برای چه می خواهید جان مان را بگیرید؟ چه هیزم تری به شما فروخته ایم که چشم دیدن مان را ندارید؟ اگر خورد و خوراک تان را نمی توانید با اندیشه ای آسوده نوش جان کنید، گناه ماست؟ اگر شب ها کابوس غول بیابانی آنسوی اَبَردریا خواب خوش تان را بهم می زند، گناه ما سه تن و ده ها زندانی سیاسی دیگر که خواب ریسمان گرهدارِ الهی برای همه مان دیده اید و در این میان، شماری را نیز به «جهان بَغی و تَغی و نَغی» روانه کرده اید، چه بوده و چیست؟
از زبان آن دخترِ سرسخت، وریشه مرادی: ب. الف. بزرگمهر هفتم اسپند ماه ۱۴۰۳
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر