من هنوز نیامده، سر و کلّه ات اینجا پیدا شد! بیگمان باز هم پول می خواهی؟! سرمایه دارانِ ما هر روز جان می کنند تا سوراخ هایی برای سرمایه گذاری در بازارهایی که هر روز تنگ تر می شوند، بیابند تا کار و بارشان بچرخد؛ تو هم سوراخ دعای خوبی یافته ای که بی هیچ دردِ سر پول بیرون بکشی و سرکیسه مان کنی. پدرخوانده ی کوکایینی ات ترا لوس و نُنُر بار آورد که هر بار اینجا بدوی و بی آنکه دستاوردی داشته باشی، پول پارو کنی. او دارد می رود و دو ماه دیگر گورش را گم می کند. اینکه با خود بیندیشی من جایگزین وی خواهم شد و هر چه خواستی کف دستت بگذارم، کور خوانده ای! این پنبه را از گوش هایت درآور. بزودی هم دیگر به کسانی چون تو نیازی نخواهیم داشت؛ یا خودمان سرراست کار را بدست خواهیم گرفت یا اگر نشد، نامزدی شایسته در لهستان خواهیم یافت. تو هم اگر بخت یارت باشد، می توانی تلخک بازی هایت را در جایی که خریدار داشته باشد، پی بگیری
از زبان لات بی همه چیز «یانکی»: ب. الف. بزرگمهر ۱۹ آبان ماه ۱۴۰۳
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
از دریافت دیدگاه ها و انتقادهای شما خرسند خواهم شد.