«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ دی ۷, جمعه

آقا صد رحمت به گاو همسایه مان در غیاث آباد ...

«آقا خدا کمرمان را دو نیم کند، اگر قصد بدی داشته باشیم؛ ما در غیاث آباد یک همولایتی داشتیم با چند سر عائله ی قد و نیمقد که دار و ندارشان از دنیا یک گاو بود. این زبان بسته که وخت شیردوشی پنداری گِلونش را بیش از اندازه فشار می دادند، همیشه ی خدا ماغ می کشید؛ ماغ هایی سوزناک که دل بنی آدم را کباب می کرد. اَخوی سرهنگ شما این جوانک نوخط را که نشانم داد، یاد آن زبان بسته افتادم؛ من عربی آنقدر نمی فهمم که چه می گفت؛ فقط از آخوندی که آن بالا نشسته بود و حبیبی حسینی که گفت، ملتفت شدم که تعزیه امام حسین علیه السلام است. داشت گریه مان می گرفت که وسط نوحه بیلاخی برای بنده خدایی پشت سرش کشید! گفتیم آی بابام هِی، این را از کجا پیدا کرده اند؟! آقا صد رحمت به گاو همسایه مان در غیاث آباد ...

از زبان «مش قاسم» رو به «دایی جان ناپلئون»:  ب. الف. بزرگمهر   هفتم دی ماه ۱۴۰۳ 

***

طنین نوای «حسین علیه‌السلام» در حسینیه امام خمینی (ره(

برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا»  دوم دی ماه ۱۴۰۳

ویدئوی پیوست: آقا صد رحمت به گاو همسایه مان در غیاث آباد



هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!