است که گوهر خود را یکبار دیگر در گستره ای بزرگ تر دیر یا زود به نمایش خواهد نهاد. از جان گذشتگی ها و پایمردی های بزرگِ رادمردان و رادزنان ایرانی که به هر بهانه ی کوچک و بزرگی از سوی رژیم ضد ایران و ایرانی فرمانروا بر میهن مان به زندان افکنده می شوند، نمونه های دیگری از راستی و درستی ایرانی است؛ سرزمینی که بدرستی «بنگاه مزدک ها و بابک ها» نام گرفته است.

دیر یا زود، هرچند بگمانم با رنج و خون بسیار، این دوره ی ناسزاوار بدرازا کشیده شده نیز سپری شده و رژیم دزدان سگ مذهب به تاریخ خواهد پیوست. با این همه، امیدوارم این روند چندان بدرازا نکشد؛ زیرا هر روز پابرجایی رژیم از درون پوسیده و بی سر و سامان ایلخانی فرمانروا بر ایران، کشور را بیش از پیش بسوی گسستگی پیوندهای چندهزار ساله ی خلق های ایران و فروپاشی ایران زمین می کشاند. چنین مباد! 

ب. الف. بزرگمهر   ۲۴ بهمن ماه ۱۳۹۵

https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/02/blog-post_82.html

پی نوشت:

۱ ـ روح الله خمینی و «امام» آینده، هنگام بازگشت به ایران پس از سالیانی دراز در پاسخ به پرسش خبرنگاری که پرسیده بود «چه احساسی از بازگشت به ایران دارد» به همین بسنده نمود که بگوید: «هیچی»!

۲ ـ واژه «تازی» در بنیاد خود به معنای «چادرنشین» است. ایرانیان در دوران کهن به بیگانگان (بگونه ای عمده چادرنشین) پیرامون ایران، تازی می گفته اند. واژه های «تاجیک» یا «تاژیک» نیز از همین ریشه است. این واژه را می توان همتراز واژه «بَربَر» برای یونانیان کهن بشمار آورد. برای آگاهی بیشتر به «واژه نامه ی دهخدا» نگاه کنید.

برگرفته از پی نوشتِ «پیروزی تازیان بر ایران از دیدگاه فردوسی»، ب. الف. بزرگمهر، ۱۷ بهمن ماه ۱۳۸۹

https://www.behzadbozorgmehr.com/2011/02/blog-post_06.html

۳ ـ «مزدک»، نوشته ی «موریس سیماشکو» با برگردان بسیار خوبِ سهراب دهخدا، چاپ دوم، سال ۱۳۶۲ خورشیدی

۱۴۰۳ آبان ۱۹, شنبه

آب درمانی در کنار سخن درمانی و این ها ... ـ بازپخشش

«... یکی از اولویت‌های بسیار مهم ما مباحث محیط زیستی و آب بود و دیدیم که اولین مصوبه دولت یازدهم در ارتباط با احیای دریاچه ارومیه بود. در سفری که به ارومیه داشتم، بسیار خوشحال شدم که دیدم آب این دریاچه تثبیت شده و چند سانتی هم بالا آمده ... شیرین کردن آب دریاها و مهار آب‌های مرزی نیز از دیگر راه‌حل‌ها است که با اجازه مقام معظم رهبری ۸ میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی برای مسئله آب‌ برداشت می‌کنیم. در برنامه ششم توسعه نیز یکی از اولویت‌های اصلی ما آب و محیط زیست است.»، «ایسنا»، ۱۲ امرداد ماه ۱۳۹۵

سخنان بر زبان نیامده و گفتگوهای درگوشی آن پاچه ورمالیده با «خرگوش مُعَظّم»:
ـ اگر حضرتعالی اجازه بفرمایید یکی دو میلیارد آن را به اخوی بسپاریم تا انشاء الله در رشته ی «آب درمانی» تحصیلات و مطالعات شان را در انگلیس تکمیل کرده، برگردند و در حل مُعضل آب به کشور عزیرمان خدمت کنند ...

ـ ما درباره ی «سخن درمانی» و ربط آن با رشته ی «حقوق» که جنابعالی در آن تخصص گرفته اید، چیزهایی در این میان دستگیرمان شده است؛ خودمان هم در این زمینه، بحمدلله نخوانده مُلّاییم؛ ولی درباره ی «آب درمانی» تاکنون چیزی به گوش مان نخورده بود. اگر به حل مشکل آب کمک می کند، چه اشکالی دارد؛ با خرید و فروش ارز و این ها مربوط نیست که انشاء الله؟!

ب. الف. بزرگمهر    ۱۳ امرداد ماه ۱۳۹۵

https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/08/blog-post_79.html

من هنوز نیامده، سر و کله ات اینجا پیدا شد!

من هنوز نیامده، سر و کلّه ات اینجا پیدا شد! بیگمان باز هم پول می خواهی؟! سرمایه دارانِ ما هر روز جان می کنند تا سوراخ هایی برای سرمایه گذاری در بازارهایی که هر روز تنگ تر می شوند، بیابند تا کار و بارشان بچرخد؛ تو هم سوراخ دعای خوبی یافته ای که بی هیچ دردِ سر پول بیرون بکشی و سرکیسه مان کنی. پدرخوانده ی کوکایینی ات ترا لوس و نُنُر بار آورد که هر بار اینجا بدوی و بی آنکه دستاوردی داشته باشی، پول پارو کنی. او دارد می رود و دو ماه دیگر گورش را گم می کند. اینکه با خود بیندیشی من جایگزین وی خواهم شد و هر چه خواستی کف دستت بگذارم، کور خوانده ای! این پنبه را از گوش هایت درآور. بزودی هم دیگر به کسانی چون تو نیازی نخواهیم داشت؛ یا خودمان سرراست کار را بدست خواهیم گرفت یا اگر نشد، نامزدی شایسته در لهستان خواهیم یافت. تو هم اگر بخت یارت باشد، می توانی تلخک بازی هایت را در جایی که خریدار داشته باشد، پی بگیری

از زبان لات بی همه چیز «یانکی»:  ب. الف. بزرگمهر   ۱۹ آبان ماه ۱۴۰۳

تسویه حساب با رژیم خرموش های اسلام پیشه با خودِ توده های مردم ایران است ـ بازپخشش

«ما می‌دانیم که ایران [بخوان: رژیم خرموش های اسلام پیشه!] دست اندر کار ناپایداری در خاور میانه بوده است، شما به لبنان، سوریه، یمن یا عراق بنگرید! سیاهه ی جا‌هایی که ایران چون بازیگر ویرانگر نقش داشته، بسیار دراز است.»، «خوک پمپی» در گفتگویی رسانه ای  سوم خرداد ماه ۱۳۹۸ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

رژیم خرموش های اسلام پیشه ی فرمانروا بر ایران، پیش و بیش از آنکه در ناپایداری منطقه دست داشته باشد با زیر پا نهادن خواست های انقلاب سترگ توده ای بهمن ۱۳۵۷ بدرازای چهار دهه و سمتگیری اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی بسود کلان سرمایه داران سوداگر و وامانده ترین لایه های نازک اجتماعی همبودهای کهنه، گرامی میهن مان را ناپایدار نموده، توده های مردم کشورمان را به مرگ گرفته و با جلوگیری از پیشرفت ایران به نابودی آن یاری رسانده و می رساند. تسویه حساب با چنین رژیم پلیدی با خود توده های مردم ایران است که تاکنون در یکی دو خیز کوتاه و بلند، همچنان ناکام مانده است. در این ناکامی ها دستگاه دیوانسالاری شما «یانکی» ها بسی بیش از هر کشور امپریالیست دیگر و ریزه خواران تان نقش داشته است.

شما بسی بیش از آنکه این رژیم وامانده و از درون فرسوده را آماج تیرهای خود بگیرید، جنبش توده ای فزاینده ی مردم ایران را نشانه گرفته و می خواهید آن را بی پا کنید. به این ترتیب، شما به چنین رژیم آدمکشی در کردار یاری رسانده و در سرکوب جنبش توده ای مردم ایران که خواه ناخواه به چپ گرایش دارد با آن رژیم همسو و همدستید. شما خواهان پیشرفت و آبادانی هیچ کشوری در منطقه و جهان نیستید و خود بدرازای دهه ها در ناپایدار نمودن جهان، نقش نخست را بر دوش داشته و همچنان دارید.

سیاست های شما با همه ی باریک بینی های بایسته برای جامه ی کردار پوشاندن آماج های کوتاه راهبردی، در زمینه ی چگونگی دستیابی به آماج های دوربردی، بسیار کوته بینانه، چندپارچه و ناهماوند با سیاست های جداگانه ی راهبردی تان است؛ جز این هم نمی تواند باشد؛ زیرا سازندی رو به نابودی که از دیرزمانی به این سو، زمینگیر نیز شده از دورنمای بایسته برای گسترش و بازآفرینی خود برخوردار نیست. به همین شَوَند است که به زور روی می آورید و با همه ی زورگویانی که به نوبه ی خود از چشم اندازی درخور برای رویش و گسترش برخوردار نیستند، همدست می شوید و آشوب به پا می کنید؛ آشوبی که دیر یا زود در هر جایی دامن خودتان را نیز گرفته و نمی گذارد تا آن را بسود خود مهار و رهبری کنید! آشوب خود شما را نیز می غلتاند و به بخشی از خود دگرمی دیسد. تنها آخشیجی که هنوز به شما تا اندازه ای یاری می کند تا نقش ویرانگرانه ی خود را پی بگیرید، نارسایی و کژدیسگی پدید آمده در پی فروپاشی «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» و «اردوگاه کشورهای سوسیالیستی» و تهی شدن جای آن هاست. با این همه به چیزی بیش از ویرانگری دست نخواهید یافت و اگر می پندارید، خواهید توانست بر جهان چیره شده، کامروا شوید، کور خوانده اید.  

ب. الف. بزرگمهر   سوم خرداد ماه ۱۳۹۸


با گاوی که بجای خرمن کوبی، خرمن می خورد و خرمن می ریسد، چه باید کرد؟! ـ بازپخشش

آیا باید تنها به بستن پوزه بندی بر دهانش بسنده نمود؟ یا آنکه وی را روانه ی قربانگاه نمود؟ 

آیا آزاد نیستم؟ آیا پیامبر نیستم؟ آیا خداوندمان عیسا را ندیدم؟ آیا شما میوه ی کار من برای خداوند نیستید؟

حتا اگر برای دیگران پیامبر نباشم، دستِکم برای شما هستم؛ زیرا شما مُهر سرجنبانی (تایید) پیامبری من برای خداوند هستید.

من در برابر آنان که درباره ی من به داوری می نشینند، اینچنین از خود پشتیبانی می کنم:
آیا حق نداریم بخوریم و بنوشیم؟ آیا حق نداریم چون سایر پیامبران و برادرانِ خداوند و کیفا، خواهر دینی را به عنوان همسر، همراه خود داشته باشیم؟ و آیا تنها من و برنابا هستیم که باید برای تامین گذران زندگی (معاش) خود کار کنیم؟

کیست که با خرج خود سربازی کند؟ کیست که تاکستانی نشانَد و از میوه اش نخورد؟ کیست که گله ای را شبانی کند و از شیر آن بهره مند نشود؟ آیا این سخنم، تنها سخنی آدموار (انسانی) است؟ آیا شریعت نیز چنین نمی گوید؟ زیرا در شریعت موسا آمده که:
«گاوی را که خرمن می کوبد، دهان مبند!» 

آیا خدا در اندیشه ی گاوهاست؟ آیا این را درباره ی ما نمی گوید؟ بله براستی، این سخن برای ما نوشته شده است؛ زیرا هنگامی که کسی زمین را شخم می زند و یا خرمن می کوبد، باید امیدوار باشد که از فرآورده ی [آن] بهره ای ببرد. اگر ما تُخم (بذر) روحانی در میان شما کاشتیم، آیا خواست بزرگی است که فرآورده ای مادی از میان شما برداشت کنیم؟ اگر دیگران حق دارند که از دیدگاه مادی پشتیبانی شان کنید، آیا ما بیش تر حق نداریم؟ ولی ما از این حق، [نه تنها] بهره نجستیم که به هر چیز تن دادیم تا بندی بر سر راه انجیل مسیح ننهاده باشیم.

آیا نمی دانید آنان که نوکری (خدمت) پرستشگاه را می کنند، خوراک شان از پرستشگاه بدست می آید؟ و نیز نوکرانِ قربانگاه از آنچه بر قربانگاه پیشکش می شود، بهره ای می یابند؟ به همین سان، خداوند فرمان داده است که گذران زندگی اندرزگویان (واعظان) انجیل از انجیل فراهم شود. 

برگرفته از «نامه ی پولُس پیامبر به قُرنتیان» (دنباله ی «انجیل لوقا»)، انجیل عیسا مسیح، برگردان «هزاره نو»، انتشارات ایلام، سال ۲۰۰۹ ترسایی (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از سوی اینجانب؛ برنام و زیربرنام، برجسته نمایی ها و افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/07/blog-post_48.html

جُنب بخورید، دست تان را می بُریم! ـ بازپخشش

ما به نمایندگی از سوی ششلول بندهای «جامعه جهانی» که خودمان نیز از کارمندان بلندپایه شان هستیم، کاریای زیر ساتور نگاه داشتن دستان شما را بر دوش داریم؛* جنب بخورید، دست تان را می بُریم! همانگونه که شما با دزدهای خرده پا در کشور خود رفتار کرده و می کنید، ما نیز به نمایندگی از سوی کلان سرمایه داری جهانی، همین بلا را بسرتان می آوریم تا پا در جای پای ما ننهید و کفشی که به پای تان بسیار گشاد است را به پا نکنید؛ اگر تاکنون، کار به آنجا نکشیده به شَوَندِ نیک اندیشی و نیکخواهی مان است! ما چون شما سنگدل نیستیم و بیش تر با پنبه سر می بُریم؛ ولی پایش بیفتد، سر، دست، پا و حتا «عضو شریف» تان را خواهیم برید و خوراک سگ های نگهبان پاسبان های مان خواهیم کرد تا بهتر پاچه ی پرخاشگران خودمان در خیابان ها را بگیرند.

ب. الف. بزرگمهر   ۲۹ دی ماه ۱۳۹۸

* ساتورِ «قطعنامه ی فصل هفتم سازمان نامور به ملت ها»

https://www.behzadbozorgmehr.com/2020/01/blog-post_752.html

«بوریس جانسون» و «امانوئل مکرون»، بار دیگر بر پایبندی کشورهای خود به پیمان هسته‌ای با ایران [بخوان: گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!] پا فشردند.

برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»   ۲۹ دی ماه ۱۳۹۸ (با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب؛  افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

۱۴۰۳ آبان ۱۸, جمعه

بلدی اینجوری غِر بدی؟

ب. الف. بزرگمهر   ۱۸ آبان ماه ۱۴۰۳\



این بار هم برو، بده، بیا! ـ بازپخشش

ورشکسته ی نرمش باز که با نادانی و نابکاری تو و رژیم انباشته از دزد و خبرچین و تبهکارت، ایران را به چنین تیره روزی همه سویه ای کشانده اید! پیش تر که بند را به آب داده و زهدانِ دولت بی همه چیزی که دیگر از آنِ تو نیست را به آن ها اجاره داده ای تا تخم و ترکه شان را بکارند؛ این بار هم برو، بده، بیا!*

ب. الف. بزرگمهر  ۳۱ خرداد ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/06/blog-post_21.html

* رویترز از زبانِ دستکم دو بلندپایه ی ایرانی بی نام و نشان می‌گوید که لات بی سر و پای «یانکی»، دیشب درباره ی یورش بگمان نیرومند (قریب‌الوقوع) نظامی به رژیم خرموش های تبهکار فرمانروا بر کشورمان هشدار داده و بار دیگر پیشنهاد گفتگو را در میان نهاده است. در این گزارش آمده که وی برای دریافت پاسخ، زمانی کوتاه بدیده گرفته است. رویترز از زبان یکی از آن دو بلندپایه نوشته است:
«ترامپ در پیام خود گفته بود که ناهمداستان برای جنگ با ایران است و می خواهد با ایران [بخوان: رژیم خرموش های اسلام پیشه!] درباره ی جستارهای گوناگون گفتگو کند ... او مدت کوتاهی برای دریافت پاسخ ما وقت داد؛ اما جواب فوری ما این بود که تصمیم درباره ی این امر با رهبر مُعَظّم [که بر سر تا پایش باید رید!] است.»

برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»  ۳۱ خرداد ماه ۱۳۹۸ (با ویرایش، پارسی و فشرده نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

این تازیانه ها بر پیکر ایران است! ـ بازپخشش














https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/07/blog-post.html 

نکند شیر خدا همو باشد؟

پیشکش به دلاور زنان و مردان لرستان که گرفتار نیرنگبازی های پلیدترین رژیم تاریخ ایران نشده، تن به هیچگونه ملی گرایی از آن میان، ملی گرایی آمیخته به اسلام پیشگی دزدان تبهکار فرمانروا بر میهن ارژمندمان نمی دهند! به آن ها که جداگانگی سترگ میان میهن دوستی با ملی گرایی را در گفتار و کردار بازمی شناسند!

به ویدئوی رزمایشی در لرستان باریک شوید؛ سخنرانی که چهره اش ناپیداست پس از شلیک چند تیر و تفنگ از آن میان، آوا سر می دهد: «... برخیز که شیرِ خدا در قُدس است». من هر چه به مغز از کار افتاده ام فشار آوردم، درنیافتم چه کسی را نمادین یا راستی راستی «شیرِ خدا» می خواند؛ نخستین امام شیعیان که نمی تواند باشد؛ کاریکاتور وی، آخوند چُسی: «گداعلی پیشین» یا همانا «سلطانعلی گدای ورشکسته و جفنگ گوی کنونی» که از ترس موشک و اینا در سوراخ های تو در تویی کم و بیش بسان لانه ی موش پنهان شده و بزرگ ترین هنرش، کبریت بازی و آتش افروزی و بسیج مشتی نادان برای یورش به آسیاب های آبی و بادی است نیز بی هیچ گمان و گفتگو نیست؛ وی بزدل تر از آن است که در آن شهر آسمانی ریسمانی که بدرازای چندین و چند سده با خون توده های مردم یهودی و ترسایی و پیروان «دین مُحَمَّدان» آبیاری شده در آنجا آفتابی شده، کونش را با شاخ «نادان یابو» یا آن دو بُز یکدنده ی دستِ راست و چپش دراندازد. جانشین دستِ چندمِ «حسن نصرالله» که از سر ناچاری به دماوند سرفراز ایران پناه برده یا کسی از جنبش بیجانِ «حماس» هم نمی تواند باشد؛ پس کیست؟! تنها کسی که بر جای می ماند آن یابوی  جفتک انداز است! نکند شیر خدا همو باشد؟! شگفت داستانی است: پیری و خرفتی!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۸ آبان ماه ۱۴۰۳

ویدئوی پیوست:  نکند شیر خدا همو باشد؟



۱۴۰۳ آبان ۱۷, پنجشنبه

در پشتیبانی از جانی شیفته

امدادرسانی به جنگ‌زدگان جرم نیست.

حضور در مناطق جنگی و امدادرسانی به زنان و کودکانِ جنگ‌زده و تحمل مخاطراتِ حضور در مناطقی که توسط نیروهای داعش احاطه شده بود، قابل‌تقدیر است. پاسخ به آن حکم مرگ نیست.

حدود یک‌سال است که با پخشان عزیزی، مددکار اجتماعی و فعال در حوزه‌ی ژنولوژی هم‌بند هستیم.

بعد از تحمل ماه‌ها انفرادی، بازجویی و شکنجه وارد بند زنان زندان اوین شد و در تیرماه سال گذشته، در دادگاهی فرمایشی، بدون ملاقات با وکیل در روزهای متنهی به برگزاری دادگاه و بدون آنکه فرصتِ دفاع از خود داشته باشد، با اتهاماتی واهی محکوم به اعدام شد.

حدود پنج ماه است که از ملاقات با وکیلان و خانواده محروم است. حتا حالا که پرونده برای بازبینی مجدد به دیوان ارسال شد نیز از حق ملاقات با وکلا و فرصتِ مشاوره با آنان محروم است.

پخشان سال‌های طولانی از عمر خود را در کمپ‌های آوارگان جنگی به امدادرسانی به زنان و کودکان جنگ‌زده که از حمله‌های داعش جان به در برده بودند، سپری کرد و پس از بازگشت به ایران و نزد خانواده، به همراه تعدادی از اعضای خانواده‌اش بازداشت شد.

صدور حکم مرگ برای یک مددکار که به امدادرسانی به قربانیان داعش برخاسته بود _که جمهوری اسلامی خود مدعی مقابله با آنان است ،  و اعمال فشار بیشتر بر او و خانواده از طریق محدود کردنِ او در زندان با محرومیت از حقوق اولیه‌ی یک زندانی را خالی از غرض نمی‌بینیم.

ما نگران عواقب صدور این حکم هستیم. حکمی که آن را پاسخ به خیزشِ زنان علیه آن‌چه به ناحق بر آنان روا داشته‌اند می‌دانیم.

واکنش شما پیش از آنکه دیر شود، کارساز خواهد بود.

ریحانه انصاری

گلرخ ایرایی

سکینه پروانه

ناهید خداجو

نسرین خضری جوادی

وریشه مرادی

مریم یحیوی

برگرفته از «تلگرام»   ۱۷ آبان ماه ۱۴۰۳ (برنام از آن من است.  ب. الف. بزرگمهر)

بیا! بده! برو! ـ بازپخشش

یکی از شعارهای لات بی سر و پای «یانکی» برای گزینش آینده ی ریاست جمهوری که پا در جای پای امپراتوران یونان باستان نهاده، بسیار ساده و گویاست:
بیا! بده! برو!

خوب! از یک لات بی سر و پا نمی توان چشم داشت که خود را پشت واژه های فریبنده و «سانتی مانتالی» چون «نرمش قهرمانانه» و اینا پنهان کند.

ب. الف. بزرگمهر  ۲۹ خرداد ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/06/blog-post_53.html



ما جنگ نمی خواهیم؛ نیازمند هوای تازه ایم

پرخاش دانشجویان سقز به روز و روزگار کنونی خود و مردم ایران

برگرفته از «تلگرام»   ۱۶ آبان ماه ۱۴۰۳

ویدئوی پیوست: ما جنگ نمی خواهیم؛ نیازمند خوراک و هوایِ تازه ایم



قهوه خانه ی مش قنبر ـ بازپخشش

ب. الف. بزرگمهر   ۲۶ اسپند ماه ۱۳۹۷

















گوشزد به زنان درباره ی پوشش ناسزاگویی و خوار شمردن نیمی از مردم ایران است

چلاقعلی بی پدر مادر! به گفته های این بانوی اسلام شناس که بگمانم بیش از تو و بسیاری دیگر از آخوندهای خشک مغز و نادان از اسلام سرش می شود، درباره ی آن دختر دانشجو که پس از دست درازی یکی از لات و پات های آتش به اختیارت و پاره کردن جامه اش در خیابان با برهنه شدن، واکنشی آنی و از سرِ ناچاری نشان داد و سپس گویا به بیمارستان روانی فرستاده شد، خوب گوش بده ببین چه می گوید:
«مجازات باید قانونی باشد؛ نمی دانم چه کسی این اقدام را انجام داده. چه کسی این خانم را فرستاده به یک مرکز درمان روانی؟ آیا یک مقام قضایی فرستاده یا پلیس فرستاده؟ ... این یک اقدام غیرقانونی است ... اساسا تذکر دادن به زنان درباره ی پوشش یک توهین بزرگ است ...» (ویدئوی پیوست)

بگو ببینم؛ آن هنگام که با بر زبان راندن «آتش به اختیار» لات و پات ها را شیر کردی تا از دیوار مردم بالا بروند، به هر کسی دست درازی کنند، کولبران را چون گنجشک شکار کنند، با تفنگ ساچمه ای چشم و چال برومندترین دختران و پسران جوان و حتا کودکان را نشانه گرفته و کورشان کنند به پیامدهای آن اندکی هم شده اندیشیدی؟ سال ها از فرهنگ و بصیرت و اینا که گویی همه ی آن ها یکجا در دینی وامانده به نام «اسلام» گنجانده شده و از آن چون ابزاری سود برده و می بری، سخن سر دادی و بجای کوشش برای پیشرفت کشور، چماقی بزرگ برای سرکوب توده های مردم فراهم کردی تا همه در برابر شکوه و بزرگی چنان دین وامانده و «بصیرت العظما»یی نماینده ی آن که کسی برایش تره خورد نمی کند، کر و کور و لال، سر فرود آورده و خدای را سپاسگزار باشند.

بگو ببینم، میان به دار آویخته شدن و بستری شدن در تیمارستان کدام را برخواهی گزید؟ آنگاه که وختش برسد، دیگر دیر خواهد بود.

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!

ننگ و نفرت بر همه ی رژیم هایی که به هر شوند سودجویانه و کوته بینانه از رژیم تبهکارِ دزدان اسلام پیشه ی ننگ ایران و ایرانی پشتیبانی می کنند!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۷ آبان ماه ۱۴۰۳

ویدئوی پیوست: گوشزد به زنان درباره ی پوشش ناسزاگویی و خوار شمردن نیمی از مردم ایران است



۱۴۰۳ آبان ۱۶, چهارشنبه

یابویی چموش با همراهی دو بُز امید مردم سرزمینی باستانی به آینده را کور نموده اند

یابویی چموش با همراهی دو بُز مردم سرزمینی باستانی را شاخ به شاخ نموده و امیدشان به آینده را کور نموده اند.

ب. الف. بزرگمهر   ۱۶ آبان ماه ۱۴۰۳





سرکوب سازمان یافته در آموزشگاه ها؛ کشتار آرام دختران دانش‌آموز

آرزو خاوری، دختر ۱۶ ساله‌ای که به جرم رقصیدن بدون مقنعه در اردوی مدرسه، هدف تهدید و سرکوب مدیر و معاون پرورشی قرار گرفت، قربانی این سیستم سرکوبگر شد. آرزو، پس از تهدید به اخراج از مدرسه گریخت و به ساختمانی شش‌طبقه در خیابان فدائیان اسلام رفت و با پریدن از آن، پاسخی تلخ و اعتراضی به این فشارها داد. به گفته‌ی دوستانش، این کارِ آرزو پاسخی بود به تحقیرها و تهدیدهایی که او را به مرز فروپاشی رسانده بود.

روابط عمومی شهرستان‌های تهران با بی‌تفاوتی اعلام کرده است که هنوز دلایل قطعی این اقدام مشخص نیست؛ در حالی که حقیقت واضح است:
فشارهای سرکوبگرانه و خفقان، نفس‌های دختران ما را می‌برد.

«شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران» با محکوم‌کردن این رفتارهای خشن و سرکوبگر در مدارس، خواهان شفافیت و پاسخگویی فوری مسوولین و اصلاحات در ساختار آموزشی است.

«شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران»

برگرفته از «تلگرام»   ۱۶ آبان ماه ۱۴۰۳ (بختی برای ویرایش این گزارش نداشتم.  ب. الف. بزرگمهر)

ویدئوی پیوست: سرکوب سازمان یافته در آموزشگاه ها؛ کشتار آرام دختران دانش‌آموز



بیانیه ی «کانون صنفی معلمان تهران» در محکومیت گسترش جنگ و کشتار در خاورمیانه

جنگ فاجعه‌ای انسانی است که هیچ برنده‌ای ندارد و تنها درد و رنج بیشتری به مردم بی‌گناه تحمیل می‌کند. مردمان بسیاری در هر سن و شرایطی را به نابودی می‌کشاند، حق حیات و برخورداری از یک زندگی حداقلی را از انسان‌ها به‌ویژه کودکان می‌ستاند؛ پیامدی جز ویرانی، فقر، سوء‌تغذیه، گرسنگی و بیسوادی برای مردمان منطقه درگیر جنگ به‌همراه ندارد. (غزه، سوریه، لبنان، افغانستان و عراق نمونه‌های بارز این ادعا هستند.)

متاسفانه در منطقه‌ای از جهان زندگی می‌کنیم که به دلیل منافع قدرت‌های امپریالیستی، فزون‌خواهی و فساد حکومت‌های دیکتاتوری و جهل و تعصبات گروهی، بیش از ۷۰ سال است که روی صلح و ثبات به خود ندیده و در هر زمان آتش جنگ در گوشه‌ای از آن شعله‌ور بوده، تا به امروز که بیم گسترش جنگ و پیامدهای آن به کل منطقه از جمله کشور خودمان از هر زمان بیشتر است.

کانون صنفی معلمان ایران (تهران) به عنوان یک نهاد مدنی و آموزشی، ضمن ابراز نگرانی عمیق خود از گسترش بیشتر جنگ و خشونت در منطقه خاورمیانه، به ویژه در فلسطین و لبنان، هشدار و اعتراض خود نسبت به وقوع چنین روندی را اعلام می‌دارد.

ما از یک سو اقدام‌های نظامی دولت اسرائیل علیه مردم بی‌دفاع فلسطین و لبنان را که در واقع کشتار بی‌رحمانه و نسل‌کشی شهروندان فلسطینی است، محکوم می‌کنیم؛ به‌ویژه اقداماتی که منجر به کشتار دانش‌آموزان، نابودی کامل خانواده‌های متعدد، تخریب مدارس، بیمارستان‌ها و کلیه زیرساخت‌های موجود شده است. این اعمال نه‌تنها تاثیرات مخربی بر زندگی کنونی مردم می‌گذارد، بلکه آینده نسل‌های آتی را نیز به نابودی می‌کشاند؛ و البته متاسفانه مسبوق به سابقه‌ای هفتاد ساله است. از سوی دیگر، سیاست خارجی ماجراجویانه و اقدامات نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی مانند حماس و حزب‌الله را نیز محکوم می‌کنیم؛ به‌ویژه حمله هفت اکتبر توسط گروه تروریستی حماس را که به کشته شدن افراد غیرنظامی و تعدادی از کودکان اسرائیلی منجر شد. این گروه‌ها اگرچه محصول ۷۰ سال توسعه‌طلبی و خشونت‌ورزی اشغال‌گران هستند اما با بهره‌برداری از شرایط زیست غیرانسانی تحمیل شده برمردم، تنها بر آتش جنگ می‌افزایند و به تشدید تنش‌ها و رنج‌های مردم می‌افزایند؛ آن‌گونه که در یک سال اخیر شاهد بوده‌ایم.

همچنین، حاکمان جمهوری اسلامی باید به عنوان یکی از عوامل این بحران مورد نقد و بازخواست قرار گیرند. در طول چهل سال گذشته حکومت بتدریج ضمن تقلیل حق مردم فلسطین برای مبارزه با اشغال‌گری، به حمایت از دو گروه حماس و حزب‌الله؛ با راهبردی غلط و فرسایشی نه‌تنها کمکی به گشایش مسئله فلسطین نکرده بلکه منافع مردم ایران را نیز دستمایه ماجراجویی‌های منطقه‌ای خود قرار داده است و بیم آن می‌رود کشور را به جنگی ویران‌گر که دستاوردی جز فقر و فلاکت و کشتار برای مردم ایران نخواهد داشت، وارد کند.

از نظر ما استفاده از جنگ به عنوان ابزاری برای تحقق اهداف سیاسی، به هیچ‌وجه قابل توجیه نیست و تنها به قربانی شدن بیشتر انسان‌ها می‌انجامد.

کانون صنفی معلمان ایران(تهران) به‌عنوان یک نهاد مدنی و آموزشی خواهان پایان دادن فوری به سیاست‌های جنگ‌طلبانه، جنگ و حفاظت از حقوق بشر، به ویژه حقوق کودکان و نوجوانان در این مناطق است. کشتار دانش‌آموزان فلسطینی و لبنانی یک فاجعه بزرگ انسانی است که باید با تمام قوا محکوم شود. جامعه جهانی باید در برابر این ظلم و ستم به طور جدی ایستادگی کند و از هرگونه اقدامی که به تشدید این بحران منجر شود، خودداری نماید.

حاکمان جمهوری اسلامی به‌ویژه آنان که بر طبل جنگ می‌کوبند، باید بدانند بیش و پیش از هر چیز در مقابل مردم ایران مسئولیت دارند؛ تداوم راهبرد کنونی بی‌تردید می‌تواند فاجعه‌ای مشابه با غزه و لبنان را برای کودکان ایران‌زمین رقم بزند.

کانون صنفی معلمان ایران (تهران) بر این باور است که تنها از طریق دیپلماسی، گفت‌وگو و احترام به حقوق بشر و گسترش دموکراسی می‌توان به صلح پایدار در منطقه دست یافت. ما از همه طرف‌ها می‌خواهیم که به جای ادامه خشونت، به راه‌حل‌های مسالمت‌آمیز و انسانی روی آورند.

کانون صنفی معلمان ایران (تهران)  ۱۴۰۳/۸/۱۵

برگرفته از «تلگرام»   ۱۶ آبان ماه ۱۴۰۳

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!