صفحات

... تا آب رفته را به جوی نظام سگ مذهبِ سزاوار سرنگونی بازگرداند

... تا آب رفته را به جوی نظام سگ مذهب سزاوار سرنگونی بازگرداند.*

ب. الف. بزرگمهر   ۲۳ آبان ماه ۱۴۰۳

* علی لاریجانی [بخوان برادر تازی ـ انگلیسی: جناب مگوزید بر ما!] به سوریه می‌رود

سخنگوی وزارت امور خارجه از سفر علی لاریجانی مشاور ارشد رهبر معظم انقلاب و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام به سوریه خبر داد.

علی لاریجانی فردا پنجشنبه در صدر هیاتی رسمی و به منظور دیدار و گفت وگو با مقامات ارشد سوریه به‌ویژه «بشار اسد» رئیس جمهوری این کشور عازم دمشق خواهد شد.

آخرین تحولات منطقه و روابط دوجانبه محور اصلی گفت‌ وگوی لاریجانی با مقام‌های سوری خواهد بود.

برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا»   ۲۳ آبان ماه ۱۴۰۳

بختی برای ویرایش این نیمچه گزارش نداشتم. افزوده های درون [ ] از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر

چند نکته پیرامون اوضاع بحرانی ایران ـ بازپخشش

فروپاشی رژیم سگ مذهب اسلام پیشگان و باید افزود: پوشالی، سراشیبی تندتری یافته و چنانچه با سرنگونی آن از درون در بازه ی زمانی کوتاه همراه نشود و نیروهای امپریالیستی بتوانند در بازه ی زمانی درازتری، آسوده تر بزیر پوستِ جنبش رو به اوج توده های مردم ایران بخزند، روندی بس بلاخیزتر یافته و در فرجام، تکه تکه شدن ایران زمین را در پی خواهد داشت. درباره ی چگونگی آن فروپاشی، چنانچه روند کنونی همچنان دنبال شود، می توان از هم اکنون برخی روندها و رخنمون های آینده ی آن را گمانه زد؛ ولی در اینجا دانسته به این روندها و رخنمون ها که هنوز برخی سویه های آن ها برایم چندان روشن نیست، نمی پردازم و تنها به روند یا بهتر بگویم: سناریویی اشاره می کنم که از چندی پیش آغازیده و از سوی بازوی نولیبرال رژیم تبهکار با سازماندهی «دولت زهدان اجاره ای» دنبال می شود؛ سناریویی که بی هیچ گمان و گفتگو به پشتوانه و با همکاریِ کشورهای امپریالیستی برهبری «یانکی» ها هر روز دامن بیش تری می گسترد و زمینه های فروپاشی ایران زمین را می آماید.     

به شَوَند ناتندرستی ام که تنها هر از گاهی و هر بار کم تر از پیش می توانم بنویسم، ناچارم تا اندازه ای کوتاه، فشرده و گاه گسیخته آنچه در سر دارم را در میان نهم که ناگزیر از هماوندی میان جُستارها، دربردارندگی و گواهمندی نوشته می کاهد و شاید چاله چوله هایی نیز فراهم نماید که پر نمودن شان به خواننده واگذار شده است! با این همه، مانند همیشه، پذیرای هرگونه انتقاد بویژه از سوی خوانندگان نکته سنج و موشکاف هستم.

همینجا پیش از پرداختن به ریز و شپش آن سناریو، برای جلوگیری از هرگونه برداشت نابجا باید این نکته را بیفزایم که وابسته دانستن جنبش اجتماعی ایران که از زمینه های بسیار نیرومندِ درونی برخوردار است به کشورهای بیگانه یا آنگونه که بیش تر از زبان کژدم گزیده ی سگ مذهبان درون و پیرامون «ولایت» بیرون می آید: «دشمن»، ناجوانمردی، بی چشم و رویی و تبهکاری بس بزرگ در هوده ی توده های میلیونی مردم ایران و نیز تُفی سر بالاست. این تبهکاری، همچنین یادآور شکرخوری همانند از سوی شاه گوربگور شده ی ایران نیز هست که جنبش انقلابی آن هنگام ایران را به «ارتجاع سرخ و سیاه» وابسته دانست و بسیار زود چوب آن را خورد.

در کنار جنبش کارگری همچنان گسترش یابنده، دست از کار شستن ها و پرخاش های خیابانی توده ی کار و زحمت و بیکار شده ای که آه ندارد تا با ناله سودا کند، این بار در سنجشی نسبی با آنچه در خیزش دی ماه سال گذشته رخ نمود و گذشته از رژیم موش های توسری خورِ اسلام پیشه، خداوندان جهان سرمایه را نیز به شگفتی و ترس دچار نمود و به چاره جویی هایی شتابزده واداشت، آنچه از چندین روز پیش به این سو در جریان است از جداگانگی های چندی برخوردار است و نشانه هایی کم و بیش پررنگ از دستکاری در روند اجتماعی، در آن بچشم می خورد. اینکه چنین دستکاری هایی تا چه اندازه گسترش خواهد یافت و به کجا خواهد انجامید، بستگی همه سویه ای به تراز نیروهای درگیر در پیکاری که به خیابان ها کشیده شده و اندازه ی هشیاری و سازماندهی نیروهای کارگری و زحمتکشان پیرامون آن در برخورد درخور، بجا و بهنگام با کژدیسگی هایی دارد که بخشی از آن ها ناگزیر و پیامد هرج و مرج سرشتی جنبش طبقاتی نارسا در اینجا و آنجاست و بخشی دیگر، سوار شده بر این زمینه از سوی راستگرایان، نوکیسگان و نولیبرال های اسلام پیشه بویژه با هماهنگی نیروهایی درون «دولت زهدان اجاره ای» براه افتاده و از سوی این نیروها در همدستی با سیاست های کشورهای امپریالیستی برهبری «یانکی» ها به آن دامن زده می شود؛ رویارویی با این روند دستکاری شده از سوی همه ی نیروهای پیشروی کارگری و روشنفکران خلقی ایران، نه تنها شدنی که کاریایی درنگ ناپذیر است. بررسی چند و چون این روند و دیگر سناریوهای تا اندازه ای پیش بینی پذیر آن را به شَوَند از آن میان یاد شده در چند بند بالاتر به آینده وامی گذارم و در اینجا تنها به اشاره ای بسنده می کنم:
بازوی راست رژیم برای سوار شدن همه سویه بر اوضاع و به فرمانبرداری واداشتن همه ی نیروهای برخاسته از همبودهای کهنه ی اجتماعی از واپسگرایان و تاریک اندیشان درون و پیرامون هِرَمِ ولایتِ سگ مذهب و خود «آقا بیشعور نظام» گرفته تا خوش چُسان خزینه نشین «بیرونی» (در برابر «اندرونی» در خانه های کهن خاوندی!) سخت در کار و کوشش است. این بازو همچنین خواهان یکسره نمودن کار با میان دو صندلی نشینانی فرصت جو و پیرو باد چون برادرانِ یکی از دیگری نیرنگبازتر تازی ـ انگلیسی و آن دُردانه آقازاده ی موش دَوان است که دست از دوپهلو گویی بشویند و سمتگیری خود را با همه ی دشواری های آن برای این گروه اجتماعی ریشه دار در تاریخ ایران، یکبار برای همیشه روشن نمایند. برجسته ترین دستاویز این بازو با همه ی ریشخندآمیز بودن آن، گونه هایی دمکراسی خواهی همچنان آغشته به اسلامی کمرنگ و آبکی، در پیکار با آنچه «آخوندیسم» خوانده شده، است و در این زمینه از پشتیبانی دامنه ی رویهمرفته گسترده ی سیاسی از نیروهای «سرتَنَت خواه» (سلطنت طلبان) و سازمان مزدوری با نام ریشخندآمیز «مجاهدین خلق» گرفته تا بخش سترگی از نیروهای با پیشینه یا گرایش به «چپ» و از آن میان حزب ها و سازمان های ایرانی تبارِ کاریکاتورِ سوسیال دمکراسی باخترزمین برخوردارند. در زمینه ی آنچه «آخوندیسم» خوانده می شود، نکته ای از دید من برجسته، شایان درنگ و بازگویی است:
با آنکه بخش سترگی از آخوندها و مُلاها از ریز و درشت، هر یک بگونه ای به رژیم سگ مذهب فرمانروا بر میهن مان وابسته اند و چندین دهه نانی چرب و آلوده از این رهگذر لُنبانده اند، گنجاندن پیکار طبقاتی در چارچوب تنگِ پیکار با «آخوندیسم» و به این بهانه، رویارویی با کیش اسلام یا آیین های آن، در شرایطی که یکسوی چنان پیکار طبقاتی گسترده و دامنه داری را توده های میلیونی کارگران و زحمتکشان باورمند به آموزه های همان کیش و آیین ها دربرمی گیرد، نه تنها از دیدگاه «سوسیالیسم دانشورانه»، نادرست است که کژدیسگی در پیکار اجتماعی، پراکندگی و در پی، شکست توده های کار و زحمت را بهمراه خواهد داشت و در کردار، آب به آسیاب بهره کشان ایران و جهان خواهد ریخت. با این همه، پیکار با پریشانگویی های مذهبی (خرافات) با همه ی دشواری های آن در مرزبندی باریک و بجا با باورهای نیک و پاک توده های مردم، کاریای راستین همه ی نیروهای پیشرو و از آن میان بویژه نیروهای چپ راستین است که از بنیاد، کاری بکار کیش و آیین توده های مردم در هیچ جای جهان ندارند و پیکار طبقاتی را با آن درنمی آمیزند.

با آنچه آمد، سرکوب توده های بجان آمده بدست نیروهای واپسگرا و تاریک اندیش با برانگیختن احساسات دینی و مذهبی مشتی نادان و بهانه هایی چون پوشش زنان سامان داده می شود و می خواهند، آنگونه که در زبانزدی گفته می شود: «مار را بدست مَش رجب بگیرند» و خود، نمایش پاکیزگی و پایبندی به دمکراسی بدهند. روشن است که چنان سرکوب هایی، دیر یا زود، زمینه ای بازهم بهتر برای چنگ اندازی هرچه بیش تر کشورهای امپریالیستی به بهانه ی پشتیبانی از هوده ی آدمی («حقوق بشر») فراهم می نماید؛ بی آنکه برخی دست اندرکاران و برنامه ریزان همسو با سیاست های امپریالیستی در این زمینه بازخواست شوند. گام پسین، سر جای خود نشاندن واپسگرایان و تاریک اندیشان، به فرمانبرداری واداشتن و بگاه بایسته، سرکوبی شان است که راه را همه سویه برای کودتای راست و نیروهای امپریالیستی برهبری «یانکی» ها باز می کند. در این باره، این یادآوری را بایسته می دانم که بخش سترگی از سگ مذهبان درون و پیرامون هِرَم رژیم، هم اکنون نیز از آمادگی بایسته برای چاکری و نوکریِ آشکار برای پیشبرد چنان آماج هایی برخوردار است. از دید من، آنچه پیرامون ماجرای ارز و سکّه در یکی دو ماه کنونی رخ داد، در چارچوب چنین سناریویی می گنجد و به هیچ رو نمی توان رخدادهای آن را به پای نادانی «دولت زهدان اجاره ای» و دزدانی چون ولی الله خان سیف و حرامزاده های دست اندرکار دیگر نهاد؛ نه! نادانی در کار نبود؛ دانسته و آگاهانه به نابکاری های بسیار بزرگ با آماج هایی چندگانه دست یازیده شد:
هم ارز بسیار گزافی بیرون بردند؛ هم آشوبی بپا کردند که در آن، مرزهای طبقاتی زیر پا نهاده شد و هم زمینه ای درخور برای آنچه فشرده و نارسا در بالا آمد، فراهم نمودند. آنچه بویژه بگونه ای برجسته خودمی نمایاند، کوششی اهریمنی برای کمرنگ نمودن و به حاشیه راندن جنبش توده های مردم و  جایگزینی آن با جریان های بازاری و "جنبش" هایی چون پرخاشِ خوب سازماندهی شده ی کامیونداران در کار بود و همچنان پی گرفته می شود؛ "جنبش" هایی که به هر رو از ماهیتی کارگری و توده ای برخوردار نیستند. همه ی این ها در شرایطی روی می دهد که با جلوگیری حساب شده و باریک از پرخاش های سازمان یافته ی کارگری و توده ای و دستگیری برخی رهبران سندیکایی و رستایی از میان کارگران و آموزگاران، پرخاش ها هرچه بیش تر به هرج و مرج می گراید و سویه ای ویرانگرانه بی هیچ آماج روشنی می یابند؛ همان زمینه ای که بهترین آبشخور برای نیروهای اهریمنی بیگانه و امپریالیست ها برهبری «یانکی» هاست.

با همه ی این ها، برجسته ترین و بلندترین سد برای کند شدن روند چنان سناریو یا سناریوهایی، در میدان بودن توده های سترگ مردم ایران و در پیشاپیش همه، کارگران و زحمتکشان هستند که انجام هر گونه کودتایی را تا آن هنگام که در میدان هستند با ناکامی و شکست روبرو خواهند نمود و درست از همین رو به حاشیه راندن جنبش کارگری و از کار انداختن آن، یکی از برجسته ترین کاریاهای دشمنان طبقاتی درون و بیرون ایران است.

پرداختن به گزینه ها و کاریاهای چپ راستین، آماج این یادداشت فشرده و نارسا نیست. با این همه، می پندارم از آنچه گفته شد، می توان برخی نتیجه گیری های بایسته برای باریک تر نمودن و بهبود سیاست های راهبردی (تاکتیکی) برکشید و بکار بست. به هر رو، در این باره باید بیش تر اندیشید و از آن برجسته تر، هم اندیشی نمود. به عنوان نمونه، آیا نباید خواهان نیرو گرفتن هر چه بیش تر شوراهای شهر و روستا و گسترده تر شدن کاریای آن ها در زمینه هایی فراتر از آنچه هم اکنون بر دوش دارند، شد و کار در آن زمینه را سامانمندتر به پیش برد؟

ب. الف. بزرگمهر   ۱۴ اَمرداد ماه ۱۳۹۷

https://www.behzadbozorgmehr.com/2018/08/blog-post_67.html

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۷ آبان ماه ۱۳۹۹

https://www.behzadbozorgmehr.com/2020/11/blog-post_593.html


نمی دونن که ما بیدی نیستیم ازین بادا بلرزیم ـ بازپخشش

اِوا! اینا چرا هر چیزیُ به دُنبِ سیاست می بندن؟!۱ این یک موضوع خانوادگیه؛ هر چی بیش تر بخوان با سیاست و اینا قاتیش کنن و فشار بیارن۲، بیش تر به ناموسِ من برمی خوره ... بهشون پیغام داده بودم که رقم مهریه رُ زیاد کنن؛۳ بگوش نگرفتن. به خیال شون، ضعیف۴ گیر آوُردن و کنج دیفار گذاشتن؛ نمی دونن که ما بیدی نیستیم ازین بادا بلرزیم ... قربونِ لب و لوچه ی این «مُحَلِّل»۵ برم که بموقع پا پیش گذاشت و حرف دلمُ تو اون «بنگاهِ دلالّ محبت»۶ زد!  آدم باوفا و جوانمرد به همین می گن. اگه زیادی فشار بیارن تو کابین همین زاغولِ سبیلو می مونم و دیگه برنمی گردم. چند بار دیگه باید گول بخورم؟! به کسی هم مربوط نیس به کی بِدم یا نَدَم؛ مال خودمه به هر کی دلم خواست می دم. حرف بی حرف!

ب. الف. بزرگمهر   ۳۰ شهریور ماه ۱۴۰۰

https://www.behzadbozorgmehr.com/2021/09/blog-post_21.html

پی نوشت:

۱ ـ «روسیه از همپایان («شُرَکا») خود در ꞌبنگاه جهانی انرژی اتمیꞌ می خواهد که بازاندیشی (تعامل) با ایران [بخوان: گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!] از آن میان، در زمینه ی بخش های شناسایی شده ی هسته ای را سیاسی نکنند.»* از سخنرانی «میخاییل اولیانوف»، نماینده ی پایای (دائم) روسیه در سازمان های جهانی، در نشست شورای دست اندرکاران (حُکّام) بنگاه جهانی (آژانس بین المللی) انرژی هسته ای، وین

برگرفته از «اسپوتنیک»   ۲۵ شهریور ماه ۱۴۰۰ (با ویرایش، پارسی و پاکیزه نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

* از دیدِ من، سخنی از این کودنوارتر نیست که چالشی سر تا پا سیاسی از آغاز تاکنون را ناسیاسی وانماییم؛ گرچه، خریّت نهفته در آن که با خریّتِ بسیار بزرگِ «میخاییل گورباچف» («گوربی» باخترزمین!) در زیر پا نهادن دستاوردهای ساختمان سوسیالیسم در «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» و دودستی پیشکش کردن آن به امپریالیست ها از سویه هایی پهلو می زند، نشانه هایی از بخت جویی سیاسی (فرصت طلبی ـ «اُپورتونیسم») و تا اندازه ای از آبِ گل آلود ماهی گرفتن را نیز دربردارد.

۲ ـ «غربی ها و آمریکایی ها به دنبال مذاکره از طریق فشار هستند ... این چه مذاکره ای است؟ من تاکنون گفته ام مذاکره را در دستور کار داریم؛ اما نه تحت فشار.» برگرفته از «ایرنا»  ۱۴ شهریور ماه ۱۴۰۰

۳ ـ «بگو این رقم برای مهریه و اینا کمه؛ باید زیادش کنه ...»  ب. الف. بزرگمهر   چهارم اردی بهشت ماه ۱۴۰۰

https://www.behzadbozorgmehr.com/2021/04/blog-post_68.html

۴ ـ همانا «ضعیفه» بزبان کژدم گزیده شان

۵ ـ «من به نمایندگی از سوی دولت خود، آماده ام تا ꞌمُحَلِّلꞌ شان باشم» ب. الف. بزرگمهر   ۱۸ فروردین ماه ۱۴۰۰

https://www.behzadbozorgmehr.com/2021/04/blog-post_70.html

۶ ـ «بنگاه جهانی انرژی اتمی»

شنیدی قول پیشکی مایه اش شیشکی؟

پاسخ آن یورش پیشین چه شد؟ شنیدی قول پیشکی مایه اش شیشکی؟*

ب. الف. بزرگمهر   ۲۳ آبان ماه ۱۴۰۳

* جانشین فرمانده نیروی پدافند هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران [بخوان: جمهوری دزدان اسلام پیشه ی ننگ ایران!]:
پاسخ ما به هرگونه ماجراجویی و دست‌درازی دشمنان به حریم هوایی، دریایی و زمینی ایران اسلامی سخت و کوبنده است.

برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا»  ۲۳ آبان ماه ۱۴۰۳

محکومیت سرکوب آهو دریایی از سوی گروهی از شهروندان و کنشگران مدنی

ما، جمعی از شهروندان و کنشگران مدنی، اقدامات سرکوبگرانه علیه آهو دریایی، «دختر علوم تحقيقات» را به شدت محکوم می‌کنیم.

بستری کردن اجباری دانشجوی ترم هفتم زبان در بیمارستان روانپزشکی، اقدامی آشکار در جهت خاموش کردن صدای اعتراض و نقض آشکار حقوق بشر است.

تلاش نابخردانه و بزدلانه شما برای خاموش نمودن صدای ملت با «پروپاگاندا»، مجنون‌سازی و حبس، ما را از مبارزه برای آزادی خواهی و عدالت طلبی باز نمی‌دارد. اگر از قیام مهسا و «جنبش زن، زندگی، آزادی» درس عبرت نگرفته‌اید، بدانید که تاریخ پر است از درس های عبرت آموز.

بدون هیچ کاستی، اقدام

آهو دریایی، خط بطلانی است بر رویکرد لجوجانه حکومت درباره نوع پوشش زنان و دختران، بی شک، او نماد جسارت و ایستادگی در برابر خشونت و تحقیر زنان است؛ آهو دریایی با اقدامی شجاعانه، بعد از پاره‌ شدن لباس هایش توسط نیروهای حراستی، به حق خود برای انتخاب پوشش اعتراض کرد و به صدای میلیون‌ها زن ایرانی تبدیل شد.

ما از جامعه جهانی می‌خواهیم، تا در برابر این بی‌عدالتی سکوت نکنند و از حکومت جمهوری اسلامی بخواهند تا به حقوق اساسی شهروندان ایران احترام بگذارد.

در پایان از همه آزادی‌خواهان و فعالان صنفی و مدنی که به ارزش‌های انسانی پایبندند، درخواست می‌کنیم تا با امضا این بیانیه، صدای اعتراض خود را به گوش جهانیان برسانند.

ما خواهان آزادی فوری و بی‌قید و شرط آهو دریایی هستیم و از شما می‌خواهیم هرچه سریعتر، دختر علوم تحقیقات  را آزاد کنید و نسبت به اقدامات سرکوبگرانه و خشونت آمیز درباره حجاب اجباری پایان دهید، پیش از آنکه “خیلی زود دیر شود”.

با هم برای آزادی و عدالت تلاش کنیم.

برگرفته از «اتحادیه آزاد کارگران»   ۲۱ آبان ماه ۱۴۰۳

پشتیبانی بیش از هزار تن از آموزگاران استان کردستان از کنشگران فرهنگی

همکاران گرامی، مردم کوردستان

درود بر شما

همانگونە کە مستحضرید آموزش و پرورش ایران با مشکلات عدیدەایی از جملە کاهش کیفیت آموزش، افت تحصیلی، ترک‌تحصیل صدها هزار نفر دانش‌آموز، کمبود معلم و فضای آموزشی، طبقە‌بندی کردن و خصوصی سازی آموزش، نارضایتی شغلی معلمان بەواسطە سیاست تقابلی راس هرم مدیریتی بە جای شنیدن نقطە نظرات و انتقادات سازندە بدنە، نبودِ [بجای «عدم»] آموزش بە زبان مادری و نداشتن برنامە و طرحی برای اجرا در مناطق دو یا چند زبانە و .... مواجە می‌باشد. فعالین صنفی معلمان با تاکید بر این اصل کە جامعە خود نگهبان جامعە است، هموارە  مشکلات روبە فزونی آموزش و پرورش را در قالب کنش‌های مدنی و قانونی در جهت حل و برطرف کردن آنها بە مقامات گوشزد نمودەاند؛ اما متاسفانە هموارە این حرکات مدنی مسالمت‌آمیز همچون دیگر حرکتهای اعتراضی‌ سرکوب شدە و بدان وقعی ننهادند کە پیامد این برخوردها شرایط اسفبار کنونی دستگاە آموزش و پرورش کشور است.

با استیلای نگاە امنیتی کە از اول انقلاب تاکنون بر استانهای کوردنشین سایە افکندە، سرکوب جنبشهای مدنی و صنفی شدیدتر از دیگر نقاط کشور بودە و در چند سال گذشتە بسیاری از فعالین صنفی و مدنی در این استانها با احکام سنگینی روبرو گشتە‌اند. در استان کوردستان فعالین صنفی معلمان با پروندە‌سازی نهادهای امنیتی و با چراغ سبز شخصیت‌های حقوقی نظیر دادستان، معاون سیاسی استاندار و با همکاری مسوولان ذی نفوذ در ادارە کل آموزش و پرورش استان همچون مدیرکل، مسوول حراست، مسوول تخلفات اداری و هیات تخلفات و ... با ظالمانە‌ترین احکام همچون انفصال دائم و موقت، اخراج، بازنشستگی اجباری، تبعید، زندان، حذف رتبە‌بندی و ... مواجە گشتە‌اند.

ما بە عنوان جمعی از فرهنگیان استان کوردستان و بر پایە شناخت و ایمان بە عملکرد حق‌طلبانە این معلمان دلسوز بر خود واجب دانستیم ضمن محکوم کردن احکام صادرە برای آنها گامی در حمایت از این عزیزان برداریم. در همین راستا در اولین گام اقدام بە طراحی «پتیشن» برای جمع‌آوری امضا خطاب بە شخصیت حقوقی رییس جمهور مملکت نمودیم تا صدای حق‌خواهی خود و مظلومیت همکاران کنشگر خود را بە ایشان برسانیم. در این راستا بیش از هزار نفر از همکاران فرهنگی در استان کوردستان فعالانە و باورمند در این امر شرکت نمودند. حمایت این همکاران کە بر پایە شناخت کامل از فعالین صنفی و مشکلات مورد اشارە در فعالیت‌های قانونی و مدنی آنهاست ،خود بزرگترین دلیل بر بی‌گناهی آنها و روایی پرسش‌ها و انتقادات آنها در جهت اصلاح امور دستگاە آموزش و پرورش می‌باشد. ما اعتقاد داریم کنش های حق‌طلبانە این عزیزان در راستای کاستن از آلام آموزش و پرورش کشور است و تماما بر پایە قانون و واقعیات عینی قابل اثبات بیان شدە لذا جا دارد با دیدە قبول و اثرگذاری مثبت نگریستە شود نە بر پایە حذف و پروندە‌سازی.

در پایان انتظار داریم آقای پزشکیان و مسوولان وزارت آموزش و پرورش دولت ایشان صدای حق طلبانە معلمان کوردستان در قالب این کنش مدنی را شنیدە و بە وعدە‌های انتخاباتی خود جامە عمل بپوشانند و در جهت استفادە از تمام ظرفیت و دانش بدنە آموزش و پرورش خصوصا همکاران بە ناحق محکوم شدە، تمام احکام صادرە علیە ایشان را لغو نمایند، چرا کە عقلانیت مبتنی بر عدل و اخلاق ایجاب می‌کند پایانی بر سیاست غیرعقلانی و ناعادلانە سرکوب معلمان در ایران بە صورت عام و کوردستان بە طور اخص گذاشتە شود، در غیر اینصورت جامعە فرهنگیان استان کوردستان بی‌صدا نخواهد ماند و برای حمایت از همکاران خود حق هرگونە اقدام قانونی از جملە تجمع و تحصن و....را برای خود محفوظ می دارد.

برگرفته از «تلگرام»   ۱۲ آبان ماه ۱۴۰۳

این بیانیه را تنها اندکی در نشانه گذاری ها ویرایش نموده ام. افزوده ی درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

۱۴۰۳ آبان ۲۱, دوشنبه

بچه هایم را بدست این بی پدر مادرها نمی سپارم! ـ بازپخشش

بزرگ تر که شوند بجای آنکه دهان شان را نشان دهند، ... شان را نشان خواهند داد.

ب. الف. بزرگمهر   دوم آبان ماه ۱۳۹۵

https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/10/blog-post_87.html


من با ایرانیان گفت و شنود نتوانم! ـ بازپخشش

با اینهمه «خصوصی سازی» و سپردن گاه دربست نهشته های نفت به بنگاه های کشورهای امپریالیستی و سرمایه گذاری های سرراست کارتل ها و تراست های شان برای بهره وری از نیروی کار بس ارزان شده در اقتصاد نیمه جان ایران، باز هم می گویند:
«خصوصی سازی خوب انجام نشده است»!

گویی «خصوصی سازی» باید تا آنجا پیش برود که فلان جای ننه ی خودشان را هم به داد و ستد جهانی نهاده و در بازی «برد ـ برد»، درصد چشمگیری از آن به کارتل ها و تراست های کشورهای امپریالیستی واگذار شود. کار به آنجا خواهد کشید که پس از جندی، چنانچه از یکی از آن زنان جاافتاده یا پیرزنان پرسیده شود:
«ایران را بیش تر دوست داری یا چندملیّتی ها را؟» پاسخی اینچنین دریافت کنی:
«من با ایرانیان گفت و شنود نتوانم»!*

ب. الف. بزرگمهر    ۲۶ امرداد ماه ۱۳۹۶

https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/08/blog-post_17.html

* با الهام از داستانک زیر از جاودانه عُبید زاکانی:

پیرزنی را پرسیدند كه دیهی دوست تر داری یا كیری؟ گفت: من با روستاییان، گفت و شنید نمی توانم كرد.

۱۴۰۳ آبان ۲۰, یکشنبه

دو نما از چابهار ـ بازپخشش

چابهاری با ۶۰⸓ توده های تنگدست در گوشه و کنار آن

چابهار «جامعه جهانی» و خرموش های اسلام پیشه ی گُرزبدست شان

ب. الف. بزرگمهر   یکم دی ماه ۱۴۰۰

https://www.behzadbozorgmehr.com/2021/12/blog-post_22.html






نمودی شایان درنگ و به اندازه ای بسنده روشنگر از دورانی تازه

نمودی شایان درنگ و به اندازه ای بسنده روشنگر از دورانی تازه۱ که برآمدِ لات بی همه چیزی به نام «دونالد ترامپ» نیز نه برانگیزاننده ای آن که بازتابی از آن است.۲ دورانی که همزمان با فرورفتن هر چه بیش تر سازند بی سر و سامانِ سرمایه داری در مردابِ خود پدیدآورده، جداگانگی های طبقاتی در خود کشورهای امپریالیستی نه تنها به شکاف بیمانند طبقاتی خواهد انجامید که با شتابی فزاینده، مرگ و میر و نابودی توده های انبوه مردم را بویژه در کشورهای نامور به «پیرامونی» در پی خواهد داشت؛ مگر آنکه سمتگیری سوسیالیستی دامنه ای جهانی بخود گرفته و از ژرفایی بس فراتر از هماوندی هایی بر بنیاد کاسه بشقاب فروشی کنونی در چارچوب همین سامانه ی رو به فروپاشی در شماری از باشگاه های سیاسی نوپدید با پیشگامی روسیه و چین برخوردار شود. برای این سمتگیری باید هر چه بیش تر سمت و سو یافته و از پیش اندیشیده، شتاب ورزید؛ وگرنه، با گسترش بیش از پیش ابزارهای ساز و برگ یافته به هوش ساختگی و آدمواره ها چنین بختی یکبار برای همیشه از چنگ آدمی خواهد رفت و خود در روند شتابنده ای دردناک نابود خواهد شد.۳ 

ب. الف. بزرگمهر   ۲۰ آبان ماه ۱۴۰۳

پی نوشت:

۱ ـ رکورد تاریخی افزایش ثروت چند میلیاردر همزمان با پیروزی ترامپ در انتخابات آمریکا

شاخص میلیاردرهای بلومبرگ نشان می‌دهد با اعلام نتایج انتخابات ایالات متحده آمریکا، ثروت ۱۰ فرد ثروتمند جهان نیز در رکوردی تاریخی افزایش یافت.

ایلان ماسک، ثروتمندترین فرد جهان و مالک شرکت‌هایی چون تسلا و اسپیس‌ایکس که از حامیان پرشور و صریح دونالد ترامپ است، بزرگ‌ترین برنده این روز بود که ثروتش با ۲۶.۵ میلیارد دلار افزایش به ۲۹۰ میلیارد دلار رسید.

در این روز، جف بزوس، مدیر و مالک شرکت آمازون، از حامیان دونالد ترامپ ۷.۱ میلیارد دلار به ثروتش افزوده شد و لری الیسون، از بنیان‌گذاران اوراکل از دیگر حامیان رئیس‌جمهور منتخب آمریکا، شاهد افزایش ۵.۵ میلیارد دلاری دارایی خود بود.

بررسی‌ها نشان می‌دهد در مجموع در روز چهارشنبه و با اعلام پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ آمریکا، در مجموع ۶۴ میلیارد دلار به ثروت ۱۰ فرد ثروتمند جهان افزوده شد.

بیل گیتس و استیو بالمر، مدیران سابق مایکروسافت، لری پِیج و سِرگِی برین، مدیران سابق گوگل و وارن بافت، مدیرعامل شرکت چند ملیتی برکشایر هاتاوی، سایر افرادی بودند که در این روز ثروتمندتر شدند.

هرچند که هیچ‌کدام از این افراد در این دوره انتخابات آمریکا از هیچ نامزدی حمایت نکردند، اما در گذشته پشتیبان نامزدها و اهداف دموکرات‌ها بودند.

بلومبرگ می‌گوید، این «بزرگ‌ترین روند افزایش روزانه» ثروت است که از زمان آغاز شاخص میلیاردرها در سال ۲۰۱۲ مشاهده شده است.

برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»  ۱۷ آبان ماه ۱۴۰۳ (بختی برای ویرایش این گزارش نداشتم.  ب. الف. بزرگمهر)

۲ ـ زمینه ی بحران خیزِ اقتصادی ـ اجتماعی یاد شده در دوره ی کنونی گزینش  ریاست جمهوری و همچشمی های درون حزبی، مُهر و نشان خویش را با پدیداری دو پدیده ی کمابیش کم مانند در سنجش با دوره های پیش از آن به نمایش نهاد:
«برنی ساندرز»، همچشم آن ماچه سگ تبهکار [هیلاری کلینتون] در همچشمی های درونی «حزب دمکرات» با برنامه ای رویهمرفته ریشه ای تر به سود زحمتکشان از یکسو و «دونالد ترامپ» بی کمابیش هیچ برنامه ای در دیگر سو!
...
پا نهادن این یکی [دونالد ترامپ] به میدان همچشمی برای دستیابی به جایگاه ریاست جمهوری، نشانه ای از بحران فراگیر اقتصادی ـ اجتماعی و بی هیچ گمان و گفتگو، سیاسی در سامانه ی سرمایه داری امپریالیستی بگونه ای کلی و در «ایالات متحد» بگونه ای ویژه را بازمی تاباند؛ سامانه ای که با بحران های همه سویه ی درونی و برونی روبروست و هر روز زمینگیرتر و به همان اندازه هارتر و گستاخ تر می شود.

برگرفته از «نکته هایی چند پیرامون گزینش میان سگ زرد و شغال در کشور «یانکی» ها»  ب. الف. بزرگمهر    ۱۸ آبان ماه ۱۳۹۵

https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/11/blog-post_8.html

۳ ـ ... با چشم اندازهای آینده در زمینه درآمیزی آدم ها با نرم ابزارها، پیدایش نمونه های گوناگون «آدمواره» ها*، چنانچه هنوز جایگزینی برای سامانه تبهکار سرمایه داری یافت نشود، بشریت و فرهنگ آدمی از پهنه گیتی رخت بر خواهد بست و تنها شاید آنگونه که نویسنده شوخ طبع امریکایی: مارک تواین کره زمین را در میان کرات کیهانی دیگر به آن همانند دانسته بود "زگیل کوچک" همجنان برجای خود بماند!

* «آدمواره» را در اینجا به مفهوم همپیوندی های بسیار گوناگونی از آدم و سامانه های نرم ابزاری که در آینده برپایه دانش های گوناگون زیست فن آوری (بیوتکنولوژی) پدید خواهند آمد، بکار برده ام.

برگرفته از نوشتار و پی نوشتِ «چگونه "جهان افلاتون" به واقعیت می پیوندد!»  ب. الف. بزرگمهر   سوم آبان ماه ۱۳٨٨

https://www.behzadbozorgmehr.com/2009/10/blog-post_25.html

می خواهید از توده های مردم زهرِ چشم بگیرید و از برآمدِ آذرخش دیگری جلوگیرید؟

می خواهید نیرومندی و پایداری خود را برُخ لات بی همه چیز «یانکی» بکشید؟* یا شاید بسان همیشه دیواری کوتاه تر از کردستان و مردم دلاور و مهربان آن نیافته اید؟ پفیوزهای ننگ ایران و ایرانی، به این یا آن شَوَند یا هر شَوَند دیگری به چنین تبهکاری هایی دست می یازید، چیزی را نمی توانید از چشمِ توده های مردم ایران پنهان کنید؛ همه دیدند «عزراییل» با همه ی کوچکی اش چگونه دَک و پوزِ پلیدتان را بخاک مالید؛ همه می دانند تا چه اندازه پست و فرومایه اید و تنها کاری که از دست تان برمی آید، خونخواهی از مردم بیگناه و سرفرازترین و برومندتربن فرزندان ایران زمین به بهانه هایی پوچ است. همه می دانند که می خواهید از توده های مردم زهرِ چشم بگیرید و از برآمدِ آذرخش دیگری جلوگیرید. «هرکه نامُخت از گردش روزگار  نیز ناموزد ز هیچ آموزگار» (رودکی)

برای آزادی زندانیان سیاسی بویژه آن ها که رژیم دزدسالار اسلام پیشگان، آهنگ گرفتن جان شان را در سر می پروراند پای به میدان نهاده، خشم خود را نشان دهید!

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!

ننگ و نفرت بر همه ی رژیم هایی که به هر شوند سودجویانه و کوته بینانه از رژیم تبهکارِ دزدان اسلام پیشه ی ننگ ایران و ایرانی پشتیبانی می کنند!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۰ آبان ماه ۱۴۰۳

* وریشه مرادی، زندانی سیاسی، از سوی «شعبه ۱۵ دادگاه اَنقُلاب تهران» به ریاست میخ در گِل (قاضی): ابوالقاسم صلواتی به اتهام «بغی» به اعدام داد باخت.

نشست های دادگاهِ زندانی سیاسی، وریشه مرادی در تاریخ‌های ۲۷ خرداد و ۱۴ مهر ۱۴۰۳ برگزار و فرمان اعدام وی امروز یکشنبه، ۲۰ آبان به وکلای وی ابلاغ شده است. در این نشست ها، وی اجازه دفاع از خود را نداشت و آن میخ در گِل حتا به وکلای او نیز اجازه دفاع نداد. همچنین وکلای پرونده که پیشتر از حق بررسی پرونده محروم شده بودند، پس از پایان دومین نشستِ دادگاه، تنها چند ساعت توانستند پرونده موکل‌شان را بررسی کنند.

برگرفته از «تلگرام»  ۲۰ آبان ماه ۱۴۰۳ (با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

بودجه ای نه از آنِ توده های میلیونی مردم ایران که از آنِ دزدانِ میوه چینِ انقلابی تاریخی

نمودهایی شایان درنگ از بودجه ی سال ۱۴۰۴؛* بودجه ای نه از آنِ توده های میلیونی مردم ایران، دربرگیرنده ی طبقه کارگر و زحمتکشان پیرامون آن که از آنِ دزدانِ میوه چینِ انقلابی تاریخی که آن را به لجن کشانده، روز و روزگارِ بس ناگوار کنونی را به ایران و ایرانی گرانبار نموده اند.

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!

ننگ و نفرت بر همه ی رژیم هایی که به هر شوند سودجویانه و کوته بینانه از رژیم تبهکارِ دزدان اسلام پیشه ی ننگ ایران و ایرانی پشتیبانی می کنند!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۰ آبان ماه ۱۴۰۳  

* نمودهایی شایان درنگ از بودجه ی سال ۱۴۰۴:

ـ چهارده و نیم درسَد از درآمدهای نفتی از آنِ "شرکت ملی نفت"؛

ـ ‏روزانه ۴۶۰ هزار بشکه نفت (برابر یک سوم درآمدهای نفتی)، از آنِ نیروهای آراسته به جنگ ابزار؛

ـ ‏افزایش ۴ برابری دانگ (سهم) نهادهای سپاهی (نظامی) از درآمد نفت و گاز؛

ـ ‏افزایش ۳۹ درصدی آنچه از دریافت مالیات ها، دست دزدان میوه چین انقلابی تاریخی را می گیرد؛ در حالیکه غول های فرادولتی مالیاتی نمی پردازند.

بنیاد داده ها برگرفته از «تلگرام» به تاریخ ۲۰ آبان ماه ۱۴۰۳ با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب:  ب. الف. بزرگمهر

انقلابی شکوهمند که مُلّاخور شد! ـ بازپخشش

می خواستم تصویر میانی را بردارم و چیزی دیگر جایگزینش کنم؛ ولی، نه! همینگونه گواهمندتر است:
امام آمد! امام سوار بر موج های انقلابی توده ای با «ایرفرانس» آمد؛ پیش تر چک و چانه هایش را با خداوندان بزرگ سرمایه ی جهان زده بود و کارچاق کن ها و پادوها کارها را راست و ریس کرده بودند تا امام بیاید؛ وگرنه، امام نمی آمد. آفتابه اش را پیش از آنکه فرانسه برود، در عراق جا گذاشته بود. در اینجا دیگر، برای وضو یا دست به آب، نیازی نبود تا هر بار بسوی حوضی کهنه در میان خانه ای رنگ و رو رفته برود و آن را با سر و صدا از آب پر کند. به هر رو، امام آمد بی هیچگونه احساسی!۱ 

مردم، امام را روی چشم شان نشاندند و او خود را گم کرد. راست می گفت که حتا بیابانگردان عربستان نیز هیچگاه تا این اندازه برای آن پیامبر تازی، حتا پس از نیرو گرفتن و شناخته شدنش به عنوان پیامبر کیش نوپدید اسلام، دست و دلبازی نکرده بودند. خوب! این هم یکی از جداگانگی های میان تازیان۲ با ما ایرانی هاست که آن ها سیلی نقد را به از حلوای نسیه می دانند و اگر گرسنه بمانند، نخسیتن کارشان شبیخون به تبار همسایه و چپاول است؛ هر چیزی که بدست شان بیفتد از گاو و گوسپند گرفته تا زن! اسلام آوردن شان به آن ها کمک کرد تا این بار بجای به جان هم افتادن، دست در دست هم به جاهای دوردست تری یورش برند و شبیخون بزنند؛ همین و بس! خوی و سرشت باستانی بیابانگردی همچنان بر جای ماند؛ خوی و سرشتی تند که بگاه بایسته، الله با جدّ و آبادش را نیز ناسزاگویان از آسمان به زمین می کشد و مادرش را به عزایش می نشاند:
یک جداگانگی بزرگ فرهنگی میان آن ها با مردمانی که از دیرباز همواره در کارِ سازندگی و نوآوری بوده اند؛ مردمانی آفریننده و یکی از دو سه گهواره ی فرهنگ آدمی بر روی زمین و از دیدگاه آفرینندگی و آنچه به جهانیان پیشکش نموده اند، شاید برجسته ترین گهواره ی فرهنگی! مردمانی همچنین خیره سر و سربلند که به گاه نداری و گرسنگی از همان دیرباز، سنگ بر شکم بسته و گرسنگی را برمی تابیده اند؛ بی آنکه به باغ همسایه ی خویش دست دراز کنند؛ مردمی که با سیلی چهره ی خویش را سرخ نگاه می داشتند تا سربلندی شان پایمال نشود. در داستانی تاریخی و بسیار زیبا، سناتوری رومی که به ایران دوره ی آشوب قُباد ساسانی پا نهاده و همراه با راهنمای ایرانی خود در کوچه پس کوچه های تیسفون اسب می راند به هنگام برخورد با مردگانی در پای دیواری رُسی با شاخه های شاه توت و دیگر میوه های درشت آبدار آویخته از آن با شگفتی می اندیشد:
«... اگر در بیزانس بود، نیازی به قحطی نبود تا مردم این درخت ها را یک روزه تاراج کنند؛ ایرانی ها نمی دانند دزدی چیست.»۳ از آن دوران، بیش از ۱۶ سده می گذرد؛ گرچه، نمودها و نشانه هایی از چنین خوی و سرشت و رفتاری را خود تا پیش از انقلاب بهمن ۵۷ و حتا یکی دو سال پس از روی کار آمدن رژیمِ سگ مذهبِ اسلام پیشگان که آن را شاخه ای دیر روییده از فرمانروایی تازیان بر ایران باید بشمار آورد، در برخی شهرهای کوچک و بزرگ ایران گواه بوده ام؛ کسانی که مرگ را پذیرا می شدند؛ ولی دست به دزدی نمی یازیدند.

اکنون، "فرهنگ" دستار به سرها نزدیک به چهار دهه در میهن مان فرمانرواست:
دزدی، دروغگویی، کژدستی، هیزی و هزار پلشتی و پلیدی دیگر، همگی زیر نام الله، کاربرد فراوان یافته و تار و پود اجتماع ایران را آلوده است. بدرازای اندکی بیش از زندگی یک نسل (سی سال)، خوی و سرشت ایرانیان بویژه در لایه های میان به بالای اجتماعی، دگرسانی هایی ناخوشایند از خود نشان می دهد. «ایلیا ارنبورگ»، یکی از نویسندگان پیشروی شوروی، دیرزمانی پیش، سخنانی کمابیش در این مایه گفته بود: تنها بدرازای یک نسل می توان از کمونیسم به فاشیسم گرایید! درستی سخن وی را هم اکنون در بسیاری از کشورهای جهان و از آن میان بویژه کشورهای اروپای باختری بروشنی می توان دید؛ گرچه با همه ی این ها و باید افزود: خوشبختانه، اندازه و چگالی چنین دگرسانی های ناخوشایندی در میان لایه های فرودست جامعه در همه جای جهان و از آن میان ایران خودمان آنچنان نیرومند نیست؛ نمونه ی فداکاری بزرگ آتش نشان ها که تنها نمونه در اوضاع بس نابسامان و ناگوار اقتصادی ـ اجتماعی کنونی نیز نبوده و در آینده نیز نخواهد بود، گواه آن خوی و سرشت برجای مانده از نیاکان ایرانیان و نشانه ای از پابرجایی «پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک» است که گوهر خود را یکبار دیگر در گستره ای بزرگ تر دیر یا زود به نمایش خواهد نهاد. از جان گذشتگی ها و پایمردی های بزرگِ رادمردان و رادزنان ایرانی که به هر بهانه ی کوچک و بزرگی از سوی رژیم ضد ایران و ایرانی فرمانروا بر میهن مان به زندان افکنده می شوند، نمونه های دیگری از راستی و درستی ایرانی است؛ سرزمینی که بدرستی «بنگاه مزدک ها و بابک ها» نام گرفته است.

دیر یا زود، هرچند بگمانم با رنج و خون بسیار، این دوره ی ناسزاوار بدرازا کشیده شده نیز سپری شده و رژیم دزدان سگ مذهب به تاریخ خواهد پیوست. با این همه، امیدوارم این روند چندان بدرازا نکشد؛ زیرا هر روز پابرجایی رژیم از درون پوسیده و بی سر و سامان ایلخانی فرمانروا بر ایران، کشور را بیش از پیش بسوی گسستگی پیوندهای چندهزار ساله ی خلق های ایران و فروپاشی ایران زمین می کشاند. چنین مباد! 

ب. الف. بزرگمهر   ۲۴ بهمن ماه ۱۳۹۵

https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/02/blog-post_82.html

پی نوشت:

۱ ـ روح الله خمینی و «امام» آینده، هنگام بازگشت به ایران پس از سالیانی دراز در پاسخ به پرسش خبرنگاری که پرسیده بود «چه احساسی از بازگشت به ایران دارد» به همین بسنده نمود که بگوید: «هیچی»!

۲ ـ واژه «تازی» در بنیاد خود به معنای «چادرنشین» است. ایرانیان در دوران کهن به بیگانگان (بگونه ای عمده چادرنشین) پیرامون ایران، تازی می گفته اند. واژه های «تاجیک» یا «تاژیک» نیز از همین ریشه است. این واژه را می توان همتراز واژه «بَربَر» برای یونانیان کهن بشمار آورد. برای آگاهی بیشتر به «واژه نامه ی دهخدا» نگاه کنید.

برگرفته از پی نوشتِ «پیروزی تازیان بر ایران از دیدگاه فردوسی»، ب. الف. بزرگمهر، ۱۷ بهمن ماه ۱۳۸۹

https://www.behzadbozorgmehr.com/2011/02/blog-post_06.html

۳ ـ «مزدک»، نوشته ی «موریس سیماشکو» با برگردان بسیار خوبِ سهراب دهخدا، چاپ دوم، سال ۱۳۶۲ خورشیدی

۱۴۰۳ آبان ۱۹, شنبه

آب درمانی در کنار سخن درمانی و این ها ... ـ بازپخشش

«... یکی از اولویت‌های بسیار مهم ما مباحث محیط زیستی و آب بود و دیدیم که اولین مصوبه دولت یازدهم در ارتباط با احیای دریاچه ارومیه بود. در سفری که به ارومیه داشتم، بسیار خوشحال شدم که دیدم آب این دریاچه تثبیت شده و چند سانتی هم بالا آمده ... شیرین کردن آب دریاها و مهار آب‌های مرزی نیز از دیگر راه‌حل‌ها است که با اجازه مقام معظم رهبری ۸ میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی برای مسئله آب‌ برداشت می‌کنیم. در برنامه ششم توسعه نیز یکی از اولویت‌های اصلی ما آب و محیط زیست است.»، «ایسنا»، ۱۲ امرداد ماه ۱۳۹۵

سخنان بر زبان نیامده و گفتگوهای درگوشی آن پاچه ورمالیده با «خرگوش مُعَظّم»:
ـ اگر حضرتعالی اجازه بفرمایید یکی دو میلیارد آن را به اخوی بسپاریم تا انشاء الله در رشته ی «آب درمانی» تحصیلات و مطالعات شان را در انگلیس تکمیل کرده، برگردند و در حل مُعضل آب به کشور عزیرمان خدمت کنند ...

ـ ما درباره ی «سخن درمانی» و ربط آن با رشته ی «حقوق» که جنابعالی در آن تخصص گرفته اید، چیزهایی در این میان دستگیرمان شده است؛ خودمان هم در این زمینه، بحمدلله نخوانده مُلّاییم؛ ولی درباره ی «آب درمانی» تاکنون چیزی به گوش مان نخورده بود. اگر به حل مشکل آب کمک می کند، چه اشکالی دارد؛ با خرید و فروش ارز و این ها مربوط نیست که انشاء الله؟!

ب. الف. بزرگمهر    ۱۳ امرداد ماه ۱۳۹۵

https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/08/blog-post_79.html

من هنوز نیامده، سر و کله ات اینجا پیدا شد!

من هنوز نیامده، سر و کلّه ات اینجا پیدا شد! بیگمان باز هم پول می خواهی؟! سرمایه دارانِ ما هر روز جان می کنند تا سوراخ هایی برای سرمایه گذاری در بازارهایی که هر روز تنگ تر می شوند، بیابند تا کار و بارشان بچرخد؛ تو هم سوراخ دعای خوبی یافته ای که بی هیچ دردِ سر پول بیرون بکشی و سرکیسه مان کنی. پدرخوانده ی کوکایینی ات ترا لوس و نُنُر بار آورد که هر بار اینجا بدوی و بی آنکه دستاوردی داشته باشی، پول پارو کنی. او دارد می رود و دو ماه دیگر گورش را گم می کند. اینکه با خود بیندیشی من جایگزین وی خواهم شد و هر چه خواستی کف دستت بگذارم، کور خوانده ای! این پنبه را از گوش هایت درآور. بزودی هم دیگر به کسانی چون تو نیازی نخواهیم داشت؛ یا خودمان سرراست کار را بدست خواهیم گرفت یا اگر نشد، نامزدی شایسته در لهستان خواهیم یافت. تو هم اگر بخت یارت باشد، می توانی تلخک بازی هایت را در جایی که خریدار داشته باشد، پی بگیری

از زبان لات بی همه چیز «یانکی»:  ب. الف. بزرگمهر   ۱۹ آبان ماه ۱۴۰۳

تسویه حساب با رژیم خرموش های اسلام پیشه با خودِ توده های مردم ایران است ـ بازپخشش

«ما می‌دانیم که ایران [بخوان: رژیم خرموش های اسلام پیشه!] دست اندر کار ناپایداری در خاور میانه بوده است، شما به لبنان، سوریه، یمن یا عراق بنگرید! سیاهه ی جا‌هایی که ایران چون بازیگر ویرانگر نقش داشته، بسیار دراز است.»، «خوک پمپی» در گفتگویی رسانه ای  سوم خرداد ماه ۱۳۹۸ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

رژیم خرموش های اسلام پیشه ی فرمانروا بر ایران، پیش و بیش از آنکه در ناپایداری منطقه دست داشته باشد با زیر پا نهادن خواست های انقلاب سترگ توده ای بهمن ۱۳۵۷ بدرازای چهار دهه و سمتگیری اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی بسود کلان سرمایه داران سوداگر و وامانده ترین لایه های نازک اجتماعی همبودهای کهنه، گرامی میهن مان را ناپایدار نموده، توده های مردم کشورمان را به مرگ گرفته و با جلوگیری از پیشرفت ایران به نابودی آن یاری رسانده و می رساند. تسویه حساب با چنین رژیم پلیدی با خود توده های مردم ایران است که تاکنون در یکی دو خیز کوتاه و بلند، همچنان ناکام مانده است. در این ناکامی ها دستگاه دیوانسالاری شما «یانکی» ها بسی بیش از هر کشور امپریالیست دیگر و ریزه خواران تان نقش داشته است.

شما بسی بیش از آنکه این رژیم وامانده و از درون فرسوده را آماج تیرهای خود بگیرید، جنبش توده ای فزاینده ی مردم ایران را نشانه گرفته و می خواهید آن را بی پا کنید. به این ترتیب، شما به چنین رژیم آدمکشی در کردار یاری رسانده و در سرکوب جنبش توده ای مردم ایران که خواه ناخواه به چپ گرایش دارد با آن رژیم همسو و همدستید. شما خواهان پیشرفت و آبادانی هیچ کشوری در منطقه و جهان نیستید و خود بدرازای دهه ها در ناپایدار نمودن جهان، نقش نخست را بر دوش داشته و همچنان دارید.

سیاست های شما با همه ی باریک بینی های بایسته برای جامه ی کردار پوشاندن آماج های کوتاه راهبردی، در زمینه ی چگونگی دستیابی به آماج های دوربردی، بسیار کوته بینانه، چندپارچه و ناهماوند با سیاست های جداگانه ی راهبردی تان است؛ جز این هم نمی تواند باشد؛ زیرا سازندی رو به نابودی که از دیرزمانی به این سو، زمینگیر نیز شده از دورنمای بایسته برای گسترش و بازآفرینی خود برخوردار نیست. به همین شَوَند است که به زور روی می آورید و با همه ی زورگویانی که به نوبه ی خود از چشم اندازی درخور برای رویش و گسترش برخوردار نیستند، همدست می شوید و آشوب به پا می کنید؛ آشوبی که دیر یا زود در هر جایی دامن خودتان را نیز گرفته و نمی گذارد تا آن را بسود خود مهار و رهبری کنید! آشوب خود شما را نیز می غلتاند و به بخشی از خود دگرمی دیسد. تنها آخشیجی که هنوز به شما تا اندازه ای یاری می کند تا نقش ویرانگرانه ی خود را پی بگیرید، نارسایی و کژدیسگی پدید آمده در پی فروپاشی «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» و «اردوگاه کشورهای سوسیالیستی» و تهی شدن جای آن هاست. با این همه به چیزی بیش از ویرانگری دست نخواهید یافت و اگر می پندارید، خواهید توانست بر جهان چیره شده، کامروا شوید، کور خوانده اید.  

ب. الف. بزرگمهر   سوم خرداد ماه ۱۳۹۸


با گاوی که بجای خرمن کوبی، خرمن می خورد و خرمن می ریسد، چه باید کرد؟! ـ بازپخشش

آیا باید تنها به بستن پوزه بندی بر دهانش بسنده نمود؟ یا آنکه وی را روانه ی قربانگاه نمود؟ 

آیا آزاد نیستم؟ آیا پیامبر نیستم؟ آیا خداوندمان عیسا را ندیدم؟ آیا شما میوه ی کار من برای خداوند نیستید؟

حتا اگر برای دیگران پیامبر نباشم، دستِکم برای شما هستم؛ زیرا شما مُهر سرجنبانی (تایید) پیامبری من برای خداوند هستید.

من در برابر آنان که درباره ی من به داوری می نشینند، اینچنین از خود پشتیبانی می کنم:
آیا حق نداریم بخوریم و بنوشیم؟ آیا حق نداریم چون سایر پیامبران و برادرانِ خداوند و کیفا، خواهر دینی را به عنوان همسر، همراه خود داشته باشیم؟ و آیا تنها من و برنابا هستیم که باید برای تامین گذران زندگی (معاش) خود کار کنیم؟

کیست که با خرج خود سربازی کند؟ کیست که تاکستانی نشانَد و از میوه اش نخورد؟ کیست که گله ای را شبانی کند و از شیر آن بهره مند نشود؟ آیا این سخنم، تنها سخنی آدموار (انسانی) است؟ آیا شریعت نیز چنین نمی گوید؟ زیرا در شریعت موسا آمده که:
«گاوی را که خرمن می کوبد، دهان مبند!» 

آیا خدا در اندیشه ی گاوهاست؟ آیا این را درباره ی ما نمی گوید؟ بله براستی، این سخن برای ما نوشته شده است؛ زیرا هنگامی که کسی زمین را شخم می زند و یا خرمن می کوبد، باید امیدوار باشد که از فرآورده ی [آن] بهره ای ببرد. اگر ما تُخم (بذر) روحانی در میان شما کاشتیم، آیا خواست بزرگی است که فرآورده ای مادی از میان شما برداشت کنیم؟ اگر دیگران حق دارند که از دیدگاه مادی پشتیبانی شان کنید، آیا ما بیش تر حق نداریم؟ ولی ما از این حق، [نه تنها] بهره نجستیم که به هر چیز تن دادیم تا بندی بر سر راه انجیل مسیح ننهاده باشیم.

آیا نمی دانید آنان که نوکری (خدمت) پرستشگاه را می کنند، خوراک شان از پرستشگاه بدست می آید؟ و نیز نوکرانِ قربانگاه از آنچه بر قربانگاه پیشکش می شود، بهره ای می یابند؟ به همین سان، خداوند فرمان داده است که گذران زندگی اندرزگویان (واعظان) انجیل از انجیل فراهم شود. 

برگرفته از «نامه ی پولُس پیامبر به قُرنتیان» (دنباله ی «انجیل لوقا»)، انجیل عیسا مسیح، برگردان «هزاره نو»، انتشارات ایلام، سال ۲۰۰۹ ترسایی (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از سوی اینجانب؛ برنام و زیربرنام، برجسته نمایی ها و افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/07/blog-post_48.html

جُنب بخورید، دست تان را می بُریم! ـ بازپخشش

ما به نمایندگی از سوی ششلول بندهای «جامعه جهانی» که خودمان نیز از کارمندان بلندپایه شان هستیم، کاریای زیر ساتور نگاه داشتن دستان شما را بر دوش داریم؛* جنب بخورید، دست تان را می بُریم! همانگونه که شما با دزدهای خرده پا در کشور خود رفتار کرده و می کنید، ما نیز به نمایندگی از سوی کلان سرمایه داری جهانی، همین بلا را بسرتان می آوریم تا پا در جای پای ما ننهید و کفشی که به پای تان بسیار گشاد است را به پا نکنید؛ اگر تاکنون، کار به آنجا نکشیده به شَوَندِ نیک اندیشی و نیکخواهی مان است! ما چون شما سنگدل نیستیم و بیش تر با پنبه سر می بُریم؛ ولی پایش بیفتد، سر، دست، پا و حتا «عضو شریف» تان را خواهیم برید و خوراک سگ های نگهبان پاسبان های مان خواهیم کرد تا بهتر پاچه ی پرخاشگران خودمان در خیابان ها را بگیرند.

ب. الف. بزرگمهر   ۲۹ دی ماه ۱۳۹۸

* ساتورِ «قطعنامه ی فصل هفتم سازمان نامور به ملت ها»

https://www.behzadbozorgmehr.com/2020/01/blog-post_752.html

«بوریس جانسون» و «امانوئل مکرون»، بار دیگر بر پایبندی کشورهای خود به پیمان هسته‌ای با ایران [بخوان: گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!] پا فشردند.

برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»   ۲۹ دی ماه ۱۳۹۸ (با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب؛  افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)