«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ آذر ۱۳, سه‌شنبه

... البته دستور عاغاست؛ مُعَظَّمَّ لَه خودشان روی شان نمی شود بگویند

دنباله ی ترساندن های بچه خوشگل پیشین نظام:
... البته دستور عاغاست؛ مُعَظَّمَّ لَه خودشان روی شان نمی شود بگویند؛ می ترسند بور شوند. برای همین، کار را به ما که کاکل زری پا یه جهان نهاده ایم، سپردند که کم تر توی چشم بزند. آن ملیجک را هم دور زدند؛ چون کارِ تعامل با «شیطان بزرگ» که انگشتش را به هر جایی فرو می کند، دشوارتر می کند و بهانه ای تازه فراهم می آورد تا ما را بیش تر بدوشند.

ب. الف. بزرگمهر   ۱۳ آذر ماه ۱۴۰۳

۱۴۰۳ آذر ۱۲, دوشنبه

... کو مُصلح و مستقل خر و اصل فروش ـ بازپخشش

کهنه رفیقی در گفتگویی تلفنی از آمار اصولگرایان و اصلاح طلبان و مستقل های راه یافته به مجلس فرمایشی رژیم تبهکار می گوید و همان آن با خود می اندیشم:
کدام اصولگرا؟! براستی از چه اصولی پیروی می کنند؟ ... کدام اصلاح طلب؟! کدام اصلاحی تاکنون به سود توده های مردم ایران به انجام رسانده اند که سزاوار حتا چنین نامی باشند؟ ... کدام مستقل؟! از چه چیز مستقل هستند؟ مگر از آسمان به زمین پرتاب شده اند؟! ... این ها همگی طرفداران حزب باد هستند:
حزب، تنها حزب باد
رهبر، تنها گردباد!

... و مگر نمونه های آن ها را از دوره های گذشته تاکنون ندیده ایم که چگونه از این گروه و باند به گروه و باندی دیگر می گرایند و هر بار به همراه باد می چرخند و در جایی دیگر فرود می آیند؟ مگر به همین شَوَند نیست که گونه های گوناگونی از فرنام هایی ریشخندآمیز چون «اصولگرایِ اصلاح طلب»، «اصولگرایِ معتدل» و شاید بزودی «اصولگرایِ اصلاح طلبِ معتدل» ساخته و پرداخته شده و می شوند؟

نمی دانم چرا در میان همان گفتگو، ناگهان سروده ی زیبای دانشمند بزرگ میهن مان: عُمَر خیام نیشابوری به ذهنم می آید و ناخودآگاه، بی آنکه بخواهم به چیزی زشت و زیبا دگرمی دیسد:
در کارگه کلان خری رفتم دوش
دیدم دو هزار کُرّه بَرپا و چموش

ناگاه یکی کُرّه برآورد خروش
کو مُصلح و مستقل خر و اصل فروش*

ب. الف. بزرگمهر     هشتم اسپند ماه ۱۳۹۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/02/blog-post_600.html

* با الهام از چهارلنگه ای:
در کارگه کوزه‌گری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش

ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه فروش

جاودانه عُمَر خیام نیشابوری

بله مادر جون! چپ چپ هم نگاه نکن

بله مادر جون! چپ چپ هم نگاه نکن؛ این همه سال خانه داری و آشپزی کرده ایم تا به اینجا برسیم؛ شما هم اگر چشم و دلت را انشاء الله پاک کنی بجای بددلی، همدلی (وفاق) می کنی تا دستت بجایی بند شود. آخی! بروم کمی اسپند دود کنم ...

از زبان معصومه بانوی مُکَرَّمِه:  ب. الف. بزرگمهر   ۱۲ آذر ماه ۱۴۰۳ 

***

معصومه آقاپور مشاور اقتصادی رئیس‌جمهور شد

مسعود پزشکیان در حکمی ضمن انتصاب «معصومه آقاپور» به سمت «مشاور رئیس‌جمهور در امور همکاری‌های اقتصادی» تصریح کرد: امید است با اتکال به خداوند متعال و در چارچوب قانون اساسی، اهداف سند چشم‌انداز، سیاست‌های کلی مصوب مقام معظم رهبری، برنامه هفتم پیشرفت و با رعایت منشور سیاست‌های کلی دولت چهاردهم؛ با ارائه نظرات مشورتی راهگشا در تحقق اهداف دولت و حل مشکلات کشور در این حوزه مجدانه کوشا باشید.

برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا»  ۱۲ آذر ماه ۱۴۰۳

به کبکی می مانیم که سرش را در شن فرو کرده و کونش هواست

... بله جان برادر! سرمایه های هنگفتی از آنِ این آب و خاک را به هوای پشتیبانی از «قُدس» و «زینب» و اینا به گلوی نوادگان بیابانگردان تازی، کسانی که در سرشت خود چشم دیدن مان را ندارند، سرازیر کردیم و آتش بیار بزنگاهی شدیم که زبانه های آتش آن، ردای خودمان را هم گیراند؛ بدتر از آن با روز و روزگاری که در پیش است، ناچاریم و باز هم بیش تر ناچار خواهیم شد، بِدِه در راه خدا گویان، دستِ گدایی بسوی توانگرترین شان که غمخوار برادران و خواهران زیر بمباران شان نبوده و نیستند، دراز کنیم. از شما برادرانِ انشاء الله ماشاء الله دلیر و یکه بزن چه پنهان به کبکی می مانیم که سرش را در شن فرو کرده و کونش هواست. این بسیار بدتر از سر به هوا بودن است.

ب. الف. بزرگمهر   ۱۲ آذر ماه ۱۴۰۳

زیرنویس پرتور:

دیدار حضرتِ یکشبه آیت‌الله شده با گروهی از فرماندهان و دست اندرکاران «نیروی دریایی ارتش جمهوری خرموش های دزد اسلام پیشه» به‌ بهانه ی «روز نیروی دریایی»

۱۴۰۳ آذر ۱۱, یکشنبه

پیام همبسته ی صدیقه وسمقی و نسرین ستوده در پرخاش به «قانون حجاب و عفاف»

در حالیکه بیش از دوسال از «جنبش زن، زندگی، آزادی»، جنبشی که جرقه ی آن در اعتراض به حجاب اجباری زده شد، می گذرد، این بار دستگاه های مختلف حکومتی دست به دست هم داده اند تا در نمایشی مضحک، حجاب اجباری را در قالب قانونی قرون وسطایی موسوم به حجاب و عفاف قرار دهند. قانونی که همه ی حقوق شهروندی را از زنان سلب می کند. این در حالی است که اکثریت جامعه با به جان خریدن همه ی خطرات، بارها به مخالفت با قانون قبلی حجاب نیز برخاسته بودند.

اکنون ما با انتشار متن حاضر، به کسانی که به نادرست و غیرقانونی سکان سیاسی کشور را به دست گرفته اند، هشدار می دهیم که سریعا نسبت به لغو این قانون اقدام کنند؛ در غیر این صورت، ما و قطعا تعداد کثیری از مردم از حق مدنی خود برای اعتراض به این اقدام شرم آور در عرصه ی عمومی استفاده خواهیم کرد.

نسرین ستوده، صدیقه وسمقی

برگرفته از «تلگرام»  ۱۱ آذر ماه ۱۴۰۳

https://t.me/DrVasmaghi/870

مگر خدای نکرده، کسی به «زینب کبری» دست درازی کرده ...

مگر خدای نکرده، کسی به «زینب کبری» دست درازی کرده یا به گاو و گوسپندشان آسیب زده که این همه نیرو برای پاسداری از زیارتگاه وی بسیج کرده و می کنید؟ در همه ی این سال ها هرگز نشنیده ام، هیچ سُنّی مذهب یا پیرو هر آیین دیگری به آن حضرت انگشتی رسانده باشند. چرا از نمایش گاگول بازی دست برنداشته، سرمایه های ایران را بباد می دهید؟! رُک و پوست کنده بگویید که برای سردمدارانِ نظام سگ مذهب و همه ی دست اندرکارانی که بگفته ی «امام سیزدهم» جنگ برای شان نعمت است، نان و آب فراوان دارد!

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!

ننگ و نفرت بر همه ی رژیم هایی که به هر شوند سودجویانه و کوته بینانه از رژیم تبهکارِ دزدان اسلام پیشه ی ننگ ایران و ایرانی پشتیبانی می کنند!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۱ آذر ماه ۱۴۰۳ 

***

سردار کیومرث پورهاشمی از مدافعان حرم و مستشاران نظامی سپاه در سوریه چهارشنبه شب در حملات گروههای تروریستی تکفیری در حومه حلب به شهادت رسید.

برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا» نهم یا دهم آذر ماه ۱۴۰۳ (بختی برای ویرایش آن نداشتم.  ب. الف. بزرگمهر)

دروغ چرا؟ تا کانادا و اینا آ آ آ آ!

... ولی دروغ چرا؟ تا کانادا و اینا آ آ آ آ! آن ها اختساد سرمایه داری را رام و دست آموز کرده، بر آن سوار شدند؛ ولی ما با آنکه همان راه را پیمودیم، نمی دانم چه شد که اختساد سرمایه داری افسارمان را بدست گرفت و بر کول مان سوار شد؛ برای همین مجیزش را می گوییم و بر کونش بوسه می زنیم.

دنباله ی سخنان بس حکیمانه ی حسن علی جعفر پناه بر خدا که با فرمایشات مقامِ مُعَظَّمِ رهبری پهلو می زند:  ب. الف. بزرگمهر  ۱۱ آذر ماه ۱۴۰۳ 

***

سرمایه‌گذاری و کارآفرینی، جهاد در راه وطن است

ـ محمدجعفر قائم پناه، معاون اجرایی رئیس‌جمهور به تفاوت چشمگیر اقتصاد چین پس از رهایی از دولت کمونیستی قدیم اشاره کرد و افزود: با استقرار اقتصاد آزاد، تفاوت کاملاً چشمگیر و وضع اقتصادی مردم این کشور متفاوت شده است، ما نیز باید این نگاه غلط را که سرمایه‌دار ضد ارزش است اصلاح کنیم، باید با کارآفرین در جامعه با احترام برخورد شود نه اینکه او را با کلمات زشتی دلسرد نکنیم.

ـ همانطور که در دفاع مقدس سرداران و رزمندگان از تمامیت ارضی کشور دفاع ‌کردند و بسیاری نیز به شهادت رسیدند، اکنون برای ما قهرمان و الگو هستند و باید نام آنها را پاس بداریم و قدردان زحمات آنها باشیم‌

ـ بنا بر فرمایشات رهبر معظم انقلاب، خدمات کسانی که اشتغال ایجاد می‌کنند، کسانی که تولید می‌کنند، کسانی که در جهت رفع فقر اقدام می‌کنند و کسانی که سرمایه گذاری می کنند و کارخانه‌ای را تاسیس می‌کنند یا ایده جدیدی در تولید ارایه می‌کنند، کمتر از خدمت رزمندگان دوران دفاع مقدس نیست.

برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا»   هشتم آذر ماه ۱۴۰۳ (بختی برای ویرایش این بریده گزارش ها نداشتم.  ب. الف. بزرگمهر)

هرکه ریشش بیش، جنگش بیش تر* ـ بازپخشش

پشتوانه ی همه ی دین ها و آیین های بزرگ جهان!

ب. الف. بزرگمهر  دوم تیر ماه ۱۳۹۲

https://www.behzadbozorgmehr.com/2013/06/blog-post_1184.html

* بر وزن «هر که بامش بیش، برفش بیش تر»















چرا همیشه در پی یافتن دستاویزی برای انگولک کردن مایی؟

شما چرا همیشه در پی یافتن دستاویزی برای انگولک کردن مایی؟ گفتیم «وفاق ملی»! خوب! به «وفاق مالی» هم خواهیم رسید؛ منظورم رسیدگی کردن به آن است ...

ب. الف. بزرگمهر   ۱۱ آذر ماه ۱۴۰۳



دوست داشتید مانند بوزینه ها زندگی می کردید؟ ـ بازپخشش

تصویر فنجانی تک از قهوه یا چای بر روی میز!

چه اندازه بدم می آید و نگاه می کنم به روی میز خودم که هم اکنون، چای درست کرده و باید همزمان با کار آن را بنوشم. به خودم می گویم:
خودت هم که همینگونه هستی ...

همین هنگام، بوزینه ای پیر جلوی چشمم سبز می شود و در حالی که به درختی پر از میمون و میمون بچه اشاره می کند، دهانش را به اندازه ای باز می کند که همه ی دندان های بزرگش با آن نیش های گنده نمایان می شود؛ چیزی مانند پوزخند ...

ـ خوب! حق داری به ریش ما آدم ها بخندی! تو با بچه ها و نوه هایت روی یک درخت خوشید و ما آدم ها، سرور جانداران، بیش از پیش تنهاییم و شاید بزودی با آمدن عروسک های سخنگو به بازار تنهاتر نیز بشویم.

دانشمندان خواهند گفت: برای تان خوب است از بچگی تا پیری، عروسک بازی می کنید! عروسک بازی برای آفرینندگی ذهن چیز خوبی است ...

ـ ... ولی این آفرینندگی را مگر به گور می خواهیم ببریم؟ به چه دردمان می خورد؟!

تنها ریشی است که می جنبد و پرت و پلایی اینچنین که می شنوی یا نمی شنوی:
ـ خوب! دیگر تنها نیستید ... سرگرمی دارید؛ یک عروسک زنده ...

کمی مکث می کند و می افزاید:
ـ گناه از خودتان است که با همدیگر نمی سازید ...

و برای اینکه آزرده نشوم، خود را نیز بشمار آورده، می گوید:
ـ موجودات خودخواهی هستیم؛ همگی مان! ولی، راهی برای بازگشت به گذشته هم نیست ... دوست داشتید مانند بوزینه ها زندگی می کردید؟

... و دوباره همان بوزینه ی پیر که با دستش به بچه میمونی اشاره می کند؛ گویی می گوید:
ببین! چه خوب و خوش هستیم ...

سرم را برمی گردانم و بوزینه نیز ناپدید می شود.

ب. الف. بزرگمهر    ۱۱ شهریور ماه ۱۳۹۳

https://www.behzadbozorgmehr.com/2014/09/blog-post_26.html

پی نوشت:

از آنچه نوشتم، مبادا دلسوزی کسی برانگیخته شود و از آن بدتر هوس پر کردن جای عروسک هنوز به بازار نیامده را در سر بپروراند. این برای همه است؛ درون من، جهانی است تو در تو و جهان های دیگری درون هر کدام؛ یکی از یکی سبز تر ... نگران من نباشید! بسان یکی از فرشتگان بالدار خدا، جایی در آسمان هفتم پرواز می کنم و باید مراقب باشم که بال های بیش از اندازه بزرگم به پر و بال فرشته ای دیگر نگیرد و آزرده خاطرش نکند. فرشته ها رویهمرفته، اگر از جبراییل و میکاییل و اسرافیل و عزراییل و خودم بگذریم، آفریده شدگانی لطیف و نازک تر از برگ گل هستند.

ب. الف. بزرگمهر     ۱۱ شهریور ماه ۱۳۹۳

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!