برای چه پرخاش می کنید؟ وختی «شیطان بزرگ» که در کالبد آن غول بیابانی حلول کرده و همراه با «عزراییل زمینی» قصد هَجمه به ولایت آسمانی ـ ریسمانی مان را دارند و کسی جز الله در بالای ایرها انشاء الله پشت و پناه مان نیست و برادران سردارمان (در دل: انشاء الله زیر گل بروند!)، حتا بهترین جنگ ابزارها را نمی توانند بکار گرفته و جهات جغرافیایی را نیز درست نمی شناسند، باید از همه سو کمک بگیریم و جوری دست اندر کارشان کنیم که آب از لب و لوچه شان آویزان شده و نتوانند در کارزار پیش رو ما را تنها بگذارند؛ انگار که از ناموس خود دفاع می کنند! و چه کسانی بهتر از برادران آشخورِ «بخش خصوصی» که خدا عمرشان بدهد، خمس و زکات هم می دهند. برای شیرفهم شدن بیش تر و بصیرت یافتن این را هم می افزاییم که تنها «بخش خصوصی» و اینای داخلی نیست. همینکه کارپرداز خیمه و خرگاه مان: جناب آقای پزشکیان، دامَش اضافاتُ همراه با گروه خود به سپارش ما راه را برای همکاری سرراستِ «ساتراپ» های کشور (منظور مُعَظَّم الله استان هاست) با کشورهای برادر همسایه گشوده اند، نشانه ای دیگر و کَاَنَّهُ نان و آبدارتر از دفاع ناموسی هرچه گسترده تر در برابر «شیطان بزرگ» و «عزراییل زمینی» و ایناست. دفاع از «بیضه اسلام» در اینجا ایجاب می کند که حتی برادران کافر خود را هرچه بیش تر دست اندر کار و مُتِمَتّع کنیم تا ناموس مان را ناموس خودشان بدانند و پشت مان را زبانم لال خالی نکنند. گیریم که در این میان، پس از چندی «نه از آن ما پیدا باشد و نه از آن همسایه های دور و نزدیک»* چه باک! اسکله و کوه و زمین و استعفرالله کَاَنَّهُ هر چیز دیگر همین پنج روز و شش باشد؛ وین ولایت همیشه خوش باشد. انشاء الله!
از زبان «کیر خر نظامِ خرموش پرور»: ب. الف. بزرگمهر چهارم فروردین ماه ۱۴۰۴
* «شخصی،
زن روستایی را دوست می داشت. روزی زن با او گفت:
اگر میخواهی كه تو جماع كنی و شوهرم در خانه گوش دارد، فردا گاوی فربه به دیه آور كه می فروشم. مردك روزی دیگر گاوی فربه بیاورد كه این گاو را به جماعی می فروشم. شوهر در خانه رفت و با زن بگفت.
زن گفت:
سهل است؛ تو بخر تا من به خانه ی همسایه روم و كُس او را به عاریت بستانم و كار او بسازم و گاو ما را باشد. شوهر راضی شد. زن در خانه ی همسایه رفت و بیرون آمد و با وی در خانه نهفت و در خانه به شوهر سپرد.
مرد از شكاف در نگاه می كرد و آورد و برد ایشان می دید. برادرش بیامد و گفت:
مبادا كه این مرد به غلط رود.
شوهر گفت:
چندانكه احتیاط می كنم این مردك چنان درسپوخته است كه نه
از آن ما پیداست و نه از آن همسایه!»
جاودانه عُبید زاکانی
برگرفته از یادداشتِ «می ترسم که نه از آنِ ما برجای ماند و نه گاوی در کار!»
ب. الف. بزرگمهر ۱۴ مهر ماه ۱۳۹۲
https://www.behzadbozorgmehr.com/2013/10/blog-post_4185.html
***
واگذاری اسکله تاریخی درگهان به بخش خصوصی، حدود ۲۰۰۰ نفر از اهالی این شهر با تشکیل زنجیره انسانی ۷۰۰ متری مخالفت خود را اعلام کردند. معترضان با صدور بیانیهای تأکید کردند که این اسکله بخشی از هویت تاریخی و فرهنگی منطقه است و نباید در اختیار افراد خاص قرار گیرد.
به دنبال انتشار اخباری درباره واگذاری اسکله تاریخی درگهان به بخش خصوصی، موجی از اعتراضات در میان مردم این منطقه شکل گرفت. در واکنشی کمسابقه، حدود ۲۰۰۰ نفر از اهالی درگهان با تشکیل زنجیرهای انسانی به طول ۷۰۰ متر، اعتراض خود را نسبت به این تصمیم ابراز کردند.تأکید کردند که این اسکله بخشی از هویت تاریخی و فرهنگی منطقه است وهمچنین خواستار بازگرداندن مالکیت اسکله به بخش عمومی و ثبت آن در فهرست آثار ملی ایران شدند.
برگرفته از «تلگرام» سوم فروردین ماه ۱۴۰۴ (بختی برای ویرایش این نیمچه گزارش نداشتم. ب. الف. بزرگمهر)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر