«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ دی ۳, دوشنبه

خوب الف بچه! این واپسین دیدار ماست

خوب الف بچه! نه جایی را گرفتی و نه آبی برای ما گرم کردی؛ شماری موشک هر جا دستت رسید پراندی، شماری دیگر را در بازار سیاه فروختی و آبروی ما را بردی. با این همه، هنوز جای امید هست که جای پایی در این سرزمین نفرین شده سفت کنیم و بتوانیم همچنان «خرس روسی» را بگزیم. به هر رو، این واپسین دیدار ماست. هر دوی مان کنار خواهیم رفت. من از کار کناره می گیرم تا جا برای دار و دسته ی «گاومیش» باز شود. ترا نمی دانم چکار خواهی کرد و چه سرنوشتی خواهی داشت. امیدوارم  سرت را بباد ندهی و جایی دنج زیر پر و بال ما بیابی؛ جایی دوردست بسان شاهانِ نابینا شده ی امپراتوری های ایران پس از برکناری شان که دیگر نه کسی را ببیند و نه کسی نگاهش به ریخت آن ها بیفتد. این خوش بینانه ترین گمانه است ...

از زبان مِهتَر سازمانِ خبرکشی «یانکی» ها:  ب. الف. بزرگمهر   سوم دی ماه ۱۴۰۳

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!