مردی
به سفر رفته پس از چند سال بازمی گردد که پسربچه ی چندساله ای را در اتاق می بیند
و چون جویا می شود، زن می گوید:
حسنی خودمان است که در رفتن تو حامله اش بودم؛ و پس از دقایقی یکی کوچک تر از او به اتاق می جهد و پاسخ آن هم این می شود که حسینی مان است و هنوز مرد وجود این دو را نتوانسته بود حلاجی بکند که صدای شیرخواره ای از اتاق بغل بلند می شود و چون مرد به مواخذه برمی آید؟ زن می گوید:
اگر می خواهی خیر از حسن و حسین ات ببری، حرف مصطفی را اصلا نباید بزنی!
برگرفته از «کتاب کوچه»، حرف «ت»، افزوده های الف، زنده یاد احمد شاملو با همکاری آیدا سرکیسیان، چاپ سوم، ۱۳۸۷