«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ آذر ۲۶, دوشنبه

حال که دیگر دست مان از همه جا کوتاه شده ...

حال که دیگر دست مان از همه جا کوتاه شده و جنازه پشت جنازهِ شهید حَرَم زینب سلام الله می آورند، گفتیم برای دلجویی زنان شوی از دست داده و پدران و مادران فرزندانی عمودی رفته افقی برگشته، دستی به سر و گوش این بچه های نازنین بازمانده از آن مرحومان بکشیم که چند تایی شان پس از شهادت پدر، پا به جهان نهاده و از فیض دیدارشان محروم مانده اند. حواس مان را هم ششدانگ جمع کردیم تا مبادا از محشور شدن آن عزیزان با حوریان بهشتی، چیزی ناخواسته از زبان مان بلغزد؛ بجای آن ها علی اکبر و علی اصغر و اینا را نشاندیم و قدری هم نمک ریختیم تا انشاء الله حال و هوای شان کمی بهتر شود.

از زبان این مردک بی وِژدان و آبرو:  ب. الف. بزرگمهر   ۲۶ آذر ماه ۱۴۰۳

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!